مهدی سهیلی _ فوتبال لب کانابیدیول یا CBD ماده ای است که از گیاه شاهدانه بدست می آید. بر اساس تحقیقات اثبات نشده میتواند برا اضطراب و استرس غلبه کند. کانابیدیول معمولا به روش های مختلفی مثل استنشاق در سیگار یا ویپ ، مصرف مستقیم از دهان حتی روغن و کرم ها استفاده میشود.
کانابیدیول در فوتبال!
بازیکنان سابق در بازاریابی CBD در بریتانیا به ویژه در رسانه های اجتماعی، پیشتاز بوده اند. بازیکنانی مثل جان هارتسون، پل مرسون،جان آلدریچ و دین ویندانس همگی میگویند به تغییر زندگی آنها کمک کرده است.
دیوید بکهام بازیکن سابق انگلیس قبل از اینکه سهام خود را بفروشد، سهامدار شرکت Cel Ai که تولید کننده محصولات کانابینوئیدی بود.
آنتونی فاولر بوکسور سابق و پسر عموی رابی فاولر مهاجم سابق لیورپول هم شرکت Le Tissier را اداره میکند، شرکتی که در بازاریابی CBD قرار دارد.
فاولر اذعان دارد فوتبالیست ها به این نتیجه رسیده اند که باشگاه ها برای درمان درد ها و اضطراب بازیکنان که اغلب ناشی از فشار های اجتماعی است، کاری نمیکنند.
از همین رو خیلی از آنها به صورت مخفیانه به CBD پناه بردند.
آیا CBD ممنوع است؟
این ماده از لیست آژانس جهانی ضد دوپینگ (ukad) و همچنین آژانس ضد دوپینگ بریتانیا خارج شده. با این وجود تا کانون هیچ فوتبالیستی برای از دست نرفتن اعتبار خودش دست به افشاگری در مصرف آن نزده است.
کانابیدیول به دلیل (THC) کمتر روانگردانی کمتری نسبت به حشیش دارد و اعتیاد آورد نیست.
مهاجم سابق لیورپول و تبلیغ CBD!
آلدریج مهاجم سابق لیورپول و جمهوری ایرلند اصرار دارد که این ماده زندگی او را بهبود بخشیده و از زمان مصرف او بهتر از همیشه میخوابد.
آلدریج میگوید که اگر این ماده بد بود هرگز به خانواده و اطرافیانش توصیه نمیکرد.
او میگوید سالها با سندروم تونل کارپال( بیماری ای که بی حسی در مچ دست ایجاد میکند) دست و پنجه نرم میکرده ولی از زمان مصرف مشکلات کمتری دارد.
آلدریج میگوید بسیاری از مردم به دلیل ارتباطی که این ماده با حشیش دارد به آن بدبین هستند.
اما این ماده به او آسیبی وارد نکرده و من روحیه بهتری نسبت به جوانی دارم.با این حال مطالعه ای که توسط دانشگاه باث انجام شد هیچگونه اثباتی در مورد درمان التهاب و درد انجام نشد و حتی آنرا هدر دادن پول و مضر سلامتی توصیف کرد.
مهران قهرمانی-فوتبال لب، باشگاه منچسترسیتی که در طی سالیان اخیر همواره یکی از با ثبات ترین باشگاه های اروپا بوده، با دوره ای از تحولات احتمالی روبرو شده است. با رسمی شدن خروج تیکسیکی بگیریستین، مدیر ورزشی باشگاه، و انتصاب هوگو ویانا از اسپورتینگ لیسبون به عنوان جانشین او، سوالاتی درباره آینده پپ گواردیولا که قراردادش با باشگاه تابستان آینده به اتمام میرسد، مطرح شده است. این مقاله به بررسی پیامدهای تغییرات در مدیریت سیتی، پیامدهای این تغییرات بر تصمیم پپ گواردیولا و برنامه ریزی احتمالی جانشینی او و حضور اسامی مانند روبن آموریم، همکار نزدیک ویانا، در اطراف باشگاه می پردازد.
مقدمه: دوره جدید و نادری از تغییرات در باشگاه
برای سالها، باشگاه منچسترسیتی الگویی از ثبات در دنیای فوتبال بوده است. تیم همواره در بالاترین سطح عملکرد قرار داشته و سرمربی به ندرت خود را تحت فشار دیده و باشگاه بجز درگیریهای گاه به گاه با اتحادیه فوتبال انگلیس، درگیری مهم دیگری نداشته است. اما، در هفته گذشته، باشگاه، دوره ای متفاوت با سالهای گذشته داشته و با تغییرات مهمی روبرو شده است. تغییرات رهبری و مدیریت ورزشی باشگاه که میتواند بر مسیر آینده باشگاه تاثیر بگذارد.
خروج تیکسیکی بگیریستین: نقطه عطف کلیدی
یکی از مهمترین تغییرات، اعلام خروج تیکسیکی بگیریستین از سمت مدیریت ورزشی است. سمتی که از سال 2012 در اختیار او بوده است. او نقش بسیار بزرگی در موفقیت باشگاه داشت و خبر خروج او لحظه ای مهم برای باشگاه محسوب میشود. در پاسخ به این تغییر، باشگاه هوگو ویانا، مدیر ورزشی اسپورتینگ لیسبون را به عنوان جاشین او منصوب کرده که میتواند بر نحوه عملکرد ورزشی باشگاه و برنامهریزی استراتژیک بلند مدت آن تاثیر به سزایی داشته باشد.
آینده پپ گواردیولا: ابهام در تصمیم گیری
وضعیت قرارداد گواردیولا
قرارداد پپ گواردیولا با منچسترسیتی تابستان آینده به پایان خواهد رسید و این موضوع سوالاتی درباره آینده تیم به وجود آورده است. این احساس به وجود آمده که خروج بگیریستین، عامل مهم بی ثباتی در درون باشگاه شود، اما منابع نزدیک به باشگاه تایید میکنند که گواردیولا از مدتی پیش از این تغییر آگاهی داشته است. گزارشها نشان میدهند که از فصل گذشته، خروج بگیریستین و پپ گواردیولا تا تابستان 2025 دور از انتظار نبوده است.
غیر قابل پیشبینی بودن پپ
با این حال، آینده گواردیولا همچنان نامشخص است. او به دلیل شخصیت احساسی و تصمیمات غیر منتظره اش، تصمیمات مهم او اغلب تحت تاثیر تغییرات ناگهانی قرار میگیرند. در مقطعی، تصمیم او بر خروج از سیتی در پایان این فصل بود؛ اما نزدیکان او معتقدند که چنین تصمیماتی قطعی نیستند. شخصیت دراماتیک گواردیولا پیش بینی اینکه آیا او قراردادش را تمدید خواهد کرد یا به سراغ ماجراجویی جدید خواهد رفت را دشوار میکند.
برنامه ریزی جانشینی: آمادگی برای دوران پسا گواردیولا
گزینه ها: انتخابهای متنوع داخلی و خارجی
با توجه به آینده نامشخص گواردیولا، منچسترسیتی به طور فعال در حال برنامه ریزی برای جانشینی احتمالی او است. این باشگاه سالهاست که برنامه هایی برای دوران پسا پپ دارد و چندین گزینه داخلی و خارجی را در نظر گرفته است. از جمله اسامی هایی که دور باشگاه به گوش میرسند میتوان به میکل آرتتا، دستیار سابق او و سرمربی فعلی توپچی ها، آنژ پوستکوگلو، سرمربی تاتنهام و میشل، سرمربی خیرونا، که همگی در گذشته در ساختار گروه فوتبال سیتی کار کرده اند، اشاره کرد. از گزینه های دیگری که به شدت مورد توجه هستند میتوان به روبرتو دی زربی، سرمربی مارسی و ژابی آلونسو، سرمربی لورکوزن اشاره کرد که هر دو به دلیل مهارتهای مربیگری خود به شدت مورد تحسین رسانه ها و منتقدان قرار گرفته اند.
هوگو ویانا و روبن آموریم: ترکیب دو نفره با طعم اسپورتینگ؟
حضور هوگو ویانا به عنوان جانشین بگیریستین، با توجه به رابطه نزدیک او با روبن آموریم، سرمربی فعلی اسپورتینگ لیسبون، توجه ها را به سمت آموریم جلب کرده است. ویانا و آموریم رابطه حرفه ای و شخصی بسیار محکمی دارند و گمانهزنی هایی وجود دارد که ممکن است ویانا از آموریم برای سرمربی باشگاه در دوران پسا گواردیولا حمایت کند. با این حال، این موضوع همچنان بستگی به تصمیم نهایی گواردیولا دارد و همه این اخبار تا زمان مشخص شدن وضعیت گواردیولا در حد شایعات باقی خواهد ماند.
رویکرد استراتژیک سیتی: ثبات بلند مدت تحت هدایت المبارک
تصمیم گیری طبق زمان بندی مناسب
مدیریت باشگاه منچسترسیتی، به ویژه خلدون المبارک، رئیس باشگاه، میداند که به تاخیر انداختن برنامه ریزی میتواند آینده باشگاه را به خطر بیاندازد. گواردیولا پیش تر قرارداد خود را در سالهای 2020 و 2022 تمدید کرده بود، اما این بار باشگاه می خواهد زودتر از تصمیم گیری گواردیولا مطلع شود. اگر گواردیولا تصمیم به ترک باشگاه بگیرد، آنها باید به سرعت و با دقت بالا جانشین مد نظر و مناسب خود را پیدا کنند.
مدیریت دقیق تغییرات
در طول این تغییرات در مدیریت، خلدون المبارک همچنان فرآیند انتقال مدیریت ورزشی به ویانا را نظارت میکند؛ همانگونه که در سال 2012 زمانی که بگیریستین و فران سوریانو به باشگاه پیوستند، مدیریت اوضاع را در دست داشت. رهبری المبارک تضمینی برای در رقابت ماندن باشگاه خواهد بود، چه گواردیولا بماند یا برود.
نتیجه گیری: آینده رهبری در منچسترسیتی
منچسترسیتی با خروج بگیریستین و عدم قطعیت درباره آینده پپ گوادریولا، در آستانه لحظه ای حساس در تاریخ خود قرار دارد. در حالی که باشگاه همواره به عنوان الگوی ثبات شناخته میشده است، این تغییرات رهبری نشان از دورهای دارد که ممکن است باشگاه را به مسیر جدیدی هدایت کند. تصمیم گواردیولا نقش حیاتیی در شکل گیری این آینده خواهد داشت، اما در عین حال سیتی با یک استراتژی خوب و چندین گزینه مربیگری امیدوارکننده آماده هرگونه تغییری خواهد بود. فارغ از نتیجه، منچسترسیتی تحت رهبری خلدون المبارک همچنان در مسیر موفقیت خود باقی خواهد ماند و آینده ای پایدار را برای سالهای پیش رو تضمین میکند.
این قسمت با مدت زمان پنج ساعت و سیزده دقیقه دقیقه، پر از محتواهای فونی فوتبالی هیجان انگیزه!
