Author Archives: amirmmd_kln

اسکات مک تامینای؛ اشتباه در شناخت او در منچستر، کیفیت سری آ و عشق واقعی به گوجه‌

اسکات مک تامینای در ناپولی

امیر محمد کلانتری، فوتبال‌لب – اسکات مک تامینای به صندلی تکیه می‌دهد، چشمانش گرد و صدایش ناگهان مملو از احساس می‌شود. مصاحبه با یک فوتبالیست فعال، معمولاً چالش‌ برانگیز است…

اسکات مک تامینای و اشتیاق صحبت از ایتالیا

این موضوع که مصاحبه با یک فوتبالیست معمولا با چالش همراه است قابل درک میباشد. طبیعی است چون شرایط چندان مناسب گفت‌ و گویی خوب نیست. از نگاه بازیکن، این موقعیت قطعاً عجیب به نظر می‌رسد. فضایی بیش از حد رسمی و تقریباً غیرطبیعی. معمولاً آنها را به اتاقی بی پنجره می‌برند، در مقابل یک غریبه می‌نشانند و از آنها می‌خواهند 15 تا 45دقیقه درباره خودشان صحبت کنند. برای کمک به این فرآیند، سوالاتی کنجکاوانه و جهت‌دار مطرح میشود که اکثراً تمایلی به پاسخگویی واضح ندارند.

این مشکل اصلاً شامل حال مک تامینای نمی‌شود. اگر هم از این موقعیت احساس ناخوشایندی داشته باشد، آن را به خوبی پنهان می‌کند. این بازیکن 28 ساله وقتی از ناپولی، ایتالیا و تغییر غیرمنتظره زندگی‌اش در تابستان گذشته حرف می‌زند، پر از انرژی، اشتیاق و شور است. اما هیچکدام از اینها به پای موضوعی نمی‌رسد که او را تقریباً به وجد می‌آورد.

میگوید «وای خدای من!» و لپ‌هایش را باد می‌کند. «گوجه‌فرنگی ها!»

البته منظور فقط گوجه‌فرنگی نیست. مک تامینای در مورد ماهی، کدو و ریزوتو هم با ذوق صحبت می‌کند. او از فکر کردن به غذای ایتالیایی هم لذت می‌برد. تا جایی که با مطرح شدن این موضوع، هم از ادبیات و هم از رفتارهای ایتالیایی تقلید می‌کند. در حالی که لبخند می‌زند، میگوید «بلیسیمو!».

اسکات مک تامینای و عشق به گوجه فرنگی!

از جهتی، واقعاً پای گوجه‌فرنگی در میان است. گوجه‌فرنگی‌ هایی که در منطقه کامپانیا پرورش می‌یابند، برای او حکم یک کشف را داشتند. همانطور که بیلی گیلمور، هم‌تیمی او در باشگاه و تیم ملی می‌گوید: «اسکاتی عاشق غذاخوردنه!» او نه فقط به عنوان یک خوره غذا، بلکه با شور و اشتیاقی شبیه به یک تازه‌وارد، درباره آنها صحبت می‌کند.

او میگوید: «هرگز در خانه گوجه نمیخوردم. آنها فقط مثل آب قرمز رنگ بودند. اینجا واقعاً مزه گوجه‌فرنگی می‌دهند. حالا به عنوان میان‌وعده میخورمشون. همه سبزیجات، همه میوه‌ها رو میخورم. همه چیز اینجا تازه است. واقعاً باورنکردنیه».

مک تامینای و گیلمور در خارج از شهر و نه چندان دور از هم زندگی می‌کنند و از خدمات یک سرآشپز خصوصی به نام ماریو بهره می‌برند. مک تامینای تقریباً با همان محبتی که درباره گوجه‌فرنگی صحبت می‌کند، از ماریو هم یاد می‌کند: «اون واقعاً عالیه! هر صبح به بازار میره و سبزیجات، ماهی و بقیه چیزها رو تازه میخره. همه چیز مرتب و تمیز. فوق‌العاده است».

البته مک تامینای اولین کسی نیست که متوجه این موضوع شد که زندگی در ناپولی کمی پرشورتر و جاندارتر از دیگر جاها است. این شهر برای حداقل دو هزار سال، مکانی است که مردم برای تجدید قوا به آن پناه می‌بردند.

اسکات از منچستریونایتد دلخور نیست!

اگر پس از ترک منچستریونایتد در تابستان گذشته، حتی ذره‌ای تلخی، حس نفرت یا پشیمانی وجود داشت، اکنون کاملاً وجود ندارد. مک تامینای از صحبت درباره دوران حضورش در اولدترافورد طفره نمی‌رود، اما هیچ نشانی از زخم روانی ناشی از این جدایی هم در او ظاهر نیست.

در عوض، او به سال‌های سازنده فوتبالش در آنجا با آرامشی قابل توجه و صداقتی بی‌پرده نگاه می‌کند. بی‌شک می‌داند که بسیاری ممکن است احساس کنند در اولدترافورد آنطور که شایسته‌اش بود، قدردانی نشد؛ قطعاً توسط یک یا دو مربی که با آنها کار کرد و شاید حتی توسط بخشی از هواداران.

اما او نسبت به همه این ها خونسرد و متواضع است. منچستریونایتد امروزی، باشگاهی که با اضطراب، منتظر فردایی روشن‌تر و بهتر است، نوعی برخورد کودکانه با بازیکنان بومی خود دارد. جسی لینگارد و مارکوس رشفورد حتی در آستانه سی سالگی، هنوز به عنوان استعدادهای در حال رشد توصیف می‌شدند.

اتفاقی مشابه نیز برای اسکات مک تامینای افتاد. وقتی او را فروختند، این حس به وجود آمد که یونایتد یکی از گوهرهای آکادمی خود را، احتمالاً برای رعایت مقرات مالی لیگ برتر، از دست می‌دهد. او در آن زمان ۲۷ سال داشت.

حالا پس از نه ماه، این موضوع غیرمنطقی به نظر می‌رسد. مک تامینای امروز حال و هوای یک حرفه‌ای باتجربه را دارد؛ بازیکنی ملی پوش که به اندازه کافی دیده و انجام داده تا بداند مسیر حرفه‌ای به ندرت خطی مستقیم است. پیچ‌ و خم‌ها و انحراف‌ هایی وجود دارد و تقریباً غیرممکن است که کسی آنچه او «مسیر بی‌نقص» می‌نامد را تجربه کند.

ماجرای بازی در پست غیرتخصصی در یونایتد

وقتی او اشاره می‌کند که در نخستین روزهای حضورش در یونایتد در پست غیرتخصصی قرار می‌گرفت، این حرف را بدون هیچ عصبانیتی بیان می‌کند:
«وقتی به تیم اصلی رسیدم، در پستی بازی می‌کردم که با خصوصیاتم همخوانی نداشت. تقصیر مربیان نبود. نقاط قوت من همیشه حضور در محوطه جریمه، گلزنی و ایجاد مشکل برای حریف بود. اما من به عنوان هافبک پست 6 یا مدافع میانی استفاده می‌شدم، درحالی که این سبک بازی من نیست. اما وقتی ۲۰ ساله هستی و برای منچستر یونایتد بازی می‌کنی، نمی‌توانی در دفتر مربی را بزنی و بگویی باید به جای پل پوگبا در پست 8 بازی کنی! این غیرواقع‌بینانه است. باید جایگاهت را بدانی و کاری که از تو خواسته می‌شود را انجام دهی. در چند فصل اخیر، فرصت بیشتری برای حضور در محوطه و گلزنی پیدا کردم و سال گذشته بهترین عملکردم را داشتم.»

او حتی از این موضوع که مجبور بود بیش از دیگران برای حفظ جایگاهش در تیم بجنگد، کینه‌ای به دل ندارد. بارها قربانی چرخه باطل بازسازی بی‌پایان یونایتد شد؛ هر تابستان، یک خرید درخشان جدید به تیم اضافه می‌شد که عملاً نقشش عقب راندن دوباره مک تامینای بود.

اول پوگبا بود، بعد اریکسن و سپس کاسمیرو! او میگوید: «همیشه بازیکنی را می‌خریدند که لزوماً آنچه مردم انتظار داشتند نبود.»

اریکسن و کاسمیرو، رقیبان اسکات مک تامینای در یونایتد.

این الگو به مرور آشنا شد: مک تامینای به آرامی و با اطمینان جایگاهش را بازمی‌یافت و تا دسامبر، دوباره بخش جدایی‌ناپذیری از تیم می‌شد.

میگوید: «ذهنیت من همیشه این بود که آماده باشم و فرصت‌ها را از دست ندهم. همیشه می‌خواستم ارزشم را ثابت کنم و نشان دهم که می‌توانم در هر بازی حاضر باشم. چنین چیزهایی روی من تأثیر نمی‌گذارند. شما فقط می‌توانید روی کار خود کنترل داشته باشید.»

پروژه های ناتمام!

برای مدتی، به نظر می‌رسید او قربانی پدیده‌ای شد که بسیاری از بازیکنان بومی با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. آنها محکومند به عنوان پروژه‌های ناتمام دیده شوند. دردهای رشد اولیه‌شان بخشی از خاطره جمعی باشگاه است. بنابراین همیشه در مقایسه با هم تیمی‌ ها یا رقبایی که از بیرونِ باشگاه، کامل و آماده، خریداری می‌شوند، ناکامل به نظر می‌رسند.

مک تامینای می‌گوید: «هرگز به این شکل به آن فکر دقت نکردم. اما ممکن است درست باشد.» حتی این اشاره کوچک که شاید بیش از حد لازم مورد قضاوت قرار گرفته، آرامش او را برهم نمی‌زند و اضافه کرد: «این منچستریونایتد است. باید آماده باشی. هواداران تحمل اینکه بازیکن آماده‌ نبوده را ندارند. ممکن است 10 یا 40 یا 50 بازی کنی و سپس کنار گذاشته شوی، فقط چون در آن لحظه آماده نیستی. پس باید بروی و یاد بگیری و بهتر شوی. من خوش‌شانس بودم که 250 بازی کردم و جام اتحادیه و جام حذفی را بردم، اما می‌خواستم جام های بیشتری ببرم. همیشه می‌خواهی برنده شوی.»

ناپولی و اسکات مک تامینای؛ یک علاقه دو سویه!

به نظر می‌رسد بخشی از توانایی او در نگاه روشن‌بینانه به همه چیز ــ علاوه بر گوجه‌فرنگی ها (که واقعاً نقش کلیدی دارند!)، این است که در ناپولی، کوچک‌ترین شکی درباره میزان ارزش و محبوبیتش وجود ندارد.

مک تامینای می‌گوید به محض اینکه فهمید ناپولی به او علاقه دارد، جذابیتی آنی احساس کرد. او همیشه سعی داشت فرصت های جدید را ذهنی باز بررسی کند و ادامه میدهد: «شرایط در منچستر سخت بود. دقیقاً نمی‌دانستم چه می‌گذرد. اما ناپولی را فوراً می‌شناسی: اشتیاق هواداران، کیفیت لیگ.»

اگر مک تامینای مجذوب ناپولی شد، این احساس کاملاً دوطرفه بود. آنتونیو کونته کوچک‌ترین ابهامی درباره دلیل جذب او نداشت. او مک تامینای را به عنوان موتور تهاجمی خط هافبک می‌دید که با ورود به محوطه جریمه حریف، دردسر می‌آفرید.

مک تامینای، یک بازیکن شجاع و رهبری ارشد

اما مهم‌تر از آن، کونته او را بازیکنی ارشد و رهبر می‌دانست. اگرچه رختکن ناپولی تحت سلطه سه ایتالیایی، یعنی دی لورنزو، پولیتانو و اسپیناتزولا است، به طوری که بازیکنان حق ندارند میز شام را ترک کنند تا زمانی که این سه اجازه دهند، اما انتقال مک تامینای به عنوان یک دستاورد بزرگ تلقی شد. برای اولین بار در کارنامه حرفه‌ای‌اش، او نه بر اساس گذشته، بلکه بر اساس توانایی‌های فعلی‌اش قضاوت می‌شود.

او با این مسئولیت شکوفا شد. تنها در چند هفته، لقب «مردی با دلی شجاع» را به خود اختصاص داد. به‌ویژه در اوایل فصل، سهم بزرگی در خط حمله ناپولی داشت. در سن سیرو، المپیکو و مقابل یوونتوس گلزنی کرد. حالا در ورزشگاه دیگو آرماندو مارادونا، پرچم‌های نمادین اسکاتلند در میان تماشاگران به چشم می‌خورد.

مک تامینای با اشتیاق تمام، خود را در زندگی ایتالیایی غرق کرده است. او از سری آ به طور تمام و کمال دفاع میکند و در مقابل انتقادهای نابجا، از همان واژه «سوءتفاهم» استفاده می‌کند.

درباره سطح این لیگ میگوید: «مردم وقتی می‌گویند ایتالیا یا اسپانیا همسطح پریمیرلیگ نیستند، باید مراقب باشند. از نظر فیزیکی و تاکتیکی، بعضی از سخت‌ترین بازی‌های عمرم را اینجا تجربه کردم.»

علاقه به زبان و فرهنگ ایتالیایی!

اسکات مک تامینای هفته‌ای چندبار کلاس ایتالیایی دارد و با تمرین در اپلیکیشن‌های مختلف، سعی‌اش را دوچندان می‌کند. پیشرفت او را می‌توان از دو طریق سنجید: اولاً پولیتانو می‌گوید ایتالیایی‌اش خیلی خوب است و ثانیاً گاهی جملات انگلیسی را به سبک ایتالیایی‌ها ادا می‌کند!

اسکات: «همیشه دلم می‌خواست زبان جدیدی یاد بگیرم. کار ارزشمندی است. مهم است که مردم ببینند ما فرهنگ اینجا را هم پذیرفته‌ایم. شهر شگفت‌انگیز است؛ کاملاً متفاوت. باید نشان دهیم که به شهر و فرهنگش اهمیت می‌دهیم، نه فقط به بازی خوب.»

ایتالیا، خانه دوم اسکات مک تامینای

او به قدری خوب عمل کرد که بالاترین افتخار ناپولی را دریافت کرده است: نقاشی دیواری چهره‌اش روی دیواری در شهر. وقتی مک تامینای انگلیس را ترک کرد، این انتقال، مثل همیشه، به عنوان ماجراجویی بزرگ به ناشناخته‌ها تصویر شد. تا حدی هم همینطور بود؛ مهاجرت به کشوری دیگر، به هر دلیلی، شجاعت می‌خواهد.

اما پس از نه ماه، به نظر نمی‌رسد قضیه همین باشد. مک تامینای انگار نه مسافر است و نه مهمان؛ حس میکند اینجا خانه خودش است. به همان اندازه مهم، او در وجود خودش هم آرام است. بازیکنی که بالاخره می‌تواند شیرینی لحظه‌هایش را بچشد.

آرنه اسلات و ماجرای پشت پرده عجیب‌ترین ایده تاکتیکی او؛ شکستی ستودنی

امیر محمد کلانتری، فوتبال‌لب – در این مقاله به یکی از عجیب‌ترین ایده‌های تاکتیکی آرنه اسلات خواهیم پرداخت. به نقل از یک تیتر هلندی، این ایده یک شکست درخشان بود. به بیان دیگر، آرنه اسلات در طول ۳۰ سال فعالیت حرفه‌ای خود به عنوان بازیکن فوتبال و اکنون مربی، ایده‌های بهتری نیز در کارنامه داشت. ایده‌هایی که او را تا آستانه قهرمانی در پریمیرلیگ با لیورپول در این فصل قرار دادند.

بازگشت به دورانی که آرنه اسلات در زووله بود.

اسلات در آن زمان ۳۲ سال داشت و برای تیم زووله در لیگ دسته دوم هلند بازی می‌کرد. این حرکت بداهه‌ی او در شروع بازی چنان عجیب بود که رنه فن در گیژپ، بازیکن سابق تیم ملی هلند، در برنامه‌ی تلویزیونی خود نزدیک بود از شدت عصبانیت منفجر شود.

او خطاب به بینندگان گفت:

اگر این صحنه را به آندرس اینیستا (قهرمان جام جهانی با اسپانیا) نشان دهی، فکر می‌کند این یک ورزش کاملاً متفاوت است. این هیچ ربطی به فوتبال حرفه‌ای ندارد. اگر کسی در یک تیم آماتور  با ۱۲ تماشاچی نیز چنین کاری کند، بلافاصله از زمین اخراجش می‌کنند و همه می‌گویند: «این دیوانه است».

اشتیاق آرنه اسلات به تجربه ایده های جدید از همان ابتدا!

توضیح دادن آن صحنه در سال ۲۰۱۱ آسان نیست. زمانی که اسلات برای امتحان کردن ایده‌ای جدید و کمی عجیب، تایید مربیان تیمش در زووله را گرفت تا بازیکنان تیم مقابل را غافل‌گیر کند.

اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، این ماجرا یادآور این است که اسلات حتی در جوانی هم یک تاکتیک شناس مشتاق بود. او دوست داشت خارج از چارچوب‌های معمول فکر کند.

همچنین ارزش ذکر دارد که او پس از طراحی این ایده، جسارت آن را داشت که آن را با آرت لانگلر (مربی وقت زووله) و دستیارش، یاپ استم (مدافع سابق منچستریونایتد و تیم ملی هلند) در میان بگذارد.

جان اورس، یکی دیگر از مربیان سابق زووله، با خندهای معنادارش به نشریه The Athletic می‌گوید:

اما این ایده همچنان مسخره بود. آرنه ایده‌های زیادی دارد. متاسفانه این یکی از بدترین‌هایش بود.

آرنه اسلات در تیم زووله هلند

طرح او این بود: بلافاصله بعد از شروع بازی، توپ را با یک ضربه سریع به بالا پرتاب کنند، سپس یک شوت قدرتمند به سمت نیمه‌ی زمین حریف بزنند تا توپ در محوطه‌ی جریمه فرود بیاید. همزمان با پرواز توپ در هوا، مهاجمان زووله باید با تمام سرعت به سمت محوطه‌ی جریمه می‌دویدند تا توپ را در لحظه‌ی فرود دریافت کنند. در بهترین حالت، آن را از زیر پای دروازه‌بان حریف عبور دهند. از همه مهمتر، بازیکنان در این موقعیت در آفساید گرفتار نمی‌شدند، چون همه‌ی آن‌ها پشت توپ قرار داشتند. اگر این تاکتیک جواب می‌داد، مدافعان حریف کاملاً غافل‌گیر می‌شدند.

جان اورس: ایده آرنه اسلات واقعا افتضاح بود!

اورس که حتی پس از گذشت بیش از یک دهه، هنوز کاملاً سردرگم به نظر می‌رسد، می‌گوید:

به نظر می‌رسد آن‌ها متوجه این نکته نبودند که اگر توپ را مستقیماً بعد از سوت مسابقه تا محوطه جریمه حریف شوت کنند، دروازه‌بان به راحتی می‌تواند آن را بگیرد. همچنین، توپ چقدر در هوا می‌ماند؟ شاید سه ثانیه؟ فقط فکر کنید بازیکنان چقدر باید سریع باشند تا به آن برسند. برای این کار به کسی نیاز دارید که رکورد جهانی دو را بشکند! نه. این ایده واقعاً افتضاح بود.

اما اگر آرنه اسلات، هافبک خلاق تیم، می‌توانست توپ را واقعاً به ارتفاع بالا بفرستد چه می‌شد؟ در تمرین‌ها، این حرکت به خوبی اجرا شد.


لانگلر اخیراً در مصاحبه‌ای با وینسنت دِوریس، روزنامه نگار روزنامه محلی دِ استنتور گفت:

حتی سه بار هم جواب داد. به همین خاطر، من و یاپ استم به هم گفتیم: “بیایید امتحانش کنیم.” البته شرط اصلی اجرای درست آن بود.

اما آنچه اتفاق افتاد ممکن است برای هواداران لیورپول که اسلات را در نخستین سال حضورش، بدون تاکتیک‌های عجیب در صدر جدول می‌بینند، تعجب آور باشد.

متأسفانه برای اسلات، اینترنت هرگز فراموش نمی‌کند و فیلم این اتفاق نشان می‌دهد اجرای این ایده در آن بازی حتی به پای نسخه تمرینی هم نرسید. ضربه اسلات برای بالا فرستادن توپ قابل قبول بود. اما بعد… همه چیز به فنا رفت.

لانگلر با خنده گفت:

آرنه می‌خواست توپ را به سمت محوطه جریمه حریف شوت کند، اما در عوض تقریباً توپ را مستقیم به بالا پرتاب کرد. توپ در واقع به سمت عقب و به ارتفاع بالا رفت، سپس پایین آمد و در لبه سمت چپ دایره مرکزی زمین در نیمه زووله فرود آمد. در حالی که صدای هلهله متعجب تماشاگران به گوش می‌رسید.

گوینده تلویزیون اعلام کرد:

بازی بین زووله و کامبور آغاز شده… و این صحنه واقعاً عجیب است. شاید از استرس باشد… چنین چیزی را به ندرت می‌بینید؛ لحظه‌ای به یاد ماندنی از آرنه اسلات.

جان اورس که در دهه ۱۹۷۰ برای آژاکس و فاینورد بازی می‌کرد، می‌گوید این فیلم هنوز در تلویزیون هلند پخش می‌شود:

آرنه در طول هفته با بازیکنان و مربیان دیگر در مورد این ایده صحبت کرد. گفت: “باید روش شروع بازی را عوض کنیم. اگر اینطوری انجامش دهیم، حیرت زده می‌شوند”. اما ضربه او دقیقاً آن چیزی نشد که می‌خواست. کاملاً اشتباه عمل کرد.

اسلات به نظر می‌رسد جهت گیری خود را اشتباه محاسبه کرد و توپ پشت سرش در منطقه‌ای خالی فرود آمد. این بازیکنان زووله بودند که غافل‌گیر شدند و در عرض چند لحظه، کامبور به حمله پرداخت.

آیا این دیوانگی منطقی پشت خود داشت؟

بن هندریکس که بین سال‌های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ مربیگری زووله را برعهده داشت، توضیح می‌دهد:

گاهی ممکن بود حریفان خورشید در چشم‌شان باشد و نتوانند حرکت توپ را دنبال کنند. گاهی هم این روش او برای گفتن این بود که “بفرما، ما دوست داریم توپ دوم را داشته باشیم.” مردم اینجا به آن می‌خندیدند. او توپ را به بالا پرتاب می‌کرد و بعد (با خنده) زووووووووم! (با حرکتی شبیه پرتاب موشک) توپ را مستقیم به آسمان شلیک می‌کرد.

هندریکس به یاد می آورد که اسلات همیشه به دنبال راه‌های جدید برای کسب برتری بر حریفان زووله بود:

حتی وقتی می‌خوابید، به فوتبال فکر می‌کرد. همیشه ذهنی فوتبالی داشت و در اعتماد به نفس‌دادن به سایرین استاد بود.

لانگلر:

ایده این بود که با شوت کردن توپ به بالاترین حد ممکن به سمت محوطه جریمه، سه مهاجم ما به جلو بدوند و در لبه محوطه حاضر باشند. چه کسی میداند از این حرکت چه نتیجه ای حاصل می‌شد؟

البته از بیرون خنده دار به نظر می‌رسید. اگر از پیش زمینه ماجرا خبر نداشتی، حتما می‌گفتی: “اینا دقیقاً دارن چیکار میکنن؟ توپو مستقیم به هوا شوت کردن”. اما نه، این یک شکست درخشان بود و بهتر است بحث را همینجا تمام کنیم.

با این حال، اسلات قصد نداشت به همینجا بسنده کند. حداقل در ابتدا. مصمم تر از قبل، او دوباره همان تاکتیک را در همان سال امتحان کرد. اینبار هم حریف کامبور بود و نتیجه باز هم فاجعه بار شد.

اورس می‌گوید:

خودش را مسخره کرد. باورکردنی نبود.

و اضافه می‌کند شاید هدف این بود که «حریف از خنده بتکرد، تمرکزش را از دست بدهد و آن‌ها از این موقعیت سوءاستفاده کنند!

برای درک بهتر، اورس که دو دوره با اسلات همکاری داشته، او را مربی بهتری از کلوپ می‌داند و از افتخارش به عملکرد فوق‌العاده شاگرد سابقش در لیورپول می‌گوید. در حرف‌های او بجز تعجب و خنده، هیچ بدخواهی نیست.

آرنه اسلات سرمربی لیورپول

به گفته او، این ماجرا یادآوری است که حتی باهوش‌ترین افراد در فوتبال هم ممکن است اشتباه کنند:

یوهان کرایف، بهترین بازیکن و مربی، همیشه می‌گفت: “فوتبال بازی ساده‌ای می‌باشد اما اجرای ساده‌ی آن بسیار سخت است.” با این حال، گاهی بازیکنان یا مربیانی هستند که می‌خواهند دوباره فوتبال را اختراع کنند. و این ایده آرنه، نمونه‌ای از آن است.

پریمیرلیگ؛ نقش ضد حمله، انتقال توپ و حمله در عمق در شکل گیری فوتبال مدرن انگلیس

پپ گواردیولا، آندونی ایرائولا و نونو اسپریتو سانتو، مربیان تیم هالی سیتی، بورنموث و ناتینگهام فارست در پریمیرلیگ

امیر محمد کلانتری، فوتبال‌لب – با اعتراف پپ گواردیولا به اهمیت روزافزون انتقال توپ‌، بررسی می‌کنیم که چگونه حملات سریع و مستقیم بیش از هر زمان دیگری بر فوتبال پریمیرلیگ تأثیر می‌گذارند.

ترنزیشن، دشمن قهرمان سالیان اخیر پریمیرلیگ

انتقال توپ‌ها همواره دشمن پپ گواردیولا بوده‌اند. بین تمام جنبه‌های تاکتیکی، این عنصر همیشه چیزی بوده که او بیشتر از هرچیز از آن هراس داشته است. در مقابل، برای بسیاری از رقبای او در طول سال‌ها، انتقال توپ سلاحی بسیار مفید محسوب می‌شود.

در دورانی که گواردیولا برای نخستین بار سبک تاکتیکی خاص خود که از یوهان کرویف موسوم به تیکی تاکا و فوتبال مالکانه (juego-de-posición football) الهام گرفته بود را در بارسلونا پایه‌گذاری می‌کرد، ژوزه مورینیو در اوج قدرت خود بود.

آقای خاص در نقطه مقابل پپ قرار داشت. مالکیت توپ برای او یک ریسک محسوب می‌شد. با این حال عدم مالکیت توپ، نقطه قوتی بود که می‌شد با انتقال‌های سریع از آن بهره‌برداری کرد.

هر دو مربی دوران بسیار موفقی را در هدایت بهترین تیم‌های جهان سپری کردند. آن‌ها با سبک های کاملاً متفاوت، بزرگترین جام‌ها را فتح کردند.

گواردیولا در چهار سال هدایت بارسلونا، سه بار قهرمان لالیگا شد. او دو بار نیز لیگ قهرمانان اروپا را بالای سر برد.

مورینیو، تنها لکه سیاه پپ در بارسلونا!

سبک دفاع محور و مبتنی بر انتقال سریع مورینیو، هرچند به اندازه تاکتیک خاص گواردیولا موفق نبود، اما او مسئول تنها فصلی بود که گواردیولا در قهرمانی لالیگا ناکام ماند.

همچنین یکی از دو باری که گواردیولا در مراحل حذفی چمپیونزلیگ ناکام ماند، مربوط به اینتر ژوزه مورینیو بود (فصل ۲۰۰۹/۱۰ و در مرحله نیمه نهایی). دیگر ناکامی گواردیولا با بارسلونا در چمپیونزلیگ، همراه شد با قهرمانی غیرمنتظره روبرتو دی ماتئو با چلسی در سال ۲۰۱۲.

در آن دوران، دو قطب کاملاً متضاد، گواردیولا و مورینیو، بر قله فوتبال جهان حکمرانی می‌کردند.

درحالی که مورینیو در آن سال‌ها الهام‌بخش گروه کوچکتری از مربیان بود، گواردیولا به کلی بازی را متحول کرد.

آقای نابغه، آغازگر دوران جدیدی از فوتبال پریمیرلیگ.

تأثیر شگرف او حتی پس از پیوستن به منچسترسیتی در ۲۰۱۶ ادامه پیدا کرد. امروز فوتبال انگلیس کاملاً با زمان ورود او متفاوت است.

در آن سال‌ها، گواردیولا به‌خاطر اصرار بر بازی سازی از دفاع و تحت فشار قرار گرفتن مدافعانش، مورد تمسخر قرار می‌گرفت. اما امروزه تقریباً همه تیم‌ها بخش قابل توجهی از ضربات دروازه خود را کوتاه آغاز می‌کنند.

در فصل پیش از ورود او به انگلیس، ۷۴.۲٪ از ضربات دروازه به نیمه حریف ختم می‌شد. این رقم در فصل جاری به ۳۸.۶٪ کاهش یافته است.

پپ گواردیولا، الهام بخش در محدوده ای فراتر از پریمیرلیگ

گواردیولا تنها مسئول این تغییرات نیست. با این حال، نقش بسیار بزرگی در تحول فوتبال طی دهه گذشته داشته است. مطمئناً، درحالی که او همه چیز را در پریمیرلیگ و اروپا فتح می‌کرد، بقیه نیز از او پیروی کردند.

امروزه کاملاً عادی است که حتی تیم‌های لیگ دو و سطوح آماتور نیز از دفاع بازی‌سازی کننید. در طول نزدیک به نه سال حضورش در پریمیرلیگ، او بیش از هر فرد دیگری بر فوتبال تأثیر گذاشت.

صبر کنید! انتقال توپ ها و حملات مستقیم همچنان بخش مهمی از فوتبال انگلیس باقی مانده‌اند

همیشه تیم‌هایی بوده‌اند که با بازی غیر هجومی موفق بوده‌اند. ضدیت با سبک گواردیولا هرگز کاملاً از بین نرفته است.

فصل نا امید کننده برای پپ در پریمیرلیگ

این سبک بازی هرگز به اندازه فصل ۲۰۲۴/۲۵ تأثیرگذار نبوده است. در این فصل پریمیرلیگ بیش از هر زمان دیگری، فوتبال با چاشنی ضدحمله برای گواردیولا و سیتی که درگیر یک فصل غیر منتظره ضعیف هستند، مشکل آفرین شده است.

تنها ساوتهمپتون، وستهم (هر دو ۳۸) و برنتفورد (۳۵)، بیشتر از سیتی (۳۴) شوت ناشی از ضد حمله های سریع دریافت کرده‌اند. آنها تاکنون ۹ باخت در لیگ داشته‌اند. این تعداد باخت برابر با بیشترین تعداد باخت گواردیولا در یک فصل است. هنوز ۹ بازی تا پایان فصل باقی مانده است.

تأثیر و موفقیت تیم‌هایی با سبک بازی حمله در عمق، این سؤال را به وجود آورده که فوتبال به کدام سمت می‌رود. این چیزی است که خود گواردیولا در مصاحب های با TNT Sports اوایل امسال به آن اشاره کرد:

امروز، فوتبال مدرن به سبک بورنموث، نیوکاسل، برایتون و لیورپول است. فوتبال مدرن دیگر پوزیشنال نیست.

بورنموث در این فصل با فوتبال پرس از بالا و پرسرعت خود که شامل تصاحب توپ در زمین حریف و رساندن سریع توپ به جلو برای گلزنی است، موفقیت زیادی پیدا کرد.

از سوی دیگر، ناتینگهام فارست با سبک افراطی ضدحمله، در رده سوم جدول قرار دارد و به سمت سهمیه چمپیونزلیگ پیش می‌رود. آنها با میانگین مالکیت توپ ۳۹.۵٪، کمترین سهم مالکیت را در پریمیرلیگ دارند.

افزایش ضد حمله های سریع در لیگ

در واقع، ضدحمله‌های سریع در کل پریمیرلیگ افزایش یافته‌اند. فصل جاری با میانگین ۱.۸۴ ضدحمله منجر به شوت در هر بازی، بیشترین میزان از زمان شروع ثبت آمار (از ۲۰۰۶/۰۷) را دارد. تعداد بیشتر این ضد حمله ها نیز به گل منجر می‌شوند (۰.۳ گل در هر بازی).

بیشترین شوت / گل ناشی از ضدحمله سریع به ازای هر فصل در پریمیرلیگ

این فصل همچنین بالاترین درصد شوت‌های ناشی از ضدحمله‌های سریع در تاریخ پریمیرلیگ (۱۰.۲٪) و بالاترین درصد گل‌های حاصل از این ضدحمله‌ها (۷.۱٪) را به خود اختصاص داد.

این آمار در فصل ۲۰۱۵/۱۶ به ترتیب در پایین‌ترین حد خود (۳.۷٪ و ۱.۴٪) بود. حتی این آمار در فصل ۲۰۲۱/۲۲ نیز تنها ۵.۰٪ و ۳.۷٪ بود. اما امروز، کارایی و استفاده از ضدحمله در فصل جاری به بالاترین حد تاریخ رسید.

یک واکنش قابل پیش‌بینی؟ 

شاید این روند، نتیجه‌ای منطقی باشد. با تسلط روزافزون فوتبال مالکانه، همواره احتمال یک واکنش متقابل وجود داشت. هرچند فوتبال سریع و مبتنی بر انتقال‌ توپ هرگز به‌طور کامل به حاشیه نرفت، اما آمار نشان می‌دهد که با تقلید تیم‌های بیشتر از سبک گواردیولا، تأثیر آن در سطوح بالای فوتبال کاهش یافت. اما در مقابل، لو بلاک نیز اهمیت بیشتری پیدا کرد. 

