مهران قهرمانی، فوتبال لب– در رشته مقاله هایی که هر هفته منتشر خواهد شد، تیم فوتبال لب قصد دارد تا به خلاصه ای از کتاب” Inverting the Pyramid” به قلم جاناتان ویلسون با موضوع روند پیشرفت تاکتیک های فوتبال بپردازد. این کتاب یکی از کتابهای بسیار تحسین برانگیز بوده که به بررسی تکامل تاکتیک های فوتبال از اولین روزهای آغاز این ورزش تا دوران مدرن میپردازد. این کتاب در سال 2008 منتشر شده و یکی از کتابهای ضروری برای علاقمندان به درک جنبه های استراتژیک فوتبال شناخته میشود.
جاناتان ویلسون، روزنامه نگار، نویسنده و مورخ ورزشی بریتانیایی 48 ساله که به تخصص خود در مورد تاکتیک های فوتبال و تاریخچه آن شناخته شده و به عنوان مرجعی بزرگ در این زمینه معرفی می شود. عنوان کتاب که به وارونه کردن هرم می توان ترجمه کرد؛ به تغییر آرایش های اولیه فوتبال که بیشتر به حمله تمرکز داشتند ( با تعداد زیادی مهاجم و تعداد کمی مدافع)، به آرایش های مدرن که بر دفاع و کنترل میانه زمین تاکید دارند، اشاره دارد. واژه هرم، به آرایش کلاسیک 5-3-2 اشاره دارد که در اوایل قرن بیستم رایج بود و با تکامل تاکتیک های فوتبال به تدریج وارونه شد.
خاستگاه فوتبال
در فصل اول این کتاب به بررسی خواستگاه فوتبال در قرن نوزدهم میپردازد. زمانی که این ورزش با بازی سازمان یافته ای که امروز میشناسیم، فاصله زیادی دارد. در ابتدا، فوتبال یک سرگرمی خشن، بی نظم و بدون ساختار بود که عمدتا توسط دانشجویان و جوانان در انگلستان بدون هیچگونه قانون استانداردی بازی میشد و محلی برای نزاع بود تا یک ورزش. به بیان مختصر، ابتدای فوتبال تاکید بیشتری بر فیزیک و قدرت بدنی بود و نسبت به استراتژی و یا کار تیمی اولویت بالاتری داشت.
با گسترش محبوبیت فوتبال، تلاشهایی برای نظم بخشیدن به این هرج و مرجی که در فوتبال وجود داشت صورت گرفت. دانشگاههای مختلفی نسخه هایی از این بازی را با قوانین مختص به خود توسعه دادند که هر کدام تفاوتی با دیگری داشت. این دانشگاهها نقش مهمی در رسمی سازی فوتبال ایفا کردند و سنگ بنای پایه های ورزشی و تبدیل شدن این ورزش به ورزش مدرن امروزی هستند. سرانجام در سال 1863 که به نوعی نقطه عطف فوتبال شناخته میشود؛ با تشکیل اتحادیه فوتبال (FA)، قوانین و ایجاد رویکردی ساختار یافته تر برای این بازی تدوین و ارائه شد. این نقطه از تاریخ، آغاز تغییر و انتقال فوتبال از یک نزاع و هرج و مرج به ورزشی استراتژیک و مبتنی بر تاکتیک ها بود.
با وجود معرفی قوانین، فوتبال در آن زمان هنوز فاقد پیچیدگی های تاکتیکی بود که بعدا به مشخصه این ورزش تبدیل شد. مسابقات اغلب تحت سلطه دریبل زدن قرار میگرفت و بازیکنان بیشتر مهارتهای فردی را به کار تیمی ترجیح می ادند. مفهوم پاس دادن عملا وجود نداشت و تیمها بیشتر به غلبه بر حریفان با تعداد زیاد و خشونت تکیه داشتند، اما به زودی با آشکار شدن نیاز به سازماندهی و استراتژی، این وضعیت تغییر پیدا کرد و به توسعه اولین آرایش های قابل تشخیص فوتبال منجر شد.