تو اکسترای دهم کیا حضور دارن؟ هادی نوری – فرید نظری مقدم – ایلیا بهزاد اول و سپهر مختاری
توی اپیزودهای هفتگی فوتبال لب وقت نمیشه خیلی از مسائل فنی رو باز کنیم اما توی این اکسترای فنی کلی در مورد تاکتیک ها حرف زدیم. مثلا اینکه چرا تاکتیک های سه دفاعه چند سال یه بار مد میشن اما سریع از کار میفتن و شکست میخورن؟ یا اینکه نقش پست شش در فوتبال مدرن چه شکلی شده و به چه نحوی میشه بهترین استفاده رو از پست شش کرد؟ فرق های جزیی تاکتیک های قدیمی و مدرن چیه؟
بحث اصلیمون هم مربوط میشه به مهم ترین مربی 15 سال اخیر فوتبال! گواردیولا چه تغییراتی در تاکتیک خودش داده به نسبت زمانی که در بارسلونا بوده و در دید بزرگتر، چه تغییری در فوتبال ایجاد کرده؟ چرا یه عده از گواردیولا بدشون میاد و یه عده خیلی طرفدارشن؟
توضیحات بیشتر در این فایل صوتی:
اکسترای دهم رو با حداقل قیمت پنجاه هزار تومان از این صفحه بخرید:
اتلتیک مناظراتی در مورد یک موضوع مخصوص با نویسندههای مختلف برگزار میکند که اینبار نماینده لیورپول، جیمز پیرس و نویسنده منچستریونایتد، کارل آنکا در این مورد بحث میکنند که کدام طرفداران باید از فصلی که پیش روی تیمشان است، هیجان زده تر باشند.
امیرحسین محمودی، فوتبال لب– منچستریونایتد و لیورپول یکشنبه در برابر همدیگر قرار میگیرند تا یک بار دیگر تیغ رقابت دیرینه شان را تیز نگه دارند. هر دو دوران پر افت و خیزی را تجربه کرده اند؛ که با وجود تیم های همشهری به نسبت قدرتمندشان، یعنی اورتون و منچسترسیتی؛ دو تیم همچنان میزان موفقیتشان در طول فصل را با عملکردشان در برابر یکدیگر میسنجند. اما اینکه کدام باشگاه بزرگترین باشگاه پریمیرلیگ میباشد، همیشه مورد بحث بوده است. با چه مقیاسی اندازه گیری کنیم؟ تعداد لیگ؟ جام های اروپایی؟ اندازه استادیوم؟ طرفداران جهانی؟ صحبت این دو را بخوانید و نظراتتان را برایمان بنویسید.
کدام مهمتر است، لیگ یا سیال؟
پیرس: افتخار باید مهمترین فاکتور اینجا باشد. تفاوت خاصی بین این دو تیم در لیگ داخلی وجود ندارد، یونایتد 20 بار و لیورپول 19 بار قهرمان لیگ شدهاند. اما زمانی که به بزرگترین دستاورد در رقابتهای تمام اروپا میرسیم، لیورپول در کلاس بالاتری به سر میبرد. تنها رئال مادرید و میلان از 6 قهرمانی آنها عناوین بیشتری دارند. نه تنها لیورپول دو برابر یونایتد قهرمان این جام شده است، بلکه آنها در بطن یکی از مهم ترین و دراماتیکترین فینالهای این رقابتها در استانبول در تاریخ 2005 بودند. یونایتد این فاکتور را ندارد.
آنکا: نمیگذارم فینال 2005 استانبول را دراماتیکتر از فینال 1999 تلقی کنی. نام بایرن مونیخ تقریبا بر روی جام حک شده بود که با این حال یونایتد راهی برای برد پیدا کرد. همچنین به نظرم برد میلان بیشتر از اینکه معجزه باشد، یک تغییر تاکتیکی بود. رافا بنیتز متوجه شد که استیون جرارد مثل یک مرغ سرکنده در حال دویدن بیهوده است، پس دیتمار هامان را در نیمه دوم به بازی آورد. انرژی جرارد به خوبی به جایی که باید منتقل شد و اتفاقات خوبی افتاد. میتوانید توضیح بدهید که لیورپول چطور در 2005 ورق را به نفع خودش برگرداند، اما نمیتوانید همین حرف را در مورد 1999 بزنید، که اتفاق بزرگتری از لحاظ معجزات بود. و اگه میخواهی در مورد فصل گذشته صحبت کنی، منچستریونایتد جام نقرهای افای کاپ را بدست آورد، جایی که در نیمه نهایی آن، لیورپول را شکست داد.
پیرس: متاسفانه افای کاپ آن رقابتی که یک زمان بود، نیست.
رقابت رو در رو
بله، لیورپول و یونایتد در فصل گذشته از برنده شدن لیگ محروم بودند، اما آنها 22 امتیاز در جدول فصل گذشته فاصله داشتند. لیورپول رده سوم و منچستر با فاصله زیاد در رده هشتم. این چهارمین فصل از شش فصل گذشته بود که لیورپول بالاتر از یونایتد لیگ را به پایان میرساند. 18 ماه از زمانی که لیورپول یونایتد را با نتیجه 7-0 به دیوار مصلوب کرد، میگذرد. بزرگترینها اینگونه نعلکوب نمیشوند.
آنکا: خیلی تلاش کردهام که آن روز در آنفیلد را فراموش کنم، پس در این مورد حق با توست. اگر افتخار را بزرگ ترین فاکتور میدانی، پس یونایتد در رقابتهای مهم تیم بزرگ.تری است. زمانهایی هست که بهترین تیمهای اروپا نمیتوانند در آن فصل، جام چمپیونزلیگ را بالا ببرند، اما جام لیگ، رقابت جامعتری است و یونایتد 20بار و لیورپول 19بار برنده این رقابت شده. یونایتد در حال حاضر در اوضاع خوبی نیست، اما همچنان بهترین تیم انگلستان و همچنین یک غول بزرگ در حوزه تبلیغات و بازرگانی است که تیم های ورزشی کمی میتوانند با آن رقابت کنند.
پیرس: صحبت از غول شد، لیورپول کلوپ در برابر منچسترسیتی با کم اقبالی مواجه بوده. خواهیم دید که با اثبات 115 اتهام سیتی، جامها از آنها گرفته میشود یا خیر. در فصولی که لیورپول با 97 و 92 امتیاز قهرمان نشد دیوانهوار بود. این امتیازات بیشتر از تمام امتیازاتی است که فرگوسن در تمام تاریخ مربیگریاش با یونایتد کسب کرده است.
از جنبه مالی چه خبر؟
بزرگترین باشگاهها استراتژی و دیدگاه واضحی دارند. رویکرد یونایتد در خرید بازیکنان خیلی بههم ریخته بهنظر میرسد. آنها بسیار بیشتر از لیورپول خرج کردهاند، اما بختی برایشان نداشته. لازم است آنتونی و سانچو را مثال بزنم؟
آنکا: و با این حال با تمامی هایپها و سر و صداها، لیورپول نتوانسته یونایتد را در سه بازی اخیر رو در رو شکست دهد. در بهترین روزهایتان، یونایتد همچنان طرفداران بیشتر و پول بیشتری در بانک دارد. حتی در غلبه پوشالیتان بر لیگ، همچنان هم نتوانستید به بزرگترین رقیب خود ضربه مهلکی وارد کنید. اما این اعتبار را به شما میدهم، در خارج از زمین و از لحاظ استراتژی، بله؛ این درست است که افاسجی لیورپول را به خوبی اداره کرده است. این مدیریت آنها را تبدیل به یکی از با ارزشترین باشگاههای دنیا کرده است. میگویم “یکی” چون در ماه می، ارقام جمع آوری شده توسط اسپورتیکو، یونایتد را باارزشترین باشگاه فوتبالی؛ با ارزش کلی 6.2 میلیارد دلار (4.96 میلیارد پوند) محاسبه کرد. درحالی که لیورپول ارزشی برابر 5.11 میلیارد دلار دارد.
حتی در دوران همکاری کلوپ و افاسجی که با موفقیت بیش از اندازه بزرگ شدهشان، همچنان از لحاظ مالی و تبلیغاتی، نتوانستید به پای یونایتدی که در دوران خوبی به سر نمیبرد، برسید.
پیرس: بههرحال، بعد از غلبه کامل در دهههای 1970 و 80، لیورپول خیلی از یونایتد عقب افتاد، اما زمانه عوض شده. یونایتد از دوران پسا-فرگوسن پیشرفتی نکرده و در دوران کلوپ، لیوپول پیشرفت قابل توجهی چه در داخل و چه در خارج زمین کرده است.
بلینکفایر آنالیستیکس گزارشهایی از بیشترین حضور طرفداران لیورپول در ورزشگاهها (بیشتر از یک و نیم میلیارد طرفدار) میدهد و بیشترین ویو فضای مجازی (11.9 میلیارد ویو در کانال باشگاهی)، و به علاوه باشگاهی با بیشترین بازی تماشا شده در جهان، در فصل گذشته را به ثبت رساند. از دیدگاه تماشاگران، با استفاده از دادههای جمع آوری شده، نشان میدهد تقریبا 471میلیون تماشاگر تلویزیونی در تمامی بازی های فصل را تماشا کردهاند.
و لیورپول اولین باشگاه پریمیرلیگی بود که به 10میلیون دنبالکننده در یوتیوب دست یافت. به علاوه، علاقهها در آمریکا درحال افزایش است؛ لیورپول توانسته فاصلهاش با یونایتد در حوزه درآمد تبلیغاتی را با بستن معاملات سودآوری با شرکتهایی مثل گوگل پیکسل، پلوتون، یوپیاس و اوریون را به اندازه قابل توجهی کاهش دهد. تمامی آنها سهمی از لیورپول را میخواهند.
آنکا: این قطعا پیشرفت خوبی از لحاظ تبلیغاتی برای آنهاست و لیورپول درحال نزدیک شدن به یونایتد است، اما این یک یونایتد مدیریت شده توسط گلیزرها بود. با اینکه مدیریت افتضاحی در این دوران انجام گرفته، آنها به نحوی توانستند سرشان را در این معاملات بالا نگه دارند.
به قرارداد آدیداس نگاه کنید: یونایتد یک قرارداد ده ساله به ارزش 900میلیون پوند امضا کرد، یک رکورد جهانی. سرمایه گذاری اسنپ دراگون در پنج سال آینده با یونایتد درآمد 375میلیون دلاری را رقم زد. اینها ارقامی هستند که تعهد به یونایتد را نشان میدهد، چیزی که باشگاهی مانند لیورپول نمیتواند با آن رقابت کند.
در مورد یونایتد، اینگونه بنظر میآید که با چند سال موفقیت ورزشی و ثبات زیر نظر اینئوس، فاصله درآمدی بین دو باشگاه بیشتر میشود، با توجه به اینکه افراد علاقه دارند خود (و به طبع کیف پولشان) را به آینده و یونایتدی برنده نزدیک کنند.
