امیر محمد کلانتری، فوتباللب – در این مقاله به یکی از عجیبترین ایدههای تاکتیکی آرنه اسلات خواهیم پرداخت. به نقل از یک تیتر هلندی، این ایده یک شکست درخشان بود. به بیان دیگر، آرنه اسلات در طول ۳۰ سال فعالیت حرفهای خود به عنوان بازیکن فوتبال و اکنون مربی، ایدههای بهتری نیز در کارنامه داشت. ایدههایی که او را تا آستانه قهرمانی در پریمیرلیگ با لیورپول در این فصل قرار دادند.
بازگشت به دورانی که آرنه اسلات در زووله بود.
اسلات در آن زمان ۳۲ سال داشت و برای تیم زووله در لیگ دسته دوم هلند بازی میکرد. این حرکت بداههی او در شروع بازی چنان عجیب بود که رنه فن در گیژپ، بازیکن سابق تیم ملی هلند، در برنامهی تلویزیونی خود نزدیک بود از شدت عصبانیت منفجر شود.
او خطاب به بینندگان گفت:
اگر این صحنه را به آندرس اینیستا (قهرمان جام جهانی با اسپانیا) نشان دهی، فکر میکند این یک ورزش کاملاً متفاوت است. این هیچ ربطی به فوتبال حرفهای ندارد. اگر کسی در یک تیم آماتور با ۱۲ تماشاچی نیز چنین کاری کند، بلافاصله از زمین اخراجش میکنند و همه میگویند: «این دیوانه است».
اشتیاق آرنه اسلات به تجربه ایده های جدید از همان ابتدا!
توضیح دادن آن صحنه در سال ۲۰۱۱ آسان نیست. زمانی که اسلات برای امتحان کردن ایدهای جدید و کمی عجیب، تایید مربیان تیمش در زووله را گرفت تا بازیکنان تیم مقابل را غافلگیر کند.
اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، این ماجرا یادآور این است که اسلات حتی در جوانی هم یک تاکتیک شناس مشتاق بود. او دوست داشت خارج از چارچوبهای معمول فکر کند.
همچنین ارزش ذکر دارد که او پس از طراحی این ایده، جسارت آن را داشت که آن را با آرت لانگلر (مربی وقت زووله) و دستیارش، یاپ استم (مدافع سابق منچستریونایتد و تیم ملی هلند) در میان بگذارد.
جان اورس، یکی دیگر از مربیان سابق زووله، با خندهای معنادارش به نشریه The Athletic میگوید:
اما این ایده همچنان مسخره بود. آرنه ایدههای زیادی دارد. متاسفانه این یکی از بدترینهایش بود.
طرح او این بود: بلافاصله بعد از شروع بازی، توپ را با یک ضربه سریع به بالا پرتاب کنند، سپس یک شوت قدرتمند به سمت نیمهی زمین حریف بزنند تا توپ در محوطهی جریمه فرود بیاید. همزمان با پرواز توپ در هوا، مهاجمان زووله باید با تمام سرعت به سمت محوطهی جریمه میدویدند تا توپ را در لحظهی فرود دریافت کنند. در بهترین حالت، آن را از زیر پای دروازهبان حریف عبور دهند. از همه مهمتر، بازیکنان در این موقعیت در آفساید گرفتار نمیشدند، چون همهی آنها پشت توپ قرار داشتند. اگر این تاکتیک جواب میداد، مدافعان حریف کاملاً غافلگیر میشدند.
جان اورس: ایده آرنه اسلات واقعا افتضاح بود!
اورس که حتی پس از گذشت بیش از یک دهه، هنوز کاملاً سردرگم به نظر میرسد، میگوید:
به نظر میرسد آنها متوجه این نکته نبودند که اگر توپ را مستقیماً بعد از سوت مسابقه تا محوطه جریمه حریف شوت کنند، دروازهبان به راحتی میتواند آن را بگیرد. همچنین، توپ چقدر در هوا میماند؟ شاید سه ثانیه؟ فقط فکر کنید بازیکنان چقدر باید سریع باشند تا به آن برسند. برای این کار به کسی نیاز دارید که رکورد جهانی دو را بشکند! نه. این ایده واقعاً افتضاح بود.
اما اگر آرنه اسلات، هافبک خلاق تیم، میتوانست توپ را واقعاً به ارتفاع بالا بفرستد چه میشد؟ در تمرینها، این حرکت به خوبی اجرا شد.
لانگلر اخیراً در مصاحبهای با وینسنت دِوریس، روزنامه نگار روزنامه محلی دِ استنتور گفت:
حتی سه بار هم جواب داد. به همین خاطر، من و یاپ استم به هم گفتیم: “بیایید امتحانش کنیم.” البته شرط اصلی اجرای درست آن بود.
اما آنچه اتفاق افتاد ممکن است برای هواداران لیورپول که اسلات را در نخستین سال حضورش، بدون تاکتیکهای عجیب در صدر جدول میبینند، تعجب آور باشد.
متأسفانه برای اسلات، اینترنت هرگز فراموش نمیکند و فیلم این اتفاق نشان میدهد اجرای این ایده در آن بازی حتی به پای نسخه تمرینی هم نرسید. ضربه اسلات برای بالا فرستادن توپ قابل قبول بود. اما بعد… همه چیز به فنا رفت.
لانگلر با خنده گفت:
آرنه میخواست توپ را به سمت محوطه جریمه حریف شوت کند، اما در عوض تقریباً توپ را مستقیم به بالا پرتاب کرد. توپ در واقع به سمت عقب و به ارتفاع بالا رفت، سپس پایین آمد و در لبه سمت چپ دایره مرکزی زمین در نیمه زووله فرود آمد. در حالی که صدای هلهله متعجب تماشاگران به گوش میرسید.
گوینده تلویزیون اعلام کرد:
بازی بین زووله و کامبور آغاز شده… و این صحنه واقعاً عجیب است. شاید از استرس باشد… چنین چیزی را به ندرت میبینید؛ لحظهای به یاد ماندنی از آرنه اسلات.
جان اورس که در دهه ۱۹۷۰ برای آژاکس و فاینورد بازی میکرد، میگوید این فیلم هنوز در تلویزیون هلند پخش میشود:
آرنه در طول هفته با بازیکنان و مربیان دیگر در مورد این ایده صحبت کرد. گفت: “باید روش شروع بازی را عوض کنیم. اگر اینطوری انجامش دهیم، حیرت زده میشوند”. اما ضربه او دقیقاً آن چیزی نشد که میخواست. کاملاً اشتباه عمل کرد.
اسلات به نظر میرسد جهت گیری خود را اشتباه محاسبه کرد و توپ پشت سرش در منطقهای خالی فرود آمد. این بازیکنان زووله بودند که غافلگیر شدند و در عرض چند لحظه، کامبور به حمله پرداخت.
آیا این دیوانگی منطقی پشت خود داشت؟
بن هندریکس که بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ مربیگری زووله را برعهده داشت، توضیح میدهد:
گاهی ممکن بود حریفان خورشید در چشمشان باشد و نتوانند حرکت توپ را دنبال کنند. گاهی هم این روش او برای گفتن این بود که “بفرما، ما دوست داریم توپ دوم را داشته باشیم.” مردم اینجا به آن میخندیدند. او توپ را به بالا پرتاب میکرد و بعد (با خنده) زووووووووم! (با حرکتی شبیه پرتاب موشک) توپ را مستقیم به آسمان شلیک میکرد.
هندریکس به یاد می آورد که اسلات همیشه به دنبال راههای جدید برای کسب برتری بر حریفان زووله بود:
حتی وقتی میخوابید، به فوتبال فکر میکرد. همیشه ذهنی فوتبالی داشت و در اعتماد به نفسدادن به سایرین استاد بود.
لانگلر:
ایده این بود که با شوت کردن توپ به بالاترین حد ممکن به سمت محوطه جریمه، سه مهاجم ما به جلو بدوند و در لبه محوطه حاضر باشند. چه کسی میداند از این حرکت چه نتیجه ای حاصل میشد؟
البته از بیرون خنده دار به نظر میرسید. اگر از پیش زمینه ماجرا خبر نداشتی، حتما میگفتی: “اینا دقیقاً دارن چیکار میکنن؟ توپو مستقیم به هوا شوت کردن”. اما نه، این یک شکست درخشان بود و بهتر است بحث را همینجا تمام کنیم.
با این حال، اسلات قصد نداشت به همینجا بسنده کند. حداقل در ابتدا. مصمم تر از قبل، او دوباره همان تاکتیک را در همان سال امتحان کرد. اینبار هم حریف کامبور بود و نتیجه باز هم فاجعه بار شد.
اورس میگوید:
خودش را مسخره کرد. باورکردنی نبود.
و اضافه میکند شاید هدف این بود که «حریف از خنده بتکرد، تمرکزش را از دست بدهد و آنها از این موقعیت سوءاستفاده کنند!
برای درک بهتر، اورس که دو دوره با اسلات همکاری داشته، او را مربی بهتری از کلوپ میداند و از افتخارش به عملکرد فوقالعاده شاگرد سابقش در لیورپول میگوید. در حرفهای او بجز تعجب و خنده، هیچ بدخواهی نیست.
به گفته او، این ماجرا یادآوری است که حتی باهوشترین افراد در فوتبال هم ممکن است اشتباه کنند:
یوهان کرایف، بهترین بازیکن و مربی، همیشه میگفت: “فوتبال بازی سادهای میباشد اما اجرای سادهی آن بسیار سخت است.” با این حال، گاهی بازیکنان یا مربیانی هستند که میخواهند دوباره فوتبال را اختراع کنند. و این ایده آرنه، نمونهای از آن است.
آروین منصوری، فوتبال لب– مرکز تمرینی RB لایپزیگ در Cottaweg مانند زمینهای تمرینی دیگر در سراسر اروپا است. یک متصدی پذیرش به تلفنی که هیچوقت از زنگ خوردن باز نمیایستد، پاسخ میدهد. در تلویزیون وسیعی که از دیوار آویزان است، اخبار ورزشی تکرار میشود.