برای تیم‌هایی با منابع محدودتر از تیم‌هایی مثل سیتی، عقب‌نشینی و تحمل فشار تنها راه پیروزی بود.

لوبلاک همیشه بخش مهمی از فوتبال بوده، اما هرچه تیم‌های مسلط بر توپ ثروتمندتر، بهتر و قوی‌تر شدند، تیم‌های ضعیف‌تر مجبور شدند سازمان‌یافته‌تر و منظم‌تر عمل کنند.

درخشش سیتی به رقبا یادآوری می‌کرد که کوچک‌ترین اشتباه یا ایجاد کمترین فضا می‌تواند مرگبار باشد. و اگر از این تیم عقب می‌افتادند، راه بازگشت به بازی برایشان حتی سخت‌تر می‌شد. 

اهمیت ترنزیشن در فوتبال امروز 

این مسئله باعث شد اهمیت ضدحمله‌ها و انتقال توپ بیش از پیش افزایش یابد. برای تیم‌هایی که در رده‌ تیم های واقعا تراز اول قرار نداشتند، تنها راه شکستن لو بلاک حریف، حمله سریع و سازمان‌یافته بلافاصله پس از به دست آوردن توپ بود تا حریف را در وضعیت نامنظم غافلگیر کنند. کیفیت این ضدحمله‌ها به شدت در حال افزایش است. تا جایی که گواردیولا حتی این فصل اعتراف کرده که از «بازی در این شرایط ضدحمله کمی هراس دارد.»

نمونه موفق: بورنموث و آندونی ایرائولا

بورنموث و سرمربی آن، آندونی ایرائولا، این فصل به‌خاطر عملکرد درخشانشان مورد تحسین قرار گرفته‌اند. آنها با پرسینگ شدید و سازمان‌یافته، رکورددار کانتر پرس (پرسی که ظرف ۲ ثانیه پس از از دست دادن توپ اعمال می‌شود) با ۱۸۲۲ اقدام در کل (۶۲.۸ در هر بازی) و همچنین بیشترین شوت پس از تصاحب توپ در ۴۰ متری دروازه حریف (۵۷ مورد) در پریمیرلیگ می‌باشند.

آن‌ها مانند ناتینگهام فارست با دفاع عقب نشسته بازی نمی‌کنند و حملات خود را از فواصل طولانی شروع نمی‌کنند. هرچند counter-attacking و transitional attacks دقیقاً یکسان نیستند، اما از این نظر شبیه هستند که هر دو شامل حمله سریع پس از بازپس‌گیری توپ می‌شوند. در این فصل لیگ برتر، فقط ناتینگهام فارست با میانگین سرعت حملات ۲.۰۸ متر بر ثانیه، از بورنموث (۲.۰۵ متر بر ثانیه) سریع‌تر بوده است.

ایرائ‍ولا صراحتاً بیان کرده که اولین اولویت بازیکنانش پس از تصاحب توپ، پیشروی سریع به سمت جلو با هدف مستقیم گلزنی است.

او سال گذشته به اسکای اسپرت گفت:

اولین کاری که پس از بازپس‌گیری توپ انجام می‌دهیم، رساندن سریع آن به بازیکن پست ۹ است. چون معمولاً در آن لحظه، حریف در ضعیف‌ترین موقعیت دفاعی قرار دارد و فضاهای بهتری پیدا می‌کنید.

این استراتژی مؤثر بوده است. بورنموث با ۱۹۶ شوت در ضدحمله‌ها، بیشترین آمار را در پریمیرلیگ دارد و برای اولین بار در آستانه صعود به رقابت‌های اروپایی است. نباید آنها را بر اساس پنج شکست در شش بازی اخیر قضاوت کرد. باید در نظر گرفت که علیرغم پیش‌بینی‌ های بدبینانه پیش از شروع فصل، تنها پنج امتیاز با چهار تیم برتر فاصله دارند.

اما بورنموث تنها تیمی نیست که از ضدحمله‌ها بهره می‌برد. لیورپول، صدرنشین مقتدر لیگ، احتمالاً چندبعدی‌ترین تیم پریمیرلیگ است. آنها هم در بازی با مالکیت توپ مسلط هستند و هم بهترین تیم در زمینه ترنزیشین در لیگ محسوب می‌شوند.

آمار لیورپول در زمینه ضد حمله:

  • رتبه دوم شوت‌‌های پس از ضدحمله (۱۷۹ مورد) پس از بورنموث در پریمیرلیگ
  • صدرنشین گل‌‌های پس از ضدحمله با ۳۱ گل (حداقل ۱۰ گل بیشتر از هر تیم دیگر)
  • ۱۱٪ از کل شوت‌های آن‌ها از ضدحمله‌های سریع بوده است (بالاترین درصد لیگ)
  • ۱۹٪ از گل‌هایشان از همین موقعیت‌ها به ثمر رسید (رتبه دوم پس از ولورهمپتون با ۲۰٪)

رکوردهای تاریخی لیورپول در فصل جاری:

  • ۱۳ گل از ضدحمله‌های سریع که رکورد تمام ادوار از فصل ۲۰۰۶/۰۷ است.
  • ۵۶ شوت از ضد حمله‌ های سریع که رکوردی جدید محسوب میشود.

در حالی که هنوز ۹ بازی باقیمانده است، قهرمان آینده پریمیرلیگ به بهترین شکل ممکن از ترنزیشین بهره می‌برد. شاید بهتر از هر تیم دیگری در سال‌های اخیر.

در دورانی که سبک بازی با مالکیت توپ پپ گواردیولا و منچسترسیتی بر فوتبال مسلط بوده، این فصل شاهد تأثیر چشمگیرتر ضدحمله‌های سریع نسبت به سال‌های گذشته هستیم.

اما چرا سبک ضد حمله این چنین ثمربخش شد؟

برخی استدلال می‌کنند که این سبک بازی (ضدحمله) کم‌خطرتر از استفاده از خط دفاعی بالا و ایجاد فضای پشت سر مدافعان است. قطعاً خط دفاعی جسورانه و بالا، برای تاتنهام آنژ پوستکوغلو جواب نداده است. تیمی که با ۱۵ باخت در ۲۹ بازی این فصل، بیشتر از آنکه به رقابت‌های اروپایی فکر کند، درگیر جدال برای بقا است. آمار نشان می‌دهد تیم‌هایی که ضدحمله را به‌طور مؤثر به کار می‌گیرند، شکست‌ناپذیرتر هستند، ویژگی‌ای که قطعاً در مورد تاتنهام صدق نمی‌کند.

روز های سخت بیگ آنژ در پریمیرلیگ

در ۷۸ مورد ثبت شده از گلزنی تیم‌ها با حداقل یک ضدحمله سریع در مسابقات پریمیرلیگ در این فصل، تنها در ۱۳ مورد آن تیم‌ها در بازی شکست را پذیرفتند. که نرخ باخت را به 16.7% می‌رساند.

بررسی ها نشان داده است وقتی تیمی گل می‌زند اما بدون ضدحمله، نرخ باخت به 26.1% تغییر میکند.

به عبارت دیگر، تیمی که با ضدحمله گل می‌زند، سخت‌تر شکست می‌خورد تا تیمی که از طریق دیگر گلزنی می‌کند. شاید امروز تمرکز بر دفاع محکم به جای فشار برای گل های بیشتر، ایده بهتری باشد.

همینطور این واقعیت وجود دارد که موقعیت‌های حاصل از ضدحمله‌ها عموماً کیفیت بالاتری دارند. میانگین امید گلزنی (xG) در شوت‌های حاصل از موقعیت ضدحمله در این فصل 0.17 است که بالاتر از شوت‌های در جریان بازی (0.12 xG) و موقعیت‌های شروع مجدد (0.09 xG) می‌باشد. میانگین کلی xG تمام شوت‌ها در مسابقات پریمیرلیگ این فصل 0.11 است.

این یعنی شوت‌های ضدحمله هم کیفیت بالاتری دارند و هم احتمال پیروزی تیم را بیشتر می‌کنند. هرچند این تحلیل کاملاً منصفانه نیست، چون ایجاد فرصت‌های ضدحمله سخت‌تر و کم‌تعدادتر است. با این حال، آمار نشان می‌دهد ضدحمله‌های سریع و مستقیم ارزش امتحان کردن را دارند. همانطور که جدول لیگ هم تأیید می‌کند. با حضور لیورپول و ناتینگهام در میان سه تیم برتر.

اما آیا این پایان سلطه بازی مالکانه گواردیولاست؟

آیا این نشانه تغییر روند است یا فقط یک استثنای فصلی است؟ شاید عملکرد ضعیف تر سیتی در این فصل پریمیرلیگ به دلیل تغییر نسل و حضور بازیکنان جدیدی باشد که میانگین سنی تیم را کاهش داده‌اند.

پروفایل سنی بازیکنان منچسترسیتی در فصل جاری پریمیرلیگ

پاسخ به این سؤال قطعیت ندارد، اما پیش‌بینی سقوط یکی از موفق‌ترین سلطه های فوتبال، بسیار جسورانه است. با این حال، به نظر می‌رسد در فوتبال سطح بالا تمرکز بر انتقال ها نسبت به گذشته جایگاه بیشتری پیدا کرده است. اگر حتی گواردیولا خود این تغییر را بپذیرد، حتماً حقیقتی در آن وجود دارد، درست است؟

همچنین ممکن است هواداران پریمیرلیگ از طبیعت سریع حملات انتقالی لذت بیشتری ببرند. آن‌ها این سبک فوتبال را راحت‌تر می‌پذیرند، به جای تیم‌هایی که سبکی شبیه به “کشتن رقیب با پاس‌های بیشمار” گواردیولا بازی می‌کنند.

پپ گواردیولا و آندونی ایرائولا، سرمربیان خوش تاکتیک و اسپانیایی پریمیرلیگ

به همین ترتیب، وقتی بورنموث تحت هدایت مربی‌ای موفق می‌شود که آشکارا از چیزی که به‌عنوان “پاس‌های مطمئن” می‌نامد، پاس‌های قابل اطمینانی که مالکیت توپ را حفظ می‌کنند، همان‌چیزی که فلسفه پپ گواردیولا نیاز داشت، پذیرش این سبک فوتبال آسان‌تر است. و وقتی تیمی سبک هیجان‌انگیزی از فوتبال بازی می‌کند و موفق می‌شود، پذیرش این ایده که فوتبال به این سمت در حال حرکت است (یا باید باشد) ساده‌تر می‌شود.

تاریخ تاکتیک‌های فوتبال همیشه چرخه‌ای بوده است و ممکن است دوباره به چیزی شبیه به دوران طلایی مورینیو بازگردیم.

به همان اندازه ممکن است فوتبال اکنون چنان پیشرفته شده باشد که تیم‌های برجسته باید در همه جنبه‌های بازی برتری پیدا کنند. برای تسلط بر لیگ برتر این فصل، لیورپول ناچار بود که بهترین تیم از نظر حملات سریع و روبه‌جلو باشد، و احتمالاً قهرمانان آینده نیز مجبور خواهند بود چنین باشند.

لیورپول در برابر اورتون؛ پیش بازی دربی مرسی ساید

لیورپول - اورتون

امیر محمد کلانتری، فوتبال‌لب – ابر رایانه اپتا لیورپول را با احتمال پیروزی 66.3% شانس اصلی این مسابقه معرفی کرد. این درحالیست که شاگردان دیوید مویس در 9 بازی اخیر، هیچ شکستی را متحمل نشدند.

نگاه کلی به نبرد لیورپول و همشهری خود

اورتون به دنبال این است که برای اولین بار از فصل 2020/21 در هر دو دیدار رفت و برگشت مقابل لیورپول، کیش و مات نشود. لیورپول تنها یک بار در 24 بازی خانگی اخیر خود در پریمیرلیگ مقابل اورتون شکست خورد و در کنار آن، 14 برد، 9 تساوی کسب کرد. قرمزها پنج بازی از شش بازی خانگی اخیر خود را پیروز از میدان خارج شدند.

از حواشی آخرین دربی در گودیسون پارک چه خبر؟

ضربه والی جیمز تارکوفسکی در واپسین لحظات بازی، پایان دراماتیکی را به آخرین دربی مرسی ساید در گودیسون پارک در فوریه گذشته بخشید.

اورتون با کسب تساوی 2-2 در دقایق پایانی، از لیورپولی 2 امتیاز گرفت که در مسیر قهرمانی بیست‌م خود است. به جرات می‌توان گفت که تافی‌ها در بیشتر دقایق آن دیدار تیم بهتری بودند، به طوری که شوت‌‌های بیشتری (10 شوت در برابر 6 شوت لیورپول) داشتند و شانس‌های گلزنی حریف را به 0.62 گل مورد انتظار (xG) محدود کردند. این کمترین مجموع xG بود که قرمزها در یک بازی این فصل لیگ داشتند.

بنظر می‌رسید که یک بار دیگر محمد صلاح ناجی پیروزی قرمزها شد تا اینکه جیمز تارکوفسکی با گلزنی در دقیقه 97:07 دومین گل دیر هنگام را به لیورپول در یک بازی پریمیرلیگی زد. البته این آمار برای زمانی است که اپتا از فصل 2006/07 شروع به ثبت داده‌ها کرد. آخرین گل دیرهنگام به لیورپول توسط رابین فن پرسی با پیراهن آرسنال در آوریل 2011 در دقیقه 97:10 بود.

درگیری های دیدار لیورپول و اورتون:

حتی بررسی طولانی توسط سیستم وار هم نتوانست از التهاب شور و حرارت گودیسون پارک بکاهد. در همین حال و پس از سوت پایان بازی، آتش خشم و نفرت بازیکنان دو تیم شعله‌ور شد. هنگامی که عبدولای دوکور برای تمسخر به سوی سکوهای لیورپولی‌ها رفت، کرتیس جونز به نشانه اعتراض به سمت او دوید و با این بازیکن درگیر شد. این تنش و درگیری باعث شد تا مایکل اولیور هردو بازیکن را با کارت قرمز از زمین اخراج کند.

درگیری‌ها به همینجا ختم نشد! هنگامی که آرنه اسلات و سیپکه هولشوف قصد داشتند نارضایتی خود را با داور مسابقه در میان بگذارند، با کارت قرمز ماکیل اولیور مواجه شدند.

کارت قرمز، یار همیشگی دربی مرسی‌ساید

با احتساب کارت قرمز بازیکنان، دربی مرسی‌ساید با 25 کارت قرمز، بیشترین کارت قرمز را نسبت به هر مسابقه دیگری در تاریخ پریمیرلیگ دارا است. همچنین اورتون به تنهایی 17 اخراجی که در برابر لیورپول دارد. این بیشترین تعداد اخراجی است که یک تیم در برابر تیم دیگر در این رقابت‌ها خلق کرد.

آرنه اسلات اعتراف کرد که نباید در گودیسون آرامش خود را از دست می‌داد، هرچند که احساس می‌کرد تصمیمات عمدتاً به ضرر تیمش بود. این مربی هلندی امیدوار است که در بازی برگشت در آنفیلد انتقام بگیرد. لیورپول در حال حاضر تنها یک بار در قرن بیست و یکم در آنفیلد از اورتون باخته است.

پیروزی مقابل اورتون دیوید مویس چندان هم آسان نیست!

گفتن آسان‌تر از عمل کردن است. چرا که تیم دیوید مویس در 9 بازی اخیر متوالی لیگ شکست ناپذیر بوده است. این طولانی‌ ترین سریال شکست ناپذیری برای اورتون از فصل 2016/17 تحت هدایت رونالد کومان است.

آخرین بار که نوار شکست ناپذیری های اورتون از این طولانی‌تر شد، دسامبر 2013 بود (10 بازی). آن‌ها در فوریه 2010 نیز با نوار 9 بازی شکست ناپذیری در مقابل لیورپول قرار گرفتند که در نهایت با یک گل بازی را در آنفیلد واگذار کردند. دیوید مویس در آن زمان هدایت تافی‌ها را بر عهده داشت.

لیورپول می‌خواهد از این بازی به‌عنوان پلی برای بازگشت به روند پیروزی‌های خود پس از حذف از لیگ قهرمانان و شکست در فینال جام اتحادیه، استفاده کند. با این حال، قرمزها با 12 امتیاز فاصله از آرسنال در صدر جدول لیگ قرار دارند و آماده و مشتاق هستند تا در خانه با حمایت هواداران به میدان بروند.

مویس، ناکام مطلق در مقابل لیورپول

مویس هیچ‌کدام از 19 بازی خارج از خانه‌اش در پریمیرلیگ برابر لیورپول را نبرده است. این آمار بیشترین تعداد ناکامی در پیروزی در مقابل یک رقیب خاص در خارج از خانه است. دیوید مویس در مقابل چلسی نیز چنین آماری دارد. در اولین دوران مربیگری در اورتون، دیوید مویس 5 باخت و 6 تساوی در آنفیلد کسب کرد. آخرین آن در ماه می 2013 با نتیجه 0-0 بود.