تاثیر پول بر جذابیت
پیرس: صحبت درباره پول کافیه، بهتره به مسائل داخل زمین برگردیم. بعد از این همه خرج، کدام یکی از بازیکنان یونایتد میتوانند وارد ترکیب قابل رقابت با لیورپول بشوند؟ شاید ماینو؛ با کمی ارفاق. قطعا کسی در مورد خط تهاجمی اینچنین نظری ندارد.
آنکا: و با این همه، لیورپول با تمامی سر و صدا نتوانسته یونایتد را در سه بازی گذشته شکست دهد. یونایتد همچنان طرفداران بیشتر و پول بیشتری در بانک دارد.
بگذریم، طرفدارها و استادیومها چی؟ لیورپول رکورد تماشاگرانش با برد 2-0 برابر برنتفورد شکست. با 60,107 تماشاگر حاضر ورزشگاه. رقم قابل احترامیست، اما هموزن ارقام یونایتد نیست. تازه، استادیوم جدید میتواند این رقم را بالاتر هم ببرد. با وجود بدترین پایان فصل تاریخ پریمیرلیگ برای یونایتد، شاگردان تنهاخ توانستهاند مردم را به ورزشگاه بکشانند.
پیرس: آنفیلد هیچوقت در نظر تعداد حاضرین ورزشگاه حریف اولدترافورد نمیشود، چون محدودیتهایی در قسمتهایی که همه میدانیم وجود دارد. اما بهبودهای ورزشگاه قابل تحسین بوده است. دو جایگاه با هزینه 200میلیون پوند بازسازی و توسعه داده شده، که ظرفیت ورزشگاه را از 44هزار به 61هزار نفر رسانده است.
آنفیلد با هزینههایی که منطقی و قابل پرداخت بوده، مدرنیزه شده؛ درحالی که تاریخچه و سنت ورزشگاه در نظر گرفته شده. از آن دست اولدترافورد بدون تعمیر و مرمت باقی مانده. وضعیت غمناکیست. هنوز سقفتان درست نشده؟
آنکا: هی! این فقط مشکل اولدترافورد نیست. زمانی که باران به ورزشگاه دورتموند در یورو حمله کرد، همگی این مشکل را دیدیم. خیلی از استادیومها با مشکل آب و هوای سرکش دست و پنجه نرم میکنند. اما با این تفاسیر، زمانی که یونایتد برای قدم بعدی برای ورزشگاهش تصمیمگیری کند، قطعا یک دستاورد دیگر خواهد بود.
از یکشنبه چه خبر؟
بگذریم، سرمربی جدیدتان برای یکشنبه آماده است؟ اریک تنهاخ در چهار ملاقات اخیرش با او دو بازی را برده و دو بازی را باخته.
پیرس: قطعا یک شوک فرهنگی با طعم پریمیرلیگ در کمین آرنه اسلاوتی که بی سروصدا معرفی شد، خواهد بود. قطعا چشمهای او را از لحاظ شدت حساسیت و رقابت خصمانه بین دو تیم و در کل، پریمیرلیگ باز خواهد کرد. لیورپول با دیدی به اولدترافورد خواهد رفت که در طول دوران مدرن آن را به دست آوردهاند، نگاه از بالا به یونایتد.
پ.ن: این مقاله بدون دخل و تصرف در صحبتهای دو سمت ترجمه شده و جهتگیری در نوشته وجود ندارد.
ایلیا بهزاداول، فوتبال لب – به بهانهی بازگشت سنپائولی نگاهی به تشکلهای هواداری خواهیم داشت. تشکلهای هواداری تیمهای مختلف در هر کشوری، فرهنگ و آداب مخصوص خود را دارند و گاهی اوقات، چیزی بیشتر از هواداری یک تیم فوتبال را نمایندگی میکنند. حضور در تشکل هواداری یک باشگاه، گاهی به معنای پیروی از یک عقیده سیاسی و اجتماعی نیز هست و در اروپا، بیش از سایر نقاط جهان این مسئله بروز پیدا میکند.
تشکلهای هواداری در قسمتهای مختلف اروپا، از مهمترین نهادهای اجتماعی هر جامعه هستند و در بسیاری از مواقع هواداری از یک تیم، میتواند بیانکننده طرز فکر شما درباره مسائل اجتماعی، سیاستهای مهاجرتی و ریلگذاری اقتصادی آن کشور باشد. در آلمان، تشکلهای هواداری تیمهای مختلف به شکل سازمانیافتهای طی دهههای اخیر ایجاد شدهاند و حتی در پایینترین سطوح فوتبال این کشور، میتوانید آثار هولیگانیسم و تلفیق تفکرات سیاسی و اجتماعی با هواداری از فوتبال را پیدا کنید.
سنپائولی دوباره در قلب فوتبال آلمان
یکشنبه شب برای اولین بار از سال ۲۰۱۱، تیم ریشهدار و قدیمی سنپائولی در سطح اول فوتبال آلمان به میدان خواهد رفت. تیمی که اگرچه همواره پایینتر از هامبورگ به عنوان تیم دوم این شهر شناخته شد، اما حالا بالاتر از همشهری مشهور خود قرار دارد؛ اکنون فرصت خودنمایی در بوندسلیگا را به دست میآورد. سنپائولی، یکی از تیمهای خاص فوتبال آلمان است که تشکلهای هواداری آن از یک عقیده خاص پیروی میکنند.
از تصاویر دزد دریایی روی پرچمهای مشکی هواداران باشگاه گرفته تا شعارهای بیپروای سیاسی، هواداران سنپائولی را تبدیل به یکی از خاصترین هواداران جهان کرد که تفکرات موجود در خیابانهای هامبورگ را نمایندگی میکنند. شهری که پس از سپری کردن بحرانهای بزرگی چون حکومت ناپلئون، شیوع وبا و جنگ جهانی دوم، از طریق موقعیت جغرافیایی و ارتباطات بینالمللی خود را سرپا نگه داشت. همچنین بندری بودن آن، به افزایش جمعیت و رشد اقتصاد در این شهر کمک زیادی کرده است.
هامبورگ، تنها و استوار
هامبورگ در دو قرن اخیر، با وجود اینکه بخشی از آلمان است همواره به عنوان یک شهر آزاد و تقریباً خودمختار شناخته شد. همین موضوع، روی غرور و فرهنگ خاص مردم این شهر هم اثرگذار بود.جای تعجبی نداشت که هواداران سنپائولی در این شهر، به اصول خاص خود پایبند باشند اما دهه ۱۹۸۰، دههای سرنوشتساز برای هواداران این باشگاه بود. جایی که کثرت گرایی و گوناگونی فرهنگی و تمایز، تبدیل به یکی از شاخصههای اصلی سنپائولی شد.
ورزشگاه این تیم که در سال ۱۹۶۳ افتتاح شد. درست در نزدیکی یکی از اصلیترین و مشهورترین خیابانهای شهر یعنی ریپربان قرار داشت. این خیابان با توجه به شهرت خود، تبدیل به محلی برای حضور افراد مختلف، اعم از مهاجران و اقلیتهای گوناگون شد. در دهه ۸۰، فراوانی این افراد متنوع میتوانست باعث ایجاد گروههای چپگرا و تفکر در خصوص مسائل اجتماعی شود؛ آن هم درست در نزدیکی ورزشگاه خانگی تیم فوتبال سنپائولی. این موضوع، هواداران سنپائولی را تبدیل به هوادارانی با هویت، طرز تفکر و عقاید خاصی سیاسی کرد.
زمانی که هواداران فوتبال در آلمان چندان علاقهای به مانیفست دادن و بروز دادن عقاید خود نداشتند، هواداران سنپائولی را با عقیدههای خاص خود میشناختند. البته بارها مورد تهاجم هواداران تیمهای رقیب قرار گرفتند. مواضع هواداران سنپائولی علیه فاشیسم، نژادپرستی و همجنسگراهراسی، تشکلهای هواداری این تیم را تبدیل به تشکلی با ایدههای متمایز و چپگرایانه در فوتبال آلمان کرد.
سنپائولی، الگوی هواداری
در دنیا، تشکلهای هواداری مختلفی با ایدههای مشابه وجود دارند که حمایت خود را از ایدههای هواداری سنپائولی مطرح کردند. باشگاههایی از جمله سلتیک اسکاتلند(که سال گذشته هواداران آن با پرچم فلسطین در رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا حاضر شدند.)، رایو وایکانو اسپانیا و آ.ا.ک آتن در یونان. هواداری از سنپائولی در آلمان، تقریباً با هواداری از ایدههای چپگرایانه مترادف شد. این هماندیشی هواداران، باعث شد ظرفیت ورزشگاه خانگی این تیم در اکثر بازیها تکمیل شود. حتی در سالهایی که سنپائولی، در فوتبال آلمان هیچ چیزی برای ارائه نداشت.
سنپائولی از لحاظ فوتبالی همواره زیر سایه نام بزرگ هامبورگ بود و این باشگاه حتی بارها تا مرز ورشکستگی نیز پیش رفت. اما وفاداری هواداران به این تیم و کمک آنها برای نجات تیم و البته ایدئولوژی هواداری خود، این تیم را سرپا نگهداشت. تیمی که خود در بسیاری از مواقع به کمک بیرونی احتیاج داشت. اما چندین مسابقه دوستانه در کوبا برای کمک به مردم این کشور برگزار کرد. همچنین در مقطعی، مهاجران سوری حاضر در آلمان که توسط مردم محلی طرد شدند به تصمیم باشگاه اجازه خواب و زندگی در ورزشگاه اصلی سنپائولی داشتند.
سیاستی که در چند دهه اخیر، از بخشهای اصلی هویت باشگاه بود. در هر بازی خانگی، میتوان بنرهایی را در حمایت از مهاجران حاضر در آلمان مشاهده کرد. یکی دیگر از نمادهای هواداری در سنپائولی، استفاده از پرچمی با نماد دزد دریایی است که از دهه ۸۰ میلادی در ورزشگاههای این تیم باب شد. وقتی که هواداری که خود را دکتر مابوسه معرفی میکرد، برای فریاد زدن مشکلات سیاسی منطقه خود از این پرچم استفاده نمود. به تدریج، استفاده از پرچم دزد دریایی برای بروز دادن عقاید سیاسی، تبدیل به یک سنت هواداری در سنپائولی شد.
