بایگانی دسته‌ی: مقاله ها

انگلیسی های زرنگ/ راهکار انگلیسی‌ها برای حفظ آمادگی در هنگام جام‌جهانی

باشگاه‌های انگلیسی مجوز برگزاری بازی‌های دوستانه به منظور حفظ آمادگی بازیکنان دعوت نشده در هنگام جهام‌جهانی قطر را کسب کردند.

کیارش غریبی، فوتبال لب – همانطور که می‌دانید برخلاف روال عادی، جام‌جهانی ۲۰۲۲ قطر به جای تابستان در زمستان برگزار خواهد شد. این امر بدان معناست که نزدیک یک ماه و نیم از فوتبال باشگاهی خبری نخواهد بود و این به مذاق خیلی از تیم‌ها و مربیان خوش نیامده‌است، به خصوص مربیان و باشگاه‌های انگلیسی.

جدال میان آرسنال و ولورهمپتون در ۱۲ نوامبر، آخرین تقابل پریمیرلیگ قبل آغاز اردو آماده‌سازی تیم های ملی برای جام‌جهانی می‌باشد. لیگ به مدت ۶ هفته تعطیل خواهد بود و در تاریخ ۲۶ دسامبر، با دیدار آرسنال و وستهم در امارات از سر گرفته خواهد شد.

بسیاری از باشگاه‌های سطح اول فوتبال انگلستان نمایندگان بسیار کمی در جام‌جهانی خواهند داشت و درصد زیادی از اسکواد اولیه، به قطر نخواهند رفت و همین می‌تواند آمادگی آن‌ها را شدیدا تحث تاثیر قرار بدهد.

همچنین ممکن است مربیان بخواهند تا بازیکنان باقی‌مانده از حالت بدنی ایده‌آل خارج نشوند و در آغاز دوباره لیگ و باکسینگ‌دی، کامل‌ترین و آماده‌ترین ترکیب ممکن را در اختیار داشته باشند.

همه این‌ها دلایل محکمی بود تا باشگاه‌های انگلیسی موفق به دریافت چراغ سبز برای انجام دیدار های دوستانه با یکدیگر هنگام برگزاری جام‌جهانی ۲۰۲۲ قطر داشته بشوند.

اریکسن و تولدی دوباره/ آغاز بخش جدیدی از زندگی هافبک دانمارکی

کریستین اریکسن هافبک ۳۰ ساله‌ی دانمارکی با امضای قراردادی ۳ ساله به منچستریونایتد پیوست و مرحله‌ای جدید در زندگی‌اش را آغاز کرد.

ایلیا درویش، فوتبال لب – کمتر از ۱۲ ماه پیش بود که در سری مسابقات یورو، کریستین اریکسن در بازی مقابل فنلاند دچار سکته قلبی شد اما او آرام آرام به زندگی بازگشت. او به دلیل وجود باتری در قلبش و ریسک بالا، اجازه‌ی بازی در ایتالیا را نداشت بنابر‌این ناچار به جدایی از اینتر میلان شد. اما بازی در انگلیس برای او مانعی نداشت، پس به پیشنهاد کوتاه مدت برنتفورد پاسخ مثبت داد.

شاید بزرگترین برنده‌ی برنتفورد در فصل گذشته، اریکسن بود که بازگشتش به فوتبال حرفه‌ای را به تمامی جهان اعلام کرد. و البته اگر کمی بی‌رحمانه و صادقانه به موضوع نگاه کنیم، فوتبالیستی مانند کریستین اریکسن برای برنتفورد بیش از حد خوب بود.

از طرفی اگر یک‌سال پیش کسی به شما می‌گفت که کریستین اریکسن در فصل آینده تحت نظر سرمربی هلندی برای شیاطین سرخ به میدان خواهد رفت، احتمالا او را احمق خطاب می‌کردید. اما خروج پل پوگبا از منچستریونایتد اریک تن‌هاگ را به شدت نیازمند جذب یک عنصر بازیساز برای تیمش ساخت.

و البته شاید حضور او در اولدترافورد، پوگبا را از یاد همگان ببرد و به هافبک فرانسوی ثابت کند که سرخ‌ها نیازی به او ندارند. اریکسن توانست در برنتفورد نشان دهد که توانایی ارسال پاس‌هایی را دارد که از دست کمتر کسی برمی‌آید. در باشگاهی مثل منچستر‌یونایتد که مهاجم‌ها از مشکل کمبود موقعیت در عذاب هستند، همچین ویژگی‌ای در اریکسن می‌تواند او را به عنصری بسیار مهم تبدیل کند.

برونو فرناندز با ورودش به اولدترافورد در سال ۲۰۲۰، توانست به دلیل ویژگی‌هایی نظیر فوتبال سربالا و رو‌ به‌ جلو، جانی تازه به خط هافبک منچستریونایتد تزریق کند. ویژگی‌هایی که در اریکسن هم وجود دارد و البته اریکسن فوتبال کم ریسک‌تری به نمایش می‌گذارد و قابل اعتماد‌تر است.

اریکسن می‌تواند در میانه زمین و کمی جلوتر (پست شماره ۸ و ۱۰) برای منچستریونایتد به میدان برود و نقشی اساسی و مهم در تیم تن‌هاگ داشته باشد.

بر خلاف شرایط فعلی حول کریستیانو رونالدو که اصرار زیادی برای ترک اولدترافورد دارد، بسیاری معتقدند که مهاجم پرتغالی باید یک فصل دیگر برای منچستر‌یونایتد به میدان برود تا از خلق موقعیت‌های احتمالی اریکسن به خوبی استفاده کند. همانطور که هری کین در تاتنهام و روملو لوکاکو در اینتر این وظیفه را به خوبی انجام دادند.