فضای کلی آکادمی
به داخل ساختمان میرویم و فضا تغییر میکند.
در داخل، صفحههای کوچک پلاسما، هایلایت بازیهای اخیر تیم جوانان پخش میشود و پیشرفت استعدادهای آکادمی مورد نمایش قرار میگیرد. در روز بازدید خبرنگاران، مراسم تجلیل از یک هافبک تیم زیر 11 سال به خاطر “افزایش توانایی گلزنی”و “بهبود کلی در مناطق تهاجمی” در جریان بود.
این یک روند الهام بخش است. بازیکنان بزرگسال و جوانان لایپزیگ در یک مکان تمرین می کنند. تا پایان آن روز، ژاوی سیمونز، بنجامین شسکو و بقیه بازیکنان تیم بزرگسالان، برای اولینبار نام این هافبک جوان را شنیده و چهره او را خواهند دید. مانند خود ساختمان، تأکید بر آینده وجود دارد.
این مرکز میزبان 50 بازیکن جوان به صورت همزمان است. آنها در مکانهای تعبیه شده زندگی می کنند، اتاق نشیمن و امکانات آشپزخانه خود را دارند و توسط یک خانواده که آنها نیز در آنجا زندگی میکنند، میزبانی میشوند.
امکانات و تجهیزات
هر چیزی که یک بازیکن جوان میتواند نیاز داشته باشد وجود دارد. سالنهای ورزشی در بهترین حالت هستند. یک استادیوم کوچک بیرون از محوطه وجود دارد. اطراف زمینهای تمرین، یک زمین با موانع برای آماده سازی، یک تپه دوی سرعت و حتی یک زمین پدل وجود دارد. تمام فعالیتهای بازیکنان مسنتر آکادمی در تمرینات، توسط شبکهای از دوربینها که هر قسمت چمن را پوشش میدهد، نظارت میشود. حتی اپلیکیشنی وجود دارد که از طریق آن مربیان قادر به ارسال کلیپها و ارسال و دریافت بازخورد عملکردهای اخیر بازیکنان، در جلسات تمرینی و مسابقات هستند.
بنابراین، این مرکز جایی است که بازیکنان میتوانند رشد کنند. با این حال، لایپزیگ هنوز هم میخواهد تعداد بیشتری بازیکن بسازد. بازیکنان دیگر، ممکن است به خاطر پیشرفت در این حرفه مشهور شده باشند، اما (در حال حاضر)، “ارمدین دمیرویچ”، مهاجم اشتوتگارت، مطرح ترین بازیکن بوندسلیگا است که مدتی را در آکادمی لایپزیگ گذرانده است. اما هنوز اثری از یک ستاره بومی وجود ندارد.
باوم وارد میشود
مانوئل باوم، 45 ساله، مسئول تغییر آن است. باوم در سال 2023 به عنوان سرپرست توسعه جوانان منصوب شد. او قبلاً آگزبورگ و شالکه را مربیگری کرده بود و مسئولیت تیمهای زیر20 و زیر18 سال آلمان را بر عهده داشت.
او میگوید: «میخواهم سعی کنم تمام تجربیاتی که در زندگی فوتبالیام داشتهام را، به RB Laipzig بیاورم. میگوبند در این بخش از آلمان، استعداد کافی وجود ندارد. اما این درست نیست. این مشکل سیستم آموزشی است، مشکل از بازیکنان نیست.”
باوم در زمان مربیگری تیم شالکه در سال 2020
لایپزیگ، کم و کاستیها
در لایپزیگ، چالش های منحصر به فردی وجود دارد.
این باشگاه سال 2009 تشکیل شده است و در حالی که امکانات بسیار چشمگیر است، در سال 2015 (فصل قبل از صعود تیم بزرگسالان به بوندسلیگا) بازیکنان در کابین لباس عوض میکردند.
با این حال، مشکلات دیگری وجود دارد که باید بر آنها غلبه کرد. باوم، درحالی که در مقابل یک صفحه پروژکتور، که موقعیت جغرافیایی باشگاههای بوندسلیگای آلمان، و کارخانه تولید استعداد، که الان سقوط کرده هستند، مانند هامبورگ، شالکه، کایزرسلاترن و نورنبرگ را نشان میداد، توضیح داد.
او با اشاره به موقعیت لایپزیگ در نقشه، جزیرهای که قبلاً آلمان شرقی (GDR) بود، میگوید: «ما اینجا در ساکسونی هستیم. باشگاههای زیادی در جنوب، جنوب غرب، غرب و شمال وجود دارد. اما اینجا در اطراف لایپزیگ، تعداد کمی باشگاه وجود دارد. از اینجا تا برلین و ولفسبورگ حدود دوساعت راه است.
بنابراین، ما یک وضعیت انحصاری داریم. از طرف دیگر، ما این مشکل را داریم که آکادمیهای قوی کمی در منطقه داریم. این بدین معنی است که دانش فوتبالی بازیکنان، زمانی که به ما ملحق میشوند، می تواند پایین باشد. زیرا قبلا در مراکز خوبی آموزش ندیدهاند.»
این کسری با سایر کمبودها همراه میشود. در سال 2025، بیکاری در غرب آلمان دو درصد کمتر از شرق شناسایی شده است. در میان 16 ایالت این کشور، پنج ایالت فقیر از نظر میانگین دستمزد (از جمله ساکسونی) همگی در شرق قرار دارند. چه با سختتر شدن کار والدین برای رساندن کودکان به بازیها و چه به این دلیل که تهیه کفشها و تجهیزات برای والدین سخت است. مشکلات واضح است، و آمارها هم این مسائل را نشان میدهد.
از 150 بازیکن متولد آلمان که در این فصل در بوندسلیگا بازی کردهاند، بدون احتساب برلین، تنها 7 بازیکن در شرق به دنیا آمده اند.
راهکار لایپزیگ
پاسخ مقطعی لایپزیگ به این مشکل، برنامه Forderoffensive (تهاجم مالی) است که در مارس 2024 راه اندازی شد. این طرح، از باشگاههای سراسر شهر حمایت می کند. تجهیزات و استخدام مربیان تمام وقت را تامین مالی میکند و همچنین امکان دسترسی به دوره های آموزشی را فراهم می کند.
باوم می گوید: “ما بیش از 600،000 ساکن در این منطقه داریم. بنابراین باید بتوان بازیکنان زیادی را از این منطقه توسعه داد. و به همین دلیل است که ما به مدارس و مهدکودک ها میرویم و پول زیادی را برای این گروه سنی خرج میکنیم.”
لایپزیگ و باوم چه دیدگاهی به فوتبال دارند؟
باوم می تواند ساعتها، با جزئیات عمیق و فشرده درباره فوتبال صحبت کند. او در مورد اینکه کجای پیشرفت بازیکن در حال حاضر اشتباه پیش میرود یا اینکه برخی از نگرانیهای پیرامون آن چقدر نادرست هستند، دیدگاههای جالبی مطرح میکند.
“همه در مورد منطقه انتقال صحبت میکنند: از تیم زیر19 سال به تیم اصلی. اما به نظر من، بزرگترین مشکل، مرحله پایه است. ما خیلی دیر شروع به آموزش بازیکنان میکنیم و به آنها آموزش میدهیم که به جای اینکه با توپ چه کار کنند، به کدام سمت بدوند.
این یکی از دلایلی است که ما سرمایهگذاری زیادی در مرحله پایه انجام میدهیم، زیرا واقعا مهم است که برای بازیکنان ارزش قائل شویم.”
بخشی از این هدف، شامل بهبود شرایط خارج از باشگاه و امکاناتی است که بازیکنان اولین ارتباط را با آن میگیرند. او میگوید که این شامل بررسی سلسله مراتب مربیگری نیز میشود که در باشگاه خودش وجود دارد.
“من به متخصصان نیاز دارم. به طور معمول، در برخی باشگاهها، اگر مربی زیر 16 سال باشید، دو برابرِ درآمد مربی زیر 10 سال دریافت میکنید. بنابراین، مربی زیر 10 سال چه میخواهد؟ او میخواهد مربی بعدی زیر 16 سال باشد تا بتواند درآمد بیشتری کسب کند. این برای توسعه بازیکنان خوب نیست. بنابراین، اینها برخی از چیزهایی است که ما روی آن کار میکنیم.”
نتیجه چه بوده؟
اگرچه نمیتوان آن را به فلسفه اخیر نسبت داد، اما نشانههای اولیهای از کارآمدتر شدن آکادمی وجود دارد. در نوامبر 2024، ویگو گبل، هافبک 17 ساله متولد لایپزیگ، اولین بازی خود را در لیگ قهرمانان مقابل اینتر انجام داد. همچنین در این فصل گبل در بوندسلیگا هم بازی کرده است. همچنین فایک ساکار 16 ساله در دسامبر 2024 به عنوان یار تعویضی مقابل هلشتاین کیل وارد زمین شد.
سه نفر از 10 بازیکن جوان تاریخ بوندسلیگا از تیم لایپزیگ هستند. این شامل گبل و ساکار، و همچنین سیدنی رابیگر، یکی دیگر از محصولات آکادمی است که باشگاه را ترک کرده و در حال حاضر برای اینتراخت براونشوایگ بازی میکند.
گبل (سمت راست) در بازی سلتیک در چارچوب رقابتهای لیگ قهرمانان جوانان
اینها، موفقیتهایی هستند که به تبدیل شدن آکادمی لایپزیگ، به عنوان مقصدی برای سایر بازیکنان جوان کمک میکند. اما هدف باوم ایجاد عرضه ثابت و قابل اعتماد از بازیکنان به سطح بالای فوتبال است. در تعقیب این هدف، او مجموعهای از تغییرات را، نه تنها در مورد نحوه تربیت بازیکنان جوان، بلکه نحوه تفکر باشگاه در مورد آنها را نیز، نظارت کرده است.