وضعیت دزدان دریایی در بوندسلیگا
از لحاظ فوتبالی اما همانطور که گفته شد، سنپائولی همیشه زیر سایه نام بزرگ هامبورگ قرار داشت. آنها برای اولین بار از فصل ۲۰۱۰/۲۰۱۱ پا به بوندسلیگا میگذارد. آن هم در شرایطی که سرمربی جوان و محبوب این تیم یعنی فابیان هورزلر، پس از درخشش در سطح دوم فوتبال آلمان راهی انگلیس شد و هدایت برایتون را برعهده گرفت. از بین هشت حضور قبلی تیم سنپائولی در سطح اول فوتبال آلمان، شش دوره بین سالهای ۱۹۸۸ تا ۲۰۰۱ رقم خورد. طی یک دهه اخیر، این تیم از لحاظ مالی ثبات نسبیای در سطح دوم فوتبال آلمان پیدا کرد. حالا و پس از ۱۳ سال انتظار، سنپائولی به بوندسلیگا برگشته و هواداران این تیم که در مواقعی بیش از تیمهای سطح اول فوتبال آلمان ورزشگاه را پر کردند. آنها مشتاق نمایندگی کردن تیم خود، فرهنگ شهر هامبورگ و البته ایدههای سیاسی خود در بوندسلیگا هستند.
رنگ قهوهای و سفید لباس تیم سنپائولی، تمایز فرهنگی این تیم با سایر تیمهای حاضر در فوتبال آلمان را بیشتر هم میکند. بیشک در این دوره از بوندسلیگا باید شاهد اتفاقاتی جالب توجه در ورزشگاه کوچک شهر هامبورگ باشیم. اتفاقاتی از جنس عقاید هواداران این تیم که ریشه در فرهنگ بندری هامبورگ، آثار جنگ جهانی دوم، حضور مهاجران در آلمان و تفکرات چپگرایانه موجود در این کشور دارند. میتوان گفت که فرهنگ هواداری سنپائولی، به نوعی فرهنگ عامه شهر هامبورگ را نمایندگی میکند. حضور این تیم در بالاترین سطح فوتبال آلمان، نویدبخش روزهای جذاب در فصل ۲۰۲۴/۲۰۲۵ بوندسلیگا خواهد بود.
برای شنیدن تحلیلهای صوتی هفتگی در پادکست فوتبال لب، از این لینک به ما گوش کنید
مهران قهرمانی، فوتبال لب– در رشته مقاله هایی که هر هفته منتشر خواهد شد، تیم فوتبال لب قصد دارد تا به خلاصه ای از کتاب” Inverting the Pyramid” به قلم جاناتان ویلسون با موضوع روند پیشرفت تاکتیک های فوتبال بپردازد. این کتاب یکی از کتابهای بسیار تحسین برانگیز بوده که به بررسی تکامل تاکتیک های فوتبال از اولین روزهای آغاز این ورزش تا دوران مدرن میپردازد. این کتاب در سال 2008 منتشر شده و یکی از کتابهای ضروری برای علاقمندان به درک جنبه های استراتژیک فوتبال شناخته میشود.
جاناتان ویلسون، روزنامه نگار، نویسنده و مورخ ورزشی بریتانیایی 48 ساله که به تخصص خود در مورد تاکتیک های فوتبال و تاریخچه آن شناخته شده و به عنوان مرجعی بزرگ در این زمینه معرفی می شود. عنوان کتاب که به وارونه کردن هرم می توان ترجمه کرد؛ به تغییر آرایش های اولیه فوتبال که بیشتر به حمله تمرکز داشتند ( با تعداد زیادی مهاجم و تعداد کمی مدافع)، به آرایش های مدرن که بر دفاع و کنترل میانه زمین تاکید دارند، اشاره دارد. واژه هرم، به آرایش کلاسیک 5-3-2 اشاره دارد که در اوایل قرن بیستم رایج بود و با تکامل تاکتیک های فوتبال به تدریج وارونه شد.
جاناتان ویلسون
خاستگاه فوتبال
در فصل اول این کتاب به بررسی خواستگاه فوتبال در قرن نوزدهم میپردازد. زمانی که این ورزش با بازی سازمان یافته ای که امروز میشناسیم، فاصله زیادی دارد. در ابتدا، فوتبال یک سرگرمی خشن، بی نظم و بدون ساختار بود که عمدتا توسط دانشجویان و جوانان در انگلستان بدون هیچگونه قانون استانداردی بازی میشد و محلی برای نزاع بود تا یک ورزش. به بیان مختصر، ابتدای فوتبال تاکید بیشتری بر فیزیک و قدرت بدنی بود و نسبت به استراتژی و یا کار تیمی اولویت بالاتری داشت.
با گسترش محبوبیت فوتبال، تلاشهایی برای نظم بخشیدن به این هرج و مرجی که در فوتبال وجود داشت صورت گرفت. دانشگاههای مختلفی نسخه هایی از این بازی را با قوانین مختص به خود توسعه دادند که هر کدام تفاوتی با دیگری داشت. این دانشگاهها نقش مهمی در رسمی سازی فوتبال ایفا کردند و سنگ بنای پایه های ورزشی و تبدیل شدن این ورزش به ورزش مدرن امروزی هستند. سرانجام در سال 1863 که به نوعی نقطه عطف فوتبال شناخته میشود؛ با تشکیل اتحادیه فوتبال (FA)، قوانین و ایجاد رویکردی ساختار یافته تر برای این بازی تدوین و ارائه شد. این نقطه از تاریخ، آغاز تغییر و انتقال فوتبال از یک نزاع و هرج و مرج به ورزشی استراتژیک و مبتنی بر تاکتیک ها بود.
با وجود معرفی قوانین، فوتبال در آن زمان هنوز فاقد پیچیدگی های تاکتیکی بود که بعدا به مشخصه این ورزش تبدیل شد. مسابقات اغلب تحت سلطه دریبل زدن قرار میگرفت و بازیکنان بیشتر مهارتهای فردی را به کار تیمی ترجیح می ادند. مفهوم پاس دادن عملا وجود نداشت و تیمها بیشتر به غلبه بر حریفان با تعداد زیاد و خشونت تکیه داشتند، اما به زودی با آشکار شدن نیاز به سازماندهی و استراتژی، این وضعیت تغییر پیدا کرد و به توسعه اولین آرایش های قابل تشخیص فوتبال منجر شد.
آرایش های اولیه تاکتیک های فوتبال
اولین آرایش های فوتبال ابتدایی و با تاکید زیاد بر حمله بودند که بازتاب دهنده تمرکز اولیه این ورزش بر حمله به جای دفاع بود. یکی از اولین آرایش های مورد بحث در این فصل کتاب، آرایش 7-2-1 بود که در اواخر قرن نوزدهم مورد استفاده قرار میگرفت. این ترکیب شامل یک دروازه بان، دو مدافع و 7 مهاجم بود که ذهنیت تهاجمی این ورزش را در اوایل نشان میدهد. تیمها بیشتر به گلزنی اهمیت میدادند تا جلوگیری از گل خوردن و دفاع اغلب نادیده گرفته میشد. (در اوایل فوتبال، از 10 بازیکن در زمین استفاده میشد و دروازه بان در آرایش به حساب میآمد و حتی اجازه استفاده از دست تا میانه زمین را داشت اما در طی قوانین اتحادیه فوتبال تعیین شد که تعداد بازیکنان هر تیم در زمین 11 بازیکن خواهد بود. همچنین اصلاحیه های بسیاری در رابطه با قانون آفساید، قانون محدود کردن دروازه بان و محدوده استفاده از دست از وسط زمین تا محوطه جریمه و حتی امکان پاس رو به جلو و … انجام شده است که برخی از این قوانین موجب فاصله گرفتن دو ورزش راگبی و فوتبال از یکدیگر شد که در مقالات دیگر به آنها خواهیم پرداخت.)
آرایش هرم در فوتبال
آرایش 1-2-7 نتیجه مستقیم از تمرکز اولیه بازی بر مهارت فردی، به ویژه قابلیت دریبل زدن بود. با داشتن تعداد زیادی بازیکن در جلو، استراتژی این بود که حریف را با تعداد زیاد غافلگیر کرده و بازی را به یک رقابت پرگل و آشوب برانگیز تبدیل کنند. اما این رویکرد منجر به مسابقاتی شد که ساختار نداشتند و اغلب بی نظمی در آنها موج میزد. بازیکنانی که به صورت دسته جمعی به دنبال توپ بودند و عدم حضور بازیکنان زیاد در خط میانی، بازیها را به صورت حمله های پشت سر هم و بدون تعادل و تاکتیک تبدیل میکردند. با پیشرفت فوتبال، روشن شد که این رویکرد ناپایدار است. تیمها شروع به درک کردن اهمیت داشتن آرایش متوازن تر کردند به طوریکه هم دفاعی و هم حمله ای باشند. بازیکنان و مربیان شروع به آزمایش با موقعیت بازیکنان و تاکتیک ها کردند و آرایش 7-2-1 به تدریج جای خود را به آرایش های پیچیده تر داد. این آزمایشها زمینه ای را برای توسعه آرایش های پیشرفته تر را فراهم کرد؛ به طوریکه آرایش 5-3-2 در اوایل قرن بیستم به یک استاندارد تبدیل شد.
آرایش هرم
توسعه آرایش هرم
جاناتان ویلسون در این فصل از کتاب به تحولی میپردازد که از آرایش ابتدایی 7-2-1 به توسعه آرایش 5-3-2 معروف به هرم منجر شد، که به دلیل ساختار مثلثی خود در زمین فوتبال به این نام شناخته میشود. این آرایش نشاندهنده تغییر قابل توجهی بر تاکتیک های فوتبال بود، بخاطر اینکه رویکردی متعادل تر را معرفی کرد که هم حمله و هم دفاع را شامل میشد. آرایش 5-3-2 شامل دو مدافع، سه هافبک و پنج مهاجم بود که شرایطی را مهیا میکرد که تیمها میتوانستند بازی را به طور موثرتری کنترل کنند.
به دلیل تبدیل شدن تیمها با ساختار جدید به تیم های با سازماندهی و استراتژیک تر به طوریکه تیمها میتوانستند از تمامی زمین به صورت موثر تری استفاده کنند، آرایش هرم در زمان خود انقلابی را در دنیای فوتبال به وجود آورد. سه هافبک در این آرایش نقش مهمی در ارتباط دفاع و حمله ایفا میکردند و به تیمها امکان انتقال روانتر بین این دو فاز بازی را می داد. این آرایش همچنین مفهوم خط میانی را به عنوان منطقه متمایز در زمین معرفی کرد که در آن کنترل و توزیع توپ به جنبه های کلیدی بازی تبدیل شدند. هرم به تیمها اجازه میداد که فشار بیشتری به حریف وارد کنند، سریعتر توپ را پس بگیرند و حملات هماهنگ تری را آغاز کنند.
با گسترش آرایش هرم، دوران جدیدی در تاکتیکهای فوتبال آغاز شد. تمرکز از غلبه بر حریفان صرفا از طریق تعداد بیشتر به استفاده از استراتژی و جایگیری بازیکنان در زمین تغییر کرد. تیمها شروع به توسعه درک عمیقتری از فضا، حرکت و کار تیمی کردند که پایه گذار نوآوریهای تاکتیکی بود که در این کتاب به مفصل آمده و ما هم در غالب ایپزودهایی از خلاصه این کتاب به آنها اشاره میکنیم. آرایش هرم در اوایل قرن بیستم به استاندارد تبدیل شد و تاثیر آن همچنان در تاکتیکهای مدرن فوتبال دیده می شود.
