Category Archives: تاریخ

کلودیو رانیری؛ هنر مربیگری

چرا افراد را تعلیم میدیم؟چرا رهبری میکنیم؟چه چیزی به ما انگیزه میده تا راز موفقیت گروهی باشیم؟ رانیری نمادی از رهبری و مدیریت است.

ملودی بیاتی، فوتبال لب– بستر شما هرچه باشد ، چه در دفتر ، چه در زمین تمرین, چه هدایت گروهی از کودکان زیر هشت سال یا ارسال تیم لستر سیتی به یک تور هیجان انگیز به لیگ برتر، رهبری یک هنر است که به استحکام، سازش و زیرکی نیاز دارد. کار هرکسی نخواهد بود ، اما به عنوان مربیان ، ما در موقعیت مربیگری و رهبری قرار داریم، چ خواسته ما باشد چه نه.

برخی از یک مربی درجه یک به عنوان «مدیر» یاد میکنند.
عادت هشتم، در کتاب معرکه استفان کووی که بر روی پیدا کردن راه روش خود و کمک به دیگران تمرکز دارد ، نقل میشود که « افراد را نمیتوان مدیریت یا کنترل کرد، چیزها ،سیستم ها و ابزار مدیریت می‌شوند، اما مردم کنترل نمی‌شوند بلکه هدایت و تشویق می‌شوند.» این خط برایم بسیار جالب بود. چیز ترغیب کننده ای راجب سیستم ها و ساختار ها وجود ندارد اما قابل بحث است که می‌توانند انضباط به یک مجموعه بیاورند.
چگونه ان نظم ایجاد شده،چه کسی مسئول آن است، چه مفهومی برای افراد دارد، هر فرد درگیر با آن چگونه تفسیرش میکند و آن ساختار چ موضوعی را روایت میکند.

گوشه ای از دستاورد ها

داستان کلودیو رانیری به یکی از پر مخاطب ترین موضوعات ورزشی اخیر تبدیل شده است – و دلایل خوبی هم دارد. این مرد تیم فوتبال ناجور خود را به یکی از بهترین داستان ها در تاریخ تبدیل کرده. بسیاری از طرفداران فوتبال از فتوحات ناتینگهام فارست تحت رهبری برایان کلاف افسانه ای در دهه 1970 صحبت میکنند. (که درست است) اما در شرایط فعلی ، معتقد هستم که دستاورد های روباه ها هرچه که کلاف تونسته بود بدست آورد را ربود. دلیل آن این است که در سال 2016 ما در دوره ای زندگی میکنیم که بازی اساسا توسط پول خراب میشود که ناشی از سود ، خودخواهی و منابع مالی عظیمی است که تنها راه موفقیت بنظر می رسند، لستر دنیای فوتبال را زیرورو کرده است و موفقیت آن ها میتواند محرکی باشد که پارادایم فوتبال مدرن را دوباره تعریف می کند.

چهره درهم کلودیو رانیری کنار زمین

چیزی که رانیری ساخته علیرغم غیرقابل درک و بی قیاس بودن اش، بازیکنان آن را بسیار به رخ می کشند. بنظر می رسد که خود باوری ، اعتماد به نفس ، هماهنگی ، فرهنگ و کنار هم بودن عوامل اصول اصلی سازمان آن ها باشد. لستر ها گروهی از برادران هستند ، در سنگر باهم و البته در مهمانی های جیمی واردی باهم! چه فداکاری هایی که آن ها حاضر نیستند برای هم و تیم اشان بکنند!
از بیرون بنظر می رسد که آن ها غرور و خودپرستی را از هدف جمعی خود حذف کرده اند.

ورودی نامحسوس رانیری و سرآغازی چشمگیر

اگر به این بپردازم که چرا مربیگری میکنم ، به رانیری به عنوان تعریف جادوی این شغل و البته رهبری نگاه خواهم کرد. همه ما فیلم های ورزشی را تماشا میکنیم که دنزل واشنگتن تیمی از مردان جوان را به سوی افتخار هدایت می‌کند، راکی بالبوا بر تمام مشکلات پیش رویش غلبه می‌کند تا عنوان سنگین وزن را کسب کند یا مارک والبرگ در باران و برف تمرین می‌کند تا به nfl راه یابد.
از کلیشه ها بگذریم، ما عاشق این فیلم ها هستیم چون این حس رو القا میکنند که همه چیز امکان پذیر است.
با این وجود، رانیری این جمله فانتزی و رویایی که هرچیزی امکان پذیر هست را در دنیای شگفت انگیز ورزش به حقیقت رساند.