هافبک دانمارکی اولین خرید اریک‌ تن‌هاگ برای منچستریونایتد بود و شاید در فصل پیش‌رو تبدیل به مهمترین ورودی شیاطین سرخ شود.

زمانی که اریکسن به برنتفورد پیوست، زنبور‌ها به تازگی با نتیجه‌ی سه بر صفر‌ از لیورپول شکست خورده بودند.

از آنجایی که اریکسن و توماس فرانک سرمربی برنتفورد هم‌وطن بودند، هافبک ۳۰ ساله ارتباط خیلی خوبی با سرمربی‌اش برقرار کرد و در تمام طول فصل، همه‌ی تلاشش را به کار گرفت تا به پیشرفت تیم کمک کند.

تا قبل از اولین بازی اریکسن برای برنتفورد در مقابل نیوکاسل، زنبورها تنها موفق به کسب یک امتیاز از هفت مصاف قبلی‌شان در لیگ شده بودند و در رتبه‌ی چهاردهم قرار داشتند.

البته اولین بازی اریکسن برای برنتفورد نیز منجر به شکست شد. اما در ۹ دیدار بعدی با حضور اریکسن، برنتفورد موفق به کسب ۷ پیروزی شد که یکی از به‌یاد‌ماندنی‌ترین آن‌ها شکست چلسی در استمفورد بریج با نتیجه‌ی چهار بر یک بود. که اتفاقا زننده‌ی یکی از گل‌های بازی نیز کریستین اریکسن بود. نهایتا زنبورها این فصل را در جایگاه سیزدهم با ۱۱ امتیاز فاصله از منطقه‌ی سقوط تمام کردند که برای تیمی تازه صعود کرده به لیگ برتر نتیجه‌ی قابل قبولی محسوب می‌شود.

نقش اریکسن در موفقیت برنتفورد غیر‌قابل انکار است. حالا میراثی که اریکسن از خود به جا گذاشته، یک فصل دیگر حضور در لیگ برتر برای زنبور‌هاست. به همراه تمام مزایای آن؛ از منافع اقتصادی و رشد برند باشگاه گرفته تا لذت هواداران از حضور دوباره در سطح اول فوتبال انگلیس. و لازم به ذکر است که اریکسن با حضورش در برنتفورد، ساختار دستمزدی باشگاه را به‌هم نریخت و هرگز حقوق سنگینی را درخواست نکرد.

اربکسن احساس می‌کرد که به قول خود عمل کرده و وجدانش راحت بود. او دینش را به باشگاه ادا کرده بود و برای آینده به‌دنبال گامی بزرگ‌تر بود. با این‌حال برنتفورد تمام تلاشش را کرد تا او را در لندن نگه دارد و منتظر وی ماند.

باشگاه سابق اریکسن، تاتنهام نیز قصد ارسال پیشنهاد برای او را داشت اما نهایتا عقب کشید. نیوکاسل نیز به او علاقه‌مند بود. اما سر‌انجام هافبک هلندی می‌بایست بین منچستریونایتد و برنتفورد باشگاه آینده‌اش را انتخاب می‌کرد.

با این وجود که اندازه و اعتبار این دو باشگاه قابل مقایسه نیست، اریکسن و خانواده‌اش در لندن خوشحال بودند. وقتی شخصی همچین تجربه‌ی سختی مانند اتفاق یورو را تجربه کرده چنین مسائلی اهمیت بالایی دارند.

با این حال یونایتد می‌توانست مزایای بیشتری به اریکسن ارائه دهد. شاید از آن تیم فوق‌العاده تحت هدایت سرالکس چیزی باقی نمانده باشد، اما سرخ‌های منچستر همچنان استادیوم، جو هوادارای و شرایط اقتصادی خوبی دارند و در رقابت‌های اروپایی نیز حاضر هستند. و نکته قابل توجه این که سرمربی جدیدی به خدمت گرفتند که از قضا با اریکسن پیشینه‌ای در آژاکس داشته‌ است. و مهم تر از همه، عزم و اراده‌ی جدی برای تصحیح اشتباهاتی که موجب عقب‌افتادن باشگاه از رقیب‌های دیرینه خود نظیر لیورپول و منچسترسیتی شده است. بنابر‌این احتمالا در مقطع فعلی، هیچ‌کس از انتخاب اریکسن شگفت‌زده نشده است.

اعتبار از دست رفته/ بازیکنانی که باید دوباره خود را اثبات کنند

در این مقاله به وضعیت بازیکنانی می‌پردازیم که اعتبار خود را میان طرفداران این رشته از دست داده‌اند و حال باید برای پس گرفتن آن تلاش بکنند.

کیارش غریبی، فوتبال لب – نقل و انتقالات امسال، پر بود از انتقال بازیکنانی که برای بازگرداندن اعتبار از دست رفته خود در دنیای فوتبال، مجبور به تغییر تیم خود شده‌اند. بازیکنانی که روزگاری درخشش آن‌ها، چشم همگان را خیره کرده بود اما اکنون مجبورند که برای نشان دادن ارزش‌های خود، شاید حتی در تیم‌هایی توپ بزنند که سبک و فلسفه آن‌ها، باهم همخوانی نداشته باشد. البته در این میان بازیکنانی همچون لوکاکو هم هستند که با بازگشت به اینتر، گویی دنیا را به او هدیه دادند. باهم، به بررسی تنی چند از این بازیکنان شاید سابقا معتبر در دنیای فوتبال خواهیم پرداخت.

