
امیر محمد کلانتری، فوتباللب – با کمی دقت و بازنگری، میتوان به طور خلاصه گفت که تفاوتهای بین یورگن کلوپ و آرنه اسلات عمدتاً از شیوه های تعامل آنها با دوگانگی هایی مانند پیشگامی و واکنش پذیری، بازی تهاجمی و صبر و حوصله، ریسک پذیری و احتیاط، و مواردی از این دست ناشی میشود. نتیجه تحلیل ها نشان داد که اسلات بهعنوان مربی آگاهانه تر عمل میکند. این مقاله نیز احتمالا به نتیجهگیری های مشابهی ختم شود. زیرا نحوه سازماندهی تیم در حالت بدون مالکیت توپ، تا حد زیادی نشاندهنده نحوه چینش و تنظیمات آنها در زمان مالکیت توپ است.
بازیسازی از عقب — ایجاد فضا
بیایید بحث را با بازیسازی از عقب زمین شروع کنیم. این تاکتیک به مرحلهای از بازی اشاره دارد که توسط دروازهبان آغاز میشود. در فاز بازیسازی از عقب زمین (وقتی گردش توپ با دروازهبان شروع میشود)، معمولاً بازیکنان بازیساز (مدافعان و هافبک های مرکزی) تا حدی از بقیه تیم جدا میشوند. این در حالی است که خط حمله تا حد ممکن بالا میایستند و خط دفاعی حریف را ثابت نگه میدارند تا نتوانند برای پشتیبانی از پرس، به جلو بیایند.
هدف این تاکتیک، حرکت در عمق و روبهجلو تا حد ممکن است تا فاصله بیشتری بین خطوط لاینآپ حریف ایجاد شود. این کار، فضای بیشتری برای بازیکنان در فاز بازیسازی بازی فراهم میکند. این اثر خصوصاً بین بازیکنان خط اول پرس و خط دوم پرس (ساپورتکننده) آنها رخ میدهد.
شناخته شده ترین مربی که از این تاکتیک استفاده میکند، روبرتو دیزربی است.

شاختار دونتسکِ روبرتو دیزربی، مثالی است که در آن جایگیری بازیکنان در عمق زمین و نزدیک به دروازه خودی، به افراط رسید. میتوان روزنه عظیم ایجاد شده در فضای زمین را مشاهده کرد. در صورت تصمیم خط اول پرس حریف برای ایجاد فشار، حریف آماده استفاده از روزنه های خالی است.
اهمیت جایگیری
بخشی از بازی مقابل برنتفورد، در دقیقه 32، لیورپول توپ را لو داد. در همین حال فضای عظیم ایجاد شده بین خطوط را مشاهده میکردیم. پس از بازپسگیری توپ، لیورپول بلافاصله خود را در موقعیتی مییابد که به دلیل جدایی تاکتیکی بازیکنان بازیسازِ حمله از مهاجمان، قادر به پیشروی در این فضاها میشود.

همچنین در آن صحنه از بازی شاهد مزایای ورود هافبکها به محوطه ۱۸ قدم بودیم. پویایی مک آلیستر در این انتقال توپ تهاجمی (ارسال پاس و حرکت به جلو) بسیار ارزشمند است.
یک نمونه شماتیک از چگونگی ایجاد فضا از طریق جایگیری در عمق بازیکنان بازیساز.

در صحنه ای که اشاره کردیم، سوبوسلای همان امکان را دارد که به شماره ۷ و شماره ۱۰ در این تصویر اعطا شد. یعنی گزینه نفوذ به عمق برای ایجاد موقعیت های پویا باقی ماندن در موقعیت بالا برای جدال بر سر توپ دوم. البته در صورتی که تیم تصمیم به بازی بلند بگیرد.
هرچه فضایی که یک تیم باید در هنگام اجرای پرس کاور کند بیشتر باشد، اثربخشی پرس کاهش مییابد.
شروع پرس مهم است؟
این بخشی از دلیل موضوعی است که چرا تیمها اغلب ترجیح میدهند پرس خود را زمانی آغاز کنند که توپ به نواحی کناری زمین منتقل میشود. چرا که در این مناطق فضای کمتری وجود دارد. همچنین در آنجا زوایای کمتری برای تیم حریف جهت پیشبرد توپ قابل استفاده است.
اثر دیگر جایگیری در عمق بازیکنان بازیساز، ایجاد فضای خالی برای هافبک های بالایی است. این کار این امکان را میدهد تا با شروع جریان توپ، بتوانند از موقعیتهای بالاتر خود به این فضاها وارد شوند.

