گواردیولا در نقش تئوریسین
هادی نوری، فوتبال لب – آیا مشکل هجومی آنها قابل حل بود؟ پپ همیشه از دراختیار داشتن میدفیلد استفاده میکرد. برای کارآیی بهتر این تفکر، بهترین بازیکنان خود را در آن ناحیه استفاده و اورلود میکرد. در دو فصل اخیر، با استفاده از جان استونز یا آکانجی، به نتیجهای به نام باکس میدفیلد رسید. به یک چینش چهار نفر مربعی، که اورلود را به بهترین شکل انجام میدادند و منجر به تقدیم ضد حمله به تیم حریف نیز نمیشدند.
تفاوت این چینش با اینورتد فولبکهای مورد استفاده در لیگ، مانند آرنولد یا تریپیر، این بود که استونز یا آکانجی ذاتا فولبک نبودند؛ بلکه پست تخصصی آنها دفاع وسط بود. به همین جهت، دابل پیوتی که با رودری تشکیل میدادند، بسیار کم نقصتر از بقیه بود. علت آن؟ فیزیک بدنی قابل قبول به دلیل پست تخصصی و استایل آنها!
مشکل هجومی؟ راه حل پپ؟
مشکل این چینش اما جایی بود که تیمها برای مقابله، کاملا اگرسیو از وسط زمین دفاع را آغاز میکردند. همین موضوع باعث تشکیل میدبلاک شلوغی میشد. در نتیجه توپ کمتری به هالند میرسید. پپ برای راه حل این موضوع دست به چه کاری زد؟ استفاده از خط دفاعی 4 نفره سنتی، با وجود نفوذ فولبکها!
زینچنکو پیش از این، از سیتی رفته بود و آکانجی حالا توانایی نفوذ خیلی خوبی نداشت. پس واردیول که هم سرعت و هم قدرت حمل توپ خوبی داشت به عنوان فولبک چپ شروع به کار کرد. همچنین نقش کایل واکر بعد از خروج کانسلو که فیزیک لازم را نداشت، مانند زینچنکو دوباره پررنگ شد. این دو فولبک با وینگرها، علی الخصوص با جرمی دوکو و فیل فودن، ترکیب خوبی میساختند.
این چینش مشکل هجومی را برطرف کرد، اما در بخش دفاعی خیر! زیرا داشتن یک خط دفاع 2 نفره باعث میشد تا آنها در ضدحملهها آسیب پذیر نشان دهند. نمود این قضیه را در سری گلهای دریافتیشان یا قفلشدن بازی در برابر تیمهایی همچون؛ رئال مادرید، آرسنال، لیورپول، چلسی، کریستال پالاس، استون ویلا و تاتنهام دیدیم. با وجود نقش قابل اعتمادی که جان استونز در این نقش جدید، از خود نشان داد؛ اما در نقش دفاعی خود چنان مستحکم نشان نداد.
امتحان چینش جدید دربرابر چلسی!
حال، در این فصل و دربازی برابر چلسی، پپ تمام 90 دقیقه را از دفاع 3 نفره استفاده کرد. ریکو لوییس وظیفه اینورت کردن را برعهده داشت و تشکیل دابل پیوت میداد. اما نه دقیقا در پوزیشنی که استونز قبلا قرار میگرفت! او علاوه بر وظیفه اصلی خود، به عنوان یک پست 8 باکس تو باکس بازی میکرد. وظیفه دیگر ریکو لوییز، پوشش زونهای کثیری در زمین مسابقه بود؛ که در هیت مپ این بازیکن نیز قابل مشاهده میباشد. او به عنوان یک بازیکن بالغ، کاملا خونسرد و با تجربه بازی کرد درحالیکه اصلا مشخص نبود که فقط 19 سال دارد.
حال شکل بازی اینگونه بود. در زمان هجوم، سیتی با تک پیوت بازی میکرد و یک لوزی در وسط زمین تشکیل میداد. کوین دی بروین برخلاف همیشه سمت چپ زمین بود و همین باعث ایجاد کلی موقعیت شد. از طرفی دیگر نیز، ریکو لوییس باکس تو باکس بود و وظایف پخش توپ و البته بادیگارد دی بروین و برناردو سیلوا بودن را به تناوب انجام میداد. دراین چینش، برناردو راس این لوزی قرارداشت.