وضعیت مصدومان اورتون

اورتون در هفته‌های اخیر توانست برخی از بازیکنان خود را که دچار مصدومیت شدند را به تیم بازگرداند. هرچند هنوز مشخص نیست که آیا این بازی برای ایلیمان اندیایه، که در دیدار رفت دچار مصدومیت شد، و دوایت مک‌نیل خیلی زود خواهد بود یا خیر. این در حالی است که دومینیک کالورت لوین همچنان غایب است.

تساوی و ضربات ایستگاهی، قوت قلب تافی ها

اورتون تنها یک پیروزی از شش بازی اخیر خود کسب کرد (همراه پنج تساوی).

اورتون 41٪ از گل‌های خود در این فصل لیگ را از ضربات ایستگاهی غیر از پنالتی (13/32) به ثمر رساند که بالاترین آمار در لیگ است. گل اول آن‌ها توسط بتو در دیدار رفت در گودیسون پارک نیز از یک ضربه آزاد سریع خلق شد.

در مقابل، لیورپول کمترین سهم از گل‌های خود در این فصل را از ضربات ایستگاهی غیر از پنالتی با تنها 6٪ (4/69) به ثمر رساند. با این حال، لیورپول نیازی به تکیه بر ضربات ایستگاهی ندارد.

رد پای ستاره لیورپول در دربی مرسی ساید

اصلی‌ترین تهدید اورتون، محمد صلاح است. او در هفت دربی مرسی‌ساید اخیر خود در لیگ برتر مستقیماً در هشت گل (شش گل و دو پاس گل) تاثیر داشت. او در بازی رفت در گودیسون پارک هم گل زد و هم پاس گل داد. تنها بازیکنانی که در هر دو بازی لیگ خود مقابل اورتون در یک فصل هم گل زدند و هم پاس گل دادند، کریس ساتن در فصل 1993/94 و آلن شیرر در فصل 1994/95 بودند. صلاح به دنبال ثبت این آمار است.

تنها استیون جرارد (9) بیشتر از صلاح (8) در دربی‌های مرسی‌ساید در لیگ گل زده است. با توجه به عدم قطعیت درباره قرارداد جدید وینگر مصری در آنفیلد، این ممکن است آخرین حضورش در این بازی مهم باشد، بنابراین او قصد دارد رکورد جرارد را پشت سر بگذارد.

وضعیت مصدومان لیورپول

آلیسون بکر و رایان گراونبرخ به دلیل مصدومیت، زودتر از بقیه اردوی تیم ملی را ترک کردند. اما بنظر می‌رسد هردوی آن‌ها برای بازی در دسترس باشند.

کانر بردلی به تمرینات بازگشت اما احتمالاً این بازی خیلی برای او زود خواهد بود، بنابراین جرل کوانسا ممکن است به بازی در سمت راست دفاعی ادامه دهد به‌ویژه در غیاب ترنت الکساندر آرنولد که مصدوم است.

آمار نبرد لیورپول و اورتون

از 120بازی انجام‌شده در گودیسون پارک، تساوی 2-2 در فوریه باعث شد آمار قبل از بسته شدن درهای این استادیوم قدیمی در ماه می، برابر بماند: هر دو تیم 41 بار برنده شدند (و 38 مرتبه مساوی). اما در آنفیلد، آمار کاملاً یک‌طرفه است.

لیورپول در 3 بازی خانگی اخیر خود مقابل اورتون در لیگ برتر با نتیجه 2-0 پیروز شده است. آخرین باری که آن‌ها بردهای پیاپی بیشتری در مقابل تافی‌ها در بازی‌های خانگی داشتند، بین سال‌های 1990 تا 1994 بود (5 برد متوالی). همچنین، آن‌ها در آن دوره هرگز این کار را بدون دریافت گل عملی نکردند.

در واقع، لیورپول تنها یکی از 24 بازی خانگی اخیر خود مقابل اورتون در لیگ برتر را باخته است (14برد، 9 تساوی) و در 5 بازی از 6 بازی اخیر در آنفیلد پیروز بود.

لیورپول اکنون 99 برد در این رقابت دارد. اگر این بازی را ببرند، پنجمین تیم در تاریخ لیگ انگلیس خواهند بود که 100 بار مقابل یک حریف خاص پیروز می‌شوند (آرسنال 111 برد مقابل اورتون، منچستریونایتد 106برد مقابل استون ویلا، لیورپول 103برد مقابل استون ویلا، آرسنال 100برد مقابل منچسترسیتی).

از سوی دیگر، دیوید مویس تنها 4 بازی از 38 بازی خود مقابل لیورپول در لیگ برتر را برده است (10 تساوی و 24 باخت) که درصد برد او فقط 10.5% است. بدترین رکورد او مقابل هر حریفی در این لیگ.

پیش‌بینی بازی لیورپول مقابل اورتون

از 65 دیدار پریمیرلیگی بین اورتون و لیورپول، 26 بازی با تساوی به پایان رسید که پس از چلسی مقابل منچستریونایتد (با 27 تساوی)، این رقابت بیشترین تعداد تساوی را در تاریخ لیگ دارد. جالب اینجاست که اورتون در این فصل نیز با 13تساوی، بیشترین تعداد مساوی را در بین تمام تیم‌ های لیگ دارد و حتی در 4 بازی اخیرش نیز مساوی کرد.

اما مدل پیش‌بینی اپتا احتمال تساوی را پایین ارزیابی می‌کند و تنها در 18.8% از شبیه‌‌سازی‌‌های داده‌ محور، بازی با تساوی به پایان رسیده است.

پیش بینی ابر رایانه اپتا از نیتجه احتمالی بازی:

پیش بینی دیدار دو تیم لیورپول و اورتون

ترکیب احتمالی لیورپول برای بازی:

ترکیب احتمالی لیورپول برای دیدار با اورتون

ترکیب احتمالی اورتون برای بازی:

ترکیب احتمالی اورتون برای دیدار با لیورپول

آرنه اسلات، یک مربی آگاه

آرنه اسلات، سرمربی هلندی لیورپول

امیر محمد کلانتری، فوتبال‌لب –  با کمی دقت و بازنگری، می‌توان به طور خلاصه گفت که تفاوت‌های بین یورگن کلوپ و آرنه اسلات عمدتاً از شیوه های تعامل آنها با دوگانگی هایی مانند پیشگامی و واکنش پذیری، بازی تهاجمی و صبر و حوصله، ریسک پذیری و احتیاط، و مواردی از این دست ناشی میشود. نتیجه تحلیل ها نشان داد که اسلات به‌عنوان مربی آگاهانه تر عمل می‌کند. این مقاله نیز احتمالا به نتیجه‌گیری های مشابهی ختم شود. زیرا نحوه سازماندهی تیم در حالت بدون مالکیت توپ، تا حد زیادی نشان‌دهنده نحوه چینش و تنظیمات آنها در زمان مالکیت توپ است.

بازیسازی از عقب — ایجاد فضا

بیایید بحث را با بازیسازی از عقب زمین شروع کنیم. این تاکتیک به مرحله‌ای از بازی اشاره دارد که توسط دروازه‌بان آغاز می‌شود. در فاز بازیسازی از عقب زمین (وقتی گردش توپ با دروازه‌بان شروع می‌شود)، معمولاً بازیکنان بازیساز (مدافعان و هافبک‌ های مرکزی) تا حدی از بقیه تیم جدا می‌شوند. این در حالی است که خط حمله تا حد ممکن بالا می‌ایستند و خط دفاعی حریف را ثابت نگه می‌دارند تا نتوانند برای پشتیبانی از پرس، به جلو بیایند.

هدف این تاکتیک، حرکت در عمق و روبه‌جلو تا حد ممکن است تا فاصله بیشتری بین خطوط لاین‌آپ حریف ایجاد شود. این کار، فضای بیشتری برای بازیکنان در فاز بازیسازی بازی فراهم می‌کند. این اثر خصوصاً بین بازیکنان خط اول پرس و خط دوم پرس (ساپورت‌کننده) آن‌ها رخ می‌دهد.

شناخته‌ شده‌ ترین مربی که از این تاکتیک استفاده میکند، روبرتو دیزربی است.

شاختار دونتسکِ روبرتو دی‌زربی، مثالی است که در آن جایگیری بازیکنان در عمق زمین و نزدیک به دروازه خودی، به افراط رسید. میتوان روزنه عظیم ایجاد شده در فضای زمین را مشاهده کرد. در صورت تصمیم خط اول پرس حریف برای ایجاد فشار، حریف آماده استفاده از روزنه های خالی است.

اهمیت جایگیری

بخشی از بازی مقابل برنتفورد، در دقیقه 32، لیورپول توپ را لو داد. در همین حال فضای عظیم ایجاد شده بین خطوط را مشاهده می‌کردیم. پس از بازپس‌گیری توپ، لیورپول بلافاصله خود را در موقعیتی می‌یابد که به دلیل جدایی تاکتیکی بازیکنان بازیسازِ حمله از مهاجمان، قادر به پیشروی در این فضاها می‌شود.

مک آلیستر زیر نظر آرنه اسلات

همچنین در آن صحنه از بازی شاهد مزایای ورود هافبک‌ها به محوطه ۱۸ قدم بودیم. پویایی مک آلیستر در این انتقال توپ تهاجمی (ارسال پاس و حرکت به جلو) بسیار ارزشمند است.

یک نمونه شماتیک از چگونگی ایجاد فضا از طریق جایگیری در عمق بازیکنان بازیساز.

در صحنه ای که اشاره کردیم، سوبوسلای همان امکان را دارد که به شماره ۷ و شماره ۱۰ در این تصویر اعطا شد. یعنی گزینه‌ نفوذ به عمق برای ایجاد موقعیت‌ های پویا باقی ماندن در موقعیت بالا برای جدال بر سر توپ‌ دوم. البته در صورتی که تیم تصمیم به بازی بلند بگیرد.

هرچه فضایی که یک تیم باید در هنگام اجرای پرس کاور کند بیشتر باشد، اثربخشی پرس کاهش می‌یابد.

شروع پرس مهم است؟

این بخشی از دلیل موضوعی است که چرا تیم‌ها اغلب ترجیح میدهند پرس خود را زمانی آغاز کنند که توپ به نواحی کناری زمین منتقل میشود. چرا که در این مناطق فضای کمتری وجود دارد. همچنین در آنجا زوایای کمتری برای تیم حریف جهت پیشبرد توپ قابل استفاده است.

اثر دیگر جایگیری در عمق بازیکنان بازیساز، ایجاد فضای خالی برای هافبک های بالایی است. این کار این امکان را میدهد تا با شروع جریان توپ، بتوانند از موقعیت‌های بالاتر خود به این فضاها وارد شوند.

گراونبرخ زیر نظر آرنه اسلات

این استفاده از حرکت هدفمند بازیکنان به فضای خالی برای دریافت توپ، امکانات متنوعی ایجاد میکند که سرعت جریان بازی را افزایش میدهد. این کار چیزی به نام ” حرکات بدون توپ ” خلق میکند:

  • نیم‌ چرخش‌: دریافت توپ و بلافاصله چرخیدن به‌ منظور فرار از فشار و انتقال توپ به فضای خالی (مانند رایان گراونبرخ)
  • ترکیب سه نفره: الگوی پاسکاری میان سه بازیکن. معمولاً با هدف دستیابی به بازیکنی آزاد به کار میرود. بازیکنی که در موقعیت بهتری از لحاظ زمان و فضا جهت اجرای یک اقدام رو به جلو قرار دارد.
  • یک – دو: پاسکاری بین دو بازیکن که معمولاً برای ایجاد شرایطی طراحی شد که یک بازیکن بتواند از وضعیت تنگ و پر فشار خارج شود.

در مورد چگونگی ایجاد فضا در مرحله بازیسازی از عمق زمین صحبت کردیم. حالا نگاهی مکنیم به نوع ساختار هایی که آرنه اسلات وقتی توپ از دروازه‌بان می‌شود، استفاده می‌کند.

چینش مدنظر آرنه اسلات

به نظر میرسد آرنه اسلات این آرایش‌ های بازیسازی را ترجیح می‌دهد: 4–1، 4–2، 3–3.

ویژگی اصلی این ساختارها تمایل شکل تیم به گسترش یا کاهش عرض زمین با استفاده از فولبک ها است. همراه با اصرار بر حفظ برتری عددی در اطراف توپ تا جایی که ممکن باشد.

از آنجایی که ساختار تیمی همیشه به شکلی افراطی به جهت سمتی که توپ در آن قرار دارد حرکت میکند تا در صورت از دست دادن توپ، محافظت شوند و فضایی در سمت مقابل ایجاد کنند که به راحتی قابل استفاده باشد. پس میتوان به ترنت الکساندر آرنولد و ویرجیل فن‌دایک فکر کرد. این دو بازیکن بیشترین سوئیچ های بازی را در لیگ انجام دادند. برای درک بهتر این موضوع، ترنت ۱۰ بار پاس مورب به کودی خاکپو و ۶ پاس به رابرتسون ارسال کرده است. در حالی که فن‌دایک ۷ جا به جایی منطقه بازی به سمت محمد صلاح را انجام داد. این فضا به صورت جمعی ایجاد میشود و سپس توسط فرد یا افراد مورد استفاده قرار میگیرد.

قندایک زیر نظر آرنه اسلات

هنگام مشاهده بازیکنان خاص در تیم آرنه اسلات (که ویرجیل فن‌دایک می‌تواند مثال بارزی باشد)، همواره قصد نمایش بازی و حرکات تکنیک-تاکتیکی وجود دارد. این به تیم اجازه میدهد توپ را به شیوه‌ای ساختاریافته، زیبا و پویا پیش ببرد.

تکنیک-تاکتیکی

تکنیک-تاکتیکی اصطلاحی است که به اقدامات فنی خاصی اشاره دارد که توسط یک بازیکن اجرا میشود تا تیم بتواند ایده تاکتیکی را عملی کند. در ادامه نمونه‌هایی از این رفتارها آورده شده است:

  • مکث روی توپ قبل از انجام حرکت بعدی. ایجاد مکث عمدی پس از دریافت توپ برای جلب فشار حریف و در نتیجه ایجاد فضای خالی در مناطق بالایی که قابل استفاده است.
  • استفاده از جهت‌گیری بدن برای فریب حریف. جهتگیری بدن به یک سمت خاص برای فریب حریف و جلب فشار از آن جهت، سپس ارسال پاس به جهت مخالف.
  • استفاده از کف پا برای پنهان‌سازی جهت پاس بعدی. قراردادن کف پا روی توپ به‌منظور مخفی نگهداشتن جهت پاس یا شوت بعدی (معمولاً توسط دروازه‌بانان، اما مدافعان مرکزی نیز این تکنیک را اجرا میکنند).
  • اهمیت جایگیری هافبک‌های مرکزی. جایگیری هافبک‌های مرکزی در سطوح مختلف به جهت ایجاد زاویه پاس متنوع و همچنین کمک به فضاسازی در ساختار دفاعی حریف، برای پیشروی راحت‌تر در هنگام حمله.

تمام این جزئیات فنی، حرکات فردی هستند که کیفیت اجرای طرح تاکتیکی را تعیین میکنند. اگر مدافعان شما نتوانند با شگرد های انفرادی، زاویه مطلوب برای ارسال پاس به جلو را ایجاد کنند، اجرای هدف تمرکز بازیکنان در مرکز زمین، چه معنایی دارد؟

یورگن کلوپ قبل از آرنه اسلات

در دوران یورگن کلوپ، تأکید کمتری بر حفظ کنترل در هنگام مالکیت توپ وجود داشت. فلسفه کلی او مبتنی بر پیشبرد سریع توپ به منطقه بعدی در کوتاه‌ترین زمان ممکن و با استفاده از روشی ذاتاً آشفته بود. کنترل روند بازی از طریق پرسینگ فشرده و همان پرس پس از از دست دادن توپ).

ارتباط، لینک و گردش توپ عرضی با استفاده از فولبک های تیم

این بخش به بررسی جایگیری فولبک ها در مرحله بازیسازی اختصاص دارد. در مورد اینکه چگونه آنها نه تنها به خنثی کردن پرس حریف کمک می‌کنند بلکه با استفاده از ارتباط افقی، می‌توانند از طریق بازی کوتاه، بلند یا اطراف فشار حریف بازی کنند.

برای شروع بحث، در اینجا نقل قولی از آرنه اسلات آورده شده است که به‌خوبی مزایای موقعیت نسبی فولبک ها را خلاصه می‌کند:

اگر فولبک ها همه در خط طولی قرار بگیرند و شما به آنها پاس دهید، آنها بسیار از سایر بازیکنان دور هستند و مدت زیادی طول می‌کشد تا توپ به آنجا برسد.”

بنابراین، اگر بازیکنان نزدیک‌تر به یکدیگر بازی کنند، توپ سریع‌تر از پای بازیکن به پای دیگری می‌رود و این به حریف زمان کمتری برای دفاع می‌دهد.

