انگلیسی ناآماده، امریکا جوان و ولز متحول شده در گروه دوم جام جهانی قطر جدال نسبتا نزدیکی را برای صعود به دور بعدی این جام خواهند داشت.
مهران فرهادی، فوتبال لب – گروه B جام جهانی ۲۰۲۲ قطر با حضور انگلستان، امریکا و ولز دومین گروهیست که نگاهی به شرایط تیمهای حاضر در آن خواهیم داشت.
اول از همه با تیم حاضر از سید ۳ این گروه یعنی امریکا شروع میکنیم. امریکاییها که از اواخر سال ۲۰۱۸ تا کنون پروژه جدیدی را با گرگ بلهارتر سرمربی خود آغاز کردهاند حالا پس از یک دوره غیبت، آنها دوباره موفق به حضور در بزرگترین رویداد فوتبالی جهان شدهاند.
در کوران این مسابقات با تیمی کاملا متفاوت نسبت به امریکا تیم شکست خورده در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۸ روبهرو هستیم. آنها با میانگین سنی ۲۴.۲ سال جوانترین تیم این تورنومنت محسوب میشوند. گرگ برهالتر که سردمدار این انقلاب امریکاییها محسوب میشود معمولا تیمش را با چینش ۴۳۳ به میدان میفرستد و از دو وینگر خود یعنی کریستین پولیسیچ و برندون آرونسون میخواهد که آزادانه بازی کنند و برای دریافت پاس بین مناطق بالا و پایین زمین دائما در حال حرکت باشد.
همین امر ساختار تیمی آنها را بسیار شناور میسازد و در خیلی از مواقع باعث آزادسازی یکی از فولبکها یا هافبکهای تیم برای انجام فرار های آندرلپ یا اورلپ میشود و با قرار دادن یکی از بازیکنان وسط زمین به جای فولبکها احتمال وقوع ضدحمله را کاهش میدهد.
به طور کلی امریکاییها هنگام مالکیت تیم بسیار صبوری هستند و تا حد امکان از انجام حرکات انفجاری خودداری میکنند. آنها تلاش میکنند تا با پاسهای عرضی و کوتاه آرام آرام فاصلههایی را میان خطوط حریف ایجاد کنند و سپس با قرارگیری یکی از بازیکنان در فضاهای ایجاد شده حریف را غافلگیر کنند.
برای مثال تصویر زیر پاس مپ یکی از گلهای امریکا در برد سه بر صفر در برابر مراکش میباشد که به خوبی صحت مطالب بالا را تایید میکند.
در هنگام دفاع کردن نیز برهالتر پرس کردن را اولویت اصلی خود قرار داده اما ضعفهای زیادی در اکوسیستم پرس امریکاییها مشاهده میشود. در هنگام پرس، پولیسیچ و آرونسون معمولا وظیفه اعمال فشار روی دو مدافع وسط را دارند و دو مدافع کناری نیز برای حمایت از آنها بالا میشکند و همین فضای زیادی را پشت خط پرس آنها ایجاد میکند.
از همینرو دروازهبانی مانند موسلرا، به راحتی میتواند با یک پاس ۶ بازیکن امریکا را از صحنه بازی محو کند و آغازگر ضدحملههای تیمش باشد.
و به طور قطع میتوان از پولیسیچ و آرونسون به عنوان کلیدیترین بازیکن امریکاییها نام برد زیرا که بار هجومی زیادی بر دوش این دو بازیکن سپرده شده و به نظر میآید برهالتر تلاش میکند تا مشکل نبود یک مهاجم نوک مناسب را با اینگونه بازی گرفتن از این دو بازیکن جبران کند.
پس از اخراج رایان گیگز، اسطوره سالهای دور منچستریونایتد از سمت مربیگری تیم ملی ولز، کمتر کسی بود که فکر میکرد ولز انقدر سریع بتواند اوضاع را جمع و جور کند ولی راب پیج این کار سخت را انجام داد و حالا ولز دوباره به جامجهانی بازگشته است.