چلسی در تله موش…
حال اگر چلسی میانه زمین را شلوغ میکرد و جلوی این همکاری را میگرفت، دفاع وسطهای سیتی یعنی واردیول و آکانجی که قدرت پا به توپ خوبی نیز دارند، میتوانستند از روبن دیاز یا ادرسون توپگیری کنند و با بردن توپ به کنارهها، موقعیت و بازیسازی را در اختیار وینگرهای سیتی، یعنی دوکو و ساویو قراردهند. که ساویو مصدوم شد و بین دو نیمه فودن وارد بازی شد.
اما! سیستم کماکان ادامه داشت و وینگرها مدام با فولبکهای چلسی در موقعیت یک در برابر یک قرار میگرفتند. که قدرت دریبلینگ بالای آن باعث خلق موقعیتهای زیادی شد. بدین صورت؛ دوکو 5 دریبل موفق از 10 تلاش، 1 پاس کلیدی از 61 لمس توپ. ساویو 3 دریبل موفق از 3 تلاش، 3 پاس کلیدی از 24 لمس توپ.
این موضوع به خودی خود تهدید هجومی بسیار بیشتری به نسبت گذشته که واکر و واردیول، باید جلوی فولبکهای حریف صاحب توپ میشدند، به همراه داشت. حال این که دفاع وسطهای رونده سیتی، فضای زیادی داشتند، بخاطر شلوغ شدن مرکز زمین باعث میشد موقع پرس کول پالمر مجبوربه پرس واردیول شده و از پوزیشن خود خارج شود. همین باعث ایجاد فضایی خوب، درست پشت سرش میشد. این موضوع باعث بیرون آمدن دی بروین از کاور شدو، و درنتیجه تبدیل شدن به اولین آپشن پاس میشد.
پارکی خلوت، استعارهای برای بیان میانه زمین چلسی!
دی بروین، وقتی توپ را میگرفت با دید خوبی که به کل زمین دارد، شروع به پخش توپهای موثر همیشگی خود و یا شروع به حرکت پا به توپ و موقعیت سازی مستقیم با شوت، یا پاس به هالند میکرد. همین اتفاق باعث میشد که وینگر سیتی که حالا دوکو، ساویو یا فودن باشند، قابلیت کات اینساید داشته باشند و در نیم فضاها تا فولبک چلسی که مالو گوستو یا کوکوریا باشد، در موقعیت تک به دو قرار گیرد و موقعیت سختی داشته باشد. این به خودی خود، حالتی نامتقارن درست میکند که در خط میانی که ریکو لوییس یکم عقبتر از کوین قرار میگیرد و از آن طرف نیز، جابجایی مدام وینگرها که مدام جناح بازی خود را عوض میکردند، خط دفاع چلسی را از پای درآورده بود.
مزایای این سیستم اینجا تمام نمیشد! وقتی چلسی شرایط را دید، سعی کرد این همه فضای عرضی را از بازیکنان سیتی بگیرد. پس یکی از هافبکهای خود را موظف به مراقبت از دی بروین میکند. دیگری را نیز به عنوان یار پرس برناردو سیلوا و یا نقش وینگر در لحظه قرار میدهد.
مشکل هجومی! گرگیجه در زمین فوتبال
نتیجه؟ سمت راست میدفیلد چلسی کاملا باز میشود و با یه سوییچ پلی ساده، جناح بازی را عوض میکند و از آن شلوغی خارج میشود. علت لمس توپ بیشتر دوکو نیز همین موضوع بود. به قدری این سوییچ انجام میشد تا توپ به ریکو لوییس میرسید که او نیز دوکو را صاحب توپ میکرد. تا در عدم حضور لاویا چون در سمتی دیگر مشغول بود، به خط دفاع چلسی نفوذ کند و اگر دوکو دقت بیشتری به خرج میداد، شوت او نیز گل میشد.