اکنون، قبل از اینکه ادامه دهیم، باید بفهمیم که ارتباط افقی چیست.

اغلب شما پاس‌های سریع افقی به طرفین در خط دفاعی را مشاهده کرده اید. این تاکتیک، همراه با حرکات پویای بازیکن دریافت‌کننده برای قرار گرفتن در موقعیتی که رو به جلو دریافت را انجام دهد، اهمیت خود را به وضوح نشان می‌دهد.

شما می‌توانید توپ را به صورت بهینه از یک سمت به سمت دیگر جابه‌جا کنید تا در صورتی که تیم حریف به اندازه کافی سریع نبوده باشد و بلوک دفاعی خود را برای جلوگیری از عمل پیشرونده‌ی شما جابه‌جا نکرده باشد، بتوانید پروگرسیو پاس ها را از میان یا اطراف بلوک دفاعی حریف ارسال کنید.

بنابراین، در اصل اتصال افقی مستقیماً میزان توانایی یک تیم دفاع‌کننده در حفظ فشردگی افقی را می‌سنجد، که معیاری است برای سنجش اینکه یک تیم چقدر خوب می‌تواند از سمتی به سمت دیگر حرکت کند، در حالی که فاصله‌ی مناسبی از توپ را حفظ می‌کند.

فولبک ها

آرنه اسلات زیر نظر صلاح

برای شروع، چندین عامل وجود دارد که آرنه اسلات هنگام تصمیم‌گیری درباره نحوه قرارگیری مدافعان کناری خود در نظر می‌گیرد. در این بخش از بحث، می‌خواهیم روی دو عامل اصلی تمرکز کنیم

وقتی فشار تیم مقابل زیاد است، معمولاً مشاهده می‌کنیم که فولبک ها به یاران خود در مرکز زمین نزدیک‌تر قرار می‌گیرند تا فاصله انتقال توپ کاهش یابد. این کار باعث می‌شود توپ با سرعت بیشتری بین بازیکنان جا به‌ جا شود و فشار حریف را بی‌اثر کند.

اگر توپ در سمت چپ بازی شود، اغلب می‌بینیم که ترنت الکساندر آرنولد به خط میانی برمی‌گردد و به عنوان پیووت دوم در کنار رایان گراونبرخ قرار می‌گیرد. این کار برای ایجاد یک گزینه پاس افقی دیگر انجام می‌شود تا از فضای ایجادشده در اثر جا به جایی حریف به سمت توپ استفاده شود.

جهت پرس حریف مهم‌ترین عامل است. حریف چند بازیکن را در خط پرس اول خود قرار داده است؟ ۲ بازیکن؟ ۳ بازیکن؟ این مسئله تأثیر مستقیمی دارد. زیرا منطقی نیست که ۴ بازیکن در خط دفاعی داشته باشیم در حالی که حریف فقط ۲ بازیکن را برای پرس بالا می‌فرستد.

موقعیت گیری فولبک ها در عمق زمین، برای آنها امکان ارسال پاس مورب را فراهم می‌کند. از دیدگاه بازیسازی (و حتی در یک‌سوم نهایی)، پاس‌ های مورب زمانی حیاتی هستند که می‌خواهیم شرایطی ایجاد کنیم که هافبک‌ها توپ را رو به‌ جلو دریافت کنند یا در موقعیتی قرار بگیرند که بتوانند توپ را به جلو حرکت دهند.

جمع‌بندی

برای به پایان رساندن این بحث، باید به چند نکته توجه کنیم. در سیستم آرنه اسلات ، رویکرد لیورپول در مرحله بازیسازی واضح و قابل تکرار بوده است، چیزی که در سطوح تیمی، گروهی و فردی مشهود است.

چه در جایگری در عمق بازیکنان بازیساز برای ایجاد فضا جهت بهره‌گیری از توانایی‌ های حمل توپ رایان گراونبرخ و چه در استفاده از ارتباط افقی برای فراهم کردن امکان ارسال پاس‌های مورب توسط فولبک ها، روش‌های آرنه اسلات عمدی و مؤثر هستند.

بهتر است شباهت‌ های آن را با سیستم مربیانی مانند روبرتو دیزربی، پپ گواردیولا و البته یورگن کلوپ مقایسه کنیم تا درک بهتری از قابل تکرار بودن اصول او داشته باشیم.

برای شنیدن تحلیل‌های صوتی هفتگی در پادکست فوتبال لب، از این لینک به ما گوش کنید!

آنتونیو نوسا: باید برای پاسخ به ابهامات و پرسش‌ها، حرفی برای گفتن می‌داشتم

آنتونیو نوسا، ستاره نو ظهور سرزمین وایکینگ ها

امیر محمد کلانتری، فوتبال‌لب – آنتونیو نوسا اخیراً در مصاحبه‌ای اظهار کرد که یک سال گذشته از لحاظ ذهنی برای او بسیار دشوار بوده است. در ژانویه ۲۰۲۴، نوسا، که آن زمان در کلوب بروژ بازی می‌کرد، در آستانه توافق برای انتقال به برنتفورد بود. او در ۱۷ سالگی در لیگ قهرمانان اروپا گلزنی کرد و در ۱۸ سالگی به تیم ملی نروژ دعوت شد. نوسا به عنوان یکی از ستاره‌ های آینده فوتبال شناخته می‌شد و انتقال به پریمیرلیگ و لندن، گامی هیجان‌انگیز در مسیر حرفه‌ای‌ او به نظر می‌رسید.

نوسا و رویایی که هرگز رنگ واقعیت به خود نگرفت!

انتقال نوسا به برنتفورد لغو شد. باشگاه در مرحله پایانی به شکلی غیرمنتظره از ادامه معامله انصراف داد و این تصمیم، مسیر رو به رشد حرفه او، که تا آن لحظه ثابت و امیدوارکننده بود را با تردید مواجه کرد.

نوسا

نوسا که اکنون ۱۹ سال دارد، در مصاحبه با نشریه The Athletic می‌گوید:

آن دوره واقعاً عجیب بود. اولویت من سلامت جسمانی‌ام و حل این مسئله بود. می‌خواستم بفهمم مشکل اصلی چیست. اما در نهایت مشخص شد هیچ مشکلی وجود ندارد. همه چیز را بررسی کردم و دوباره تمرکزم را به دست آوردم. برای یک بازیکن جوان، که آن موقع ۱۸ ساله بودم ، مطمئناً مقابله با چنین تجربه‌‌های ناشناخته‌ای سخت است. هضم این موضوع زمان می‌خواست. نمی‌گویم راحت بود، اما از آن گذشتم. فکر می‌کنم این اتفاق مرا قوی‌تر کرد.

نوسا در آن روزها روی حمایت خانواده و دوستانش حساب می‌کرد. او می‌گوید تمرکز اصلی‌اش ابتدا بازگشت به آمادگی جسمانی بود. سپس هدف او، برای اولین بار در مدت زمان کوتاه دوران حرفه‌ای خود، نادیده گرفتن جو منفی و تلاش برای یافتن نکات مثبت در این شرایط بود.

نوسا

او در ادامه می‌گوید:

در فوتبال باید چنین تجربه‌هایی داشته باشید تا بفهمید چه حسی دارد و ببینید می‌توانید از پس آن بر بیایید یا نه! بنظرم از این آزمون سربلند بیرون آمدم. شاید این اتفاق باعث رشد من شد. اکنون از جایگاهی که دارم بسیار راضی‌ام. پس با این اوصاف نمی‌توانم شکایتی داشته باشم.

نوسا در لایپزیش؛ پایانی برای آغازی نو!

او اکنون در لایپزیش آلمان حضور دارد. وقتی تیم‌های علاقه‌مند انگلیسی از پیگیری برای جذب نوسا منصرف شدند، که اتفاقاً برنتفورد تنها باشگاهی نبود که به او ابراز علاقه کرد، لایپزیش بی‌سروصدا وارد عمل شد. آلمانی‌ها این جوان نروژی را در آگوست ۲۰۲۴ با مبلغ ۲۱ میلیون یورو به خدمت گرفت. البته لایپزیش همیشه ترجیح می‌دهد معاملاتش را بی‌سروصدا انجام دهد. با این حال، عدم جنجال رسانه‌ای پیش از انتقال نوسا نشان می‌داد بازار او تا حدودی سرد شده است. این آثار معامله لغوشده با برنتفورد را نمایان می‌کرد.

با این حال، لایپزیش برای جذب نوسا قاطع بود.

نوسا در لایپزیش

نوسا در اولین فصل حضورش در بوندسلیگا بیش از ۱۴۰۰ دقیقه بازی کرد. او ۳ گل به ثمر رساند و ۳ پاس گل داده است. نوسا با شور و اشتیاق و ویژگی فنی خود بازی کرد و این عملکرد به بازسازی اعتبار و روحیه‌اش کمک کرد. او در تمام بازی‌های لیگ قهرمانان اروپا حضور داشت و روند صعودی‌اش تا زمان مصدومیت در فوریه مقابل سن پائولی ادامه یافت.

مصدومیتی از ناحیه زانو که خفیف تشخیص دادند. او و باشگاه نگرانی خاصی درباره بازگشتش ندارند و انتظار می‌رود تا پایان مارس به میادین بازگردد.

نوسا: احساس می‌کردم که چیزی برای اثبات خودم دارم.

آنتونیو نوسا، استعداد جدید بوندسلیگای آلمان

او اضافه کرد:

قطعاً احساس می‌کردم چیزی برای اثبات دارم. سوالات زیادی درباره آمادگی جسمانی‌ام مطرح بود. اینکه آیا اصلاً می‌توانم بازی کنم یا اینکه کاری از دستم برمی‌آید یا نه! نمی‌خواهم زیادی روی این موضوع تمرکز کنم یا انرژی‌ام را برایش هدر دهم. بازی کردن در این حجم از مسابقات و برداشتن این قدم به عنوان یک بازیکن، حس خوبی دارد. البته این حس خوب، اولویت من نیست.

این بیشتر بخاطر خودم بود تا بدانم می‌توانم از پس آن بربیایم. شاید (ماجرای سال گذشته) کمی شک به دلم انداخته بود. بنابراین اثبات این موضوع به خودم، بهترین بخش ماجرا بود. حالا می‌دانم که اشکالی ندارد، باید به راه خود ادامه دهم.

علاقه افراطی و بیش از حد نوسا به فوتبال!

نوسا به فوتبال اعتیاد دارد. او قبل از اینکه برای مصاحبه با نشریه The Athletic بیاید، تقریباً کل هفته را صرف تماشای بازی های چمپیونزلیگ کرده بود. مانند بقیه جهان، او هم مسحور بازی لیورپول مقابل پاریسن ژرمن بود. نوسا عادت دارد همزمان چند مسابقه را روی نمایشگر های مختلف تماشا کند. با این کار، هم بازیکنان موردعلاقه‌اش را زیر نظر می‌گیرد و هم پیشرفت دوستانش در اروپا، مانند آندریاس شلدراپ در بنفیکا، دنبال می‌کند.

به نظر می‌رسد جایی برای چیز دیگری در زندگی‌اش باقی نمانده است.

نوسا گلزنی خوب

نوسا در زندگی واقعی و در هنگام بازی با پلی‌استیشن با دوستانش، به مسابقات UFC علاقه دارد. با این حال فوتبال بر افق زندگی‌اش حاکم است. زندگی در لایپزیش، جایی که با دوست دخترش زندگی می‌کند، با روحیاتش سازگار است.

تیم مارکو رز فصل خوبی را پشت سر نمی‌گذارد. آن‌ها به نیمه‌نهایی جام حذفی آلمان راه یافتند. لایپزیش اکنون جزو ۴ تیم بالانشین بوندسلیگا نیست و برای بازگشت به چمپیونزلیگ می‌جنگند.

از لحاظ شخصی، این محیط مکانی مناسب برای رشد آنتونیو نوسا است. حتی اگر این مسیر تا حدی تحت تأثیر معامله ناموفق با برنتفورد باشد.

آنتونیو نوسا مدتی است که چشم‌انداز آینده را مدنظر دارد.

او وقتی ۱۳ سال داشت، به استابک در زادگاهش پیوست. او و والدینش در جنوب شهر زندگی می‌کردند، با فاصله یک سفر با قطار یا اتوبوس، که باعث می‌شد تنها هفته‌ای دو بار به صورت نیمه‌وقت در آکادمی باشگاه تمرین کند.

آنتونیو نوسا در استابک نروژ

اما این محدودیت به جای مانع شدن، خلاقیت فردی او را تقویت کرد. او همچنان در لیگ محلی بازی می‌کرد، اما وقتی در اسلو نبود، به تماشای کلیپ‌های یوتیوب اسطوره‌هایش، خصوصاً نیمار، می‌پرداخت. سپس آنچه یاد گرفته بود را در زمین‌ تکرار می‌کرد و به خصوصیات بازی خود می‌افزود.

امروز او با علاقه از آن روزها یاد می‌کند و در واقع، چیز زیادی تغییر نکرده است.

آنتونیو نوسا در این باره اینگونه می‌گوید:

آن‌ها بازیکنانی بودند که در کودکی الهام‌بخش من بودند. وقتی خانه یا مدرسه بودم، کامپیوترم را باز می‌کردم و اصلاً به کلاس توجهی نداشتم. می‌خواستم مثل آنها باشم و مثل آنها بازی کنم. این موضوع در کودکی حسابی من را خوشحال می‌کرد. حتی امروز هم عاشق تماشا کردن فوتبال هستم. این اشتیاق و پناهگاه شادی من است.

نوسا: تماشای بازی ستاره‌ها برای من فوق‌العاده تأثیر گذار بود.

او افزود:

انجام این کار برای من فوق‌العاده بوده و واقعاً به عنوان یک بازیکن رشد کردم. حالا در پست‌‌هایی بازی کردم که قبلاً هرگز تجربه نکرده بودم. در دوران پیشرفت، همیشه مهاجم چپ بودم، اما امروزه چند پسته بودن در فوتبال یک مزیت بزرگ است. به همین دلیل سعی می‌کنم بازی خودم در سمت راست را بهبود بخشم.

این روند هنوز در حال پیشرفت است تا به تسلط کامل برسم. احساس می‌کنم حمایت و راهنمایی‌های لازم را دریافت کردم.

یکی از مزایای حضور در لایپزیش این است که نوسا دیگر تنها ستاره درخشان تیم نیست. در این باشگاه، بنجامین شسکو آینده‌ای درخشان پیش رو دارد. ژاوی سیمونز بازیکنی خارق‌العاده است. لوئیس اوپندا نیز فصل گذشته با ۲۴ گل و ۷ پاس گل در ۳۳ بازی بوندسلیگا درخشید.

فصل ۲۵–۲۰۲۴ برای همه سخت بود. مصدومیت‌ها و از دست‌دادن اعتماد به‌ نفس در عملکرد تیم تأثیر گذاشت و مارکو رز تحت فشار است تا تابستان امسال جایگاهش را حفظ کند. با این حال، این تیم هنوز ترکیبی استعداد محور است که نوسا می‌تواند با بسیاری از بازیکنانش ارتباط برقرار کند.

نوسا توضیح می‌دهد:

بسیاری از بچه‌ها همزمان با من در این مرحله از حرفه‌شان قرار دارند. فکر می‌کنم این همکاری متقابل به رشدمان کمک می‌کند. وقتی افرادی همسن خودت را می‌بینی که همان مسیر را طی می‌کنند، شرایط یکدیگر را بهتر درک می‌کنید. این سفر را با هم طی می‌کنیم و بخشی از داستان آن‌ها بودن نیز لذت‌بخش است.

سفر نوسا تفاوت‌های خود را دارد

او همچنان یکی از امیدهای بزرگ فوتبال نروژ است و در مسیر این تیم برای جام جهانی ۲۰۲۶، آوردگاهی که از سال ۱۹۹۸ در آن حضور نداشتند، نقش کلیدی خواهد داشت.
بازگشت او به فرم مناسب، گفتمان حول محورش را تغییر داده است. حالا دوباره بحث بر سر فوتبال و محدوده پیشرفتش در این ورزش است. اما این به معنای بازگشت انتظارات و افزایش فشارهاست.

نوسا با پتانسیل بالا برای سایر تیم ها

با این حال، نوسا از این چالش نمی‌هراسد. در واقع، او این توجه و انتظار را بخشی از مسیرش می‌داند:

توقعات چیز خوبی هستند. وقتی در سطوح بالاتر بازی می‌کنی، توقعات هم بیشتر می‌شود و باید سعی کنی آن را بپذیری. به نوعی از این موضوع لذت می‌برم. اگر کار درستی انجام بدهی، مردم به هر حال درباره‌ات حرف می‌زنند.

برای شنیدن تحلیل‌های صوتی هفتگی در پادکست فوتبال لب، از این لینک به ما گوش کنید!

آرنولد و میراثی که ادامه نیافت؛ آخرین اخبار از رفیق نیمه راه آنفیلد.