در تیم ملی ولز، بازیها بیشتر از اینکه تحت تاثیر تاکتیکها قرار داشته باشند، به کیفیت و نبوغ فردی بازیکنان وابسته هستند. برای مثال آنها علاقه چندانی به بازیسازی از عقب زمین و یا حفظ توپ ندارند و تکیه اصلی آنها بر خلاقیت بازیکنان در هنگام ضدحملات میباشد.
طبق گراف زیر ولزیها تلاش چندانی برای ارسال پاسهای متوالی و حفظ و گردش توپ ندارند و در اکثر حملات سرعت را چاشنی کار قرار میدهند و همین باعث غیرقابل پیشبینی بودن حرکات آنها میشود و وجود بازیکنانی مانند دنیل جیمز، برنان جانسون، گلیفر مور و البته گرت بیل، ضدحملات ولز از جذابترین نکات این گروه محسوب میشود.
پیج به قدری روی ضدحملات حساب باز کرده که حتی حاضر شده هنگام ضربات ایستگاهی حریف نفرات کمتری را در محوطه جریمه خودی داشته باشد و حداقل ۳ بازیکن را برای ضربه زدن به زدن به حریف در موقعیتهای مناسب قرار میدهد.
و گرت بیل ۳۳ ساله قطعا امید اول و آخر ولزیها برای درخشش در جام جهانی پس از ۶۸ سال میباشد. با وجود اینکه در مسابقات مقدماتی بیل دقایقی کمی را در میدان حاضر بود اما باز هم با ۵ گل و ۴ پاس گل تاثیرگذارترین بازیکن ولز طی این رقابتها بود.
انگلیسی جذاب با مربیای حوصلهسربر شاید بهترین تعریف برای حال و احوال این روزهای سهشیر ها باشد. اگر اسکواد انگلستان کاملترین و بینقصترین اسکواد حال حاضر فوتبال جهان نباشد قطعا از بهترینهاست اما با این وجود هم ساوتگیت تماشای مسابقات انگلیس را برای هواداران سخت کرده.
ساوتگیت معمولا بازیها را به دو فاز تقسیم میکند. فاز اول زمانی که تیمش مالک توپ است و فاز دوم هنگامی که اختیار توپ در دست رقابا قرار دارد. او معمولا از بازیکنان خود میخواهد تا با حوصله توپ را در سراسر میدان بچرخانند و زمان مناسب برای انتقال توپ به بخش بعدی حملات را انتخاب کنند. شاید این رویه در بسیاری از مواقع انگلستان را تیمی تکراری و بدون برنامه نشان دهد اما همینها بود که انگلستان را در طی دو تورنومنت قبلی به نیمهنهایی و فینال رساند.
همانطور که در گرافهای زیر مشخص شده، مهاجمان انگلیس نقش زیادی در بازی تیم هنگام مالکیت ندارند و توپ بیشتر میان بازیکنان عقب زمین میچرخد و پرسنل جلوی زمین باید با حرکات بدون توپ، فضا برای فرار خود یا سایر بازیکنان را فراهم کنند تا لحظه بزرگ مدنظر ساوتگیت فرا برسد.
اما مسئلهای که بخش اعظمی از موقعیتهای انگلیس را طی دوران هدایت ساوتگیت ایجاد میکند ضربات ایستگاهی است. شاید این تنها بخش بازی آنها باشد که بتواند در بخش هجومی تفاوت را برایشان رقم بزند. در طی جام جهانی ۲۰۱۸، نه گل از دوازده گل انگلیسیها از روی ستپیسها به ثمر رسید و در یورو ۲۰۲۰ هم با وجود زدن فقط یک گل از این ضربات، آنها خطرناکترین تیم تورنومنت از این لحاظ بودند.
بازیکنان کلیدی؟؟ قطعا دکلن رایس و هری کین دو مهرهای هستند که تا به حال شغل ساوتگیت را برای او حفظ کردند. هری کین به دلیل شم گلزنی بالا، خلاقیت فردی و فضاسازیهای کلاس جهانی و دکلن رایسی که یک تنه به خوبی کمربند خط میانی سهشیر ها را بسته است و برنده بلامنازع جنگهای میانه میدان است.