تاثیر نخستین تاکتیسین ها بر تاکتیک های فوتبال
ویلسون در ادامه فصل اول کتاب خود به بررسی نقش نخستین تاکتیسین های فوتبال پرداخته است که به اهمیت ساختار و سازماندهی در مسابقات پی برده بودند. یکی از شخصیتهای کلیدی که در این فصل مورد بحث قرار گرفته، ویلیام مک گرگور، مدیر فوتبال اسکاتلندی که نقش مهمی در تشکیل لیگ فوتبال انگلستان در سال 1888 ایفا کرد. مک گرگور و افرادی مانند او متوجه شده بودند که برای رشد فوتبال به عنوان یک ورزش، باید از ریشه های بی نظمی خود گذر کرده و تیمها سازمان یافته و تاکتیکی تر به فوتبال نگاه کنند. آنها در ترویج پذیرش قوانین و آرایش های استاندارد که به حرفه ای شدن بازی کمک کردند، نقش بسزایی داشتند.
فوتبال اسکاتلند، به ویژه در توسعه تاکتیک های فوتبال در این دوره تاثیر قابل توجهی داشت. برخلاف سبک انگلیسی که در ابتدا بر دریبل فردی متمرکز بود، تیمهای اسکاتلندی از اولین تیمهایی بودند که بر پاس دادن به عنوان یک عنصر کلیدی بازی تاکید میکردند. بازی پاس کاری، معروف به “بازی ترکیبی”، به رویکردی فکر شده تر و هماهنگ تر نیاز داشت که بازیکنان با همکاری یکدیگر توپ را در زمین حرکت میدادند. سبک بازی اسکاتلندی چالشی جدی بر سبک بازی دریبل انگلیسی ایجاد کرد و اثربخشی کار تیمی و استراتژی در فوتبال را نشان داد.
ویلیام مک گرگور
تاثیر اولین تاکتیسین ها فراتر از زمین بازی بود و آنها شروع به آموزش و تدریس فوتبال کردند. مربیانی چون جیمی هوگان، یک انگلیسی که به طور گسترده ای در اروپای مرکزی کار میکرد، نقش مهمی در گسترش دانش تاکتیکی در میان فرهنگهای مختلف فوتبال ایفا نقش کرد. تاکید هوگان بر مهارت، تکنیک و آگاهی تاکتیکی، تاثیر ماندگاری بر فوتبال در کشورهای اتریش و مجارستان داشت و به ارتقا سطح استاندارد کلی مسابقات کمک کرد. کار این تاکتیسین ها، زمینه ساز پیچیدگی های تاکتیکی بود که فوتبال را در قرن بیستم و پس از آن تعریف شد.
جیمی هوگان
فوتبال به عنوان یک بازی تاکتیکی
ویلسون همچنین تاکید میکند که ظهور آرایشهایی مانند آرایش 5-3-2 هرم، آغازگر فوتبال به عنوان یک مسابقه تاکتیکی بود. معرفی این آرایش ها به این معنی بود که تیمها دیگر نمی توانستند تنها به فیزیک بدنی یا نبوغ فردی تکیه کنند؛ بلکه باید به طور استراتژیک در مورد چگونگی غلبه بر حریفان فکر میشد. این تغییر در طرز تفکر، نقطه عطف مهمی در تکامل این ورزش بود و راه را برای توسعه های تاکتیکی پیچیده تر باز کرد.
با آرایش هرم، تیمها شروع به توجه در رابطه با چگونگی جلوگیری از گلزنی حریفان کردند. معرفی دفاع ساختار یافته تر موجب شد تا مهاجمان مجبور شوند راه های جدیدی برای شکستن دفاع تیمهای حریف پیدا کنند، که این اتفاق به خودی خود منجر به توسعه استراتژیهای خط حمله پیچیده تر شد. این دوره شاهد ظهور نقش مدافع بود، بازیکنی که تنها به عنوان خط آخر تیم نبود؛ بلکه تبدیل به بخش جدایی ناپذیری از استراتژی کلی تیم شد. همچنین نقش هافبک، به دلیل اینکه بازیکنان مسئول کنترل سرعت بازی و ارتباط دفاع با حمله بودند؛ برجسته تر شد.
این فصل زمینه را برای بقیه فصلهای کتاب فراهم میکند و نشان دهنده این است که چگونه این تحولات اولیه در حرکت فوتبال از ریشه های خود به عنوان یک سرگرمی بی نظم و بدون ساختار به سوی یک ورزش پیچیده و استراتژیک نقش داشت. از زمانی که تیمها و مربیان به اهمیت تاکتیک های فوتبال پی بردند، فوتبال به مثابه یک بازی شطرنج در زمین تبدیل شد؛ جایی که هر حرکت با دقت و برنامه ریزی صورت میگرفت. این تغییر، راه را برای چشم انداز غنی تاکتیکی باز کرد که امروز در فوتبال مدرن میبینیم؛ جایی که استراتژی و نوآوری کلید موفقیت هستند.
هادی نوری، فوتبال لب – آیا مشکل هجومی آنها قابل حل بود؟ پپ همیشه از دراختیار داشتن میدفیلد استفاده میکرد. برای کارآیی بهتر این تفکر، بهترین بازیکنان خود را در آن ناحیه استفاده و اورلود میکرد. در دو فصل اخیر، با استفاده از جان استونز یا آکانجی، به نتیجهای به نام باکس میدفیلد رسید. به یک چینش چهار نفر مربعی، که اورلود را به بهترین شکل انجام میدادند و منجر به تقدیم ضد حمله به تیم حریف نیز نمیشدند.
تفاوت این چینش با اینورتد فولبکهای مورد استفاده در لیگ، مانند آرنولد یا تریپیر، این بود که استونز یا آکانجی ذاتا فولبک نبودند؛ بلکه پست تخصصی آنها دفاع وسط بود. به همین جهت، دابل پیوتی که با رودری تشکیل میدادند، بسیار کم نقصتر از بقیه بود. علت آن؟ فیزیک بدنی قابل قبول به دلیل پست تخصصی و استایل آنها!
مشکل هجومی؟ راه حل پپ؟
مشکل این چینش اما جایی بود که تیمها برای مقابله، کاملا اگرسیو از وسط زمین دفاع را آغاز میکردند. همین موضوع باعث تشکیل میدبلاک شلوغی میشد. در نتیجه توپ کمتری به هالند میرسید. پپ برای راه حل این موضوع دست به چه کاری زد؟ استفاده از خط دفاعی 4 نفره سنتی، با وجود نفوذ فولبکها!
زینچنکو پیش از این، از سیتی رفته بود و آکانجی حالا توانایی نفوذ خیلی خوبی نداشت. پس واردیول که هم سرعت و هم قدرت حمل توپ خوبی داشت به عنوان فولبک چپ شروع به کار کرد. همچنین نقش کایل واکر بعد از خروج کانسلو که فیزیک لازم را نداشت، مانند زینچنکو دوباره پررنگ شد. این دو فولبک با وینگرها، علی الخصوص با جرمی دوکو و فیل فودن، ترکیب خوبی میساختند.
این چینش مشکل هجومی را برطرف کرد، اما در بخش دفاعی خیر! زیرا داشتن یک خط دفاع 2 نفره باعث میشد تا آنها در ضدحملهها آسیب پذیر نشان دهند. نمود این قضیه را در سری گلهای دریافتیشان یا قفلشدن بازی در برابر تیمهایی همچون؛ رئال مادرید، آرسنال، لیورپول، چلسی، کریستال پالاس، استون ویلا و تاتنهام دیدیم. با وجود نقش قابل اعتمادی که جان استونز در این نقش جدید، از خود نشان داد؛ اما در نقش دفاعی خود چنان مستحکم نشان نداد.
امتحان چینش جدید دربرابر چلسی!
حال، در این فصل و دربازی برابر چلسی، پپ تمام 90 دقیقه را از دفاع 3 نفره استفاده کرد. ریکو لوییس وظیفه اینورت کردن را برعهده داشت و تشکیل دابل پیوت میداد. اما نه دقیقا در پوزیشنی که استونز قبلا قرار میگرفت! او علاوه بر وظیفه اصلی خود، به عنوان یک پست 8 باکس تو باکس بازی میکرد. وظیفه دیگر ریکو لوییز، پوشش زونهای کثیری در زمین مسابقه بود؛ که در هیت مپ این بازیکن نیز قابل مشاهده میباشد. او به عنوان یک بازیکن بالغ، کاملا خونسرد و با تجربه بازی کرد درحالیکه اصلا مشخص نبود که فقط 19 سال دارد.
حال شکل بازی اینگونه بود. در زمان هجوم، سیتی با تک پیوت بازی میکرد و یک لوزی در وسط زمین تشکیل میداد. کوین دی بروین برخلاف همیشه سمت چپ زمین بود و همین باعث ایجاد کلی موقعیت شد. از طرفی دیگر نیز، ریکو لوییس باکس تو باکس بود و وظایف پخش توپ و البته بادیگارد دی بروین و برناردو سیلوا بودن را به تناوب انجام میداد. دراین چینش، برناردو راس این لوزی قرارداشت.
چلسی در تله موش…
حال اگر چلسی میانه زمین را شلوغ میکرد و جلوی این همکاری را میگرفت، دفاع وسطهای سیتی یعنی واردیول و آکانجی که قدرت پا به توپ خوبی نیز دارند، میتوانستند از روبن دیاز یا ادرسون توپگیری کنند و با بردن توپ به کنارهها، موقعیت و بازیسازی را در اختیار وینگرهای سیتی، یعنی دوکو و ساویو قراردهند. که ساویو مصدوم شد و بین دو نیمه فودن وارد بازی شد.
اما! سیستم کماکان ادامه داشت و وینگرها مدام با فولبکهای چلسی در موقعیت یک در برابر یک قرار میگرفتند. که قدرت دریبلینگ بالای آن باعث خلق موقعیتهای زیادی شد. بدین صورت؛ دوکو 5 دریبل موفق از 10 تلاش، 1 پاس کلیدی از 61 لمس توپ. ساویو 3 دریبل موفق از 3 تلاش، 3 پاس کلیدی از 24 لمس توپ.
این موضوع به خودی خود تهدید هجومی بسیار بیشتری به نسبت گذشته که واکر و واردیول، باید جلوی فولبکهای حریف صاحب توپ میشدند، به همراه داشت. حال این که دفاع وسطهای رونده سیتی، فضای زیادی داشتند، بخاطر شلوغ شدن مرکز زمین باعث میشد موقع پرس کول پالمر مجبوربه پرس واردیول شده و از پوزیشن خود خارج شود. همین باعث ایجاد فضایی خوب، درست پشت سرش میشد. این موضوع باعث بیرون آمدن دی بروین از کاور شدو، و درنتیجه تبدیل شدن به اولین آپشن پاس میشد.
پارکی خلوت، استعارهای برای بیان میانه زمین چلسی!