کسپر اشمایکل در مصاحبه اخیر خود با اسکای اسپورت اشاره کرد که در هفته اول حضورش در لستر، رانیری پس از ورود، خود را به بازیکنان معرفی کرد و بیش از یک هفته عقب نشست و فقط تماشا کرد. چیزی را تغییر نداد، مشاهده کرد که بازیکنان‌اش چه ویژگی های دارند. مقدار قابل توجهی از ساختار قبلی را حفظ کرد(با توجه به اینکه با باشگاه اشنایی داشت.) کم صحبت کرد. این تصمیم شاید کار شاق و پیچیده ای نباشد اما قطعا حرکتی زیرکانه بوده که تجربه، اعتماد به نفس و تسلط شخص را نشان می دهد. به عنوان مربیان، اگر ما عزت نفس نداشته باشیم، اوضاع برایمان سخت می شود. امکان خطا هست، باید بتوانیم هرج و مرج ها را کنترل کنیم و اشتباهات را بدون ترس بپذیریم. رانیری با ورودی بی سروصدا توانست برای خود زمان بخرد ، زمانی برای مشاهده و تحلیل و از همه مهمتر برای بازیکنانش.

از پیتزا تا پیروزی با رانیری

به خوبی مستند شده که در شروع فصل، لستر گل های زیادی به ثمر می‌رساند و تیم های برتر را شکست می‌داد، اما در دفاع آسیب پذیر بود – جالب است که حالا آن ها لیگ برتر را برده و خط دفاعی آن ها به محکم بودن معروف شده است.
در هرحال ، همیشه به این راحتی نبوده، رانیری-با ذهنیتی قدیمی- به بازیکنانش قول پیتزا مجانی داد اگر که بتوانند دروازه را بسته نگه دارند! بعید است که این وعده وعید ها تنها عامل ها برای چرخش های دفاعی باشد؛ استفان کووی استدلال می‌کند که اینگونه انگیزه ها میتواند از لحاظ روانشناختی مضر باشد.

در هرحال، اگر رانیری از این محرک نیز استفاده نمیکرد(با توجه به اینکه این بازیکنان می‌توانند یک پیتزا برای خودشون بخرند.) درواقع داشت گروه را به چالش می‌کشید و باور داشت تیم‌اش توانایی دفاع داشتند. فقط نیاز بود نشانش بدهند. و البته کاشف به عمل آمد که رانیری در آخر برای بازیکنان پیتزایی نگرفت و مجبورشون کرد که پیتزاشون خودشون درست کنند، تا نشون بده که باید هرچیزی را که میخواهند بدست بیاورند ، آن ها نشان دادند که چقدر خوب از پس دفاع کردن بر‌می‌آیند. همانطور که کسپر اشمایکل گفت:«چهار نفر از دفاع کنندگان من بدون احساس شرمندگی دفاع می‌کنند و به متوقف کردن حریف افتخار می‌کنند.»

رانیری و بوسه بر جام قهرمانی لیگ برتر

پند هایی از قهرمان ایتالیایی

خب، ما چه چیزی میتونیم از این مرد یاد بگیریم؟ کسی که با نام های «مرد متفکر» یا حتی در دایره طرفداران لستر «پدر خوانده» شناخته شده است. معتقدم رانیری به ما نشان داد که مهم نیست در حال حاضر چه تعداد صاحب نظر یا متفکر تاکتیکی مدرن در بازی حضور دارند، مهارت های ساده و ظرافت هایی که فرهنگ رهبری و پرورش دادن افراد رو به چنین هنری تبدیل می‌کند بسیار باارزش و مهم هستند. همه ما باور های خودمون راجب اینکه یک بازی چگونه باید انجام بشه داریم،چه به سبک مورینیو باشد یا گواردیولا، کلوپ یا سیمئونه، در هر حال بنظر می‌رسد درس های که میتوانیم از این قهرمان متمایز ایتالیایی یاد بگیریم عبارت است از:

  • شناخت بازیکنان خود
  • قابلیت سازگاری با محیط
  • حمایت، اعتماد و مراقبت بی وقفه از بازیکنان خود
  • •زیرک و ظریف بودن در ساخت تاکتیک های خود
  • فرهنگ و ساختار مستقلی ایجاد کنید
  • به ویژگی های خود آگاه باشید، نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید
  • سخت کار کنید
  • از لحظه ها لذت ببرید
رانیری در کالیاری

پایان دوره ای 37 ساله

دوران مربیگری اسطوره ایتالیایی، پس از 37 سال و با تجربه فراز و فرود های بسیار اعم از کار در رم و اینتر و قهرمانی اعجاب انگیز با لستر در لیگ برتر تا تجربه نه چندان موفق در فولام و واتفورد به پایان خواهد رسید. پیرمرد ایتالیایی اگرچه به مانند برایان کلاف، یوهان کرایوف یا سر مت بازبی خالق یک مکتب و تئوریسین نبود، اما شیوه کاری او، درسی فوق العاده برای همه مربیان است. رانیری جلو تر از مربیانی مثل کلوپ برای ارتباط خوب با بازیکنانش و جلو تر از بیلسا بابت تئوری مشخصش در فوتبال به یاد خواهد ماند. در نهایت می‌توان او را با آرزوی خوش بدرقه کرد. بدرود پیرمرد ایتالیایی…