لایپزیگ و قدمهای باوم
او میگوید: “اولین قدم من ایجاد یک مأموریت بود: هدف ما در آکادمی چیست؟ ما میخواهیم فوتبالیستهای حرفهای را، در یک فرهنگِ با عملکرد بالا توسعه دهیم. این تنها برای تیم اصلی نیست. زمانی که بازیکنانی در سایر باشگاههای رده اول لیگ آلمان داشته باشیم، برای ما یک موفقیت است.”
“گام دوم من این بود که تمام بخشهایی را که در آکادمی داشتیم با این مأموریت هماهنگ کنم.”
“زمانی که من برای اولینبار کار در آکادمی را شروع کردم و ارزیابی کردم، آن بخشها ماموریت خاص خود را داشتند برای مثال، فیزیوتراپیستها بیشتر فیزیوتراپیستهای بیمارستانی بودند تا فیزیوتراپیستهای فوتبال. مربیان بدنسازی میخواستند ماهیچههای بزرگی برای بازیکنان بسازند، اما نه لزوما آنهایی که مربوط به فوتبال هستند.”
“همچنین سرمربیها: هرکسی فلسفه بازی خود را داشت و به عملکرد کلی تیم خود نگاه میکرد، نه به تک تک بازیکنان.”
در ردههای مختلف چه خبر است؟
مانند بسیاری از باشگاهها، لایپزیگ سبک بازی و ترکیببندی را در بین گروههای سنی خود هماهنگ می کند. اما در حال حاضر، آموزش نیز دورهبندی می شود. تیم های بین رده های زیر 16 و زیر 19 سال همگی برنامه یکسانی دارند، بلوکهایی وجود دارد که تعیین میکند بازیکنان چه زمانی کار تیمی، انفرادی یا فیزیکی را انجام دهند و مربیان، با چه شدتی میتوانند روشهای خود را در آن چارچوب به کار گیرند.
سطح زیر 16 سال، جایی که بازیکنان هر روز تمرین نمیکنند، برنامه فشرده است.
باوم میگوید این کلید «توسعه سیستماتیک بازیکن» است و به «چهار سؤال کلیدی» بستگی دارد که او از همه مربیانش میخواهد در نظر بگیرند.
«”چه زمانی و چقدر تمرین میکنید؟” این مربوط به دورهبندی است. “چه چیزی را تمرین میکنید؟” این بخش محتوا است، شوت زدن، پاس دادن و غیره. “چگونه تمرین میکنید؟” این بیشتر مربوط به روش است. و در نهایت: “چه کسی تمرین را هدایت میکند؟” سرمربی، کمک مربی، مربی ورزشی یا مربی ویدیویی … و غیره.»
تصویری از بازی زیر15 سال، بر روی صفحه نمایش ساختمان آکادمی
لایپزیگ جمعگرا؟
در گفتگو با باوم، موضوعی که اهمیت دارد فردیت است. به گفته او: “یکی از بزرگترین چالشها این است که مربیان را از وفاداری آنها به عملکرد تیمی دور کنیم، و بیشتر به سمت پیشرفت حرکت کنیم. برنده شدن در بازیها و تورنمنتها خوب است، اما در رابطه با هدف کلیدی “آماده کردن بازیکنان برای فوتبال حرفهای”، بیاهمیت است.”
او میگوید: “منطقی است که بگوییم فوتبال جوانان در واقع یک ورزش انفرادی است. برای من، تنها استفاده از تیم این است که محیطی را فراهم میکند که بازیکنان یاد بگیرند چگونه در یک تیم بازی کنند.
تیمها یاد نمیگیرند؛ افراد درون تیمها یاد میگیرند. تیمها اولین بازی را انجام نمیدهند، افراد این کار را انجام میدهند. من هرگز ندیدهام که یک تیم کامل به تیم اول برود. فقط چند بازیکن هستند.”
آنها از مکانیزمهای دیگری نیز استفاده میکنند. وامهای آموزشی، که در آن بازیکنان جوان بخشی از هفته خود را با باشگاههای منطقهای در رده چهارم یا پنجم می گذرانند. این به تسریع آمادگی آنها برای بازی بزرگسالان کمک میکند. برنامه تمرکز بازیکن، که توسط کامرون کمپبل، مربی اسکاتلندی که در سال 2024 وارد آکادمی لایپزیگ شد و قبلاً در رنجرز، آبردین و آکادمی Right to Dream کار کرده بود، نظارت میشود.
برنامههای آشنا سازی
در روزهای دوشنبه و سهشنبه، بازیکنان زیر 16 سال لزوماً بر اساس سن گروهبندی نمیشوند، بلکه بر اساس شرایطی که به بهترین وجه برای رشد آنها مناسب است، گروهبندی میشوند. به آن ارتباط زیستی میگویند. لایپزیگ از آن برای بررسی و به چالش کشیدن چشمانداز خود در شرایط مختلف استفاده میکند.
باوم توضیح میدهد: «ما سه نوع بازی مختلف داریم. یک بازی “ایمن”، یک بازی “کششی” و یک بازی “استرسی”. اگر بازیکنی فقط بازیهای ایمن داشته باشد، پس پیشرفت نمی کند، زیرا همیشه در رده سنی خود بهترین است. اما ما باید او را تحت استرس قرار دهیم، زیرا میخواهیم ببینیم کجا خوب نیست.”
تجربه نشان داده است که اولین باری که بازیکن معمولاً استرس زیادی پیدا میکند، زمانی است که به تیم اصلی می رود، اما تا آن زمان دیگر خیلی دیر شده است.
اجازه دادن به بازیکن مسنتر برای آسانگیری به بازیکن جوان، میتواند استرس بازی را کاهش دهد. برعکس، قرار دادن یک بازیکن در یک گروه سنی بالاتر (و در شرایط جسمی ضعیف) میتواند مشکلاتی را که یک بازیکن در هنگام انتقال از فوتبال جوانان به تیم اصلی تجربه میکند، شبیهسازی کند.
نیمه دیگر فوتبال
باوم میافزاید: “بنابراین، ما فقط نمیخواهیم به بازیکنان چیزی برای یادگیری بدهیم. ما میخواهیم ببینیم که شهود بازیکن چیست و سپس آن را زنده کنیم.”
ما میخواهیم به بازیکنان آزادی بدهیم. در گذشته، RB لایپزیگ به بازیکنان یک سبک بازی را آموزش میداد. اکنون، ما سعی میکنیم به آنها یاد دهیم که فوتبال را درک کنند و سبک بازی را یاد بگیرند. اگر آنها به تیم اصلی مارکو رز (سرمربی) بروند و او بخواهد از نظر تاکتیکی کاری متفاوت انجام دهند، بازیکنانی که ما تولید میکنیم فقط میدانند که چگونه در یک موقعیت کار کنند.
و شما باید در یک بازی چابک باشید. اگر بعد از 5 دقیقه گل بزنید، همهچیز تغییر میکند. شما باید فوتبال را درک کنید.
مانند بسیاری از باشگاهها، لایپزیگ به بازیکنی تا زمانی که 16 ساله نشوند، یک پست تمام وقت اختصاص نمیدهد. او میگوید که این به گسترش تجربه بازیکن کمک میکند. “اگر کسی همیشه مدافع میانی بوده است، پس از کجا می داند که بازی پر فشار در جلوی زمین چگونه است؟”
همچنین، میدانیم که فوتبال همیشه در حال تغییر است و بازی باوم و مربیانش که این بازیکنان را برای آن آماده میکنند دائما در حال تغییر است.
“بازی فوتبال آینده چگونه به نظر میرسد؟ بسیاری از باشگاهها در توسعه فنی واقعاً خوب شدهاند، اما چیزی که ما متوجه شدیم، اهمیت بازی یک به یک و اینکه چگونه این مورد میتواند یک KPI (شاخص عملکرد کلیدی) برای ما باشد.”
ساکار (سمت چپ)، در حال بازی برای تیم ملی جوانان آلمان، 2023
دیتا مهم است!
بیشتر سرمایهگذاری لایپزیگ در سطح آکادمی، تفسیر دیتا و استفاده از هوش مصنوعی بوده است. اگر به طور موثر از آن استفاده شود، می تواند به قضاوت در مورد اینکه بازیکنان چقدر در تقابل با یکدیگر موثر هستند، با/علیه مالکیت، و همچنین بدون توپ، کمک میکند. آیا یک بازیکن هجومی، با دویدن به فضا، کسی که مارکش کرده را “شکست” میدهد؟ آیا خط هافبک به طور مداوم زوایای ارسال و گزینهها را مسدود میکند؟
با توجه به تعهد باوم به نظارت مربیانش، در مورد نحوه پیشرفت بازیکنانشان، به جای صرفا برنده بازی شوند، یک معیار ارزشمند برای قضاوت در مورد پیشرفت است. فراتر از آن، تأکید بر نبردهای فردی که همیشه در قلب فوتبال خواهد بود، راهی است که در آینده ثابت شده است.
سرمایهگذاری برای آینده
البته مشکل سرمایهگذاری در چنین مراحل اولیه این است که مزایای آن تا آیندهای دور دیده نخواهد شد. باوم با خوشحالی می پذیرد که ممکن است وقتی این اتفاق بیفتد دیگر در باشگاه نباشد و در هر صورت، قضاوت در مورد تأثیر این اصلاحات همیشه دشوار خواهد بود.
او میافزاید: «اما من میخواهم این روند را قابل اعتمادتر کنم. بنابراین شاید هر سال 500 دقیقه بازی در بوندسلیگا از بازیکنان آکادمی ببنیم. باید حداقل شش بازیکن ملی پوش تولید کنیم.
ما باید اهداف روشن و یک برنامه اقدام روشن داشته باشیم.»
مهران قهرمانی-فوتبال لب، در فصل دوم (بخش اول را در اینجا مطالعه کنید.) کتاب وارونه کردن هرم نوشته جاناتان ویلسون، به بررسی تحول سیستم تاکتیکی WM پرداخته میشود. این سیستم یکی از نوآوریهای مهم در فوتبال است که نقش مهمی در شکلگیری فوتبال مدرن داشت. ویلسون در این فصل توضیح میدهد که چگونه تغییر از سیستم حملهای و نامنظم 2-3-5 به سیستم متعادل و سازمانیافته WM، پایهگذار تاکتیکهای پیچیدهتر در فوتبال شد.