پل پوگبا: هافبک ۲۹ ساله فرانسوی که به تازگی الدترافورد را به مقصد یوونتوس ترک کرده، حال فرصت این را دارد تا دوباره از اعتبار خود دفاع کند و پتانسیل واقعی خود را به نمایش بگذارد. پوگبا دوران درخشانی در یونایتد نداشت. مصدومیت های پی‌درپی، مصاحبه های عجیب مینو رایولا ایجنت او، عملکرد های بی‌ثباتش و… باعث شد تا از دید هواداران خرید چندان موفقی تلقی نشود. او که یکی از ارکان کلیدی تیم دیدیه دشام در مسیر قهرمانی جام‌جهانی ۲۰۱۸ بود، در طی ۶ سال حضور در جمع شیاطین سرخ، فقط موفق به کسب یک لیگ اروپا و یک کارابائو کاپ شد. او در مستند اخیر خود اشاره کرد که می‌خواهد به منچستریونایتد ثابت کند که با تمدید نکردن قرارداد او، اشتباه بزرگی مرتکب شده است‌.

دله الی: در اوایل دهه سوم زندگی‌اش بود که الی با عملکرد های درخشانش، خودش را به جهان فوتبال معرفی کرد. او در سه فصل اول حضورش در تاتنهام موفق به زدن ۴۶ گل برای تاتنهام شد. اما سه سال و نیم آینده مطابق میل او پیش نرفت. او در این مدت فقط ۲۱ گل به ثمر رساند و افت چشمگیری داشت و حتی باعث شد تا او جایگاه خودش را در تیم ملی انگلستان از دست بدهد. او در ژانویه ۲۰۲۲ با انتقالی قرضی به اورتون پیوست تا شاید فرانک لمپارد موفق به احیای او شود اما خبری از آن دله الی سابق نبود. او نهایتا با تمام شدن قراردادش با تاتنهام، با انتقالی آزاد به اورتون پیوست. فصل آینده می‌تواند فصلی سرنوشت ساز در مسیر آینده ورزشی او باشد.

دونی فن‌دبیک: هافبک محبوب منچستری‌ها که در تابستان ۲۰۲۰ به جمع شاگردان اوله‌ گونار سولسشر پیوست اما هیچوقت نتوانست دوران موفقی که در آژاکس داشت را در یونایتد تکرار کند. او در زمستان گذشته با انتقالی قرضی به اورتون پیوست که به دلیل مصدومیت، بخش زیادی از نیم‌فصل دوم را از دست داد. حال با ورود اریک تن‌هاخ، مربی سابق او به منچستریونایتد، به او فرصتی فوق‌العاده داده شده تا خودش را به اهالی الدترافورد ثابت کند.

روملو لوکاکو: روملو لوکاکو پس از گذراندن دروانی موفق زیر نظر آنتونیو کونته و به ثمر رساندن ۲۴ گل در سری‌آ، با انتقالی با ارزش ۹۷ میلیون پوند دوباره به لندن برگشت تا قهرمانان اروپا نیز از داشتن مهاجمی گلزن بهره ببرند اما شرایط باب میل لوکاکو و آبی‌ها جلو نرفت. او قادر به دوای دردی از آبی‌ها نبود و با ابراز علاقه به اینتر در مصاحبه‌‌ای جنجالی، بسیار زود جایگاه خود را در دل طرفداران چلسی از دست داد و در برهه‌ای از فصل توماس توخل نیز از استفاده از او خوددادی کرد. حال با بازگشت دوباره به قسمت آبی شهر میلان دید باید او می‌تواند خود را احیا کند یا خیر.

مارکوس رشفورد: قصه رشفورد کمی متفاوت است. او از آکادمی یونایتد خود را بالا کشید و با زدن ۲ گل در اولین بازی خود مقابل آرسنال، سریعا در دل هواداران یونایتد جای گرفت. او روز به روز پیشرفت می‌کرد و با ورود سولسشر به منچستر، توانست به یکی از بهترین وینگر های جهان تبدیل شود اما فصل قبل برای او فصلی کابوس‌وار بود. رشفوردی که اصلی‌ترین رکن خط حمله قرمز ها بود و در فصول ۲۰۱۹/۲۰ و ۲۰۲۰/۲۱ بیش از ۲۰ گل در تمامی رقابت‌ها به ثمر رسانده بود، حال به قدری افت کرده بود که از لیست تیم ملی انگلستان خط خورد و جایگاه خود در ترکیب اصلی یونایتد را نیز از دست داد. اما حالا با ورود تن‌هاخ او نیز فرصتی طلائی دارد تا جایگاه خود را در جمع سه‌شیر ها پس بگیرد و بتواند مسیر آینده خود را بازسازی کند.

قانون پاس به دروازه بان ها/ نگاهی به روند تغییر قانونی که فوتبال را عوض کرد

در این مقاله به بررسی نحوه تغییر قانون پاس به دروازه بان ها توسط فیفا و تاثیر آن بر فوتبال امروزی خواهیم پرداخت.

در این مقاله به بررسی نحوه تغییر قانون پاس به دروازه بان ها توسط فیفا و تاثیر آن بر فوتبال امروزی خواهیم پرداخت.

کیارش غریبی، فوتبال لب – شاید بتوان این قانون را بهترین تغییر قانون در تاریخ فوتبال نامید. دیگر دروازه بان ها نمی‌توانستند توپ را در اختیار بگیرند، آن را به مدافع خود بدهند، سپس دوباره آن را دریافت کنند و زمان قابل توجهی از بازی را تلف کنند. از معروف‌ترین مثال های این مسئله، می‌توان به پیتر اشمایکل در فینال یورو ۱۹۹۲ در برابر آلمان نام برد.