این استفاده از حرکت هدفمند بازیکنان به فضای خالی برای دریافت توپ، امکانات متنوعی ایجاد میکند که سرعت جریان بازی را افزایش میدهد. این کار چیزی به نام ” حرکات بدون توپ ” خلق میکند:
- نیم چرخش: دریافت توپ و بلافاصله چرخیدن به منظور فرار از فشار و انتقال توپ به فضای خالی (مانند رایان گراونبرخ)
- ترکیب سه نفره: الگوی پاسکاری میان سه بازیکن. معمولاً با هدف دستیابی به بازیکنی آزاد به کار میرود. بازیکنی که در موقعیت بهتری از لحاظ زمان و فضا جهت اجرای یک اقدام رو به جلو قرار دارد.
- یک – دو: پاسکاری بین دو بازیکن که معمولاً برای ایجاد شرایطی طراحی شد که یک بازیکن بتواند از وضعیت تنگ و پر فشار خارج شود.
در مورد چگونگی ایجاد فضا در مرحله بازیسازی از عمق زمین صحبت کردیم. حالا نگاهی مکنیم به نوع ساختار هایی که آرنه اسلات وقتی توپ از دروازهبان میشود، استفاده میکند.
چینش مدنظر آرنه اسلات
به نظر میرسد آرنه اسلات این آرایش های بازیسازی را ترجیح میدهد: 4–1، 4–2، 3–3.
ویژگی اصلی این ساختارها تمایل شکل تیم به گسترش یا کاهش عرض زمین با استفاده از فولبک ها است. همراه با اصرار بر حفظ برتری عددی در اطراف توپ تا جایی که ممکن باشد.
از آنجایی که ساختار تیمی همیشه به شکلی افراطی به جهت سمتی که توپ در آن قرار دارد حرکت میکند تا در صورت از دست دادن توپ، محافظت شوند و فضایی در سمت مقابل ایجاد کنند که به راحتی قابل استفاده باشد. پس میتوان به ترنت الکساندر آرنولد و ویرجیل فندایک فکر کرد. این دو بازیکن بیشترین سوئیچ های بازی را در لیگ انجام دادند. برای درک بهتر این موضوع، ترنت ۱۰ بار پاس مورب به کودی خاکپو و ۶ پاس به رابرتسون ارسال کرده است. در حالی که فندایک ۷ جا به جایی منطقه بازی به سمت محمد صلاح را انجام داد. این فضا به صورت جمعی ایجاد میشود و سپس توسط فرد یا افراد مورد استفاده قرار میگیرد.

هنگام مشاهده بازیکنان خاص در تیم آرنه اسلات (که ویرجیل فندایک میتواند مثال بارزی باشد)، همواره قصد نمایش بازی و حرکات تکنیک-تاکتیکی وجود دارد. این به تیم اجازه میدهد توپ را به شیوهای ساختاریافته، زیبا و پویا پیش ببرد.
تکنیک-تاکتیکی
تکنیک-تاکتیکی اصطلاحی است که به اقدامات فنی خاصی اشاره دارد که توسط یک بازیکن اجرا میشود تا تیم بتواند ایده تاکتیکی را عملی کند. در ادامه نمونههایی از این رفتارها آورده شده است:
- مکث روی توپ قبل از انجام حرکت بعدی. ایجاد مکث عمدی پس از دریافت توپ برای جلب فشار حریف و در نتیجه ایجاد فضای خالی در مناطق بالایی که قابل استفاده است.
- استفاده از جهتگیری بدن برای فریب حریف. جهتگیری بدن به یک سمت خاص برای فریب حریف و جلب فشار از آن جهت، سپس ارسال پاس به جهت مخالف.
- استفاده از کف پا برای پنهانسازی جهت پاس بعدی. قراردادن کف پا روی توپ بهمنظور مخفی نگهداشتن جهت پاس یا شوت بعدی (معمولاً توسط دروازهبانان، اما مدافعان مرکزی نیز این تکنیک را اجرا میکنند).
- اهمیت جایگیری هافبکهای مرکزی. جایگیری هافبکهای مرکزی در سطوح مختلف به جهت ایجاد زاویه پاس متنوع و همچنین کمک به فضاسازی در ساختار دفاعی حریف، برای پیشروی راحتتر در هنگام حمله.
تمام این جزئیات فنی، حرکات فردی هستند که کیفیت اجرای طرح تاکتیکی را تعیین میکنند. اگر مدافعان شما نتوانند با شگرد های انفرادی، زاویه مطلوب برای ارسال پاس به جلو را ایجاد کنند، اجرای هدف تمرکز بازیکنان در مرکز زمین، چه معنایی دارد؟