آرایش های اولیه تاکتیک های فوتبال
اولین آرایش های فوتبال ابتدایی و با تاکید زیاد بر حمله بودند که بازتاب دهنده تمرکز اولیه این ورزش بر حمله به جای دفاع بود. یکی از اولین آرایش های مورد بحث در این فصل کتاب، آرایش 7-2-1 بود که در اواخر قرن نوزدهم مورد استفاده قرار میگرفت. این ترکیب شامل یک دروازه بان، دو مدافع و 7 مهاجم بود که ذهنیت تهاجمی این ورزش را در اوایل نشان میدهد. تیمها بیشتر به گلزنی اهمیت میدادند تا جلوگیری از گل خوردن و دفاع اغلب نادیده گرفته میشد. (در اوایل فوتبال، از 10 بازیکن در زمین استفاده میشد و دروازه بان در آرایش به حساب میآمد و حتی اجازه استفاده از دست تا میانه زمین را داشت اما در طی قوانین اتحادیه فوتبال تعیین شد که تعداد بازیکنان هر تیم در زمین 11 بازیکن خواهد بود. همچنین اصلاحیه های بسیاری در رابطه با قانون آفساید، قانون محدود کردن دروازه بان و محدوده استفاده از دست از وسط زمین تا محوطه جریمه و حتی امکان پاس رو به جلو و … انجام شده است که برخی از این قوانین موجب فاصله گرفتن دو ورزش راگبی و فوتبال از یکدیگر شد که در مقالات دیگر به آنها خواهیم پرداخت.)
آرایش هرم در فوتبال
آرایش 1-2-7 نتیجه مستقیم از تمرکز اولیه بازی بر مهارت فردی، به ویژه قابلیت دریبل زدن بود. با داشتن تعداد زیادی بازیکن در جلو، استراتژی این بود که حریف را با تعداد زیاد غافلگیر کرده و بازی را به یک رقابت پرگل و آشوب برانگیز تبدیل کنند. اما این رویکرد منجر به مسابقاتی شد که ساختار نداشتند و اغلب بی نظمی در آنها موج میزد. بازیکنانی که به صورت دسته جمعی به دنبال توپ بودند و عدم حضور بازیکنان زیاد در خط میانی، بازیها را به صورت حمله های پشت سر هم و بدون تعادل و تاکتیک تبدیل میکردند. با پیشرفت فوتبال، روشن شد که این رویکرد ناپایدار است. تیمها شروع به درک کردن اهمیت داشتن آرایش متوازن تر کردند به طوریکه هم دفاعی و هم حمله ای باشند. بازیکنان و مربیان شروع به آزمایش با موقعیت بازیکنان و تاکتیک ها کردند و آرایش 7-2-1 به تدریج جای خود را به آرایش های پیچیده تر داد. این آزمایشها زمینه ای را برای توسعه آرایش های پیشرفته تر را فراهم کرد؛ به طوریکه آرایش 5-3-2 در اوایل قرن بیستم به یک استاندارد تبدیل شد.
توسعه آرایش هرم
جاناتان ویلسون در این فصل از کتاب به تحولی میپردازد که از آرایش ابتدایی 7-2-1 به توسعه آرایش 5-3-2 معروف به هرم منجر شد، که به دلیل ساختار مثلثی خود در زمین فوتبال به این نام شناخته میشود. این آرایش نشاندهنده تغییر قابل توجهی بر تاکتیک های فوتبال بود، بخاطر اینکه رویکردی متعادل تر را معرفی کرد که هم حمله و هم دفاع را شامل میشد. آرایش 5-3-2 شامل دو مدافع، سه هافبک و پنج مهاجم بود که شرایطی را مهیا میکرد که تیمها میتوانستند بازی را به طور موثرتری کنترل کنند.
به دلیل تبدیل شدن تیمها با ساختار جدید به تیم های با سازماندهی و استراتژیک تر به طوریکه تیمها میتوانستند از تمامی زمین به صورت موثر تری استفاده کنند، آرایش هرم در زمان خود انقلابی را در دنیای فوتبال به وجود آورد. سه هافبک در این آرایش نقش مهمی در ارتباط دفاع و حمله ایفا میکردند و به تیمها امکان انتقال روانتر بین این دو فاز بازی را می داد. این آرایش همچنین مفهوم خط میانی را به عنوان منطقه متمایز در زمین معرفی کرد که در آن کنترل و توزیع توپ به جنبه های کلیدی بازی تبدیل شدند. هرم به تیمها اجازه میداد که فشار بیشتری به حریف وارد کنند، سریعتر توپ را پس بگیرند و حملات هماهنگ تری را آغاز کنند.