یکی از عجیب‌ترین مثال ها برای کشتن زمان بازی از طریق ارسال پاس به عقب به دروازه بان مربوط به ۳۰ سپتامبر سال ۱۹۸۷ و دیدار بین دو تیم رنجرز و دینامو کیف می‌باشد. زمانی که گرائم سونس هافبک اسکاتلندی تیم رنجرز، از حوالی دایره وسط زمین و فاصله تقریبا ۶۴ متری توپ را به دروازه‌بان پاس داد. آن بازی نهایتا با نتیجه ۲ بر صفر به نفع رنجرز به اتمام رسید.

اما جرقه اصلی این تغییر از کجا زده شد؟ جام‌جهانی ۱۹۹۰ یکی از خاطره‌انگیز ترین جام‌جهانی های تاریخ فوتبال است. از اشک های پل گسکوئین تا خوشحالی های معروف روژه میلا با پرچم کرنر اما این جام با میانگین ۲.۲۱ گل در هر بازی کم گل ترین جام جهانی تاریخ نام گرفت و وقت‌کشی به وضوح در آن دیده می‌شد. برای مثال پدی بونر دروازه بان جمهوری ایرلند در دیدار برابر مصر در مجموع به مدت ۶ دقیقه توپ را در اختیار داشت. یا مثلا بازی امارات در برابر کلمبیا که وقت‌کشی های پی‌در‌پی سنگربان اماراتی ها، باعث غیرقابل تحمل بودن این دیدار شد.

همه اهالی فوتبال از این وضعیت ناراضی بودند اما هنوز معلوم نبود قرار است تغییری ایجاد شود یا خیر. نهایتا سپ بلاتر در یکی از جلسات هیئت انجمن بین‌المللی فوتبال، پیشنهادی جذاب را ارائه کرد. از جای خود بلند شد و ادای دروازه‌بانی را درآورد که توپ را در اختیار دارد. تظاهر می‌کرد که ابتدا به یک سمت از محوطه جریمه می‌رود و سپس به سمتی دیگر. او حتی آمار هایی درباره مقدار زمان تلف شده توسط دروازه‌بانان در فوتبال ارائه کرد و گفت “باید به هر نحوی شده این مسئله را درست کنیم”.

مایل ها آن‌طرف تر و در فرانسه،دنیل جندپکس سرمربی وقت کان راه‌حلی جدید برای این موضوع پیدا کرد. او پس از مشاهده فینال جام‌جهانی ۱۹۹۰ و دیدن وقت‌کشی های پی‌درپی دروازه‌بان ها تصمیم گرفت تا کمی بیشتر درباره این مسئله تحقیق بکند. پس دست به کار شد و با استفاده از دیتا های در دسترس، مقدار زمان کشته شده توسط گلر ها را به‌دست آورد. نتایج برایش شوکه کننده بود چرا که حتی دروازه‌بان تیم خودش زمان زیادی را از این طریق تلف کرده بود.

او پس از مشورت با والتر گگ، رئیس کمیته فنی فیفا، سرانجام در ۱۴ دسامبر ۱۹۹۰ نامه‌ای به فیفا ارسال کرد. او در این نامه اشاره کرده بود که “دروازه‌بان تیم من، پادشاه وقت‌کشی است. در اولین بازی فصل و در برابر نانت او توپ را برای ۴۰۳ ثانیه در اختیار داشت. چیزی نزدیک ۴۲ درصد زمانی که تیم من توپ را در اختیار داشت”. اما این نامه فقط به چند عدد محدود نمی‌شد‌. او ابتدا پیشنهاد داد تا زمانی که دروازه‌بان ها می‌توانند توپ را در اختیار داشته باشند محدود تر شود. اما پیشنهاد اصلی او که باعث ایجاد انقلابی در فوتبال بود حذف قانون “مجاز بودن دریافت پاس های بازیکنان خودی توسط دروازه‌بان” بود. پیشنهاد او این بود که”در این مدل، دروازه‌بان مجاز به دریافت پاس های بازیکنان خودی با دست نخواهد بود”.

زمان‌بندی ارسال این نامه فوق‌العاده بود. دقیقا یک روز قبل از ارسال این نامه، سپ بلاتر کمیته ای به نام “گروه ضربت ۲۰۰۰” ایجاد کرد که متشکل از بازیکنان و مربیان سابق فوتبال بود. هدف آن‌ها این بود تا جزئی‌تر به مسابقات نگاه کنند و ایده‌هایی را بدهند که باعث جذاب‌تر شدن این ورزش بشود و با ارسال آن نامه، جندپکس کار را برای آن‌ها راحت کرد.

۶ ماه بعد و در یکی از جلسات هیئت انجمن بین‌المللی فوتبال فیفا درخواست مجوز استفاده از قانونی جدید در مسابقات قهرمانی جهان زیر ۱۷ ساله ها را به این انجمن داد. آن‌ها درخواست کردند تا دروازه‌بان ها مجاز به دریافت پاس های ارسالی توسط بازیکنان هم‌دسته خود نشوند. در صورت عمل به خلاف این ماجرا، قاضی میدان باید یک خطای دو ضرب در نقطه انجام اشتباه توسط دروازه‌بان را به ضرر تیم خطاکننده بگیرد. این درخواست موفق به دریافت چراغ سبز این انجمن شد و فیفا آماده اجرای آن در مسابقات قهرمانی جهان زیر ۱۷ ساله ها در ایتالیا شد.