دوباره این موضوع باعث شد کول پالمر و انکونکو پرس پسیوتری اعمال کنن. بنابراین بالا بازی نمیکردند و انزو فرناندز نیز یارگیر اصلی کواچیچ شده بود، تا تک پیوت سیتی را از تمپو بازی خارج کند. حتی در دقایقی دو نفره کواچیچ را تحت پرس قرار میدادند که ارتباطهای او را قطع کنند؛ اما این لوزی خط میانی سیتی باعث شده بود تا همیشه در صحنهها، برتری 1 نفره داشته باشند. اگر کواچیچ نیز تحت پرس شدید قرارمیگرفت، باقی آزاد میشدند و مدافعین میانی، گزینههای بیشتری برای پاس داشتند.
استفاده از چینش نفر 12ام؛ راه حل نهایی برای حل مشکل هجومی، میانی و تدافعی
دوباره یک کار هوشمندانه از پپ شکل گرفت. هنگامیکه کواچیچ را تحت من مارک فرناندز دید، کواچیچ را به کنارهها میبرد تا انزو نیز با او به کنارهها برود و همین باعث ایجاد یک بزرگ در میان خط پرس چلسی میشد. همین موضوع باعث میشد تا استفاده از پیرسینگ پاس کاربرد زیادی در بازی سیتی ایفا کند. پیرسینگ پاس همان پاس عمقی خط شکن یا پرس شکن است.
در مورد همه حرف زده شد غیر از برناردو سیلوا. او کاملا فری روم (free roam) بود و هرجای زمین سر و کلهاش پیدا میشد. هرکسی که تصمیم میگرفت را صاحب توپ میکرد و گاهی اوقات ناگهان به داخل نفوذ میکرد. لحظهای نیم فضا بود، لحظهای نزدیک به وینگر، لحظهای نزدیک به دایره وسط زمین. خط دفاع و پرس چلسی انقدر با بقیه بازیکنها مشغول بودند، اصلا نمیدانستند برناردو را چکار کنند! پس بیخیال او شدند و برناردو هر اسبی که خواست تازاند و در نهایت یک پاس گل را نیز به نام خود ثبت کرد.
بدین شکل که شما به تصور اینکه گواردیولا همیشه در خط میانی نیازمند نفری اضافه است؛ اما در نهایت شاهد آزاد شدن یار خودی و در قبال آن، درگیری نفر حریف (داشتن نفر اضافه در تمام طول بازی) خواهید بود. گویا 12 نفر در برابر 11 نفر قرار گرفتهاند. انگار حریف یک اخراجی دارد و یار دوازدهم تیم پپ، نه تماشاگران و نه داور هستند.
نقاط ضعف سیستم پپ؟ دو نمره
نقطه ضعفی که به نظرم قابل مشاهده است، ترنزیشنهای خیلی سریع و ضد حملههای برق آساست! که چلسی توانایی همچین کاری را ندارد. اما برای مثال رئال مادرید سال گذشته توانست آن را اجرایی کند. اما آنها اکنون نه تونی کروس ندارند. همچنین بخاطر امباپه، بلینگام قابلیت حرکتهای آزادانه گذشته خود را نخواهد داشت. باید صبر کنیم و در انتظار بازی انها در لیگ داخلی در برابر آرسنال و لیورپول و شاید یونایتد، و عکس العمل هریک از سرمربیهای انها برابر سیتی باشیم.
شما برای تقابل با مشکل هجومی و تدافعی پیش رو، باید زیر 6 ثانیه توپ را از خط دفاعی خود، به باکس سیتی برسانید. آن هم با حداقل 2 بازیکن که مایند ست بازیکنانتان باید انقدر قوی باشد، که وقتی 90 دقیقه در حال دفاع کردن در مقابل به ظاهر 12 نفر هستند، در کسری از ثانیه ذهنیت خود را عوض کرده و انقدر سرپنجه باشند که حرکات رو به عقب خود را به حرکات رو به جلو، آن هم به قصد استفاده حداکثری از حداقل موقعیتها کنند.
برای شنیدن تحلیلهای صوتی هفتگی در پادکست فوتبال لب، از این لینک به ما گوش کنید.