مشکل تاکتیکی
اوایل قرن بیستم، فوتبال تحت سلطه سیستم 2-3-5 بود که به “هرم” معروف بود. این سیستم شامل دو مدافع، سه هافبک و پنج مهاجم بود و بیشتر بر حمله متمرکز بود. اما این ساختار یک مشکل اساسی داشت: فاصله زیادی بین خط حمله و خط دفاع ایجاد میکرد که تیمها را در برابر ضدحملات آسیبپذیر میکرد.
با تغییر قانون آفساید در سال 1925، این مشکل بیشتر شد. قبلاً باید بین بازیکن مهاجم و دروازه سه بازیکن حریف (دروازبان + دو مدافع) حضور پیدا می کرد تا بازیکن مهاجم در موقعیت آفساید قرار نگیرد. اما با تغییر قانون به دو بازیکن (نزدیک به قانون امروزی)، ماندن در موقعیت آفساید برای مهاجمان آسانتر شد. تیمهایی که همچنان از سیستم 2-3-5 استفاده میکردند، بیشتر در معرض ضدحملات سریع قرار گرفتند.
تولد سیستم WM
در این شرایط، هربرت چپمن، مربی افسانهای آرسنال، برای حل این مشکل راهحلی یافت. چپمن که به دقت و استراتژی معروف بود، سیستم WM (3-2-2-3) را ابداع کرد. این سیستم به شکلی طراحی شده بود که هم استحکام دفاعی داشته باشد و هم قدرت حمله را حفظ کند.
در سیستم WM، حرف “W” به چیدمان مهاجمان (مهاجم راست، مهاجم مرکزی و مهاجم چپ) اشاره داشت و حرف “M” نشاندهنده شکل دفاعی بود (سه مدافع و دو هافبک). این ساختار جدید باعث شد که زمین بهتر پوشش داده شود و تیمها در دفاع منسجمتر عمل کنند.
مزایای تاکتیکی
سیستم WM خط دفاعی منظمتری ایجاد کرد. به جای دو مدافع، سه مدافع حضور داشتند که کار را برای حریفان سختتر میکرد. هافبکها هم در حمله و هم در دفاع فعال بودند و این باعث شد که تیمها در انتقال بین فازهای بازی بهتر عمل کنند.
یکی از تغییرات مهم، نقش هافبک مرکزی بود که به یک مدافع عقبنشسته تبدیل شد. این تغییر باعث شد که دفاع منسجمتر و سازمانیافتهتر باشد. همچنین دو مهاجم کناری کمی عقبتر بازی میکردند تا ارتباط بهتری بین خط میانی و حمله ایجاد شود.
چپمن با اجرای سیستم WM، آرسنال را به یکی از قدرتمندترین تیمهای انگلستان تبدیل کرد. آرسنال با این سیستم، چهار بار قهرمان لیگ و یک بار قهرمان جام حذفی شد. تعادل بین حمله و دفاع در این سیستم، آرسنال را به تیمی بیرقیب در دههٔ ۱۹۳۰ تبدیل کرد.
تسلط آرسنال
آرسنال با این سیستم به تیمی بیرقیب در دهه 1930 تبدیل شد. مدافعان آرسنال نظم و انضباط بالایی داشتند و مهاجمان با سرعت و دقت بالا از فضاها استفاده میکردند. این ساختار به آرسنال اجازه میداد که تحت فشار دوام بیاورد و در ضدحملات سریع و موثر باشد.
سبک بازی مستقیم آرسنال در سیستم WM باعث شد که به جای بازیسازی پیچیده، بیشتر بر انتقالهای سریع و استفاده از فضاهای کناری تمرکز کنند. این رویکرد عملگرایانه برای آرسنال موفقیتهای بیسابقهای به همراه داشت.
گسترش و تحول
پس از موفقیتهای آرسنال، تیمهای دیگر نیز از سیستم WM استفاده کردند. برخی تیمها تاکید بیشتری بر حفظ توپ داشتند و برخی دیگر بر استحکام دفاعی تمرکز کردند. به مرور، تغییرات کوچکی در این سیستم به وجود آمد. به عنوان مثال، برخی تیمها نقش هافبکهای کناری را تهاجمیتر کردند تا در کنارهها برتری عددی ایجاد کنند.
انتقادات و محدودیتها
با وجود موفقیت اولیه، سیستم WM بدون ایراد نبود. یکی از مشکلات اصلی، خشکی و انعطافناپذیری آن بود. تیمهایی که از سیستمهای روانتر استفاده میکردند، میتوانستند ساختار ثابت WM را به چالش بکشند. همچنین، فشار زیاد بر هافبکها باعث میشد که پوشش دفاعی در مواقعی ناکافی باشد.
افول سیستم WM
در دهه 1950، فوتبال بار دیگر دچار تحول شد. تیم ملی مجارستان با استفاده از سیستم سیال 4-2-4، تیم ملی انگلیس را با نتیجه 6-3 شکست داد. این بازی معروف به “بازی قرن” نشان داد که سیستم WM دیگر کارآمد نیست. مجارها با جابجایی مداوم و استفاده از مهاجمان عقبنشسته، دفاع انگلیس را سردرگم کردند.
سیستمهای جدیدی مانند 4-2-4 برزیل و کاتناچیو ایتالیا نیز جایگزین WM شدند. این سیستمها بر انعطافپذیری، پرسینگ و بازی گروهی تاکید داشتند.
میراث سیستم WM
با اینکه سیستم WM از بین رفت، اما تاثیر آن بر فوتبال مدرن باقی ماند. مفهوم سازماندهی دفاعی، استفاده از بازیکنان همهکاره و تعادل بین حمله و دفاع همچنان الهامبخش سیستمهای جدید است. ایده قرار دادن بازیکنان در موقعیتهای موثر برای پوشش بهتر زمین، در سیستمهای امروزی مانند 4-4-2 و 4-3-3 نیز دیده میشود.
نتیجهگیری
فصل دوم کتاب وارونه کردن هرم به طور مفصل به تحول سیستم WM میپردازد. این سیستم که توسط هربرت چپمن طراحی شد، فوتبال را از یک بازی بینظم به یک ساختار تاکتیکی تبدیل کرد. اگرچه سیستم WM در نهایت جای خود را به ایدههای جدیدتر داد، اما اصول آن همچنان در تاکتیکهای مدرن مشهود است. این فصل به خوبی نشان میدهد که چگونه فوتبال همواره در جستجوی تکامل تاکتیکی است و هر نوآوری، راه را برای پیشرفتهای بعدی هموار میکند.
چرا افراد را تعلیم میدیم؟چرا رهبری میکنیم؟چه چیزی به ما انگیزه میده تا راز موفقیت گروهی باشیم؟ رانیری نمادی از رهبری و مدیریت است.
ملودی بیاتی، فوتبال لب– بستر شما هرچه باشد ، چه در دفتر ، چه در زمین تمرین, چه هدایت گروهی از کودکان زیر هشت سال یا ارسال تیم لستر سیتی به یک تور هیجان انگیز به لیگ برتر، رهبری یک هنر است که به استحکام، سازش و زیرکی نیاز دارد. کار هرکسی نخواهد بود ، اما به عنوان مربیان ، ما در موقعیت مربیگری و رهبری قرار داریم، چ خواسته ما باشد چه نه.
برخی از یک مربی درجه یک به عنوان «مدیر» یاد میکنند. عادت هشتم، در کتاب معرکه استفان کووی که بر روی پیدا کردن راه روش خود و کمک به دیگران تمرکز دارد ، نقل میشود که « افراد را نمیتوان مدیریت یا کنترل کرد، چیزها ،سیستم ها و ابزار مدیریت میشوند، اما مردم کنترل نمیشوند بلکه هدایت و تشویق میشوند.» این خط برایم بسیار جالب بود. چیز ترغیب کننده ای راجب سیستم ها و ساختار ها وجود ندارد اما قابل بحث است که میتوانند انضباط به یک مجموعه بیاورند. چگونه ان نظم ایجاد شده،چه کسی مسئول آن است، چه مفهومی برای افراد دارد، هر فرد درگیر با آن چگونه تفسیرش میکند و آن ساختار چ موضوعی را روایت میکند.
گوشه ای از دستاورد ها
داستان کلودیو رانیری به یکی از پر مخاطب ترین موضوعات ورزشی اخیر تبدیل شده است – و دلایل خوبی هم دارد. این مرد تیم فوتبال ناجور خود را به یکی از بهترین داستان ها در تاریخ تبدیل کرده. بسیاری از طرفداران فوتبال از فتوحات ناتینگهام فارست تحت رهبری برایان کلاف افسانه ای در دهه 1970 صحبت میکنند. (که درست است) اما در شرایط فعلی ، معتقد هستم که دستاورد های روباه ها هرچه که کلاف تونسته بود بدست آورد را ربود. دلیل آن این است که در سال 2016 ما در دوره ای زندگی میکنیم که بازی اساسا توسط پول خراب میشود که ناشی از سود ، خودخواهی و منابع مالی عظیمی است که تنها راه موفقیت بنظر می رسند، لستر دنیای فوتبال را زیرورو کرده است و موفقیت آن ها میتواند محرکی باشد که پارادایم فوتبال مدرن را دوباره تعریف می کند.
چیزی که رانیری ساخته علیرغم غیرقابل درک و بی قیاس بودن اش، بازیکنان آن را بسیار به رخ می کشند. بنظر می رسد که خود باوری ، اعتماد به نفس ، هماهنگی ، فرهنگ و کنار هم بودن عوامل اصول اصلی سازمان آن ها باشد. لستر ها گروهی از برادران هستند ، در سنگر باهم و البته در مهمانی های جیمی واردی باهم! چه فداکاری هایی که آن ها حاضر نیستند برای هم و تیم اشان بکنند! از بیرون بنظر می رسد که آن ها غرور و خودپرستی را از هدف جمعی خود حذف کرده اند.