سرانجام فیفا این آزمایش را انجام داد و با این وجود این که اجرای این قانون تاثیر بزرگی در افزایش زمان مفید بازی ها نداشت اما از نتیجه راضی بود. بالاخره در تاریخ ۳۰ می ۱۹۹۲، در هتل سلیتک مانور واقع در ولز جلسه‌ای میان سران فیفا و هیئت انجمن بین‌المللی فوتبال شکل گرفت تا به طور جدی حضور این قانون در فوتبال را بررسی کنند. نهایتا طرفین به توافق دست یافتند و اجرای قانون را تایید کردند. این قانون برای اولین بار در المپیک تابستانی ۱۹۹۲ بارسلون مورد استفاده قرار گرفت.

اما زمان زیادی نگذشت تا بازیکنان و مربیان راه های دور زدن این قانون را پیدا کنند‌. برای مثال در یکی از این روش ها بازیکن صاحب توپ بر روی زمین دراز می‌کشید و توپ را با سر به دروازه‌بان می‌سپرد. این مسئله فیفا را مجبور کرد تا اصلاحاتی ایجاد کند. پس از مدتی در اواخر جولای ۱۹۹۲ فیفا اعلام کرد که اگر داور تشخیص بدهد بازیکن قصد دور زدن قانون را دارد، باید مستقیما بازیکن را جریمه بکند.

پیش فصل و خستگی‌های مفرط برای چه؟ / اهمیت تابستان‌های نفس‌گیر تا چقدر؟

شاید یکی از انبوه سوالات فوتبال دوستان میزان تاثیرگذاری و اهمیت آماده‌سازی پیش فصل باشد. این حجم از دوندگی و تلاش و خستگی به چه دلیل است؟ نتایج به‌ دست آمده در مسابقات تدارکاتی پیش‌فصل تا چه حد حائز اهمیت و قابل اتکا هستند؟

شاید یکی از انبوه سوالات فوتبال دوستان میزان تاثیرگذاری و اهمیت آماده‌سازی پیش فصل باشد. این حجم از دوندگی و تلاش و خستگی به چه دلیل است؟

ایلیا درویش، فوتبال لب – آماده‌سازی پیش فصل برای هیچکس آسان نیست. بازیکنان بعد از دویدن تا پای مرگ، در گرمایی داغ‌تر از کویر که از بدن خودشان نشات می‌گیرد، روی زمین ولو شده‌اند. طرفداران از بی‌فوتبالی و پایان هیجانات، بی‌حوصله و کلافه‌ شده‌اند و با خشم به فنجان قهوه نگاه می‌کنند. و سرمربی‌ها، در حالی که سخت عرق می‌ریزند سعی می‌کنند فلسفه‌ی خود را جا بندازند و بدون از دست دادن زمان، تیم خود را برای مسابقات آماده‌ کنند.

ابتدا کمی راجع به جلسات دوندگی که سخت‌ترین بخش پیش فصل توصیف می‌شوند صحبت کنیم. پیتر کلارک، مدافع با‌تجربه‌ی والسال که ۲۵ بار تور پیش‌فصل حرفه‌ای را تجربه کرده، این‌گونه تعریف می‌کند:

یک‌ بار یکی از هم تیمی‌هایم که به تازگی برگشته بود، از فرم ایده‌آل بدنی خارج شده بود و واقعا شرایط خوبی نداشت. تا حدی که حتی برای دویدن هم مشکل داشت. پس از یک جلسه تمرین دوندگی، پای او جوری خم شد که درجا غش کرد و برای سالیان سال فقط در تکاپوی جبران این مصدومیت شدید بود. اگر شما شبیه اون آدم هستید پس کل تابستان و احتمالا مقطعی از فصل را در حال عذاب کشیدن هستید و نمی‌توانید مفید باشید. قطعا هیچکس مایل نیست جای او باشد.

در بعضی مناطق، جلسات تمرینی که صرفا به دویدن می‌پردازند، به عنوان یک روش بدنسازی منسوخ شده دیده می‌شوند. علم ورزشی مدرن، زجر دادن بازیکن با همچین روشی را نمی‌پسندد. اما همین اواخر، شاگردان آنتونیو کونته جلسه تمرینی سختی را پشت سر گذاشتند. آنتونیو کونته شاگردانش را مجبور کرد که در دمای ۳۰ سانتی گرادی سئول کره، ۴۲ دور کامل دور زمین فوتبال را بدوند. این جلسه تمرینی که در حضور هواداران انجام شد، انقدر سخت به‌نظر می‌رسید که هری کین موفق به اتمامش نشد و کنار کشید. و زمانی که تمرین به پایان رسید، سون هیونگ مین توان خروج از زمین تمرینی رو نداشت و از همانجایی که دراز کشیده بود، او را کشان کشان از زمین چمن خارج کردند.

کلارک ۴۰ ساله که بالاتر هم به او اشاره کردیم، به خوبی می‌داند که چگونه میان استراحت و آماده‌سازی فیزیکی بالانس ایجاد کند. پیتر معتقد است که پس از پایان فصل و فرصت استراحت برای بازیکنان، نباید به طور کامل بدنسازی را رها کنند و برای فوتبال بازی کردن در بالاترین سطح ممکن، همچنان نیاز به اقدامات مهمی هست. او در این باره این‌گونه توضیح می‌دهد:

من شخصا پس از پایان فصل مقدار زیادی استراحت نمی‌کنم. من تمایل دارم که به تمرین کردن ادامه بدم. البته این کار به صورت کامل رنج و عذاب پیش‌فصل را از بین نمی‌برد اما آن را قابل تحمل‌تر می‌کند. اما اگر به صورت کامل در آن چند هفته بدنسازی را رها کنی، برای بدن خیلی سخت خواهد شد که خودش را دوباره تطبیق دهد.