امیر محمد کلانتری، فوتبال‌لب – به نظر می‌رسد که سرنوشت قرارداد ترنت الکساندر آرنولد در حال مشخص شدن است. بدون شک شفافیت در مورد این موضوع به نفع همه طرف‌ها می‌باشد.

آرنولد به رئال مادرید؛ موضوعی که مسئله آن زمان است.

هنوز هیچ اطلاعیه رسمی صادر نشده است. در حال حاضر هیچ توافق رسمی وجود ندارد. اما با اخبار منتشر شده، همه نشانه‌ها حاکی از آن است که فولبک لیورپول، فصل آینده را در شهر مادرید آغاز خواهد کرد.

به جرات می‌توان گفت که این یکی از بدترین رازداری‌های تاریخ فوتبال می‌باشد. آرنولد در آغاز فصل اشاره کرده بود که نمی‌خواهد بحث درباره آینده‌اش به صورت عمومی مطرح شود. با این حال، سروصداهای زیادی عمدتا از سوی اسپانیا و سایر نشریه‌ها مدام به گوش می‌رسید.

انتقالی که از ژانویه بر سر زبان‌ها افتاد!

پرس‌وجوی رئال مادرید در ماه ژانویه، به شایعات پیرامون این بازیکن دامن زد. در همین حال آینده ویرجیل فندایک و محمد صلاح نیز در هاله‌ای از ابهام قرار داشته است. با وجود این، هیچکدام از آن‌ها همانند آرنولد به باشگاه بزرگی به طور جدی لینک نشدند.

اکنون با نزدیک شدن به پایان فصل و تمرکز کامل لیورپول بر قهرمانی در لیگ برتر، به نظر می‌رسد زمان مناسبی است که آرنولد ۲۶ ساله این وضعیت را روشن کند تا هواداران لیورپول بتوانند آن را هضم کرده و به جلو حرکت کنند.

ماجرای آرنولد به هیچکسی سود نمی‌رساند!

به نظر می‌رسد این ماجرا به هیچکس سودی نرساند. نه برای لیورپول که آینده یکی از ستاره‌هایش در خطر قرار گرفته است. نه برای خود بازیکن که بی‌تردید از شایعات آگاه بوده، و نه برای رئال مادرید که با مصدومیت دنی کارواخال، ترجیح می‌داد او را در ژانویه جذب کند.

ترنت الکساندر آرنولد

سکوت تاکنون شاید تا حدی ناشی از تمایل به جلوگیری از واکنش منفی هواداران است. خشم بخشی از هواداران در ژانویه پس از تساوی ۲-۲ مقابل منچستریونایتد و به ویژه پس از رد پیشنهاد مادرید توسط لیورپول، چیزی بود که همه مایل به اجتناب از آن هستند.

آن زمان، لیورپول در پی چهار عنوان قهرمانی بود. رقابت برای این عناوین باعث تشدید فشارهای حداکثری به نظر می‌رسید. اما اکنون شرایط متفاوت است. مگر اینکه تیم آرنه اسلات در ۹ بازی پایانی نابود شود. قهرمانی در پریمیرلیگ تقریباً قطعی است. لیورپول با ۱۲ امتیاز اختلاف پیشتاز است و احتمالاً تا پایان آوریل عنوان قهرمانی را مسجل خواهد کرد.
شفاف سازی وضعیت او پیش از بازگشتش به میدان، که احتمالا تا پایان آوریل رقم بخورد، تصمیمی منطقی به نظر می‌رسد.

خداحافظی بعنوان یک خائن یا یک ستاره؟

برخی از هواداران به خداحافظی احساسی و باشکوه اهمیتی نخواهند داد. آن‌ها تصمیم او برای ترک باشگاهی که از کودکی در آن بود را خیانت خواهند دانست. به ویژه آنکه لیورپول حتی از بابت هزینه انتقال هم سودی نخواهد برد! موضوعی که میراث او را خدشه‌دار می‌کند.

دیوار نگاره آرنولد در نزدیک آنفیلد

اما قطعاً عده‌ای دیگر نیز دیگر قدردان دستاوردهای او در لیورپول خواهند بود. او نقشی کلیدی در قهرمانی در تمامی جام‌های مهم سطح باشگاهی ایفا کرد. آن‌ها درک خواهند کرد که مقاومت در برابر وسوسه پیوستن به رئال مادرید برای هر بازیکنی دشوار است. عناوین لالیگا در انتظار او خواهند بود. فرصت‌های بیشتری برای افزودن به مدال قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا پیش خواهد آمد. علاوه بر این، او این شانس را خواهد داشت که در کنار دوست صمیمی‌اش، جود بلینگهام، بازی کند.

مدیریت لیورپول نیز مقصر است؟

احتمالاً بخش زیادی از سرزنش‌ها متوجه مدیریت باشگاه خواهد بود که چرا زودتر قرارداد جدیدی به او ارائه ندادند. با توجه به سن و جایگاه آرنولد، دادن قرارداد جدید به او حتی بیش از دو سال پیش هم ریسک چندانی نداشت. هرچند ریچارد هیوز تنها یک سال است که به این سمت منصوب شده، اما آیا واقعاً نیاز بود یک مدیر ورزشی این مسئله را حل کند؟ آیا این کار می‌توانست علاقه مادرید را قبل از شکل‌گیری متوقف کند؟

صرف نظر از پاسخ این پرسش‌ها، به نظر می‌رسد لیورپول نه تنها در آستانه از دست‌دادن یکی از بزرگترین استعدادهای فوتبال اروپا قرار دارد، بلکه فرصت دریافت هزینه قابل توجهی را نیز از دست خواهد داد.

تنها تعداد معدودی از افراد حاضر در مذاکرات دقیقاً می‌دانند که لیورپول چه پیشنهادی به الکساندرآرنولد داد و چرا به توافق نرسیدند. هواداران حق دارند با سوال‌های زیادی مواجه شوند.

لیورپول قطعاً خود را برای احتمال خداحافظی آرنولد آماده کرده بود. نبود او جای خالی بزرگی در ترکیب تیم به جا می‌گذارد. آن هم در آستانه تابستانی که خود وعده تحولات زیادی را می‌دهد. هرچند آن‌ها گزینه مستعدی مانند کانر بردلی را برای جایگزینی در اختیار دارند، اما برای حفظ عمق ترکیب در آن پست، نیاز به جایگزینی مناسب برای آرنولد خواهند داشت.

جایگزین کردن آرنولد، کاری دشوار برای لیورپول.

مشکل اینجاست که پیدا کردن جانشین برای فوتبالیستی منحصربه‌فرد، کار ساده‌ای نخواهد بود. حداقل این موضوع ارزان تمام نخواهد شد. آرنولد موقعیت فولبک را متحول کرده است. آگاهی محیطی و دامنه پاس‌دهی او، به او امکان داده تا به عنصری خلاقانه و تأثیرگذار برای لیورپول تبدیل شود. پیدا کردن بازیکنی که بتواند با دقتی مثال‌زدنی پاس‌های بلند بدهد، مثل یک وینگر درجه‌یک که توپ‌های دقیق ارسال کند و در عین حال پایداری دفاعی داشته باشد، تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد. هرچند آرنولد مدافع بزرگی نیست، اما آنقدرها هم که منتقدانش می‌گویند ضعیف نیست.

شکست اخیر در فینال جام اتحادیه مقابل نیوکاسل، یادآور تازه‌ای بود از اینکه لیورپول چقدر فقدان او را احساس خواهد کرد. در حالی که دیگر بازیکنان در کنترل توپ تقلا می‌کردند، کسی مثل آرنولد وجود نداشت تا با یک پاس رو به جلو خط دفاع حریف را بشکند یا با تغییر زمین بازی، معادله را دگرگون کند.
شاید یک فولبک جدید بتواند سمت راست دفاع لیورپول را مستحکم‌تر کند. آیا این جایگزین‌ها می‌توانند همان لحظات جادویی را خلق کنند که بازیکنان قبلی بارها از پس آن برآمده‌اند؟ این پرسش را به ذهن متبادر می‌کند که آیا لیورپول اصلاً باید به دنبال جانشینی مشابه آرنولد باشد، یا باید نگاه خود به نقش فولبک راست و توازن تیم را مورد بازنگری قرار دهد.
در هر صورت، روشن شدن وضعیت آینده الکساندر آرنولد حداقل به این جنجال پایان می‌دهد و به هواداران فرصت می‌دهد تا بر آینده تمرکز کنند.

برای شنیدن تحلیل‌های صوتی هفتگی در پادکست فوتبال لب، از این لینک به ما گوش کنید!

توخل و شروع نه‌چندان متفاوت؛ انتظار تغییر یک‌شبه واقعاً به جا است؟

توماس توخل، مربی جدید انگلیس

امیر محمد کلانتری، فوتبال‌لب –  هواداران فوتبال انگلیس، شیفته‌ی تغییرات اساسی و شروعی تازه هستند. با ورود توماس توخل، امیدها برای خلق یک تاکتیک منحصر به‌ فرد و رها کردن گذشته، شدت گرفته است. توخل که به عنوان یکی از مربیان تراز اول جهان شناخته می‌شود، حالا مسئولیت هدایت نسل طلایی بازیکنان انگلیسی را برعهده دارد. بدون شک مهمترین هدف این سرمربی، رسیدن به دستاوردی بزرگ در جام جهانی آینده می‌باشد.

توخل انگلیس را باید یک شبه دگرگون می‌کرد؟

پیروزی ۲-۰ انگلیس مقابل آلبانی، اثبات کرد که فوتبال آنقدری که بعضی‌ها فکر می‌کنند، ساده نیست.

این پیروزی، نمونه‌ای از یک برد مدیریت شده بود؛ بازی‌ای که از اولین دقیقه تا پایان، بدون اشتباه فاحش پیش رفت و ترکیبی از مدیریت هوشمندانه، عملکرد درخشان انفرادی برخی از بازیکنان و انرژی مثبت تماشاگران، نتیجه را تضمین کرد.

توخل در حال خوش و بش با کودکان طرفدار تیم.

دقیقاً به همین دلایل، تماشای این بازی شبیه به سایر بردهای معمولی انگلیس در بازی‌های مقدماتی خانگی طی هشت سال اخیر بود.

شاید اینکه از سبک گرت ساوتگیت در چنین شب‌هایی استفاده شود، هیچ اشکالی نداشته باشد، اما باید یادآور شد که این تازه آغاز راه برای توخل است.

شاید آن دسته از ما که منتظر دگرگونی اساسی بودیم، این هفته کمی با واقعیت مواجه شدیم.

سخت، اما شدنی!

توخل پیش‌تر دربارهٔ تمایلش به تزریق پتانسیل پریمیرلیگی به تیم انگلیس در راستای دستیابی به اهداف تاکتیکی خود، صحبت کرده بود. اهدافی مانند: بهبود ریتم بازی آن‌ها، انتقال سریع از دفاع به حمله، اجرای پرس از بالا و بازگرداندن پویایی فیزیکی به تیم. هدف‌هایی تحسین‌ برانگیز بودند. حال، ممکن است این سوال پیش بیاید که اگر اجرای فوتبال با تمپوی بالا در سطح ملی کار ساده‌ای بود، قطعاً همه این سبک را در پیش می‌گرفتند.

تفاوت فوتبال ملی و باشگاهی از دقایق ابتدایی بازی قابل مشاهده بود. آلبانی دقیقاً همان سبکی را در پیش گرفت که از آن‌ها انتظار می‌رفت. سازمان‌یافته، پرتلاش، عقب‌نشینی در نیمه خودی و انتظار برای ایجاد فرصت طلایی. آن‌ها اصلا نگران این موضوع نبودند که مدت زیادی را بدون مالکیت توپ بگذرانند.

شاید این روشی کاملاً قابل قبول برای بازی در سطح ملی است، اما هیچ تیمی در پریمیرلیگ واقعاً اینگونه عمل نمی‌کند. فرصت‌های نفوذ به فضاهای خالی که در لیگ به دست می‌آورید، در سطح ملی به همان شکل وجود ندارد. تیم‌ها باید صبور باشند، مالکیت توپ را حفظ کنند، حریف را خسته کنند و منتظر فرصت طلایی خود بمانند.

او نیست، اما پس لرزه‌های وجودش همچنان پابرجاست!

اگر به امید تماشای یک تیم کاملاً متحول‌شده به اینجا آمده‌اید که بازی سریع، پرحرارت و مسلط از لحاظ فیزیکی را اجرا کند، قطعاً ناامید شده‌اید. برای دیدن آن سبک، باید حداقل تا فیفادی‌های بعدی منتظر بمانید. آنچه به جای آن دیدیم، بازی آشنایی بود که بارها در طول سال‌ها شاهدش بودیم. انگلستان همچنان در ومبلی حاکم میدان است. آن‌ها سعی می‌کنند به اندازهٔ کافی خلاق باشند تا دفاع منظم حریف را بشکافند. با همه این‌ها، هرگز در برابر ضدحمله آسیب‌پذیر نمی‌شوند.

این دقیقاً سبک بازی‌ای است که گرت ساوتگیت طی سال‌ها آن را به کمال رساند. تیم او در مسابقات مقدماتی تورنمنت‌‌های بزرگ یک کارنامه کم نقص داشت. انگلیس در سال‌های اخیر در این زمینه به مراتب بهتر از گذشته عمل کرد. بخش عظیمی از فوتبال ملی دقیقاً همین است. همه می‌خواهند در تورنمنت‌های بزرگ، زیر نگاه‌ جهانیان تاریخ‌ساز شوند. آن لحظات به یادماندنی، همگی بر پایه پیروزی‌های حرفه‌ای اما فراموش شدنی، مانند این بازی ساخته می‌شوند.

بنابراین، انتقادی به توخل نیست اگر بگوییم بخش اعظم این بازی می‌توانست تصاویر آرشیوی از دوران ساوتگیت باشد. تسلط در نیمه حریف، شروع پرانرژی، و نیمه دوم کند و بی‌رمق، این حس که انگلیس به نقطه اوج خود نرسید، و تکیه بر ستاره‌های تیم برای خلق لحظات کیفی، که در نهایت پیروزی را به ارمغان آورد. این یک پیروزی راحت و کارآمد بود، اما خیره کننده نبود. این می‌توانست هر پیروزی خانگی انگلیس در مرحلهٔ مقدماتی از سال ۲۰۱۶ به بعد باشد.

مالکیت مطلق و فقدان خلاقیت در تیم توخل

در نیم ساعت ابتدایی، نشانه‌ای از سبک دلخواهی که توخل قصد اجرا کردنش را داشت، دیده می‌شد. زمانی که توپ را در زمین آلبانی تحت سلطه داشتند، مالکیت مطلق را به سود خود رقم زدند. این مالکیت تا حدی بود که به حریف اجازه ضربه به توپ را نمی‌دادند. انگلیس توپ را با اطمینان جابه‌جا می‌کرد. آن‌ها به اندازه کافی خلاقیت و دقت لازم برای گشودن دفاع منظم حریف را نداشتند. تصادفی نبود، وقتی بازیکنان انگلیس برای اولین بار قصد داشتند توسط مایلز لوئیس اسکلی، بدون توپ فضایی برای نفوذ ایجاد کنند، آلبانی غافلگیر شد و در نهایت گل اول سه شیر ها به ثمر رسید.

انگلیس به کنترل بازی ادامه داد، اما تحرک و دقت لازم در مناطق لب‌خط هرگز به طور کامل محقق نشد. آن‌ها چند فرصت برای دوبرابر کردن نتیجه ایجاد کردند. فرصت‌هایی که با توجه به مالکیت بالای توپ، بیشتر انتظار می‌رفت. درنهایت، یک فرصت عالی از سوی هری کین کافی بود تا پیروزی انگلیس را تثبیت کند. او با کنترل اولیهٔ خوب خود و شوت دقیق روی سانتر دکلن رایس، گل دوم را به ثمر رساند. کین استعداد خوبی در تبدیل کوچکترین فرصت‌ها به گل دارد. همانطور که توخل، همچون دیگران، به خوبی از آن آگاه است.

در بازی‌هایی شبیه به این که نتیجه تا آخرین دقایق شکننده است، چنین مهارتی بی‌همتاست. مهارتی که ساوتگیت هم در طول سال‌ها به آن پی‌برد.

اکنون زمان انتقاد نیست!

انتقاد شدید از این عملکرد با توجه به زمان اندک برای آماده سازی، ناعادلانه است. این تیم و مربی تنها روز دوشنبه برای اولین بار گرد هم آمدند. آن‌ها کمتر از یک هفته فرصت داشتند تا برای آغاز یک دوران جدید با یکدیگر تمرین مشترک داشته باشند. فقط می‌توان گفت که این یک شروع محکم بود و به همین بسنده کرد.

خط و نشان توخل برای رشفورد و فودن!

توخل پس از بازی گفت:

هر دو وینگری که امروز در ترکیب ابتدایی بودند، به اندازه‌ای که معمولاً در فوتبال باشگاهی تأثیرگذار هستند، عملکرد قابل قبولی نداشتند.