با گسترش آرایش هرم، دوران جدیدی در تاکتیکهای فوتبال آغاز شد. تمرکز از غلبه بر حریفان صرفا از طریق تعداد بیشتر به استفاده از استراتژی و جایگیری بازیکنان در زمین تغییر کرد. تیمها شروع به توسعه درک عمیقتری از فضا، حرکت و کار تیمی کردند که پایه گذار نوآوریهای تاکتیکی بود که در این کتاب به مفصل آمده و ما هم در غالب ایپزودهایی از خلاصه این کتاب به آنها اشاره میکنیم. آرایش هرم در اوایل قرن بیستم به استاندارد تبدیل شد و تاثیر آن همچنان در تاکتیکهای مدرن فوتبال دیده می شود.
تاثیر نخستین تاکتیسین ها بر تاکتیک های فوتبال
ویلسون در ادامه فصل اول کتاب خود به بررسی نقش نخستین تاکتیسین های فوتبال پرداخته است که به اهمیت ساختار و سازماندهی در مسابقات پی برده بودند. یکی از شخصیتهای کلیدی که در این فصل مورد بحث قرار گرفته، ویلیام مک گرگور، مدیر فوتبال اسکاتلندی که نقش مهمی در تشکیل لیگ فوتبال انگلستان در سال 1888 ایفا کرد. مک گرگور و افرادی مانند او متوجه شده بودند که برای رشد فوتبال به عنوان یک ورزش، باید از ریشه های بی نظمی خود گذر کرده و تیمها سازمان یافته و تاکتیکی تر به فوتبال نگاه کنند. آنها در ترویج پذیرش قوانین و آرایش های استاندارد که به حرفه ای شدن بازی کمک کردند، نقش بسزایی داشتند.
فوتبال اسکاتلند، به ویژه در توسعه تاکتیک های فوتبال در این دوره تاثیر قابل توجهی داشت. برخلاف سبک انگلیسی که در ابتدا بر دریبل فردی متمرکز بود، تیمهای اسکاتلندی از اولین تیمهایی بودند که بر پاس دادن به عنوان یک عنصر کلیدی بازی تاکید میکردند. بازی پاس کاری، معروف به “بازی ترکیبی”، به رویکردی فکر شده تر و هماهنگ تر نیاز داشت که بازیکنان با همکاری یکدیگر توپ را در زمین حرکت میدادند. سبک بازی اسکاتلندی چالشی جدی بر سبک بازی دریبل انگلیسی ایجاد کرد و اثربخشی کار تیمی و استراتژی در فوتبال را نشان داد.
تاثیر اولین تاکتیسین ها فراتر از زمین بازی بود و آنها شروع به آموزش و تدریس فوتبال کردند. مربیانی چون جیمی هوگان، یک انگلیسی که به طور گسترده ای در اروپای مرکزی کار میکرد، نقش مهمی در گسترش دانش تاکتیکی در میان فرهنگهای مختلف فوتبال ایفا نقش کرد. تاکید هوگان بر مهارت، تکنیک و آگاهی تاکتیکی، تاثیر ماندگاری بر فوتبال در کشورهای اتریش و مجارستان داشت و به ارتقا سطح استاندارد کلی مسابقات کمک کرد. کار این تاکتیسین ها، زمینه ساز پیچیدگی های تاکتیکی بود که فوتبال را در قرن بیستم و پس از آن تعریف شد.
فوتبال به عنوان یک بازی تاکتیکی
ویلسون همچنین تاکید میکند که ظهور آرایشهایی مانند آرایش 5-3-2 هرم، آغازگر فوتبال به عنوان یک مسابقه تاکتیکی بود. معرفی این آرایش ها به این معنی بود که تیمها دیگر نمی توانستند تنها به فیزیک بدنی یا نبوغ فردی تکیه کنند؛ بلکه باید به طور استراتژیک در مورد چگونگی غلبه بر حریفان فکر میشد. این تغییر در طرز تفکر، نقطه عطف مهمی در تکامل این ورزش بود و راه را برای توسعه های تاکتیکی پیچیده تر باز کرد.