پیتر درباره جلسات دوندگی اینگونه توضیح می‌دهد:

دویدن یک شیطان است اما وجود آن اجباری‌ست. من پیش‌فصل های زیادی را در کریر فوتبالی‌ام تجربه کردم و مطمئنم که هیچ میانبری وجود ندارد. متاسفانه حقیقت همین است؛ کار لذت بخشی نیست اما باید انجامش داد. به یاد می‌آورم که در اورتون، والتر اسمیث و آرشی ناکس برای ما جلسات دوندگی ملقب به “نعل اسب” را تدارک دیده بودند. این جلسات در پارک کراکستث انجام می‌شد و هیچوقت برای ما آسان‌تر نشد.

اما آیا این تمرین ها فقط راجع به آمادگی فیزیکی بازیکنان است؟ دیو بیلوز یکی از متخصصان علم ورزش با سابقه‌ی حضور در اورتون، نیوکاسل، وستهم و تیم ملی انگلیس توضیحات جالب و منطقی‌ای درباره‌ی علت انجام این تمرین از سوی سر‌مربیان می‌دهد. با وجود اینکه بخشی از دیو، با دواندن شدید بازیکنان فوتبال مخالف است اما علت انجام آن را درک می‌کند. دیو اینگونه توضیح می‌دهد:

من با دیوید مویس مکالمات زیادی در این باره داشتم و سعی کردم او را راضی کنم که مسافت کمتری برای دوندگی بازیکنان در نظر بگیرد اما او مخالفت می‌کرد. به یاد می‌آورم که در اورتون، بازیکنان قدیمی تیم مانند دانکن فرگوسن و دیوی ویر موفق به انجام تمرین نعل اسب می‌شدند و آن را به اتمام می‌رساندند. اما بازیکنان جدید تیم در انجام آن مشکل داشتند و برای مصدوم شدن و مسائل دیگر غر می‌زدند. من کمی با مویس در این‌باره بحث کردم اما پاسخ او این بود: “من می‌خواهم بدانم در قلب ‌آن‌ها چیست؟” مویس قصد داشت به این مسئله پی ببرد که آیا بازیکن در ۵ دقیقه پایانی یک مسابقه‌ی سخت که همگی خسته خواهند بود، باز هم تمام تلاشش را خواهد کرد؟ آیا ‌آن‌ها حاضرند جان‌شان را وسط بگذارند و به دویدن ادامه دهند؟ منطقی بود. نهایتا من هم مجبور شدم این مسئله را بپذیرم.

هر فصل بازیکنان جدیدی به تیم اضافه می‌شدند و ما مجبور بودیم مجددا این تمرین را انجام بدهیم تا شخصیت آ‌ن‌ها را ‌آزمایش کنیم. و البته همچنان می‌بینید که مویس به شخصیتی که در پایان تمرینات بازیکن‌ها از خود نشان می‌دهند، اهمیت می‌دهد. در واقع، این چیزی‌ست که کلوپ و گواردیولا هم انجام می‌دهند.

اما راجع به اهمیت نتایج به‌دست آمده در پیش‌فصل؛ بهتر است ابتدا به مصاحبه یورگن کلوپ پس از شکست چهار بر صفر مقابل منچستر‌یونایتد در دیدار تدارکاتی هفته گذشته مراجعه کنیم.

من موقعیت‌های خوب بسیار زیادی دیدم و همینطور عملکرد‌های خوب در لحظاتی از مسابقه. اما عدم ثبات را نیز مشاهده کردم. ما در لحظاتی عجله‌ی زیادی داشتیم، در لحظاتی بیش از حد بالا بازی می‌کردیم، اما جوری که منچستریونایتد دفاع می‌کرد و سیستم man marking که به‌ کار گرفته بود، توپ‌های زیادی را مخصوصا در خط هافبک در لحظات اشتباه از دست دادیم و آن‌ها نیز به خوبی از موقعیت‌هایشان استفاده کردند‌. این واضح‌ترین چیزی‌ست که ما نیاز داریم در آن پیشرفت کنیم حتی اگر چهار هیچ برنده می‌شدیم. این فقط شروع پیش‌فصل است و ما ادامه خواهیم داد.

قطعا این‌جوری نبود که پس از این شکست یورگن کلوپ دچار مشکل کم‌خوابی شود، اما احتمالا بعضی از هواداران شدند. اما آیا واقعا این نتایج همچین اهمیتی دارند؟

دیو بیلوز در این باره نیز به این شکل توضیح می‌دهد:

البته که معمولا این نتایج برای هواداران اهمیت دارد، اما در مقاطع اول پیش‌فصل، این نتایج جدا اهمیت خاصی ندارند. هفته‌ی پیش پدرم با من تماس گرفته بود و جوری راجع به شکست لیورپول به منچستریونایتد صحبت می‌کرد که انگار جای نگرانی زیادی وجود دارد. اما حقیقت این است که کلوپ از بازیکنان زیادی بازی گرفت و به هر‌کدام ۳۰ دقیقه فرصت داد. این مسابقه بیشتر راجع به بدنسازی و تنظیم زمان بازی بود تا نتیجه گرفتن. کاربرد واقعی پیش‌فصل نیز همین است.