دی بروین، وقتی توپ را میگرفت با دید خوبی که به کل زمین دارد، شروع به پخش توپهای موثر همیشگی خود و یا شروع به حرکت پا به توپ و موقعیت سازی مستقیم با شوت، یا پاس به هالند میکرد. همین اتفاق باعث میشد که وینگر سیتی که حالا دوکو، ساویو یا فودن باشند، قابلیت کات اینساید داشته باشند و در نیم فضاها تا فولبک چلسی که مالو گوستو یا کوکوریا باشد، در موقعیت تک به دو قرار گیرد و موقعیت سختی داشته باشد. این به خودی خود، حالتی نامتقارن درست میکند که در خط میانی که ریکو لوییس یکم عقبتر از کوین قرار میگیرد و از آن طرف نیز، جابجایی مدام وینگرها که مدام جناح بازی خود را عوض میکردند، خط دفاع چلسی را از پای درآورده بود.
مزایای این سیستم اینجا تمام نمیشد! وقتی چلسی شرایط را دید، سعی کرد این همه فضای عرضی را از بازیکنان سیتی بگیرد. پس یکی از هافبکهای خود را موظف به مراقبت از دی بروین میکند. دیگری را نیز به عنوان یار پرس برناردو سیلوا و یا نقش وینگر در لحظه قرار میدهد.
مشکل هجومی! گرگیجه در زمین فوتبال
نتیجه؟ سمت راست میدفیلد چلسی کاملا باز میشود و با یه سوییچ پلی ساده، جناح بازی را عوض میکند و از آن شلوغی خارج میشود. علت لمس توپ بیشتر دوکو نیز همین موضوع بود. به قدری این سوییچ انجام میشد تا توپ به ریکو لوییس میرسید که او نیز دوکو را صاحب توپ میکرد. تا در عدم حضور لاویا چون در سمتی دیگر مشغول بود، به خط دفاع چلسی نفوذ کند و اگر دوکو دقت بیشتری به خرج میداد، شوت او نیز گل میشد.
دوباره این موضوع باعث شد کول پالمر و انکونکو پرس پسیوتری اعمال کنن. بنابراین بالا بازی نمیکردند و انزو فرناندز نیز یارگیر اصلی کواچیچ شده بود، تا تک پیوت سیتی را از تمپو بازی خارج کند. حتی در دقایقی دو نفره کواچیچ را تحت پرس قرار میدادند که ارتباطهای او را قطع کنند؛ اما این لوزی خط میانی سیتی باعث شده بود تا همیشه در صحنهها، برتری 1 نفره داشته باشند. اگر کواچیچ نیز تحت پرس شدید قرارمیگرفت، باقی آزاد میشدند و مدافعین میانی، گزینههای بیشتری برای پاس داشتند.
استفاده از چینش نفر 12ام؛ راه حل نهایی برای حل مشکل هجومی، میانی و تدافعی
دوباره یک کار هوشمندانه از پپ شکل گرفت. هنگامیکه کواچیچ را تحت من مارک فرناندز دید، کواچیچ را به کنارهها میبرد تا انزو نیز با او به کنارهها برود و همین باعث ایجاد یک بزرگ در میان خط پرس چلسی میشد. همین موضوع باعث میشد تا استفاده از پیرسینگ پاس کاربرد زیادی در بازی سیتی ایفا کند. پیرسینگ پاس همان پاس عمقی خط شکن یا پرس شکن است.
در مورد همه حرف زده شد غیر از برناردو سیلوا. او کاملا فری روم (free roam) بود و هرجای زمین سر و کلهاش پیدا میشد. هرکسی که تصمیم میگرفت را صاحب توپ میکرد و گاهی اوقات ناگهان به داخل نفوذ میکرد. لحظهای نیم فضا بود، لحظهای نزدیک به وینگر، لحظهای نزدیک به دایره وسط زمین. خط دفاع و پرس چلسی انقدر با بقیه بازیکنها مشغول بودند، اصلا نمیدانستند برناردو را چکار کنند! پس بیخیال او شدند و برناردو هر اسبی که خواست تازاند و در نهایت یک پاس گل را نیز به نام خود ثبت کرد.
بدین شکل که شما به تصور اینکه گواردیولا همیشه در خط میانی نیازمند نفری اضافه است؛ اما در نهایت شاهد آزاد شدن یار خودی و در قبال آن، درگیری نفر حریف (داشتن نفر اضافه در تمام طول بازی) خواهید بود. گویا 12 نفر در برابر 11 نفر قرار گرفتهاند. انگار حریف یک اخراجی دارد و یار دوازدهم تیم پپ، نه تماشاگران و نه داور هستند.
نقاط ضعف سیستم پپ؟ دو نمره
نقطه ضعفی که به نظرم قابل مشاهده است، ترنزیشنهای خیلی سریع و ضد حملههای برق آساست! که چلسی توانایی همچین کاری را ندارد. اما برای مثال رئال مادرید سال گذشته توانست آن را اجرایی کند. اما آنها اکنون نه تونی کروس ندارند. همچنین بخاطر امباپه، بلینگام قابلیت حرکتهای آزادانه گذشته خود را نخواهد داشت. باید صبر کنیم و در انتظار بازی انها در لیگ داخلی در برابر آرسنال و لیورپول و شاید یونایتد، و عکس العمل هریک از سرمربیهای انها برابر سیتی باشیم.
شما برای تقابل با مشکل هجومی و تدافعی پیش رو، باید زیر 6 ثانیه توپ را از خط دفاعی خود، به باکس سیتی برسانید. آن هم با حداقل 2 بازیکن که مایند ست بازیکنانتان باید انقدر قوی باشد، که وقتی 90 دقیقه در حال دفاع کردن در مقابل به ظاهر 12 نفر هستند، در کسری از ثانیه ذهنیت خود را عوض کرده و انقدر سرپنجه باشند که حرکات رو به عقب خود را به حرکات رو به جلو، آن هم به قصد استفاده حداکثری از حداقل موقعیتها کنند.
برای شنیدن تحلیلهای صوتی هفتگی در پادکست فوتبال لب، از این لینک به ما گوش کنید.
امیرحسین محمودی، فوتبال لب– هر فصل جدید برای طرفداران پریمیرلیگ امیدوار کنندهست. امیدی که این فصل متفاوت خواهد بود، یا در مواردی، مثل چهار فصل گذشته تکراری.
بخشی از این دلیل بخاطر چهرههای جدید است، که ممکن است امیدهای واهی برای طرفداران به ارمغان آورد، چه خرید جدید و چه بازیکنی از آکادمی.
کوبی ماینو و آدام وارتون که در دو فصل گذشته حتی یک بازی هم انجام ندادند در اسکواد انگلستان برای یورو 2024 قرار گرفتند.
تعداد زیادی بازیکن جوان جدید وجود دارد که امیدوارند در فصل جدید شروعشان را برای تیم اصلی رقم بزنند. به ده بازیکن زیر 21 سال میپردازیم که حتی یک بازی هم در پریمیرلیگ انجام ندادهاند، اما ممکن است در فصل جدید فرصتی داشته باشند.
اریک تنهاخ توبی کولیر را بعد از پیروزی در فینال افای کاپ فصل گذشته برابر منچسترسیتی در ورزشگاه ومبلی را بازیکنی معرفی کرد که ارزش چشمداشت دارد. دقیقا مانند کوبی ماینو که در قهرمانی کارابائو کاپ در فصل قبل از آن دیدیم، تنهاخ بازیکن آکادمی را به جشن فینال دعوت کرد و به او گفت که میتواند به زودی بخشی از این شادی باشد.
یونایتد درصدد است که در این فصل به کولیر شانسی برای بازی در تیم اصلی بدهد. مصدومیتش روند او را کندتر کرد، اما هیچوقت در مورد کیفیت او شکی وجود نداشت.
توبی کولیر اولین بازی خود برای یونایتد را در بازی کامیونیتی شیلد برای منچستریونایتد انجام داد.
حضور تنهاخ در امضای قرارداد جدیدش در این تابستان، اتفاقی کمیاب برای بازیکنی بود که از ردههای کارینگتون بالا آمده، با اینحال نشان دیگریست که سرمربی او را بازیکن مهمی در نظر میگیرد.
پسر 20 سالهای که از تیم برایتون در سال 2022 به خدمت گرفته شد، یک میدفیلدر هولدینگ است که در عین حال میتواند به عنوان باکس-تو-باکس عمل کند. قسمتی که یونایتد در آن مشکل دارد. توانایی کولیر با حمل توپ و سرعت و قدرتش باعث میشود بتواند مناطق بزرگی در زمین؛ چه در حمله، چه در دفاع را پوشش دهد. چیزی که او را برای بازی ترنزیشنال و تمپو بالای یونایتد، شخص مناسبی قرار میدهد. حواستون بهش باشه.
لوکاس برگوال یکی از خبرهای پر سر و صدا در روز ددلاین ژانویه بود. جوان سوئدی انتقال به تاتنهام به جای بارسلونا را انتخاب کرد.
بنظر تصمیم او برای انتخاب اسپرز، تصمیم درستی بوده، چرا که این بازیکن به همین زودی جایی در تیم در اولین بازی فصل برابر لستر یافته است.
لوکاس برگول از تیم سوئدی یورگندرز به تاتنهام پیوست.
برگویل در پست میدفیلد نمایش خیلی خوبی در پیشفصل زیر نظر انژ پستکوگلو نشان داده است. علیرغم اینکه تنها 18 سال سن دارد، او در تمام زمین احساس راحتی میکند و در یک سوم دفاعی حریف خطرناک ظاهر میشود.
این جوان میتواند حمل توپهای خطشکن و هجوم به فضاهای تنگ انجام دهد. او قطعا میتواند بار خلق موقعیت را از دوش جیمز مدیسون که در عین انجام این کار در خطوط عمیقتری قرار میگیرد، بردارد. اگر دیدید که او برای تاتنهام نقش رهبر را بازی میکند، متعجب نشوید.
اوماری هاچینسون اولین بار در سن 12 سالگی در دید رسانهها قرار گرفت، زمانی که داشت مهارتهای تکنیکیاش را به عنوان بازیکن آکادمی آرسنال به رخ میکشید.
هاچینسون، وینگر چپ پایی که به زدن به سمت راست علاقه دارد، در سن 18 سالگی به چلسی رفت، اما احساس کرد آیندهاش در ایپسوئیچ روشنتر است، بعد از اینکه به صورت قرضی در این تیم درخشید، به صورت دائمی به این تیم پیوست.
عملکرد او ایپسوئیچ را راضی کرد که برایش 18میلیون پوند خرج کند که رکورد نقل و انتقالات باشگاه را شکست، چون هاچینسون در فصلی که برایشان بازی کرد، ده گل و شش پاس گل در اولین فصلش در فوتبال حرفهایاش به سرانجام رساند.