ورودی نامحسوس رانیری و سرآغازی چشمگیر
اگر به این بپردازم که چرا مربیگری میکنم ، به رانیری به عنوان تعریف جادوی این شغل و البته رهبری نگاه خواهم کرد. همه ما فیلم های ورزشی را تماشا میکنیم که دنزل واشنگتن تیمی از مردان جوان را به سوی افتخار هدایت میکند، راکی بالبوا بر تمام مشکلات پیش رویش غلبه میکند تا عنوان سنگین وزن را کسب کند یا مارک والبرگ در باران و برف تمرین میکند تا به nfl راه یابد. از کلیشه ها بگذریم، ما عاشق این فیلم ها هستیم چون این حس رو القا میکنند که همه چیز امکان پذیر است. با این وجود، رانیری این جمله فانتزی و رویایی که هرچیزی امکان پذیر هست را در دنیای شگفت انگیز ورزش به حقیقت رساند.
کسپر اشمایکل در مصاحبه اخیر خود با اسکای اسپورت اشاره کرد که در هفته اول حضورش در لستر، رانیری پس از ورود، خود را به بازیکنان معرفی کرد و بیش از یک هفته عقب نشست و فقط تماشا کرد. چیزی را تغییر نداد، مشاهده کرد که بازیکناناش چه ویژگی های دارند. مقدار قابل توجهی از ساختار قبلی را حفظ کرد(با توجه به اینکه با باشگاه اشنایی داشت.) کم صحبت کرد. این تصمیم شاید کار شاق و پیچیده ای نباشد اما قطعا حرکتی زیرکانه بوده که تجربه، اعتماد به نفس و تسلط شخص را نشان می دهد. به عنوان مربیان، اگر ما عزت نفس نداشته باشیم، اوضاع برایمان سخت می شود. امکان خطا هست، باید بتوانیم هرج و مرج ها را کنترل کنیم و اشتباهات را بدون ترس بپذیریم. رانیری با ورودی بی سروصدا توانست برای خود زمان بخرد ، زمانی برای مشاهده و تحلیل و از همه مهمتر برای بازیکنانش.
از پیتزا تا پیروزی با رانیری
به خوبی مستند شده که در شروع فصل، لستر گل های زیادی به ثمر میرساند و تیم های برتر را شکست میداد، اما در دفاع آسیب پذیر بود – جالب است که حالا آن ها لیگ برتر را برده و خط دفاعی آن ها به محکم بودن معروف شده است. در هرحال ، همیشه به این راحتی نبوده، رانیری-با ذهنیتی قدیمی- به بازیکنانش قول پیتزا مجانی داد اگر که بتوانند دروازه را بسته نگه دارند! بعید است که این وعده وعید ها تنها عامل ها برای چرخش های دفاعی باشد؛ استفان کووی استدلال میکند که اینگونه انگیزه ها میتواند از لحاظ روانشناختی مضر باشد.
در هرحال، اگر رانیری از این محرک نیز استفاده نمیکرد(با توجه به اینکه این بازیکنان میتوانند یک پیتزا برای خودشون بخرند.) درواقع داشت گروه را به چالش میکشید و باور داشت تیماش توانایی دفاع داشتند. فقط نیاز بود نشانش بدهند. و البته کاشف به عمل آمد که رانیری در آخر برای بازیکنان پیتزایی نگرفت و مجبورشون کرد که پیتزاشون خودشون درست کنند، تا نشون بده که باید هرچیزی را که میخواهند بدست بیاورند ، آن ها نشان دادند که چقدر خوب از پس دفاع کردن برمیآیند. همانطور که کسپر اشمایکل گفت:«چهار نفر از دفاع کنندگان من بدون احساس شرمندگی دفاع میکنند و به متوقف کردن حریف افتخار میکنند.»
پند هایی از قهرمان ایتالیایی
خب، ما چه چیزی میتونیم از این مرد یاد بگیریم؟ کسی که با نام های «مرد متفکر» یا حتی در دایره طرفداران لستر «پدر خوانده» شناخته شده است. معتقدم رانیری به ما نشان داد که مهم نیست در حال حاضر چه تعداد صاحب نظر یا متفکر تاکتیکی مدرن در بازی حضور دارند، مهارت های ساده و ظرافت هایی که فرهنگ رهبری و پرورش دادن افراد رو به چنین هنری تبدیل میکند بسیار باارزش و مهم هستند. همه ما باور های خودمون راجب اینکه یک بازی چگونه باید انجام بشه داریم،چه به سبک مورینیو باشد یا گواردیولا، کلوپ یا سیمئونه، در هر حال بنظر میرسد درس های که میتوانیم از این قهرمان متمایز ایتالیایی یاد بگیریم عبارت است از:
شناخت بازیکنان خود
قابلیت سازگاری با محیط
حمایت، اعتماد و مراقبت بی وقفه از بازیکنان خود
•زیرک و ظریف بودن در ساخت تاکتیک های خود
فرهنگ و ساختار مستقلی ایجاد کنید
به ویژگی های خود آگاه باشید، نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید
سخت کار کنید
از لحظه ها لذت ببرید
پایان دوره ای 37 ساله
دوران مربیگری اسطوره ایتالیایی، پس از 37 سال و با تجربه فراز و فرود های بسیار اعم از کار در رم و اینتر و قهرمانی اعجاب انگیز با لستر در لیگ برتر تا تجربه نه چندان موفق در فولام و واتفورد به پایان خواهد رسید. پیرمرد ایتالیایی اگرچه به مانند برایان کلاف، یوهان کرایوف یا سر مت بازبی خالق یک مکتب و تئوریسین نبود، اما شیوه کاری او، درسی فوق العاده برای همه مربیان است. رانیری جلو تر از مربیانی مثل کلوپ برای ارتباط خوب با بازیکنانش و جلو تر از بیلسا بابت تئوری مشخصش در فوتبال به یاد خواهد ماند. در نهایت میتوان او را با آرزوی خوش بدرقه کرد. بدرود پیرمرد ایتالیایی…
محمدرضا حسینخانی ، فوتبال لب – تاکتیک های روبن آموریم و سبک بازی به عنوان سرمربی اسپورتینگ تا گزینه مورد علاقه برای جایگزینی یورگن کلوپ در لیورپول و البته ژاوی در بارسلونا ظاهر میشود.
در یک دوره کوتاه به عنوان یک مربی جوان، روبن آموریم به سرعت به عنوان یکی از امیدوار کننده ترین مربیان جوان در سراسر اروپا ظاهر شد.
دوران بازیگری او در نقش هافبک در بلننسس و بنفیکا تا توانایی مربیگری و پیشنهاد مربیگری از بسیاری از تیمهای بزرگ اروپا.
او برای اولین بار در زمان حضورش در براگا در سال ۲۰۱۹ در سن ۳۴ سالگی توجه لیسبونیها را به خود جلب کرد و سپس یک گام دیگر در مسیر درست در اسپورتینگ برداشت.
اما آموریم سریع با ۱۰ پیروزی از ۱۳ بازی پرتغال را تحت تاثیر خود قرار داد تا اسپورتینگ مجبور به پرداخت مبلغ قابل توجهی برای آزاد کردن بند آزادسازی آموریم شود.
با توجه به اینکه لیورپول، بارسلونا و بایرن مونیخ در تابستان ۲۰۲۴ به مربیان جدیدی نیاز دارند، ما گمان می کنیم که گزینه آموریم نسبتا در دسترس است.
هیاهو روبن آموریم در میان غولهای پرتغالی برای کسب پریمیر لیگ پرتغال میتواند به او در رقابتی در سطحی بالاتر در انگلستان کمک کند.
تاکتیک و سبک بازی روبن آموریم
در اولین فصل کامل خود با اسپورتینگ، آموریم تیم را به یک دوگانه داخلیِ تاریخی رساند. اولین عنوان قهرمانی پس از دو دهه،طلوعی دوباره در سرزمین هفت تپه.
اسپورتینگِ آموریم در آن فصل تنها یک شکست متحمل شد-گواهی بر هوش تاکتیکی و مدیریتی او.
آموریم دوست دارد به مدافعان مرکزی خود این اجازه را دهد تا با شکست خطوط از طریق مرکز میدان، با ایجاد تراکم در میانه میدان بیلدآپ بالایی در تیم خودش ایجاد کند.
حفظ موثر توپ و مومنتوم بالای تیمِ روبن آموریم از شاخصهای اصلی تیم اوست.
انعطافپذیری تاکتیکی آموریم این امکان را فراهم خواهد کرد که در هر زمان از بازی میتوانید گزینههای متعددی که او به بازیکنان خود در جهت تغییر گزینههای عبور و حرکات روبهجلو میدهد را ببینید.
زمان حمله در یک سومنهایی تیم آموریم در جلوی زمین ۳ گردش دارد. این چرخش، باعث استفاده از فضای ایجاد شده در پشت خطهای هافبک و مدافعین حریف خواهد شد.
زمانی که مالکیت توپ در اختیار آنها نیست شیوه پرسینگ اسپورتینگ شباهت بسیاری با شیوه کلوپ دارد.
هدف آنها تخریب بازیسازی تیمِ حریف و به دست آوردن سریع مالکیت است. این موضوع با حفظ پوشش سه نفره در خطوط جلو و استقرار تلههای پرس، عملی میشود.
سازمان دفاعی آنها در اولین مرحله پرس از جلو بوده که گزینههای رقیب را برای بازیسازی در زمین خودی محدود میکند.
در حالی که تمرکز اصلی او بر موفقیت بیشتر با اسپورتینگ باقی میماند،اما او همچنان یک گزینه اصلی برای لیورپول است. همانطور که سفر مدیریتی او همچنان ادامه دارد،طرفداران لیورپول در انتظار حرکتی از مدیر ورزشی ارزنده خود، ادواردز هستند.