دیو از تجربه‌ی شخصی خود در اورتون این‌گونه می‌گوید:

در اورتون ما اسکواد کوچکی داشتیم و طبیعتا بازیکنانی نیز وجود داشتند که برای تیم‌ ملی دعوت شده بودند یا در تعطیلات به سر می‌بردند. به همین دلیل مویس گاها مجبور میشد در بازی‌های تدارکاتی به بعضی از بازیکنان حتی ۹۰ دقیقه فرصت بازی بدهد. که این ایده‌آل و درست نیست. این بازی‌ها بیشتر راجع به ترمیم ضعف‌های تاکتیکی، پیشرفت و تشکیل ساختار تاکتیکی بود. بازیکنان نیز از این موضوع آگاه بودند و بیشتر اوقات در ذهن‌شان بدین شکل فکر می‌کردند: “خب؛ من شصت دقیقه فرصت بازی پیدا کردم و احساس خوبی دارم” این تفکر برای آن‌ها از نگرانی راجع به نتیجه‌ی بازی مهم‌تر است. اما خب شاید آخرین بازی تدارکاتی اهمیت بیشتری داشته باشد. در اورتون، ما معمولا مسابقه‌ی آخر را در خانه و در مقابل یک تیم اروپایی نسبتا خوب برگزار می‌‌کردیم و از آنجایی که هواداران نیز حضور داشتند، می‌توانستیم روی این مسابقه بیشتر حساب کنیم.

نهایتا شاید بهترین جمله راجع به یک پیش‌فصل موفق را میکی ملان مربی اسکاتلندی به زبان آورد:

اگر بتوانیم بدون مصدومیت، بازیکنان جدید را در تیم جا بندازیم و به سطح بالایی از آمادگی بدنی برسیم پیش فصل موفقی را پشت سر گذاشتیم. سپس فصل جدید آغاز می‌شود و کار و فعالیت اصلی شروع می‌شود.

از سیر تا پیازِ مارتینز/ داستان مهره جدید شیاطین سرخ

منچستریونایتد لیساندرو مارتینز از آژاکس را با قیمت ۵۵ میلیون یورو به خدمت گرفت. ملی‌پوش آرژانتینی می‌تواند در دفاع میانی، دفاع چپ و هافبک میانی بازی کند و آرسنال از جمله مشتری‌های دیگر او بود.

ایلیا میری، فوتبال لب – لیساندرو مارتینز در ۱۸ ژانویه ۱۹۹۸ در شهر گالگوئه واقع در کشور آرژانتین متولد شد. وضع مالی خانواده آن‌ها چندان مناسب نبود و لیساندرو حتی توانایی خرید کفش مناسب فوتبال هم نداشت. در محله منابع کافی وجود نداشت و او در کودکی بعضی از اوقات با شکم گرسنه و بدون خوردن غذا فوتبال بازی می‌کرد. روحیه جنگندگی و سختکوش بودنش را می‌توان نشأت گرفته از همان دوران دانست.

با وجود تمام سختی‌ها او از ۵ سالگی وارد فوتبال شد و به تیم اورکوئیزا پیوست و در رده های پایه به پیشرفتش ادامه داد تا در سال ۲۰۱۴ به تیم پایه نیوولز اولدبویز بپیوندد و بعد از گذشت ۳ سال به تیم بزرگسالان آنها راه یابد؛ بعد از آن، و به صورت قرضی به جاستیزیا رفت و از آنجا هم به باشگاه آژاکس منتقل شد.

مارتینز درباره شروع کارش در آژاکس :

چند هفته اول وحشتناک بود، جلسات تمرینی کاملاً متفاوت با آنچه در آرژانتین به آن عادت داشتم پیش رفت. شدت، کنترل، تسلط، پاس‌ها و نگاه آن‌ها به فوتبال متفاوت بود.

مارتینز وقتی فقط ۲۱ سال داشت وارد فوتبال اروپا شد؛ او درباره روند تطبیق خودش با آژاکس می‌گوید:

من بازیکنی هستم که دوست دارم توپ را در اختیار داشته باشم، اما وقتی سبک آنها را در آمستردام دیدم که با پاس های تک‌ضرب چقدر سریع بازی می‌کنند من رو شگفت‌زده کردن موقع بود که فهمیدم چقدر سرعتم پایینه.

اما او در عرض چند ماه و بعد گذراندن یک پیش‌فصل خوب در آژاکس تبدیل به مهره اصلی تیم هلندی شد و توسط هواداران باشگاه به «قصاب» معروف شد. او در دفاع سبک تهاجمی و خشن دارد اما در مالکیت توپ کاملا باهوش و سنجیده عمل می‌کند.

در همان پنجره که دلیخت به یوونتوس پیوست، مارتنیز با ۷ میلیون یورو جانشین او شد. به نظر می‌رسید که او قرار است جانشین بلندمدت کاپیتان سابق آن‌ها در قلب خط دفاعی باشد اما بعد از گذشت مدتی او مجبور شد که جای خالی دیونگ را در هافبک پر کند.

تن‌هاخ در آن زمان گفت:

ر ابتدای فصل ما به دنبال رهبری برای هافبک مرکزی بودیم. ما می‌دانستیم که مارتینز در هافبک مرکزی بازی کرده است، اما آیا او می‌تواند در سیستم آژاکس این کار را انجام دهد؟ ما او را در آن‌جا امتحان کردیم و چیزهای خوب و مثبتی دیدیم.

و این سندی بر هوش تاکتیکی و تطبیق‌پذیری مارتینز است که در محیطی جدید و ناآشنا و بدون هیچ تسلطی بر زبان انگلیسی و هلندی، او توانست خود را با احتمالاً سخت‌ترین نقش در تیم آژاکس، یعنی دیکته کردن بازی از ابتدای خط دفاعی تا انتهای خط میانی با ایجاد پلی بین دفاع و حمله وفق دهد.

بخشی از این پیشرفت مارتینز بخاطر استعداد ذاتی او بود اما اشتهای بی‌انتهای او برای پیشرفت به همان اندازه مهم بود. مارتینز ذاتاً اهل مطالعه بود پس تلاش کرد تا بازیکنان دیگری را که از دفاع به هافبک تغییر پست داده بودند تماشا کند و از آن‌ها یاد بگیرد.