هاچینسون بعد از باخت یک بر صفر چلسی برابر منچسترسیتی در ژانویه 2023 زمانی که گراهام پاتر سرمربی آنها بود، کمی از مزه پریمیرلیگ چشید، اما تا اکنون باید صبر میکرد. اگر او بتواند با ایپسوئیچ جهشی در پریمیرلیگ انجام دهد، احتمالا چند نفری در باشگاه سابقش از رفتن او پشیمان خواهند شد.
اگر یانکوبا مینته در لیست برایتون باشد، طرفداران نیوکاسل ممکن است از دیدن بازیهای برایتون آزرده خاطر شوند. فروش سی میلیون پوندی او در اواخر ژوئن هیچوقت نقشه نیوکاسل نبود، اما برای در امان بودن آنها در قوانین سود دهی و تامین مالی لازم بود. مینته در فاینوردِ فصل گذشته آرنه اسلاوت در پست وینگ راست خوش درخشید، با به ثمر رساندن ده گل و شش پاس گل که به آنها در نایب قهرمانی اردویزه هلند کمک کرد. عملکرد او در پیش فصل احساسی را در بر گرفت که برایتون دوباره در بازار نقل و انتقالات کودتایی کرده است. بازیکن 20ساله، سال گذشته در باشگاه هلندی اودنزه بولدکلاب بازی میکرد. سرمربی جدید برایتون، فابیان هورزلر چندین گزینه در این پست مثل مینته، سیمون آدینگرا و کائورو میتوما دارد. ملی پوش گامبیا میتواند سوپرایز خوبی باشد. مینته که کات زدنهای خطرناکی با پای چپ دارد، میتواند در میانه و وینگ چپ بازی کند. که باعث میشود او در این فصل تاثیرگذار باشد.
ایتان نوانری، جوانترین بازیکن تاریخ پریمیرلیگ، ممکن است بتواند در این فصل شانسش را برای تاثیرگذاری در آرسنال پیدا کند. حضورش در نیمکت در بازی با برنتفورد در سال 2022، با 15سال و 181روز سن، باعث شد در پریمیرلیگ تاریخ سازی کند. اما او امیدوار است کریرش به اینجا ختم نشود.
میکل آرتتا از زمانی که تبدیل به کاندید برای قهرمانی در پریمیرلیگ شدهاند، با انتقاداتی مبنی بر کمبود استفاده از بازیکنان آکادمی مواجه شده است، اما نوانری میتواند این منتقدان را ساکت کند. مایلز لویز-اسکلی، بازیکنی با همان روند نوانری، گزینه مناسبی برای این لیست بود. نوانری با مارتین اودگارد و دکلن رایس در جنگ برای فیکس بودن است، اما نشانههای خوبی نشان داده است که میتواند دارایی خوبی برای آرسنال به عنوان بازیکن خارج از نیمکت باشد. آرتتا توانایی نوانری در فرار از فضاهای تنگ را مورد ستایش قرار داده و او را با جک ویلشر که مربی او در آکادمی آرسنال بود، مقایسه میکند.
آرسنال توانسته او را با وجود پیشنهادهایی از چلسی و منچسترسیتی در باشگاه نگه دارد، اما آرتتا زیر این فشار است که آیا این بازیکن 17 ساله را بازی دهد یا ریسک از دست دادن او با مصدومیت را به جان بخرد. اگر نوانری بتواند خود را نشان دهد، آرسنال ستاره دیگری در دستانش دارد.
انتقال آماریو کوزیر-دوبری به برایتون یکی از دلایلیست که طرفداران آرسنال در مورد بازی رسیدن به جوانان این تیم انتقاد میکنند. وینگر راست چپپا قرارداد تمدید با آرسنال را با رفتن به ساحل جنوبی به خاطر اینکه راه راحتتری برای رسیدن به تیم اصلی داشت، معاوضه کرد.
در مورد کوزیر-دوبری، با توجه به اینکه رقابت او با بوکایو ساکا که همیشه در ترکیب حاضر است، سخت بود و رفتن او اجتناب ناپذیر بود.
هرچند او برای بازی کردن در پست وینگر کار خیلی سختتری از تازهوارد دیگر یعنی مینته و بازیکنانی مثل آدینگرا و میتوما دارد.
طرفداران آرسنال توجه دقیقی به استادیوم آمکس برای پیگیری کردن بازیهای او دارند.
مسیر شگفتانگیز برایتون برای بازی گرفتن و تطابق دادن بازیکنان جوان با تیم اصلی، شاید مهمترین دلیل آن است که او در مسیر مناسبی برای ورود به پریمیرلیگ داشته باشد.
آرچی گری 24مین بازیکنیست که مسیر پدرش را برای رسیدن به پریمیرلیگ طی کرده است.
اندی گری 51بازی برای لیدز انجام داده و در تیمهایی مانند ناتینگهام فارست و ساندرلند انجام داده، درحالی که انتظار از پسرش بعد از انتقال او از لیدز به تاتنهام، بیشتر است.
گری از خانواده فوتبالی میآید که تا سه نسل ادامه دارد. پدربزرگش، فرانک، برنده کاپ اروپاییست، درحالی که عموی بزرگش، ادی، از اسطورههای لیدز است.
مدتی زمان برد تا گری اعتماد سرمربیاش پوستکوگلو را بدست آورد، چرا که او در پیش فصل گری را در پست دفاعی بازی میداد.
انعطافپذیری او باعث شده که این ایده وجود داشته باشد که بازیهای زیادی از او در لباس تاتنهام خواهیم دید. بازیکن جوان اما بالغی که تجربه زیادی در باشگاه لیدز با مربیان مختلف داشته است.
بهترین بازی گری را زمانی خواهید دید که او به عنوان میدفیلدر باکس-تو-باکس بازی میکند.
هری آماس در روند رسیدن بازیکنان جوان به تیم اصلی در منچستریونایتد از دیگران جلوتر بوده. او در فصل گذشته که از واتفورد به تیم زیر 21سال پیوست، به سختی فرصت بازی میکرد، اما او اکنون خود را در قاب احتمالی برای حضور در تیم اصلی میبیند.
این بازیکن 17 ساله یکی از موفقترینها در تور پیشفصل تیم بود، در فلنک سمت چپ به خوبی با رشفورد ارتباط داشت و نشان از تواناییاش در رسیدن به رده بالاتر تیمی داشت.
در دسترس نبودن لوک شاو و تایرل مالاسیا مشکلی در سمت چپ دفاعی برای یونایتد ایجاد کرده. البته که راهحلهایی وجود دارد، اما آماس با توجه به اینکه هر سه بازی در آمریکا در ترکیب آغازین بود، خود را کاندید بزرگی برای این پست کرده است.
هری آماس در فصل گذشته بر روی نیمکت یونایتد بود، اما هنوز نتوانسته بازی اول خود را برای یونایتد انجام دهد.
نوع بازی این فولبک چپ با لوک شاو مقایسه شده، و حتی خود شاو هم زمانی که از او سوال شد که کدام بازیکن جوان را باید تحت نظر قرار داد، نام آماس را برد.
شاو امیدوار است که مصدومیتش رفع شود، اما اگر این مشکل همچنان پابرجا باشد، یونایتد یک گزینه برای مدنظر قرار دادن دارد.
تنهاخ دیدگاهش برای بازی دادن به آماس در این فصل را وسعت داده، با اینکه گفته که او در موقعیتی که ماینو یک سال پیش خود را در آن میدید، نیست، اما از این راه خیلی هم دور نیست.
ساویو یکی از مثالهای درخشان مدل باشگاهداری سیتی گروپ است. او از تیم فرانسوی ترویرس، بعد از حضور قرضی در تیم خیرونا (که مالکین هر دو تیم سیتی گروپ است) خریده شد. او به کشور مادرش برای بازی در پریمیرلیگ برگشته است. یازده گل و ده پاسگل برای خیرونا در تمامی رقابتها در فصل گذشته عملکرد خوبی برای بازیکن 20 ساله بود. فرم او به خیرونا کمک کرد که این تیم برای اولینبار در تاریخش، به لیگ قهرمانان راه پیدا کند. ساویو چپ پاست و در هر دو سمت وینگ بازی میکند، با اینکه اکثر اوقات در فصل گذشته در سمت چپ بازی میکرد. میشل، سرمربی خیرونا گفته بود که از زمان وینیسیوس جونیور کسی را با این مقدار توانایی در یک به یک ندیده است.
رفتن خولیان آلوارز از منچسترسیتی یک جای خالی برای خط حمله منچسترسیتی ایجاد میکند که ساویو میتواند آن را پر کند. مدیر فوتبالی تاکسیکی بگیریستین اظهار داشت که این وینگر نقش بزرگی برای قهرمان فصل پیش پریمیرلیگ بازی میکند. خرید ساویو چیزی بود که به اندازه کافی به آن پرداخته نشد، اما او را زیرنظر داشته باشید.
میکی مور جوانترین بازیکن حاضر در لیست تاتنهام است که به تازگی تولد 17سالگیاش را جشن گرفته است. اما مهاجم جوان تاتنهام را دست کم نگیرید.
اسپرز، میکی مور را در درجه بالایی قرار میدهد، که دلیلی بر تصمیم امضای قرارداد سه سالهشان با او بود، بیشترین زمانی که میتوان با یک بازیکن زیر 18سال قرارداد بست. انتظار میرود که مور شانسی برای بازی در پریمیرلیگ زیرنظر پوستکوگلو داشته باشد، چون تاتنهام به عمق اسکواد بیشتری بخاطر حضورشان در لیگ اروپا احتیاج دارد. مور زمانی که در پریمیرلیگ فصل گذشته در برابر منچسترسیتی به میدان رفت، تبدیل به جوانترین بازیکن تاریخ اسپرز شد. همانطور که در هفته آخر در بازی با شفیلدیونایتد در نیمکت بود. این مهاجم در فصل گذشته در پریمیرلیگ 2 بسیار پرکار نشان داد، با به ثمر رساندن 14گل و ثبت 8پاس گل در دوازده بازی، به سلاح مهلکی برای پستکوگلو تبدیل شده است.
همانطور که میبینید، تری انیورنی بازیکن یازدهم در لیست دهتایی ماست. او گزینه اضافی ما در این لیست میباشد و دلیلش هم این است:
انیورنی یکی از چندین جوان لیورپول بود که در فصل گذشته توسط یورگن کلوپ بخاطر بحران مصدومیت به تیم اصلی فراخوانده شد. و همین باعث شد با بازی کردن در افای کاپ تبدیل به جوانترین بازیکن تاریخ لیورپول شود.
عملکرد انیورنی در پیشفصل، تهییجی در میان هواداران لیورپول ایجاد کرد. گل او به سویا در آنفیلد، بهترین راه برای اتمام پیشفصل بود.
اما آرنه اسلاوت در برابر بازی کردن او صبر به خرج داده، او گفت که انیورنی برای بازی و تحمل فشار در پریمیرلیگ نیاز به رشد بدنی خود دارد، که روند فکری منطقیای به نظر میآید.
لیورپول انیورنی را از لستر در سال 2023 به خدمت گرفت.