او تأیید کرد که انگلیس نتوانسته بود در زمینه انتقال توپ به این دو بازیکن موفق باشد. با این حال همچنین اشاره کرد که رشفورد و فودن می‌توانستند عملکرد بهتری داشته باشند.

اگر تیم توخل قرار است سبکی پویاتر و تهاجمی‌تر را ارائه دهد، قطعاً به عملکرد بهتری در مناطق کناری زمین نیاز خواهد داشت. رشفورد در نیمهٔ اول خوب به نظر نمی‌رسید، اما در نیمهٔ دوم عملکرد بهتری از خود ارائه داد. فودن با وجود تکنیک تمیز و بی‌نقص، هرگز تهدید کننده یا تعیین کننده نبود.

سرمربی سابق انگلیس هرگز به درستی نمی‌دانست چطور بهترین بازدهی را از فودن بگیرد. علیرغم بازی‌های زیاد، فودن هرگز به بازیکنی غیرقابل جایگزین بدل نشد.

این عملکرد فودن می‌توانست هر بازی دیگری از او در سال‌های اخیر باشد. سطح تکنیکی او غیرقابل انکار است، اما همیشه با تیم هماهنگ نمی‌شود.

اگر ساکا به سمت راست زمین برگردد، در آن صورت، فودن مجبور خواهد بود در جای دیگری از تیم جای بگیرد. شاید سمت چپ زمین، جایی که رشفورد در بازی جمعه شب نقش آفرینی کرد. با این حال راه زیادی در پیش است. اگر توخل به سرعت بیشتری در تیم نیاز داشته باشد، شاید آنتونی گوردون، گزینهٔ منطقی‌تری برای آن سمت باشد. یا شاید از بازیکن دیگری استفاده کند.

جمع بندی و پایان.

فرصت دیگری در بازی مقابل لتونی روز دوشنبه وجود خواهد داشت تا توخل تلاش کند به برخی از این پرسش‌ها، پاسخ دهد. ما هنوز در اولین بازی هستیم. اما شاید امیدواری‌ها به اینکه توخل این هفته در ومبلی سبک جدیدی را در تیم ملی انگلیس رونمایی می‌کند، واقع بینانه نبود.

پرمیرلیگ در آستانه شروع؛ نگاهی به یک مسئله مهم در ترکیب هر یک از تیم ها (۲)

سرمربی تیم تاتنهام، یکی از باشگاه های لندنی پرمیرلیگ

امیرمحمد کلانتری، فوتبال لب – باشگاه‌های حاضر در پرمیرلیگ در اواخر آماده سازی پیش فصل خود قرار دارند. اغلب آنها برای برگزاری مسابقات دوستانه خود تصمیم به برگزاری تور های بین المللی گرفتند، در حالی که تیم های دیگر بازی‌ های تدارکاتی را نزدیک به خانه برگزار کردند. با این حال، به هر نحوی که یک باشگاه برای فصل جدید آماده شود، تجربیات (خوب و بد) فصل گذشته در حالی که افکار به سمت فصل جدید پیش میرود، باقی میماند.

فصل جدید پرمیرلیگ در تاریخ ۱۶ آگوست، با میزبانی منچستریونایتد از فولام، آغاز میشود. این به مدیران و سرمبیان باشگاه ها فرصت محدودی میدهد تا هر گونه ضعف های تیم را در هفته‌ های آینده حل کنند.

در این مقاله ما بر روی یک ضعف و مسئله بزرگ برای هر تیم پرمیرلیگی که نیاز به رفع شدن دارد تمرکز کردیم.

لسترسیتی و نارضایتی هواداران

با وجود اینکه این تیم چند فصل قبل به عنوان قهرمانی پرمیرلیگ و سپس جام حذفی دست یافت و در طی هفت فصل در هر سه رقابت باشگاهی یوفا بازی کرد، آنها خود را در حال سقوط به دسته پایین تر یافتند و از سوی پرمیرلیگ به نقض قوانین سود و پایداری (PSR) متهم شدند. این موضوع باعث شده است که بسیاری از هواداران از نحوه مدیریت باشگاه دلسرد شوند.

لسترسیتی و بازگشت دوباره به پرمیرلیگ

بهترین بازیکن فصل این تیم، کیرنان دوزبری هال به چلسی فروخته شد. برخی از هواداران نیز نسبت به انتصاب استیو کوپر (سرمربی سابق ناتینگهام فارست) تردید دارند.

 تصمیمات بحث‌برانگیز دیگری نیز وجود دارد. از جمله این تصمیم ها میتوان به گرفتن ۲۵ پوند (۳۲ دلار) برای یک بلیط فصل اشاره کرد. تمدید قرارداد با یانیک وسترگارد، انتخاب یک شرکت قمار آنلاین به عنوان اسپانسر پیراهن و تعیین قیمت ۱۰ پوند برای تماشای بازی‌های شروزبری تاون به صورت آنلاین، از دیگر تصمیمات بحث‌برانگیز هستند. بدون اینکه حتی یک بازی در فصل جدید انجام شود، طرفداران بیشتر از همیشه دچار تفرقه شده‌اند.

 اگر کسر امتیاز احتمالی را نیز در نظر بگیریم، ممکن است رقابت در سطح اول انگلیس برای لستر سیتی دشوارتر شود.

لیورپول؛ تیمی که دیر به خودش می‌آید

در فصل گذشته، قرمزها با بی دقتی‌های مکرر در اوایل مسابقه، ابتکار عمل را حریفان خود دادند.

یورگن کلوپ، یکی از برترین سرمربیان تاریخ پرمیرلیگ

آنها در ۱۶ مسابقه از مجموع ۳۸ مسابقه پرمیرلیگ، اولین گل را دریافت کردند. قرمزها در هشت مورد، گل اول را در ۱۵ دقیقه ابتدایی بازی‌ دریافت کردند. تنها برنتفورد، کریستال پالاس، ناتینگهام فارست و ولورهمپتون (همه با ۹ مورد)، وستهم و شفیلد (هرکدام ۱۲ مورد) رکورد بدتری داشتند.

لیورپولی ها ۲۸ امتیاز خود را در حالی به دست آورد که در ابتدا بازی را از حریف باخته بودند و توانستند تا ماه آوریل در رقابت قهرمانی پرمیرلیگ باقی بمانند. بیشتر از هر تیم دیگری.

اگر لیورپول بخواهد که به عنوان یک مدعی جدی‌تر ظاهر شود، آرنه اسلات باید ذهنیت جدیدی در باشگاه ایجاد کند و این ضعف و مشکلات را به تاریخ بسپارد.

قهرمان پرمیرلیگ و نبود یک جانشین مناسب برای رودری

زمانی که رودری غایب است، چه کسانی میتوانند جایگزین او باشند؟! این سوالی میباشد که ممکن است ذهن عده زیادی از هواداران و حتی پپ گواردیولا را درگیر کرده باشد.

رودری، بهترین هافبک دفاعی حال حاضر پرمیرلیگ

آنها در فصل گذشته برای جبران این خلل از دو هافبک استفاده کردند. با این حال سه بازی از چهار بازی خود را در پرمیرلیگ بدون حضور هافبک اسپانیایی واگذار کردند. آنها به بازیکنی نیاز دارند که هم بتواند در کنار رودری در میانه میدان بازی کند و هم در غیاب او این وظیفه را به دوش بکشد. این همان برنامه‌ای بود که آنها می‌خواستند در تابستان گذشته به وسیله جذب دکلن رایس عملی کنند.

تابستان امسال، برونو گیمارش از نیوکاسل میتواند گزینه‌ای برای بررسی باشد اما سران سیتی او را بسیار گران میدانند. آنها انتظار دارند که اگر خولین آلوارز و ادرسون جدا شوند، عمده فعالیت های نقل و انتقالاتی را برای جذب جایگزین این دو بازیکن انجام دهند. فروش متئوس نونس میتواند بودجه و فضای لازم را برای انجام پروژه جانشینی رودری فراهم کند.

منچستریونایتد و یک شکاف بزرگ در خط میانی

فصل گذشته، بین پرس از بالای شدید و ناکارآمد یونایتد و دفاع عقب نشسته آنها شکاف بزرگی وجود داشت. موضوعی که به حریفان اجازه میداد به راحتی توپ را بین خطوط حرکت دهند. هنگامی که یونایتد کنترل خط میانی را از دست میداد و سعی میکرد بی نظمی و شلوغی را بپذیرد، بازی‌ها به نبردهایی با ضد حمله های متعدد تبدیل میشدند.

اریک تن هاخ، سرمربی منچستریونایتد در پرمیرلیگ

یونایتد باید این فصل بهتر عمل کند. هنوز نیاز شدیدی به بهبود از لحاظ تاکتیکی حس میشود. تیم باید بتواند توانایی مدیریت بازی را دوباره به دست آورد. نقاط ضعف باید پوشش داده شوند. بازیکنان باید در حفظ توپ بهتر عمل کنند و بتوانند در سطحی که از آنها انتظار میرود بازی کنند.

نیوکاسل؛ همه را دلگرم کنید…

با توجه به امضای قراردادهایی که انجام میدادند، واضح بود که نیوکاسل در معرض خطر از دست دادن جایگاه خود قرار دارد. همین اتفاق هم افتاد. آنها به رده هفتم جدول سقوط کردند و نه به سهمیه لیگ اروپا رسیدند و نه توانستند به یک فینال دلگرم کننده برسند.

این فقط یک ضربه اولیه بود. ضربه نهایی به وسیله یک مشکل بزرگ مالی که به قوانین PSR مربوط میشد وارد شد. این مشکل باعث شد که ترازنامه مالی باشگاه در معرض دید عموم قرار بگیرد و فشار مالی زیادی بر تیم وارد شود. همچنین آنها مجبور به بررسی فروش بازیکنان اصلی خود برای رفع این نگرانی شده بودند. در هیئت مدیره باشگاه نیز اتفاقات غیرمنتظره‌ای در مورد تغییر یا جانشینی مدیران رخ داد که باعث ایجاد نوعی بحران یا ناآرامی شد.

ادی هاو و احیای نیوکاسل در پرمیرلیگ پس از سال ها

“یک تابستان بسیار سخت” این توصیف ادی هاو از شرایط حاکم بر باشگاه بود.

این وضعیت باعث تغییر شرایط و روحیه تیم شد. نیوکاسل برای بازگشت به مسیر موفقیت باید اقدامات جدی انجام دهد. آنها باید با جذب بازیکنان گران‌قیمت و تأیید شده توسط ادی هاو، به تیم اصلی قدرت ببخشند و نشان دهند که همچنان توانایی رقابت در سطح بالا را دارند. این اقدامات باید نه تنها برای بازیکنان فعلی و مورد نظر، بلکه برای هواداران، شرکای تجاری و مدیر تیم نیز قانع‌کننده باشد. به عبارت دیگر، نیوکاسل باید با این اقدامات قدرت و توانایی خود را به همه اثبات کند.

ناتوانی دفاع در برابر ضربات ایستگاهی، قاتل اصلی ناتینگهام فارست

ناتینگهام فارست در فصل گذشته پرمیرلیگ در دفاع از ضربات ایستگاهی و کرنرها بسیار ضعیف عمل کرد. آنها تنها تیم پرمیرلیگ بودند که از ضربات ایستگاهی و کرنرها بیشترین تعداد گل را دریافت کردند. این ضعف باعث شد که آنها امتیازات مهمی را از دست بدهند و در پایان فصل با تنش و نگرانی بیشتری مواجه شوند. اگر آنها توانسته بودند بهتر در برابر ایستگاهی دفاع کنند، وضعیت مطلوب‌تری در جدول پرمیرلیگ داشتند.

نونو اسپریتو سانتو و حفظ ناتینگهام در پرمیرلیگ

 ناتینگهام فارست معتقد است که توانسته با روشی ساده، این مشکل را حل کند. آنها برای خرید یک دروازه‌بان بلندقد و یک مدافع مرکزی سرزن اقدام کردند. هرچند این راه‌حل ساده به نظر میرسد، اما منطقی است و زمان نشان خواهد داد که آیا این دو بازیکن [کارلوس میگل و نیکولا میلنکوویچ] میتوانند مشکل تیم در دفاع از ضربات ایستگاهی را حل کنند یا نه.

چالش بزرگ قدیس ها برای تداوم روند خوب گلزنی

راسل مارتین چگونه می‌تواند فرم گلزنی موفقیت آمیز ساوتهمپتون در فصل گذشته را حفظ کند؟

راسل مارتین و صعود به پرمیرلیگ

از میان هشت گلزن برتر آنها در فصل قبل، چی آدامز (۱۵ گل) و استوارت آرمسترانگ (۵ گل) با پایان قراردادهایشان تیم را ترک کردند. ریان فریزر (۶ گل) و جو روثول (۴ گل) با پایان قرارداد قرضی، به باشگاه‌های اصلی خود بازگشتند.

آدام آرمسترانگ فصل گذشته به عنوان بهترین گلزن ساوتهمپتون ۲۱ گل به ثمر رساند. او با اعتماد به نفس بیشتری فصل را آغاز خواهد کرد. این یک پیشرفت چشمگیر نسبت به چهار گلی است که در دو فصل قبلی در پرمیرلیگ برای ساوتهمپتون به ثمر رسانده بود. همچنین هواداران تیم امیدوارند پس از فصل اولی که با مصدومیت‌های زیادی برای راس استوارت همراه بود، او را بیشتر در میدان ببینند.

برای خرید های جدید هنوز زمان باقی مانده است. سبک تیم راسل مارتین در فصل گذشته چمپیونشیپ گل های زیادی را به همراه داشت. چالش اصلی او این است که نشان دهد این تاکتیک در پرمیرلیگ نیز کارآمد است.

افزایش هماهنگی و انسجام در خط دفاع، تنها راه تاتنهام برای تبدیل شدن به یک مدعی در پرمیرلیگ

آنژ پستکوغلو در اولین فصل خود تاتنهام را به تیمی جذاب و پرتحرک تبدیل کرد و پس از پایان ناامیدکننده دوران آنتونیو کونته، جو باشگاه را دگرگون کرد.

سرمربی استرالیایی و رویاهای جاه طلبانه در پرمیرلیگ

بیشتر هواداران خواهان جذب یک جایگزین مناسب برای ریچارلیسون هستند. با این حال مشکل واقعی که تاتنهام باید حل کند، خط دفاعی آنهاست. تاتنهام فصل گذشته همانند تیم چهارم پرمیرلیگ، استون ویلا، ۶۱ گل دریافت کرد. با وجود این، دروازه آنها به‌طور قابل‌توجهی بیشتر از لیورپول (۴۱ گل)، آرسنال (۲۹ گل) و منچسترسیتی (۳۴ گل) باز شد.

پستکوغلو، سرمربی تاتنهام، بر فلسفه بازی خود که مبتنی بر ریسک‌پذیری در هنگام بازی با توپ است، پایبند خواهد ماند. با این حال، او میتواند تغییرات کوچکی در تیم ایجاد کند تا دفاع تیم منسجم‌تر و قوی‌تر شود. در تیم تاتنهام بازیکنان بااستعداد و مناسبی برای این هدف وجود دارند. دسینی اودوگی، پدرو پورو، کریستین رومرو و میکی فن ده فن نمونه هایی از این بازیکنان هستند. چالش اصلی، بهبود هماهنگی و انسجام این بازیکنان برای رسیدن به عملکرد بهتر است.

تقویت آپشن های هجومی، نیاز شدید چکش ها برای رقبت در پرمیرلیگ

پست مهاجم مرکزی همواره یکی از موقعیت هایی بوده است که باشگاه در بازار نقل و انتقالات زیر نظر داشته است. به دلیل مبهم بودن آینده مایکل آنتونیو و دنی اینگز، تقویت این پست اولویت تیم اشتایدن و جولن لوپتگی بود که با جذب نیکلاس فولکروگ از دورتموند آن را عملی کردند.

جولن لوپتگی و بازگشت به پرمیرلیگ

پیش از این لوپتگی به دنبال جذب جان دوران ۲۰ ساله بود. علاقه وستهم به این بازیکن به ژانویه گذشته بازمیگردد. با این حال استون ویلا در آن زمان پیشنهاد خرید قرضی وستهم را همراه با بند خرید دائمی رد کرد.

آینده نامعلوم نلسون سمدو، بزرگترین علامت سوال برای ولورهمپتون

برای دومین تابستان متوالی، آینده این مدافع کناری یکی از بزرگترین معماهایی است که ولورهمپتون با آن روبرو است. اما این بار شرایط فرق دارد.

نلسون سمدو، یکی از مدافعان کناری حاضر در پرمیرلیگ

ولورهمپتون فصل گذشته با یک دوراهی مواجه بود: آیا باید نلسون سمدو را که یکی از پردرآمدترین بازیکنان تیم است، برای دو سال دیگر نگه دارند یا پس از چندین فصل عملکرد ناموفق، اجازه دهند او به‌صورت رایگان از باشگاه جدا شود. تصمیم‌گیری در این مورد دشوار بود، زیرا سمدو پس از انتقال گران‌قیمت خود به باشگاه، نتوانسته بود انتظارات را برآورده کند.