با آرایش هرم، تیمها شروع به توجه در رابطه با چگونگی جلوگیری از گلزنی حریفان کردند. معرفی دفاع ساختار یافته تر موجب شد تا مهاجمان مجبور شوند راه های جدیدی برای شکستن دفاع تیمهای حریف پیدا کنند، که این اتفاق به خودی خود منجر به توسعه استراتژیهای خط حمله پیچیده تر شد. این دوره شاهد ظهور نقش مدافع بود، بازیکنی که تنها به عنوان خط آخر تیم نبود؛ بلکه تبدیل به بخش جدایی ناپذیری از استراتژی کلی تیم شد. همچنین نقش هافبک، به دلیل اینکه بازیکنان مسئول کنترل سرعت بازی و ارتباط دفاع با حمله بودند؛ برجسته تر شد.
این فصل زمینه را برای بقیه فصلهای کتاب فراهم میکند و نشان دهنده این است که چگونه این تحولات اولیه در حرکت فوتبال از ریشه های خود به عنوان یک سرگرمی بی نظم و بدون ساختار به سوی یک ورزش پیچیده و استراتژیک نقش داشت. از زمانی که تیمها و مربیان به اهمیت تاکتیک های فوتبال پی بردند، فوتبال به مثابه یک بازی شطرنج در زمین تبدیل شد؛ جایی که هر حرکت با دقت و برنامه ریزی صورت میگرفت. این تغییر، راه را برای چشم انداز غنی تاکتیکی باز کرد که امروز در فوتبال مدرن میبینیم؛ جایی که استراتژی و نوآوری کلید موفقیت هستند.
میدبلاک یک استراتژی خارج از مالکیت است که بر محافظت از یک سوم میانی زمین تمرکز دارد. اولویت این است که به اندازه کافی جمع و جور بمانیم تا حریف را از بازی بازدارد. مهاجم ترین بازیکنان در بالای زمین, حریف را درگیر نمی کنند و خط دفاعی به سمت دروازه خودشان خیلی عمیق نیستند. مقداری فضا در پشت خط دفاع باقی می ماند که دروازه بان می تواند در آن کنش دفاعی انجام دهد.
این اصطلاح از کجا سرچشمه می گیرد؟
اصطلاح «میدبلاک» به استراتژی دفاعی اشاره دارد که بین لوبلاک – که نزدیک به دروازه خودی است – و های بلاک قرار دارد، که با آن تیمها فشار میآورند و فضای زیادی را پشت سر میگذارند. میدبلاک از ناحیه زمینی که بیشتر روی آن تمرکز دارد نامگذاری شده است: وسط. بلوک های لو، مید و های سه استراتژی اصلی دفاعی در دوره های طولانی خارج از مالکیت هستند. آنها پس از انتقال یک تیم به دفاع می آیند.
هنگام بازی با میدبلاک، بازیکنان در زمان خارج از مالکیت چه می کنند؟
هنگامی که یک تیم به یک میدبلاک سقوط کرد، اولویت فشرده بودن است. فاصله بین بازیکنان (جانبی) و واحدها (عمودی) باید به حداقل برسد تا از بازی حریف در زمین تیم جلوگیری شود.
تقریباً تمام میدبلاک ها از سه خط یا واحد تشکیل شدهاند که بازیکنان در موقعیتهای دفاعی اولیه خود بازمیگردند. این ممکن است با نقش تهاجمی آنها متفاوت باشد، مانند یک دفاع کناری یا وینگ بک که به خط دفاعی بازمیگردد.
پس از تنظیم بلاک، بازیکنان باید کنترل و خویشتنداری را برای حفظ موقعیت خود نشان دهند. افراد نباید برای فشار دادن زیاد به بیرون از بلاک بپرند، زیرا این شکاف هایی را ایجاد می کند که حریفان می توانند از آنها سوء استفاده کنند. به طور مشابه، یک خط دفاعی محکم باید برای حفظ فشردگی نگه داشته شود و بازیکنان نباید خیلی عمیق عمل کنند. انجام این کار باعث ایجاد فضای بین خطوط می شود. بازیکنان باید به دنبال مسدود کردن خطوط بالقوه پاس، به تاخیر انداختن پیشرفت حریف و سوییچ از یک طرف به سمت دیگر باشند.
اگر ماشه ای برای درگیر شدن وجود داشته باشد – مانند یک لمس ضعیف – بازیکنان می توانند برای به دست آوردن مجدد مالکیت به بیرون بلاک بپرند. برای دیگران مهم است که پشت بازیکنی را که از بلاک بیرون می پرد بپوشانند و فشرده تر شوند تا از ایجاد شکاف در بلاک جلوگیری شود.