نقشه لیورپول برای انیورنی، وارد کردن تدریجی و با آرامش او به تیم اصلی میباشد تا در روند رشد فیزیکی او عجلهای به خرج داده نشود و ریسک مصدومیت او پایین بیاید، که باعث کاهش زمان بازی در پریمیرلیگ میشود.
در عین اینکه فیزیک او کاملا مناسب و آماده شروع در پریمیرلیگ نیست، او استعداد کافی برای حضور در تیم اصلی را دارد.
عسل رضائی-فوتبال لب؛در طول بیش از یک قرن مردم، در سراسر دنیا وارد کالبد ورزش فوتبال شدهاند و مسئله طرفداری را تبدیل به یکی از مهم ترین عوامل موفقیت و عمر یک باشگاه کردهاند. رابطه میان هواداران و باشگاهها با تمام زیبایی های خود گاهی با عبارتها یا کلماتی خاص بیان میشود که برای افراد یادآور تیم محبوب یا حتی یکی از رقبای باشگاهخودی است. در این مقاله به تعدادی از همین اصطلاحات هواداری خواهیم پرداخت.
استادیوم سانتیاگو برنابئو، میزبان احتمالا بزرگترین جامعه هوادارای فوتبال باشگاهی ملقب به مادریدیستا
انگلیس،هسته اولیه هواداران
با رسوخ فوتبال در زندگی مردم بریتانیا به عنوان خانه فوتبال، در طی سالیان متمادی همواره جالبترین اصطلاحات و القاب هواداری را به وجود آوردهاند که در ذهن فوتبالدوستان در سرتاسر زمین ماندگار شده است. از عنوان “Big Six”تا اسامی هیجانانگیزی که به استادیومهای جادویی خود اختصاص داده است. اما نام هایی که طرفداران هر تیم برای خود یا تیم رقیب برگزیدهاند از درخشانترین پدیدهها در فرهنگ هواداری این کشور است. اکنون به چند مورد از مشهورترین آنها اشاره خواهیم کرد.
منچستریونایتد که اغلب با نام شیاطینسرخ یادمیشوند پیوند عمیقی با شهر منچستر دارند. مانکویانز نامی است که هواداران این تیم نسبت داده میشود. ساکنین شهر منچستر به لاتین اینگونه خطاب میشوند. “The Rags” به معنای ژندهپوشان نیز نامی تحقیرآمیز است که طرفداران منچستر سیتی به این تیم با توجه به ورشکستگی مالی در دهه ۱۹۳۰ اعطا کردند اما در طی سالیان این عبارت توسط هواداران بازپس گرفته شدهاست.
نیمه آبی شهر منچستر عموما با نام آبیآسمانی ها صدا زده میشوند که اشاره به رنگ پیراهنهای منچسترسیتی دارد اما واژه “Citizens” در فرهنگ هواداری سیتی به رسمیت شناخته شدهاست. بدینشکل هواداران و بازیکنان باشگاه خود را معرفی میکنند زیرا بر این باورند که آنها شهروندان اصلی شهر منچستر هستند.
دمدستیترین شهر این لیست متعلق به باشگاه آرسنال است. “Gooner” به معنای توپچی به دنبالکنندگان و البته بازیکنان این تیم اطلاق میشود که به معنای “توپچی” است. در سال ۱۹۸۸ با تاسیس این باشگاه در کارخانه تولیدات توپجنگی(به انگیسی:Arsenal)شمال لندنیها با این نام گره خوردهاند.
لکلکها واژهای بینالمللی برای اشاره به باشگاه لیورپول نیست اما “The Reds” برای سالیان درازی به تنهایی یادآور مبارزان آنفیلد است. “Scousers” لقب دیگری برای این باشگاه است که استفادهای ندارد. باشگاه اورتون، در دیگر سمت دربی مرسیساید به همین نام شناخته میشود. البته اورتون نیز به تنهایی عنوان تافیها را یدک میکشد.
هواداران قرمزهای شهر لیورپول در حال تشویق کرد باشگاه خود
به وستهم “Irons” به معنای آهنیها و به نیوکاسل “Toon Army” یک واژه محلی که بیانگر ارتش شهر(نیوکاسل) است، گفتهمیشود. ایپسویچ تاون نیز عضو تازه وارد لیگ برتر، پسران تراکتور خطاب میشود.
در دیگر نقاط بریتانیا
رقابت دیرینه دوباشگاه رنجرز و سلتیک در قلب گلاسکو یکی از بزرگترین دشمنیها در تاریخ فوتبال است. هواداران خاص این دو تیمباعث شدند که نوع جدیدی از تشویقها و فریادها در زمین فوتبال به وجود بیاید اما قطعا یکی از مهمترین عناصر تشکیل دهنده این داستان ریشههای قومیتی این دو تیم است.
سلتیکی ها خود را”The Bhoys” میخوانند که اشاره به زبان گالیک دارد. کاتولیک های ایرلندی ساکن در اسکاتلند با اضافه کردن حرف H به واژه The boys به معنای پسران فرهنگ خودرا در باشگاه و نام آن به نوعی درونی کردند. رنجرزیها خود را “The Gers” صدا میزنند که کوتاه شده نامگلاسکو رنجرز است اما عنوان “teddy bears” از دهه ۷۰ میلادی بسیار پرطرفدار است و با لهجه غلیظ اسکاتلندی توازن خوبی در شعارهای هواداری باشگاه با گِرس ایجاد میکند.
دیدار دو تیم سلتیک و رنجرز که به دلیل مجادلات و مذهب کاتولیک و پروتستان نزد هواداران مهم است.
اسپانیا و تاثیر عمیق ملیگرایی
بحث قومیتی و نژادی در اسپانیا هرگز از فوتبال جدا نبوده است. این موضوعی دلیلی برای تولید اصطلاحات و کلماتی شده است که در دل خود هم تاریخ را جا کرده است،هم عشقوعلاقه به این ورزش. البته که همه اسامی خاصه از این الگو پیروی نمیکند اما شگفتیهایی را خلق کردهاست.
به طور مثال هواداران رئال مادرید در بیشتر اوقات مادریدیستا ها خطاب میشوند. اشاره مستقیم به پایتخت اسپانیا، شهر مادرید یکی از نمادهای ملی کشور بیانگر وابستگی ملی این باشگاه است. البته عنوان کهکشانی ها یا”Los Galácticos” انحصاراً به حضور ستارگان بیشمار در دوران مدیریت فلورنتینو پرز مربوط میباشد که به نام باشگاه گره خوردهاست. سفید ها یا همان “Los belancos” نام مشترک هواداران و رئال مادرید است.
بارسلونا که تا سال ۱۹۰۹ ورزشگاه اختصاصی نداشت،در سال ۱۹۲۲ به استادیوم ۶۰۰۰۰ نفری les cortes منتقل شد. روی دیوار های این استادیوم کلمه “cule” نقش بسته بود. کوله به طرز تعجبآوری به معنای الاغ است اما در کاتالونیا به عنوان واژه تحقیرآمیز به کار نمیرود. “Socis” سطح بعدی هواداری بارساست. صدوپنجاه هزار نفر به این عنوان شناخته میشوند و حق شرکت در انتخابات بارسلونا را دارند. “Penyes” کلمهای است که به جامعهای از هولیگان های آبیواناری اشاره میکند.
اگر عبارت”Roji belancos”را از میان اسامی مشهور اتلتیکو مادرید فاکتور بگیریم، قطعا عنوان تشکساز ها از غیرمنتظره ترین لقبهاست. طرفداران و بازیکنان این تیم با این اسم صدا زده میشوند زیرا پس از جنگ داخلی اسپانیا،رنگ تقریبا تمام تشکها راهراه سفید-قرمز بود.
احتزاز پرچم ایالت باسک در استادیوم سن مامس توسط هواداران اتلتیک بیلبائو
نام استادیوم شهر بیلبائو “San Mámes” است. برای فهمیدن و درک اهمیت این عبارات باید بدانیم که یکی از افسانههای دولت عثمانی و تمام امپراطوری آنها مامس نام دارد. فردی که در کاپادوکیه ترکیه متولد شد و به بردگی گرفته شد.وقتی به سیرک فروخته شد، در قفسی از شیرها رها شد اما پیش از اینکه بلعیده شود، شیرها پیش پایش دراز کشیدند و اورا نکشتند. درست است که توسط سربازان به قتل رسید اما اهالی باسک و دیگر کشورها مامس و این شیر ها مقدس شمرده میشوند و “Leon”یکی از القاب باشگاه اتلتیک بیلبائو و هواداران است.
ایتالیا در دل تاریخ
الترا ها به طور کلی به هواداران بسیار سفتسخت در ایتالیا گفتهمیشود. همان جانبرکفانی که برای تیم های خود سینه سپر میکنند البته که این واژه بینالمللی جنبه خشونت آمیز نیز دارد اما نمیتواند خود را از فرهنگ هواداراری ایتالیا جدا سازد. برخی از القاب نیز هستند که اختصاصا به هر تیم یا یا گروه هواداران اشاره دارد که جلوتر به آنها اشاره خواهم کرد.
اهالی شهر میلان خودشان را یا راهراه قرمز میدانند یا راهراه آبی. “Nerazzuri” یعنی مشکی آبی. طرفداران اینترمیلان باشگاه خود و البته یکدیگر را اینگونه خطاب میکنند. اما در نگاهی جزئی تر “Biscione” بیشتر به حالوهوای حاضران جوزپهمهآتزا نزدیک است. کلمه افعی، الهی مادر شهر میلان است که اغلب در حال بهدنیا آوردن فرزند نیکوی شهر نمایشداده میشود.
نبرد نراتزوری و روسونری در استادیوم سن سیرو شهر میلان_تصویر مشهور داربی میلان و غوغا هواداران
اما نیمه قرمز شهر دوست دارد بیشتر از اینکه”Russoneri”تلقی شود. با نام “Cascivit” هواداران خود را صدا کند. چاشیویت یعنی پیچ گوشتی و در واقعیت اشاره به بنیانگزاران و هواداران اولیه میلان میکند که از طبقه کارگر جامعه شهری بودند.
یوونتوس خود را با نام “Bianconeri” معرفی میکند که مشابه دوغول میلان به رنگ پیراهن باشگاه اشاره وارد اما قطعا زیبایی عنوان بانوی پیر را برای یووه ندارد. احتمالا بامزه ترین لقب این لیست متعلق به همین باشگاه هست که عبارت دوستدختر ایتالیا یا”La Fidanzata d’italia” است.
افسانه شهر برای همیشه روی لوگو باشگاه رم نقش بسته است. نگارهای که برای همیشه به هواداران باشگاه بیشتر ازینکه زردوقرمز ربط دهد، کلمه”Lupi” یا همان گرگها را مربوط میکند.
التراها و هواداران رم که تیم خود SheWolf خطاب میکنند.
در این مقاله به اسامی اندکی از تیمهای اروپایی و هواداران آنها پرداختیم. اما در آینده نزدیک قطعا وارد جزئیات بیشتری از این دنیای قابل تامل خواهیم شد.