آیا آموریم سرمربی جدید لیورپول خواهد شد؟ ژابی آلونسو از جایگزینی کلوپ در لیورپول بینصیب شد، زیرا باشگاه میداند که این اسپانیایی در تابستان در دسترس نیست.
این موقعیت سبب میشود تا گزینههای بعدی لیورپول در لیسبون(آموریم) و برایتون(دیزربی) قوت بیشتری برای هدایت قرمزها بگیرند.
با این حال جولیان ناگلزمان و پپ لایندرز گزینههای بالقوه باقی میمانند اما اسم آنها هرگز به عنوان گزینه اصلی مطرح نشده است.
جزئیات قرارداد روبن آموریم
اسپورتینگ در حال حاضر در صدر جدول لیگ پرتغال قرار دارد. از این رو، ممکن است برای قرمز ها دشوار باشد که او تحت هدایت خود بگیرند.
تایمز گزارش داد بند فسخ روبن آموریم برای باشگاههای پرتغالی، ۳۰ میلیون یورو است.
اما برای باشگاههای خارج از لیگ پرتغال بند فسخ او ۲۰ ميليون یورو خواهد بود.
در صورت اقدام لیورپول برای جذب آموریم، باشگاه اسپورتینگ با دریافت زیر ۲۰ ميليون یورو موافقت خواهد کرد.
باشگاه پرتغالی قرارداد او را در سال ۲۰۲۲ تمدید کرد و تا سال ۲۰۲۶ ادامه دارد.
آموریم گفت که او بسیار خوشحال است و تمدید به او اعتماد به نفس زیادی داد.
مصاحبه آموریم پس از تمدید قرارداد
برای هر مربی بسیار مهم است که اعتماد یک باشگاه را در زمانی که هنوز قرارداد دارید و به ویژه در بدترین زمان که ما به عنوان کادر مربیگری اسپورتینگ تجربه کرده ایم، دریافت کنید.
تمدید با من برای یک دوره طولانی تر در حال حاضر نشانه ای از اعتماد بزرگ است. حتی با وجود مشکلاتی که همه خانواده ها دارند، ما موفق به حل آنها شده ایم و برای یک چرخه سه ساله بسیار دشوار دیگر آماده هستیم.
من می خواهم از همه اسپورتینگیها تشکر کنم و به آنها بگویم که سه سال دشوار پیش رو خواهد بود. ما این را میدانیم. ما شادی و گاهی اوقات ناامیدی زیادی خواهیم داشت. ما هر کاری خواهیم کرد تا اسپورتینگ در سه سال آينده باشگاه بهتری شود. با تشکر از اعتماد شما، من بسیار خوشحالم و جایی هستم که می خواهم باشم.
میدبلاک یک استراتژی خارج از مالکیت است که بر محافظت از یک سوم میانی زمین تمرکز دارد. اولویت این است که به اندازه کافی جمع و جور بمانیم تا حریف را از بازی بازدارد. مهاجم ترین بازیکنان در بالای زمین, حریف را درگیر نمی کنند و خط دفاعی به سمت دروازه خودشان خیلی عمیق نیستند. مقداری فضا در پشت خط دفاع باقی می ماند که دروازه بان می تواند در آن کنش دفاعی انجام دهد.
این اصطلاح از کجا سرچشمه می گیرد؟
اصطلاح «میدبلاک» به استراتژی دفاعی اشاره دارد که بین لوبلاک – که نزدیک به دروازه خودی است – و های بلاک قرار دارد، که با آن تیمها فشار میآورند و فضای زیادی را پشت سر میگذارند. میدبلاک از ناحیه زمینی که بیشتر روی آن تمرکز دارد نامگذاری شده است: وسط. بلوک های لو، مید و های سه استراتژی اصلی دفاعی در دوره های طولانی خارج از مالکیت هستند. آنها پس از انتقال یک تیم به دفاع می آیند.
هنگام بازی با میدبلاک، بازیکنان در زمان خارج از مالکیت چه می کنند؟
هنگامی که یک تیم به یک میدبلاک سقوط کرد، اولویت فشرده بودن است. فاصله بین بازیکنان (جانبی) و واحدها (عمودی) باید به حداقل برسد تا از بازی حریف در زمین تیم جلوگیری شود.
تقریباً تمام میدبلاک ها از سه خط یا واحد تشکیل شدهاند که بازیکنان در موقعیتهای دفاعی اولیه خود بازمیگردند. این ممکن است با نقش تهاجمی آنها متفاوت باشد، مانند یک دفاع کناری یا وینگ بک که به خط دفاعی بازمیگردد.
پس از تنظیم بلاک، بازیکنان باید کنترل و خویشتنداری را برای حفظ موقعیت خود نشان دهند. افراد نباید برای فشار دادن زیاد به بیرون از بلاک بپرند، زیرا این شکاف هایی را ایجاد می کند که حریفان می توانند از آنها سوء استفاده کنند. به طور مشابه، یک خط دفاعی محکم باید برای حفظ فشردگی نگه داشته شود و بازیکنان نباید خیلی عمیق عمل کنند. انجام این کار باعث ایجاد فضای بین خطوط می شود. بازیکنان باید به دنبال مسدود کردن خطوط بالقوه پاس، به تاخیر انداختن پیشرفت حریف و سوییچ از یک طرف به سمت دیگر باشند.
اگر ماشه ای برای درگیر شدن وجود داشته باشد – مانند یک لمس ضعیف – بازیکنان می توانند برای به دست آوردن مجدد مالکیت به بیرون بلاک بپرند. برای دیگران مهم است که پشت بازیکنی را که از بلاک بیرون می پرد بپوشانند و فشرده تر شوند تا از ایجاد شکاف در بلاک جلوگیری شود.
هنگام بازی با میدبلاک، بازیکنان هنگام مالکیت توپ چه می کنند؟
از آنجایی که ساختار میدبلاک از وسط زمین دفاع می کند، هدف دعوت از حریف است. این می تواند در پشت خط دفاعی آنها فضا ایجاد کند – بنابراین وقتی یک تیم توپ را از میدبلاک بازیابی می کند، می تواند آن فضاها را هدف قرار دهد. یک ضدحمله سریع از طریق عبور از روی حریف یا از میان حریف می تواند بسیار موثر باشد.
اکثر ضد حملات از میدبلاک از یک پاس فوری به جلو سرچشمه می گیرد. سوئیچ های بازی همچنین می توانند برای شکست دادن هر ضد پرس مفید باشند.
مرکز زمین شلوغ ترین منطقه خواهد بود، بنابراین مدافعان کناری حریف ممکن است به سمت جلو حرکت کنند تا از مناطق وسیع استفاده کنند. مدافعان کناری فضایی را پشت سر خود باقی می گذارند که پس از یک جابجایی می توانند هدف قرار بگیرند.
تیمها همچنین میتوانند پس از بازگشت از میدبلاک، حملات را به شیوهای صبورانهتر بسازند. این را می توان با استفاده از توپ و انجام چندین پاس کوتاه برای تضمین مالکیت توپ در حالی که حریف ضد پرس می کند، قبل از اینکه به دنبال پیشرفت رو به جلو باشد، انجام می شود.
کدام تیم ها یا مربیان به خوبی از میدبلاک استفاده می کنند؟
ولورهمپتون زیر نظر برونو لاژ
گرگهای لاژ اغلب بدون توپ تبدیل به یک پنج دفاعه میشوند و به یک میدبلاک میافتند. این تیم به خوبی پیشرفت حریفان خود را به تاخیر می اندازد و به ندرت در شکل خود شکاف ایجاد می کنند. وقتی افراد برای پرس بیرون میآیند، دیگران به طرز چشمگیری تنظیم میشوند و تیم به طرز چشمگیری شکل دفاعی خود را حفظ میکند. هافبک های مرکزی ژائو موتینیو و روبن نوس به ویژه در سازماندهی تیم تاثیرگذار بوده اند. زمانی که لاژه از میدبلاک 5-3-2 استفاده کرد، مرکز زمین توسط لئاندر دندونکر تقویت شد.
انگلستان با ساوتگیت
هم در جام جهانی 2018 و هم در یورو 2020، انگلیس از میدبلاک زیر ساوت گیت استفاده کرد، چه با یک چهار دفاع (پایین) یا یک پنج دفاع. استفاده او از دابل پیوت کلیدی برای محافظت از مرکز زمین بوده است. بازیکنان هجومی به عقب برمیگردند تا یک بلاک جمع و جور تشکیل دهند، اما پس از بازی مجدد در خط میانی، دویدن سریع رو به جلو انجام میدهند، با مهاجم وسط هری کین در میانه زمین برای کمک به ایجاد فضا در پشت.
برندن راجرز با لسترسیتی
راجرز از یک میدبلاک با ترکیبها و ساختارهای مختلف در لستر استفاده کرده است (در زیر). این امر به ویژه با توجه به کارهایی که ویلفرد اندیدی و یوری تیلمانس هافبک های مرکزی انجام می دهند موثر است. آنها توپ را به طور مداوم با قطع توپ و با پیروزی در دوئل به دست می آورند، و دامنه پاس های قابل توجهی برای یافتن وینگرها یا جیمی واردی پس از یک بازی مجدد دارند.
نمونه های دیگری از مربیانی که به صورت میدبلاک بازی میکنند:
دین اسمیت با استون ویلا اوله گونار سولسشیر با منچستریونایتد میکل آرتتا در 3 فصل اول آرسنال خوزه مورینیو با اینترمیلان,رئال مادرید,چلسی,رم و منچستریونایتد
مزایای بازی با میدبلاک چیست؟
میدبلاک در مرکز زمین محافظت میکند و میتواند به یک تیم اجازه دهد تا مناطق مهم را از بین ببرد. این کار را برای بازیکنان خلاق حریف – که معمولاً ممکن است بین خطوط کار کنند – دشوار می کند تا بر بازی تأثیر بگذارند.
از آنجایی که هیچ تیمی نمی تواند مدام پرس کند، میدبلاک پایه خوبی برای یک تیم است تا قبل یا بعد از پرس کردن دوباره به داخل زمین برود و ریکاوری کند. همچنین می تواند راه خوبی برای دفاع از برتری به عنوان یک استراتژی محفوظ تر باشد.