هنگام بازی با میدبلاک، بازیکنان هنگام مالکیت توپ چه می کنند؟
از آنجایی که ساختار میدبلاک از وسط زمین دفاع می کند، هدف دعوت از حریف است. این می تواند در پشت خط دفاعی آنها فضا ایجاد کند – بنابراین وقتی یک تیم توپ را از میدبلاک بازیابی می کند، می تواند آن فضاها را هدف قرار دهد. یک ضدحمله سریع از طریق عبور از روی حریف یا از میان حریف می تواند بسیار موثر باشد.
اکثر ضد حملات از میدبلاک از یک پاس فوری به جلو سرچشمه می گیرد. سوئیچ های بازی همچنین می توانند برای شکست دادن هر ضد پرس مفید باشند.
مرکز زمین شلوغ ترین منطقه خواهد بود، بنابراین مدافعان کناری حریف ممکن است به سمت جلو حرکت کنند تا از مناطق وسیع استفاده کنند. مدافعان کناری فضایی را پشت سر خود باقی می گذارند که پس از یک جابجایی می توانند هدف قرار بگیرند.
تیمها همچنین میتوانند پس از بازگشت از میدبلاک، حملات را به شیوهای صبورانهتر بسازند. این را می توان با استفاده از توپ و انجام چندین پاس کوتاه برای تضمین مالکیت توپ در حالی که حریف ضد پرس می کند، قبل از اینکه به دنبال پیشرفت رو به جلو باشد، انجام می شود.
کدام تیم ها یا مربیان به خوبی از میدبلاک استفاده می کنند؟
ولورهمپتون زیر نظر برونو لاژ
گرگهای لاژ اغلب بدون توپ تبدیل به یک پنج دفاعه میشوند و به یک میدبلاک میافتند. این تیم به خوبی پیشرفت حریفان خود را به تاخیر می اندازد و به ندرت در شکل خود شکاف ایجاد می کنند. وقتی افراد برای پرس بیرون میآیند، دیگران به طرز چشمگیری تنظیم میشوند و تیم به طرز چشمگیری شکل دفاعی خود را حفظ میکند. هافبک های مرکزی ژائو موتینیو و روبن نوس به ویژه در سازماندهی تیم تاثیرگذار بوده اند. زمانی که لاژه از میدبلاک 5-3-2 استفاده کرد، مرکز زمین توسط لئاندر دندونکر تقویت شد.
انگلستان با ساوتگیت
هم در جام جهانی 2018 و هم در یورو 2020، انگلیس از میدبلاک زیر ساوت گیت استفاده کرد، چه با یک چهار دفاع (پایین) یا یک پنج دفاع. استفاده او از دابل پیوت کلیدی برای محافظت از مرکز زمین بوده است. بازیکنان هجومی به عقب برمیگردند تا یک بلاک جمع و جور تشکیل دهند، اما پس از بازی مجدد در خط میانی، دویدن سریع رو به جلو انجام میدهند، با مهاجم وسط هری کین در میانه زمین برای کمک به ایجاد فضا در پشت.
برندن راجرز با لسترسیتی
راجرز از یک میدبلاک با ترکیبها و ساختارهای مختلف در لستر استفاده کرده است (در زیر). این امر به ویژه با توجه به کارهایی که ویلفرد اندیدی و یوری تیلمانس هافبک های مرکزی انجام می دهند موثر است. آنها توپ را به طور مداوم با قطع توپ و با پیروزی در دوئل به دست می آورند، و دامنه پاس های قابل توجهی برای یافتن وینگرها یا جیمی واردی پس از یک بازی مجدد دارند.
نمونه های دیگری از مربیانی که به صورت میدبلاک بازی میکنند:
دین اسمیت با استون ویلا اوله گونار سولسشیر با منچستریونایتد میکل آرتتا در 3 فصل اول آرسنال خوزه مورینیو با اینترمیلان,رئال مادرید,چلسی,رم و منچستریونایتد
مزایای بازی با میدبلاک چیست؟
میدبلاک در مرکز زمین محافظت میکند و میتواند به یک تیم اجازه دهد تا مناطق مهم را از بین ببرد. این کار را برای بازیکنان خلاق حریف – که معمولاً ممکن است بین خطوط کار کنند – دشوار می کند تا بر بازی تأثیر بگذارند.