در دوران یورگن کلوپ، تأکید کمتری بر حفظ کنترل در هنگام مالکیت توپ وجود داشت. فلسفه کلی او مبتنی بر پیشبرد سریع توپ به منطقه بعدی در کوتاهترین زمان ممکن و با استفاده از روشی ذاتاً آشفته بود. کنترل روند بازی از طریق پرسینگ فشرده و همان پرس پس از از دست دادن توپ).
ارتباط، لینک و گردش توپ عرضی با استفاده از فولبک های تیم
این بخش به بررسی جایگیری فولبک ها در مرحله بازیسازی اختصاص دارد. در مورد اینکه چگونه آنها نه تنها به خنثی کردن پرس حریف کمک میکنند بلکه با استفاده از ارتباط افقی، میتوانند از طریق بازی کوتاه، بلند یا اطراف فشار حریف بازی کنند.
برای شروع بحث، در اینجا نقل قولی از آرنه اسلات آورده شده است که بهخوبی مزایای موقعیت نسبی فولبک ها را خلاصه میکند:
اگر فولبک ها همه در خط طولی قرار بگیرند و شما به آنها پاس دهید، آنها بسیار از سایر بازیکنان دور هستند و مدت زیادی طول میکشد تا توپ به آنجا برسد.”
بنابراین، اگر بازیکنان نزدیکتر به یکدیگر بازی کنند، توپ سریعتر از پای بازیکن به پای دیگری میرود و این به حریف زمان کمتری برای دفاع میدهد.
اکنون، قبل از اینکه ادامه دهیم، باید بفهمیم که ارتباط افقی چیست.
اغلب شما پاسهای سریع افقی به طرفین در خط دفاعی را مشاهده کرده اید. این تاکتیک، همراه با حرکات پویای بازیکن دریافتکننده برای قرار گرفتن در موقعیتی که رو به جلو دریافت را انجام دهد، اهمیت خود را به وضوح نشان میدهد.
شما میتوانید توپ را به صورت بهینه از یک سمت به سمت دیگر جابهجا کنید تا در صورتی که تیم حریف به اندازه کافی سریع نبوده باشد و بلوک دفاعی خود را برای جلوگیری از عمل پیشروندهی شما جابهجا نکرده باشد، بتوانید پروگرسیو پاس ها را از میان یا اطراف بلوک دفاعی حریف ارسال کنید.
بنابراین، در اصل اتصال افقی مستقیماً میزان توانایی یک تیم دفاعکننده در حفظ فشردگی افقی را میسنجد، که معیاری است برای سنجش اینکه یک تیم چقدر خوب میتواند از سمتی به سمت دیگر حرکت کند، در حالی که فاصلهی مناسبی از توپ را حفظ میکند.
فولبک ها

برای شروع، چندین عامل وجود دارد که آرنه اسلات هنگام تصمیمگیری درباره نحوه قرارگیری مدافعان کناری خود در نظر میگیرد. در این بخش از بحث، میخواهیم روی دو عامل اصلی تمرکز کنیم
وقتی فشار تیم مقابل زیاد است، معمولاً مشاهده میکنیم که فولبک ها به یاران خود در مرکز زمین نزدیکتر قرار میگیرند تا فاصله انتقال توپ کاهش یابد. این کار باعث میشود توپ با سرعت بیشتری بین بازیکنان جا به جا شود و فشار حریف را بیاثر کند.
اگر توپ در سمت چپ بازی شود، اغلب میبینیم که ترنت الکساندر آرنولد به خط میانی برمیگردد و به عنوان پیووت دوم در کنار رایان گراونبرخ قرار میگیرد. این کار برای ایجاد یک گزینه پاس افقی دیگر انجام میشود تا از فضای ایجادشده در اثر جا به جایی حریف به سمت توپ استفاده شود.
جهت پرس حریف مهمترین عامل است. حریف چند بازیکن را در خط پرس اول خود قرار داده است؟ ۲ بازیکن؟ ۳ بازیکن؟ این مسئله تأثیر مستقیمی دارد. زیرا منطقی نیست که ۴ بازیکن در خط دفاعی داشته باشیم در حالی که حریف فقط ۲ بازیکن را برای پرس بالا میفرستد.
موقعیت گیری فولبک ها در عمق زمین، برای آنها امکان ارسال پاس مورب را فراهم میکند. از دیدگاه بازیسازی (و حتی در یکسوم نهایی)، پاس های مورب زمانی حیاتی هستند که میخواهیم شرایطی ایجاد کنیم که هافبکها توپ را رو به جلو دریافت کنند یا در موقعیتی قرار بگیرند که بتوانند توپ را به جلو حرکت دهند.
جمعبندی
برای به پایان رساندن این بحث، باید به چند نکته توجه کنیم. در سیستم آرنه اسلات ، رویکرد لیورپول در مرحله بازیسازی واضح و قابل تکرار بوده است، چیزی که در سطوح تیمی، گروهی و فردی مشهود است.
چه در جایگری در عمق بازیکنان بازیساز برای ایجاد فضا جهت بهرهگیری از توانایی های حمل توپ رایان گراونبرخ و چه در استفاده از ارتباط افقی برای فراهم کردن امکان ارسال پاسهای مورب توسط فولبک ها، روشهای آرنه اسلات عمدی و مؤثر هستند.
بهتر است شباهت های آن را با سیستم مربیانی مانند روبرتو دیزربی، پپ گواردیولا و البته یورگن کلوپ مقایسه کنیم تا درک بهتری از قابل تکرار بودن اصول او داشته باشیم.
برای شنیدن تحلیلهای صوتی هفتگی در پادکست فوتبال لب، از این لینک به ما گوش کنید!