پس از یک فصل موفق، باشگاه ولورهمپتون در حال بررسی این موضوع است که با نلسون سمدو که وارد سال پایانی قراردادش شده است چه کند. باشگاه میخواهد او را حفظ کند اما دستمزد بالای او با اهداف مالی باشگاه همخوانی ندارد. بنابراین، برای تمدید قرارداد، سمدو باید با کاهش دستمزد موافقت کند.

باشگاه ولورهمپتون دو گزینه در پیش رو دارد: یکی اینکه نلسون سمدو را بفروشند و از نظر مالی سود ببرند، و دیگری اینکه با او در آستانه اتمام قراردادش ادامه دهند. هیچ‌ یک از این گزینه‌ها ساده یا بدون مشکل نیست و تصمیم‌گیری دشواری دارد.

پرمیرلیگ در آستانه شروع؛ نگاهی به یک مسئله مهم در ترکیب هر یک از تیم ها

اونای امری، سرمربی استون ویلا. آنها در فصل گذشته پرمیرلیگ در رتبه چهارم کار خود را به اتمام رساندند.

امیرمحمد کلانتری، فوتبال لب – باشگاه‌های حاضر در پرمیرلیگ به طور کامل وارد پیش‌ فصل شدند. اغلب آنها برای برگزاری مسابقات دوستانه خود تصمیم به برگزاری تور های بین المللی گرفتند، در حالی که تیم های دیگر بازی‌ های تدارکاتی را نزدیک به خانه برگزار میکنند. با این حال، به هر نحوی که یک باشگاه برای فصل جدید آماده شود، تجربیات (خوب و بد) فصل گذشته در حالی که افکار به سمت فصل جدید پیش میرود، باقی میماند.

فصل جدید پرمیرلیگ در تاریخ ۱۶ آگوست، با میزبانی منچستریونایتد از فولام، آغاز میشود. این به مدیران و سرمبیان باشگاه ها فرصت محدودی میدهد تا هر گونه ضعف های تیم را در هفته‌ های آینده حل کنند.

در این مقاله ما بر روی یک ضعف و مسئله بزرگ برای هر تیم پرمیرلیگی که نیاز به رفع شدن دارد تمرکز کردیم.

بی ثباتی در جناح چپ، چالش اصلی نایب قهرمان پرمیرلیگ

تصور کنید آرسنال در بهترین فرم هجومی خود قراردارد و بلافاصله ذهن شما به سمت جناح راست این تیم معطوف میشود. مشخصاً جایی که بن وایت، مارتین اودگارد و بوکایو ساکا قرار دارند. اما در فصل گذشته، در سمت مقابل یعنی جناح چپ، به نظر میرسید که انتخاب بازیکن برای حضور در پست های دفاع چپ، هافبک چپ و وینگر چپ حالتی شبیه به قرعه کشی داشت.

یاکوب کیویور، اولکساندر زینچنکو و تاکه‌هیر‌و تومیاسو در خط دفاعی به طور چرخشی بازی کردند. گابریل مارتینلی و لیاندرو تروسارد نیز در پست وینگر با یکدیگر جا به جا میشدند. همکاری و هماهنگی زینچنکو، مارتینلی و گرانیت ژاکا در فصل قبل تمام شد و بنظر میرسید که آرسنال در آن منطقه دیگر روان نیست.

میکل آرتتا، سرمربی تیم آرسنال. آنها فصل گذشته پرمیرلیگ را در رتبه دوم به اتمام رساندند.

آنها فصل گذشته پیشرفت چشمگیری در خط دفاع داشتند. همچنین با انتخاب کای هاورتز به عنوان مهاجم اصلی، میکل آرتتا به غیرقابل پیش‌بینی بودن خط حمله‌ای که میخواست، دست یافت.

اما در این تیم که تقریبا کامل به نظر میرسد، تنها سوالی که در مورد بازیکنان فیکس باقی مانده است، مربوط به پست های سمت چپ می‌باشد.

استون ویلا و نبود بکاپ مطمئن در دو پست کلیدی

یکی از موضوعات اصلی فعالیت‌ های تابستانی استون ویلا، تقویت عمق خط هافبک و پست های هجومی بود. در دنیای فوتبال، تعداد کمی از مربیان گزینه‌ های اصلی بهتری در دروازه و خط حمله نسبت به اونای امری با امیلیانو مارتینز و اولی واتکینز دارند.

اما نگرانی اصلی در ذهن تمام هواداران این است که اگر یکی از این بازیکنان دچار آسیب دیدگی شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

اولی واتکینز و امیلیانو مارتینز. دوتا از بهترین های پرمیرلیگ در پست خود.

در اسکواد این تیم اختلاف زیادی در کیفیت امیلیانو مارتینز و اولی واتکینز با گزینه های جایگزین آنها وجود دارد. هردوی آنها به دلیل حضور در بازی های ملی، پیش فصل کوتاه تری خواهند داشت. امری به رابین اولسن، دروازه بان پشتیبان این تیم اعتماد زیادی دارد، اما این دروازه‌بان سوئدی دارای ضعف هایی در جایگیری و توزیع توپ است. کامرون آرچر و جان دوران مهاجمان جوان و با پتانسیلی هستند، اما آینده آنها نامعلوم است و از نظر عملکرد نسبت به واتکینز دچار کمبود هایی هستند.

گیلاس ها و یکی از شکننده ترین خط های دفاعی پرمیرلیگ

مقابله و دفاع در برابر ضربات ایستگاهی، سانتر ها و کرنر ها، مشکلی است که بورنموث مدت ها با آن دست پنجه نرم میکند. این مشکل به دوران ادی هاو برمیگردد. با این حال، آنها در فصل گذشته تنها ۱۰ گل از ضربات آزاد دریافت کردند. این آمار ششمین مقدار کم از این لحاظ در پرمیرلیگ بود.

به هر حال، آنها در فصل گذشته ۴۸ گل را در جریان بازی دریافت کردند. آنها از این لحاظ در رتبه ششم در بین تیم های پرمیرلیگ قرار گرفتند. این نشان دهنده بی ثباتی دفاع آنان است.

آندونی ایرایولا، سرمربی موفق تیم بورنموث. تیم تحت هدایت او در فصل گذشته یکی از بهترین عملکرد های تاریخ خود را در پرمیرلیگ رقم زد.

این موضوع، تا حد زیادی مربوط به تاکتیک تیم آندونی ایرایولا در زمانی است که مالکیت توپ را در اختیار ندارند. چیزی که موجب میشود تیم حریف در صورت عبور از فاز اول پرس، فضای زیادی برای انتقال توپ در اختیار داشته باشد

حتی یک بهبود تدریجی نیز میتواند ارزش قابل توجهی به پیشرفت‌ هایی که تحت نظر ایرایولا حاصل شده است، اضافه کند.

برنتفورد و نیاز به جذب یک فولبک جدید

ریکو هنری و آرون هیکی، بخش زیادی از فصل گذشته را به دلیل مصدومیت از دست دادند. موضوعی که باعث شد تا توماس فرانک از روی ضرورت و ناچاری، دو هافبک خود، سامان قدوس و ویتالی ژانلت را در دفاع کناری به کار بگیرد.

مصدومیت ریکو هنری در جریان دیداری در پرمیرلیگ

هنری در چند سال گذشته یکی از بهترین بازیکنان برنتفورد در پرمیرلیگ بود. با این حال پس از آسیب دیدگی رباط صلیبی قدامی در زانوی پای چپش، برای اینکه به فرم قبلی خود بازگردد، به زمان نیاز دارد. آرون هیکی هم نیاز به جراحی در کشاله ران خود داشت و سپس با یک مشکل جدید مواجه شد!

برنتفورد به شدت به یک فولبک جدید نیاز دارد تا مدس روئرسلو تنها گزینه جایگزین و در دسترس آنها نباشد. آشفتگی دفاعی ناشی از این مصدومیت‌ها، فصل گذشته تأثیر زیادی بر تیم داشت و آنها در معرض سقوط به لیگ پایین‌تر بودند.

برایتون، یکی از ناکام ترین تیم های پرمیرلیگ در استفاده از ضربات آزاد

در فصل گذشته، تنها چهار تیم کمتر از برایتون (۸) از طریق ضربات آزاد و کرنر گلزنی کردند. حتی هنگامی که تیم ها را به ازای هر ۱۰۰ ضربه ایستگاهی با یکدیگر مقایسه میکنیم، برایتون با میانگین نسبتاً کم ۳/۸ گل، به طور مشترک با تاتنهام در رتبه دوازدهم قرار میگیرد.

سرمربی برایتون، فابیان هورزلر، مارکو کنوپ را از باشگاه سابقش سنت پائولی به کادر فنی خود اضافه کرد. کنوپ پیش از این در باشگاه هامبورگ آلمان، مربی دروازه‌بانان و دفاع در برابر ضربات ایستگاهی بود.

فابیان هوزلر، سرمربی جدید برایتون و جوان ترین مربی تاریخ پرمیرلیگ

هورزلر می‌گوید: « ضربات ایستگاهی می‌توانند بازی را تغییر دهند. آن‌ها می‌توانند تعیین‌کننده نتیجه مسابقه باشند. این بخشی از هویت و ویژگی تیم من خواهد بود. »

شاگردان روبرتو دی‌زربی در فصل گذشته پرمیرلیگ با کسب ۱۲ تساوی، از این لحاظ رکورددار شدند و حداقل دو تساوی بیشتر از هر تیم دیگری کسب کردند. اهمیت ضربات ایستگاهی در اینجا نمایان میشود، به گل رسیدن از این طریق میتواند تساوی ها را به پیروزی تبدیل کند.

چلسی و خرابکاری انزو فرناندز

انزو مارسکا در اولین کنفرانس خبری خود در چلسی، به شدت سعی داشت تا از بروز هرگونه تاثیر و حساسیت های درون تیمی نسبت به شعار خوانده شده توسط انزو فرناندز جلوگیری کند و موضوع را کم اهمیت جلوه بدهد. فدراسیون فوتبال فرانسه شعار این بازیکن را نژاد پرستانه و توهین آمیز خطاب کرده بود.

انزو فرناندز، هافبک ملی پوش و آرژانتینی چلسی و یکی از گران ترین خرید های تاریخ پرمیرلیگ و شیر های لندنی

فرناندز عذرخواهی کرد. چلسی در حال بررسی موضوع است و ممکن است تنبیه یا جریمه‌ای را برای او در نظر بگیرد اما نشانه‌ای از پذیرش ابراز پشیمانی این بازیکن ۲۳ ساله توسط شش هم‌تیمی فرانسوی‌اش وجود ندارد.

تمام این شش نفر به همراه رومئو لاویا (که در بلژیک به دنیا آمده و والدینش آفریقایی هستند) پس از این حادثه، انزو فرناندز را در شبکه‌ های اجتماعی آنفالو کردند. وسلی فوفانا به‌طور علنی ویدیو را به عنوان نمونه‌ای از «نژادپرستی بی‌محابا» محکوم کرد.

وضعیت تغییری نکرده است و جو درون تیمی پس از پیوستن انزو فرناندز به اردوی این تیم میتواند برای سرمربی چالش برانگیز باشد.

کریستال پالاس و ضرورت تقویت تیم

عمق اسکواد این تیم در جناحین و خط حمله ضعیف است. سم جانستون و دین هندرسون برای تبدیل شدن به دروازه بان اول رقابت خواهند کرد. ورود چادی ریاضی به این تیم، مهره های پالاس را در پست دفاع میانی بهبود خواهد بخشید. شیخ دوکوره نیز پس از بازگشت از مصدومیت، به خط هافبک اضافه خواهد شد. جدا از این، تیم اولیور گلاسنر از نظر عمق اسکواد کمی ضعیف است.

اولیور گلاسنر، سرمربی تیم کریستال پالاس. او در اواسط فصل گذشته پرمیرلیگ جانشین روی هاجسون شد.

انتقال رایان سسنیون برای ایجاد رقابت با تایریک میچل در موقعیت وینگ بک چپ حاصلی نداشت و دنیل مونیوز کلمبیایی، پس از یک تابستان طولانی و خسته‌کننده‌ در کوپا آمه‌ریکا، هیچ بکاپ مناسبی در سمت راست ندارد.

اگر مصدومیت های زودهنگام ترکیب این تیم را تحت تاثیر خود قرار دهند، ترکیب آنها ضعیف به نظر خواهد رسید. اولیور گلاسنر قطعا ضعف های تیم را پیدا خواهد کرد اما آیا باشگاه به خواسته های او توجه میکند؟!

نامعلوم بودن آینده کالورت لوین در اورتون!

در اورتون اتفاقات زیادی در حال رخ دادن است که تمرکز بر یک موضوع خاص به نظر عجیب میرسد. جستجو برای سرمایه‌گذاری بلندمدت احتمالاً ماه‌های آینده را تعیین خواهد کرد. آینده دومینیک کالورت لوین نیز مطرح است. این بازیکن ۲۷ ساله در تابستان امسال میتوانست به نیوکاسل بپیوندد. یانکوبا مینتیه نیز آماده رفتن به تیم مقابل (اورتون) بود.

دومینیک کالورت-لوین، مهاجم 27 ساله و ناکام اورتون در پرمیرلیگ

پس از شکست آن معامله، کالورت لوین به زودی وارد ۱۲ ماه پایانی قراردادش خواهد شد و نشانه‌ای از تمایل به تمدید قرارداد نشان نداده است. او هنوز یک دارایی قابل توجه برای باشگاه است. پس از دوره ای عملکرد ناامید کننده در فصل قبل پرمیرلیگ، او نمایش درخشانی در دربی مرسی‌ساید داشت و در پایان فصل به نظر میرسید که به فرم قبلی خود بازگشته است.

هرچه تکلیف آینده این بازیکن زودتر روشن شود، بهتر خواهد بود. تنها در این صورت است که شان دایچ می‌تواند به درستی برنامه‌ های خود را در خط حمله برای فصل جدید پرمیرلیگ تنظیم کند.

تحولات تدریجی در ترکیب فولام، زنگ خطری برای آنها در پرمیرلیگ

کراون کاتیج، ورزشگاه خانگی تیم فولام. یکی از تیم های لندنی پرمیرلیگ

تغییراتی در ترکیب تیم در حال وقوع است. ژوائو پالینیا به بایرن مونیخ پیوسته است. توسین آدارابیویو، مدافع این تیم، به چلسی رفته است. ویلیان قرارداد جدیدی امضا نکرده، در تمرینات پیش فصل شرکت نمیکند و به نظر میرسد که احتمالاً تیم را ترک خواهد کرد. بابی رید، یکی از کاپیتان‌های تیم، به لسترسیتی پیوسته است. کاپیتان دیگر باشگاه، تیم ریم، در مذاکرات پیشرفته با شارلوت اف‌سی در لیگ MLS قرار دارد. اگر همه آنها بروند، تغییر قابل توجهی در ترکیب تیم ایجاد می‌شود. آنها نیاز به جانشین دارند و فولام باید خود را بدون حضور برخی بازیکنان تأثیرگذار وفق دهد. صرف نظر از اینکه هرگونه جذب بازیکن جدید چقدر سریع انجام شود، این خروجی ها میتوانند عملکرد تیم را در مقطع ابتدایی فصل جدید پرمیرلیگ مختل کنند.

ضعف در عمق خط هافبک، مشکل بزرگ مهمان جدید پرمیرلیگ

ایپسویچ برای رفع ضعف و نگرانی های فصل گذشته خود در خط دفاع، جیکوب گریوس و بن جانسون را به خدمت گرفته است. حالا خط میانی آنها نیاز به تقویت دارد.

کیران مک‌کنا در ۱۸ ماه گذشته به زوج سام مرسی و ماسیمو لونگو در خط میانی تکیه کرده است.

کیران مک کنا، سرمربی ایپسویچ تاون. او این تیم را با قهرمانی در چمپیونشیپ به پرمیرلیگ رساند.

مصدومیت یا احتمالاً محرومیت یکی از آنها، ایپسویچ را در خط میانی با کمبود بازیکن مواجه میکند. باتوجه به سبک هجومی و درگیرانه این دو بازیکن، دریافت کارت زرد بخش جدایی ناپذیر از بازی آنهاست. آنها فصل گذشته ۲۵ کارت زرد دریافت کردند و ایپسویچ تنها یکی از چهار مسابقه‌ای را که کاپیتان مرسی در آن‌ حضور نداشت را پیروز شد.

اکسل توانزبه و جانسون تنها بازیکنان فعلی ایپسویچ هستند که تجربه بیش از ۱۵ بازی در لیگ برتر را دارند. بیشتر بازیکنان این تیم تجربه چندانی در سطح بالاتر ندارند و اضافه کردن یک هافبک که تجربه بازی در پرمیرلیگ را دارد، میتواند یک انتقال مفید باشد.