از آنجایی که هیچ تیمی نمی تواند مدام پرس کند، میدبلاک پایه خوبی برای یک تیم است تا قبل یا بعد از پرس کردن دوباره به داخل زمین برود و ریکاوری کند. همچنین می تواند راه خوبی برای دفاع از برتری به عنوان یک استراتژی محفوظ تر باشد.
یک میدبلاک همچنین حریف را تشویق می کند که به اندازه کافی به جلو حرکت کند تا فضایی را در پشت آنها بگذارد، که می تواند پس از یک انتقال تهاجمی مورد سوء استفاده قرار گیرد. در همین حال، اعداد دور توپ پس از بازی مجدد، میتوانند به مقابله با پرسینگ تهاجمی کمک کنند.
معایب بازی با میدبلاک چیست؟
میدبلاک به حریف اجازه می دهد تا با سهولت نسبی وارد نیمه تهاجمی شود – اغلب به آنها اجازه می دهد بر مالکیت توپ مسلط شوند. یک میدبلاک همچنین فاصله بیشتری را برای رسیدن به دروازه حریف پس از بازیابی نسبت به یک های بلاک باقی میگذارد.
در انتهای دیگر زمین، یک میدبلاک نیز فضایی را در پشت خود باقی میگذارد که حریف میتواند با توپهای مستقیم بالای بالا از آن استفاده کند. لوبلاک این امکان را نمی دهد.
محمدرضا حیدری,فوتبال لب-لو بلاک یک استراتژی خارج از مالکیت است که از طریق آن یک تیم بر محافظت از یک سوم دفاعی زمین تمرکز می کند. اولویت این است که در یک موقعیت عمیق فشرده بمانید و از فضای نزدیک به دروازه دفاع کنید. خط دفاع در عمق قرار میگیرد و هدف آن استفاده از فضای پشت سر حریف است. درست جلوتر از دفاع، خط های هافبک و هجومی به دنبال این هستند که فاصله بین هر خط را به حداقل برسانند.
این اصطلاح از کجا سرچشمه می گیرد؟
اصطلاح «لو بلاک» به استراتژی دفاعی تیمهایی اشاره دارد که نزدیکترین نقطه به هدف خود مینشینند،برخلاف تیمهایی که از مید بلاک یا پرس بالا (های پرس ) استفاده میکنند.
هنگام استفاده از لو بلاک، بازیکنان در زمانی که توپ در اختیار تیم است چه می کنند؟
هر بازیکنی درگیر محافظت و پوشش یک سوم دفاعی در یک لو بلاک است. تیم حریف به بالای زمین کشیده میشود.فضا در نیمه حریف واگذار می شود زیرا هدف اصلی لو بلاک،محافظت از یک سوم دفاعی زمین خودی است.
این به این معناست که وقتی توپ توسط تیم در یک لو بلاک به دست میآید،در پشت حریف فضایی برای ضدحمله وجود دارد. بهویژه در جناحین اگر مدافعان کناری حریف به جلو آمده باشند. با این حال،از آنجایی که بازیکنان در یک لو بلاک بسیارعمیق میشوند،مسافتی که تیم باید تا دروازه حریف پس از بازی مجدد طی کند بسیار مهم است.
ضد حملات از موقعیتهای عمیقتر نیاز به حرکات رو به جلوی سریع و دقیق دارند–اعم از پاسها، دریبلها، تعویض بازی یا دویدن با توپ یا بدون توپ. آنها همچنین به بازی نگهدارنده خوب از هر کسی در بالای زمین نیاز دارند.با نگه داشتن توپ و کاهش سرعت حمله،به هم تیمی ها زمان داده می شود تا به بازی برسند.
پس از بازی مجدد در یک لو بلاک،بازیکنان زیادی در یک منطقه کوچک از زمین حضور خواهند داشت. در نتیجه،معمولا تیم ها توپ را رها می کنند و سعی می کنند زمین را فشرده کنند. دیدن بازی مستقیم همراه با یک لو بلاک نسبت به تعداد زیادی پاس کوتاه برای شکستن یک ضد پرس رایجتر است.که بیشتر در مورد تیمی که در مید بلاک دفاع می کند رایج است.