یک میدبلاک همچنین حریف را تشویق می کند که به اندازه کافی به جلو حرکت کند تا فضایی را در پشت آنها بگذارد، که می تواند پس از یک انتقال تهاجمی مورد سوء استفاده قرار گیرد. در همین حال، اعداد دور توپ پس از بازی مجدد، میتوانند به مقابله با پرسینگ تهاجمی کمک کنند.
معایب بازی با میدبلاک چیست؟
میدبلاک به حریف اجازه می دهد تا با سهولت نسبی وارد نیمه تهاجمی شود – اغلب به آنها اجازه می دهد بر مالکیت توپ مسلط شوند. یک میدبلاک همچنین فاصله بیشتری را برای رسیدن به دروازه حریف پس از بازیابی نسبت به یک های بلاک باقی میگذارد.
در انتهای دیگر زمین، یک میدبلاک نیز فضایی را در پشت خود باقی میگذارد که حریف میتواند با توپهای مستقیم بالای بالا از آن استفاده کند. لوبلاک این امکان را نمی دهد.
محمدرضا حیدری,فوتبال لب-لو بلاک یک استراتژی خارج از مالکیت است که از طریق آن یک تیم بر محافظت از یک سوم دفاعی زمین تمرکز می کند. اولویت این است که در یک موقعیت عمیق فشرده بمانید و از فضای نزدیک به دروازه دفاع کنید. خط دفاع در عمق قرار میگیرد و هدف آن استفاده از فضای پشت سر حریف است. درست جلوتر از دفاع، خط های هافبک و هجومی به دنبال این هستند که فاصله بین هر خط را به حداقل برسانند.
این اصطلاح از کجا سرچشمه می گیرد؟
اصطلاح «لو بلاک» به استراتژی دفاعی تیمهایی اشاره دارد که نزدیکترین نقطه به هدف خود مینشینند،برخلاف تیمهایی که از مید بلاک یا پرس بالا (های پرس ) استفاده میکنند.
هنگام استفاده از لو بلاک، بازیکنان در زمانی که توپ در اختیار تیم است چه می کنند؟
هر بازیکنی درگیر محافظت و پوشش یک سوم دفاعی در یک لو بلاک است. تیم حریف به بالای زمین کشیده میشود.فضا در نیمه حریف واگذار می شود زیرا هدف اصلی لو بلاک،محافظت از یک سوم دفاعی زمین خودی است.
این به این معناست که وقتی توپ توسط تیم در یک لو بلاک به دست میآید،در پشت حریف فضایی برای ضدحمله وجود دارد. بهویژه در جناحین اگر مدافعان کناری حریف به جلو آمده باشند. با این حال،از آنجایی که بازیکنان در یک لو بلاک بسیارعمیق میشوند،مسافتی که تیم باید تا دروازه حریف پس از بازی مجدد طی کند بسیار مهم است.
ضد حملات از موقعیتهای عمیقتر نیاز به حرکات رو به جلوی سریع و دقیق دارند–اعم از پاسها، دریبلها، تعویض بازی یا دویدن با توپ یا بدون توپ. آنها همچنین به بازی نگهدارنده خوب از هر کسی در بالای زمین نیاز دارند.با نگه داشتن توپ و کاهش سرعت حمله،به هم تیمی ها زمان داده می شود تا به بازی برسند.
پس از بازی مجدد در یک لو بلاک،بازیکنان زیادی در یک منطقه کوچک از زمین حضور خواهند داشت. در نتیجه،معمولا تیم ها توپ را رها می کنند و سعی می کنند زمین را فشرده کنند. دیدن بازی مستقیم همراه با یک لو بلاک نسبت به تعداد زیادی پاس کوتاه برای شکستن یک ضد پرس رایجتر است.که بیشتر در مورد تیمی که در مید بلاک دفاع می کند رایج است.
کدام تیم ها و مربیان از لو بلاک به خوبی استفاده میکنند؟
دیگو سیمئونه در اتلتیکو مادرید
دیگو سیمئونه اغلب در طول دوران تصدی خود در اتلتیکو مادرید از یک لو بلاک با موفقیت بزرگ استفاده کرده است. معمولاً در ساختار خارج از مالکیت 4-4-2.هافبک های همه کاره مانند کوکه، مارکوس یورنته و سائول نیگز در کنار بازیکنانی با تفکر دفاعی مانند رودری، هکتور هررا، جفری کوندوگبیا، توماس پارتی یا گابی بازی کرده اند تا یک خط دوم باریک و جنگنده ایجاد کنند که می تواند به سرعت و خطرناک به حمله منتقل شود.
ژوزه مورینیو در تاتنهام منچستریونایتد و اینتر
ژوزه مورینیو در منچستریونایتد و تاتنهام هاتسپر و همچنین با اینترمیلان در اوایل دوران حرفهایاش از لو بلاک استفاده کرد. برای افزودن استحکام بیشتر به خط دفاعی یونایتد، او به وینگرهای خود دستور داد تا مدافعان کناری حریف را دنبال کنند و تیمش اغلب یک خط دفاعی شش نفره تشکیل میداد. در همین حال، با تاتنهام، دابل پیوت در 4-2-3-1 مورینیو، شکافهای خط دفاعی را پر میکند و یک واحد شش تایی ایجاد میکنند.
شان دایچ در برنلی
شان دایچ اغلب از 4-4-2 با برنلی استفاده میکرد، و لو بلاک کلید بقای آنها در لیگ برتر بود. وینگرهای دایچ به عقب برگشتند و باریک می شدند تا یک خط میانی جمع و جور چهار نفره تشکیل دهند. این از مدافعان کناری محافظت می کرد که وقتی حریف در اطراف بلاک بازی می کرد، به شدت به بیرون پرس می کردند. برنلی قصد داشت توپ را از مرکز زمین دور کند و مدافعان میانی بزرگ و قدرتمندی داشت که آماده بودند تا هر توپی وارد محوطه جریمه شود.
مثال های دیگری از مربیانی که از لو بلاک استفاده میکردند
آنتونیو کنته در تاتنهام نونو اسپرینتو در ولوز خوزه بوردالاس در ختافه و والنسیا
مزیت های بازی با لو بلاک چیستند؟
یک لو بلاک خوب، ایجاد موقعیت های گل واضح را برای حریف بسیار دشوار می کند. حضور تعداد زیادی از بازیکنان نزدیک به دروازه خودی یک تیم، انتقال توپ را به مناطق مرکزی که احتمال گلزنی آنها بیشتر است برای حریف بسیار دشوار می کند.
یک لو بلاک تقریباً به طور کامل بازی بالای خط دفاعی را باطل می کند زیرا تیم به دروازه خود نزدیک است. بازی از طریق لو بلاک نیز به دلیل حجم بازیکنان در خطوط مرکزی دشوار است. این بدان معنی است که حریفان اغلب باید در اطراف یک لو بلاک بازی کنند و سانترها را در وسط قرار دهند. با این حال، یک لو بلاک جمع و جور باید به خوبی تنظیم شود تا با سانتر از جناحین مبارزه کند.
همچنین، یک لو بلاک به بازیکنان فرصت استراحت و جمعبندی مجدد میدهد، در حالی که پرس بالا نیاز به انرژی بیشتر و خروجی فیزیکی بالاتری دارد. زمانی که یک تیم امتیازی برای محافظت داشته باشد، استراتژی خوبی است.
معایب بازی با لو بلاک چیست؟
بازی با یک لو بلاک حجم وسیعی از زمین را واگذار می کند و به حریف اجازه می دهد تا دو سوم زمین را کنترل کند و همچنین بر مالکیت توپ مسلط شود. در مقایسه با سایر استراتژیهای دفاعی فاصله تا گل پس از یک بازی مجدد به طور قابل توجهی بیشتر است. به بازیکنان سریع و همچنین بازیکنانی با استقامت کافی برای ریکاوری سریع پس از گم شدن توپ نیاز است. یک خطای دفاعی انفرادی یا یک جایگیری اشتباه احتمالاً گرانتر از زمانی است که تیم ها در بالاتر از زمین مستقر هستند. یک لو بلاک مستلزم آن است که هر 11 بازیکن خود را فدای خوبی تیم کنند.
حامد مهرنیک – گگن پرسینگ (GegenPressing) در واقع نسخه آلمانی پرس شدید از جلو است. درواقع کسانی که با اصطلاحات فوتبالی آشنا هستند از روی معادل این واژه معنی آنرا میتوانند درک کنند. پرس شدید از جلو یا پرس سریع سبکی از بازی است که سالیان زیادی است در فوتبال مدرن استفاده میشود. اما میتوان ریشه آن را در خیلی سالهای قبل هم پیدا کرد.
در آن زمان بخاطر محدود بودن تعداد تیمها و لیگها این سبک از بازی محبوب نشد، و حتی در برخی از دورهها این روش کاملا منسوخ شد. اما امروزه این سبک از فوتبال میان بسیاری از مربیان سرشناس دنیا بسیار محبوب شده و ما تصمیم گرفتیم تا تاریخچه و چگونگی این سبک از بازی و همچنین خلق مجدد این سبک از بازی توسط بهترین مربیان دنیا رو بررسی کنیم.
پیشینه گگن پرسینگ
طرفداران عام فوتبال بر این باورند که این سبک توسط یورگن کلوپ، سرمربی آلمانی ابداع شده اما واقعیت داستان چیز دیگری است.
تیم ماینتس تحت سرمربیگری یورگن کلوپ در دهه ۲۰۰۰ میلادی شروع به استفاده از این سبک کرد و این مربی آلمانی، همین سبک فوتبال را به تیم بروسیا دورتموند برد و میتوان گفت مسلما دوران مربیگری او در دورتموند، این سبک از فوتبال را مجددا برای عموم آشکار کرد. اما او خالق این سبک از فوتبال نبود.