کدام تیم ها و مربیان از لو بلاک به خوبی استفاده میکنند؟
دیگو سیمئونه در اتلتیکو مادرید
دیگو سیمئونه اغلب در طول دوران تصدی خود در اتلتیکو مادرید از یک لو بلاک با موفقیت بزرگ استفاده کرده است. معمولاً در ساختار خارج از مالکیت 4-4-2.هافبک های همه کاره مانند کوکه، مارکوس یورنته و سائول نیگز در کنار بازیکنانی با تفکر دفاعی مانند رودری، هکتور هررا، جفری کوندوگبیا، توماس پارتی یا گابی بازی کرده اند تا یک خط دوم باریک و جنگنده ایجاد کنند که می تواند به سرعت و خطرناک به حمله منتقل شود.
ژوزه مورینیو در تاتنهام منچستریونایتد و اینتر
ژوزه مورینیو در منچستریونایتد و تاتنهام هاتسپر و همچنین با اینترمیلان در اوایل دوران حرفهایاش از لو بلاک استفاده کرد. برای افزودن استحکام بیشتر به خط دفاعی یونایتد، او به وینگرهای خود دستور داد تا مدافعان کناری حریف را دنبال کنند و تیمش اغلب یک خط دفاعی شش نفره تشکیل میداد. در همین حال، با تاتنهام، دابل پیوت در 4-2-3-1 مورینیو، شکافهای خط دفاعی را پر میکند و یک واحد شش تایی ایجاد میکنند.
شان دایچ در برنلی
شان دایچ اغلب از 4-4-2 با برنلی استفاده میکرد، و لو بلاک کلید بقای آنها در لیگ برتر بود. وینگرهای دایچ به عقب برگشتند و باریک می شدند تا یک خط میانی جمع و جور چهار نفره تشکیل دهند. این از مدافعان کناری محافظت می کرد که وقتی حریف در اطراف بلاک بازی می کرد، به شدت به بیرون پرس می کردند. برنلی قصد داشت توپ را از مرکز زمین دور کند و مدافعان میانی بزرگ و قدرتمندی داشت که آماده بودند تا هر توپی وارد محوطه جریمه شود.
مثال های دیگری از مربیانی که از لو بلاک استفاده میکردند
آنتونیو کنته در تاتنهام نونو اسپرینتو در ولوز خوزه بوردالاس در ختافه و والنسیا
مزیت های بازی با لو بلاک چیستند؟
یک لو بلاک خوب، ایجاد موقعیت های گل واضح را برای حریف بسیار دشوار می کند. حضور تعداد زیادی از بازیکنان نزدیک به دروازه خودی یک تیم، انتقال توپ را به مناطق مرکزی که احتمال گلزنی آنها بیشتر است برای حریف بسیار دشوار می کند.
یک لو بلاک تقریباً به طور کامل بازی بالای خط دفاعی را باطل می کند زیرا تیم به دروازه خود نزدیک است. بازی از طریق لو بلاک نیز به دلیل حجم بازیکنان در خطوط مرکزی دشوار است. این بدان معنی است که حریفان اغلب باید در اطراف یک لو بلاک بازی کنند و سانترها را در وسط قرار دهند. با این حال، یک لو بلاک جمع و جور باید به خوبی تنظیم شود تا با سانتر از جناحین مبارزه کند.
همچنین، یک لو بلاک به بازیکنان فرصت استراحت و جمعبندی مجدد میدهد، در حالی که پرس بالا نیاز به انرژی بیشتر و خروجی فیزیکی بالاتری دارد. زمانی که یک تیم امتیازی برای محافظت داشته باشد، استراتژی خوبی است.
معایب بازی با لو بلاک چیست؟
بازی با یک لو بلاک حجم وسیعی از زمین را واگذار می کند و به حریف اجازه می دهد تا دو سوم زمین را کنترل کند و همچنین بر مالکیت توپ مسلط شود. در مقایسه با سایر استراتژیهای دفاعی فاصله تا گل پس از یک بازی مجدد به طور قابل توجهی بیشتر است. به بازیکنان سریع و همچنین بازیکنانی با استقامت کافی برای ریکاوری سریع پس از گم شدن توپ نیاز است. یک خطای دفاعی انفرادی یا یک جایگیری اشتباه احتمالاً گرانتر از زمانی است که تیم ها در بالاتر از زمین مستقر هستند. یک لو بلاک مستلزم آن است که هر 11 بازیکن خود را فدای خوبی تیم کنند.