او در واقع این سبک از فوتبال را با توجه به پتانسیل تیمش تغییر داد تا مناسب آن تیم شود.
اصل این سبک در دهه ۱۹۶۰ میلادی در فوتبال انگلیس پدیدار شد و سپس به فوتبال هلند و آلمان هم گسترش یافت، جایی که تیم آژاکس هلند تحت سرمربیگری رینوس میشل، یک فوتبال با پرس بالا را با سبک توتال فوتبال هلند اجرا کرد.
تاثیر تیم میلان تحت سرمربیگری آریگو ساکی
اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی ایده گگن پرسینگ به ایتالیا رسید و توسط آریگو ساکی منسجمتر شد. در آن زمان کار برای تیم های علاقه مند به بازی مالکانه سخت شده بود و تیمهای ایتالیایی مشغول توسعه تاکتیک دفاع فشرده بودند و این سبک دفاع کردن، میانگین گل زده در هر بازی را به صورت چشم گیری به عدد ۱.۹ گل در هر بازی کاهش داده بود. واکنش تیم میلان با سرمربیگری آریگو ساکی به این مدل دفاع فشرده، یک پرس سنگین خصوصا در یک سوم دفاعی تیم حریف بود به نحوی که هر زمان توپ را از دست میدادند، بلافاصله تیم حریف را تحت فشار قرار میدادند.
ساکی متوجه شده بود اگر مالکیت توپ را با پرس در زمین حریف پس بگیرد، بهترین راه برای خلق موقعیت گل است زیرا این پرس را پیش از آنکه تیم حریف زمان برای ریکاوری داشته باشد انجام میدادند.
از آن زمان به بعد بسیاری از سرمربیهای فوتبال تلاش کردند این سیستم را به شیوه خود تغییر دهند که میتوان به لایپزیش تحت رهبری رالف راگنیک، دورتموند و لیورپول با سرمربیگری یورگن کلوپ و همچنین یولیان ناگلزمن در تیم های هافنهایم و لایپزیش اشاره کرد.
گگن پرسینگ، تیکی تاکا و توتال فوتبال
حالا باید تفاوت گگن پرسینگ و پرس کردن را بدانید، دانستن این موضوع یه شما کمک میکند تا تفاوت تیم هایی که سبک تیکی تاکا و توتال فوتبال بازی میکنند را از گگن پرسینگ تشخیص دهید. هر دو آنها در فاز دفاعی بسیار شبیه به هم هستند.
قسمت مهم و حیاتی برای موفقیت در این سه سبک زیر پرس کردن است:
توتال فوتبال
تیکی تاکا
گگن پرسینگ
پرس کردن در این قسمت اشاره به این نکته دارد اگر بازیکنی توپ را از دست داد بازیکنان هم تیمی بالافاصله تلاش میکنند تا مالکیت توپ را از آن خود کنند. زیرا باریکنان حریف درست پس از به دست آوردن مالکیت توپ در حالی که سعی در پایه ریزی حرکت بعدی خود دارند بسیار آسیب پذیر هستند.
در همان لحظه مهاجمان میتوانند با محاصره مدافعان حریف، توپ را باز پس گیری کنند. تفاوت این سه سبک در چگونگی بازی سازی و فاز تهاجمی هست.
الف. تیکی تاکا
سیستم این سبک از بازی بر پایه صبر و حوصله بنا شده، تعداد پاس های زیاد و حرکت آرام آرام به سمت جلو و برهم زدن تمرکز حریف از ارکان مهم تیکی تاکا است.
ب. توتال فوتبال
این سیستم نیز بر اساس صبوری بنا شده اما بر خلاف تیکی تاکا که تمرکز آن بر حرکت توپ است در توتال فوتبال تمرکز بر حرکت بازیکنان است.
ج. گگن پرسینگ
برخلاف دو سبک قبلی که پرس کردن بخشی از تاکتیک بازی بود، در گگن پرسینگ کل سیستم بر پایه پرس کردن بنا شده است.
در گگن پرسینگ تیم بسیار بالا بازی میکند و وقتی مالک توپ میشود بازیکنان میبایست ضرب آهنگ بازی را بالا نگه دارند تا سد دفاعی حریف را بشکنند و موقعیت گل ایجاد کنند. بازیکنان باید این کار را پیش از آنکه تیم حریف آرایش دفاعی خود را منظم کند انجام دهند.
گگن پرسینگ چگونه کار میکند؟
“گگن پرسینگ این امکان را به شما میدهد تا پس از باز پس گیری توپ، در نزدیک ترین نقطه به دروازه حریف باشید. تنها یک پاس برای خلق یک موقعیت عالی کافی است. هیچ بازیکن بازیسازی به خوبی گگن پرسینگ نمیتواند برای شما خلق موقعیت کند.”
اینها جملات بورگن کلوپ درباره گگن پرسینگ است. و کاملا میتوان میزان علاقه وی به این سبک را درک کرد. همچنین این جملات، ساده ترین روش برای پاسخ به سوال گگن پرسینگ چگونه کار میکند هستند.
در ادامه به بررسی لیورپول یورگن کلوپ در لیگ برتر انگلستان میپردازیم.
گگن پرسینگ توسط یورگن کلوپ
درحال حاضر لیورپول با سه مهاجم بازی میکند که دو نفر از آنان را وینگرها تشکیل میدهند: محمد صلاح و سادیو مانه که به عنوان مهاجم وسط هم ایفای نقش میکنند این بدین معنی است که میتوان آنها را در محوطه ۱۸ قدم نیز مشاهده کرد. فضاهای کناری که پس از اضافه شدن وینگر ها به باکس حریف خالی میشود، توسط فول بک ها پر میشود تا فشار حمله را چند برابر کنند. در همین لحظه هافبکها نیز محل خالی فول بک هارا پر میکنند تا مانع از ضد حمله تیم حریف شوند.
این یعنی تیم حداقل پنج بازیکن در یک سوم هجومی دارد و این برتری عددی، این اجازه را به تیم میدهد که پس از از دست دادن توپ، بتوانند بیشترین فشار را برای باز پس گیری توپ داشته باشند.
در سیستم گگن پرسینگ این تعدد نفرات برای ساخت مثلثهای مختلف جهت پرس کردن، تحت فشار قرار دادن حریف و همچنین کم کردن گزینههای پاس برای بازیکن صاحب توپ است تا بازیکن را مجبور به اشتباه کنند.
وقتی بازیکن حریف اشتباه کرد، مزیت این برتری عددی مجدد آشکار میشود زیرا سد دفاعی حریف را میشکند و میتوان به دروازه حریف با سرعت و اثربخشی بسیار زیادی حمله کرد. با این سیستم کلوپ، تیم در اکثر مواقع در مناطق کم ریسک اقدام به پرس حریف می@کند.
بعنوان مثال پرس در یک سوم هجومی یک پرس با ریسک پایین است زیرا اگر پرس شکست بخورد بازیکنان زمان لازم برای ریکاوری و تشکیل آرایش دفاعی را دارند بدون آنکه به حریف فرصت ضد حمله بدهند. اما پرس در مناطق پر ریسک به طور مثال در یک سوم دفاعی، به گونه ای است که اگر پرس شکست بخورد، احتمال خلق موقعیت گلزنی برای تیم حریف بسیار بالا میرود.
تیمهای موفق با سبک گگن پرسینگ
نزدیکترین گزینههایی که از سیستم گگن پرسینگ استفاده میکنند و میتوان به آنها اشاره کرد این سه تیم هستند:
شماره یک – لیورپول
موفق ترین تیم سالهای اخیر که از گگن پرسینگ استفاده میکند لیورپول یورگن کلوپ است. تیم او با این سیستم به موفقیتهای زیادی دست یافت. وقتی که مربی آلمانی به این باشگاه پیوست، تیم در ردههای میانی جدول به سر میبرد. چند سال بعد آنها سه بار به فینال لیگ قهرمانان صعود کردند و یک بار از آنها را پیروز شدند. آنها همچنین عنوان قهرمانی لیگ را کسب کردند. سوپر کاپ اروپا و همچنین جام باشگاه های جهان.
شماره دو – بروسیا دورتموند
این هم یک مثال دیگر از گگن پرسنیگ موفق به سرمربیگری یورگن کلوپ. مشابه دوران حضورش در لیورپول، در لیگی که کاملا تحت سلطه بایرن مونیخ است او شانس زیادی نداشت، با این وجود او توانست دبل قهرمانی لیگ را با گگن پرسینگ بدست بیاورد و به طور کاملا دردناکی دستش از رسیدن به جام در لیگ قهرمانان اروپا در بازی فینال کوتاه ماند.
شماره سه – بایرن مونیخ
کسب جام قهرمانی در لیگ آلمان برای بایرن مونیح موفقیت بزرگی محسوب نمیشود، اما کسب سه گانه با یوپ هاینکس این دوره را برای این تیم به یادماندنی کرد.
در فصل ۲۰۱۲/۲۰۱۳ بایرن مونیخ یوپ هاینکس توانست با سیستم گگن پرسینگ به عناوینی همچون قهرمانی بوندسلیگا، لیگ قهرمانان اروپا، سوپرکاپ آلمان، و جرمن کاپ دست یابد.
آنها توانستند از ۵۴ بازی آن فصل، ۴۶ بازی را با پیروزی پشت سر بگذارند.
گگن پرسینگ، عضو جدایی ناپذیر آینده فوتبال
نسبت دادن گگن پرسینگ به یک فرد خاص بسیار دشوار است. تقریبا میتوان با خیالی آسوده گفت تکامل پرس کردن باعث ظهور این سبک از بازی شده است اما تغییرات زیادی توسط مربیان مختلف بر این سبک اعمال شده است و بنظر میرسد یک سبک منحصر به فرد از گگن پرسینگ وجود ندارد.
اگر یک جمله را بخواهیم قاطعانه در باره گگن پرسینگ بگوییم، این است که تا هرجا که تاکتیک های مدرن فوتبال پیشرفت کنند، گگن پرسینگ یکی از کلیدیترین ارکانشان خواهد ماند.