یکی از بازیکنانی که او درباره اش مطالعه کرد جاشوا کیمیچ از بایرن مونیخ بود که قبل از انتقال به خط میانی زیر نظر پپ گواردیولا، به عنوان یک دفاع راست شروع به کار کرد.

مارتینز درباره کیمیچ گفت:

وقتی او در خط میانی بازی می کند، آرامشی که دارد و نحوه بازی‌خوانی او را دوست دارم، یک بازیکن باید باهوش باشد، البته که باید اعتماد به نفس داشته باشد.

فصل بعد برای مارتینز چالش برانگیزتر بود، به طوری که تن‌هاخ در ابتدا ترجیح داد از رایان گراونبرخ در نقش هافبک و دیلی بلیند به عنوان مدافع میانی سمت چپ خود استفاده کند. لازمه بازگشت او از هافبک به مدافع میانی برعهده گرفتن مسئولیت دفاعی بیشتر بود. اما بازی در مناطق عقب باعث نشد که تاثیر او در بازیسازی آژاکس کمتر شود. در واقع، فصل گذشته، او میانگین پاس‌های بیشتری در 90 دقیقه نسبت به سایر بازیکنان لیگ هلند داشت.

مارتینز مانند هموطنش روبرتو آیالا، ملی‌پوش سابق آرژانتین که با وجود جثه کوچکش به عنوان یکی از بهترین مدافعان میانی نسل خود شناخته می‌شود. او به طرز فوق‌العاده‌ای در هوا مستحکم است و جهشی شگفت انگیز دارد. فصل گذشته در آژاکس، او بیش از هر بازیکن دیگری با ضربه سر توپ را دور کرد(۲۹) و در ۷۹ مورد از ۱۱۲ دوئل هوایی خود پیروز شد. ضریب موفقیت او ۷۱ درصد بود و او را پس از هری مگوایر از منچستریونایتد در رده دوم قرار داد. او به دلیل بازیخوانی خوب و یارگیری مهاجمان و موقعیت‌یابی هوشمندانه برا انجام تکل‌ها و توپ‌گیری‌ها مشهور است.

این ویژگی‌ها، همراه با تاکتیک.پذیری و مهارت فنی، او را برای تیم‌های لیگ برتر جذاب‌تر می‌کند و حالا بعد سه سال همکاری، مارتینز به دیدار مجدد با سرمربی خود این بار در تئاتر رویاها می‌رود.

متئو آلمانی کیست؟/ مروری بر سال‌ها درخشش آقای مدیر در فوتبال اسپانیا

پس از ریخت و پاش های بارسلونا در پنجره نقل و انتقالاتی تابستان علامت سوال‌هایی راجع به وضعیت مالی این باشگاه ایجاد و همه چشم‌ها روی متئو آلمانی است تا بهترین پاسخ برای مشکلات متعدد آبی‌اناری‌ها ارائه کند.

کیارش غریبی، فوتبال لب – متئو آلمانی، مدیر ورزشی کارکشته اسپانیایی در ۱۹۹۰ رسما وارد حرفه مدیریت ورزشی شد. او کار خود را به عنوان دستیار مدیر ورزشی مایورکا آغاز کرد. پس از ۳ سال، در اول جولای ۱۹۹۳، آلمانی ترفیع بزرگی گرفت و به عنوان مدیر اجرایی مایورکا انتخاب شد.

از این نقطه بود که او توانست نامی برای خود در بکند. او به قدری موفق بود که در سال ۲۰۰۰ فلورنتینو پرز به او پیشنهاد کرد که جزئی از پروژه ورزشی رئال مادرید باشد و در مسیر رسیدن به افتخار، به کهکشانی ها کمک بکند. اما آلمانی این پیشنهاد را رد کرد و چند روز بعد به عنوان رئیس مایورکا انتصاب شد.

در طول ۵ سال ریاست بر امور مایورکا، آلمانی یکی از طلایی ترین دوران های باشگاه را برای آن‌ها رقم زد. او موفق شد تا کوپا دل ری را برای قرمز و نارنجی ها به ارمغان بیاورد و از طریق انتقال بازیکنان، سود زیادی به باشگاه برساند. یکی از معروف ترین این انتقال ها، خرید ساموئل اتوئو به مبلغ ۷ میلیون یورو از رئال مادرید و فروش او با قیمت ۲۴ میلیون یورو به بارسلونا بود.

انتقالی که نقش بسیار زیادی در پررنگ‌تر شدن رابطه لاپورتا و آلمانی داشت و یکی از دلایل حضور او در بارسلونا به شمار می‌رود. آلمانی سال ۲۰۰۵ از باشگاه جدا شد و این پایانی بود بر دوران طلائی او در مایورکا.

مدتی بود که خبری از آلمانی نبود تا ناگهان در سال ۲۰۱۷، خاویر تباس، رئیس وقت لالیگا، به پیتر لیم، مالک باشگاه والنسیا، پیشنهاد کرد تا آلمانی را استخدام کند. والسنیا در آن زمان اوضاع خوبی نداشت. آن‌ها در میانه جدول حضور داشتند و از شرایط مدیریتی باشگاه مناسب نبود. سرانجام پس از یک ماه، آلمانی بالاخره شغل مدیریت ورزشی والنسیا را پذیرفت.

با ورود آلمانی به جمع خفاش ها، تغییرات بزرگی در مستایا ایجاد شد و طبق انتظار، آلمانی تصمیمات بزرگی برای باشگاه گرفت. او در ابتدا مارسلینیو را به عنوان سرمربی والنسیا انتخاب کرد.

در طی ۲ سال آینده با خرید بازیکنانی مانند نتو، جفری کوندوگبیا، فران تورس، مختار دیابی، دنیل واس و گونچالو گوئدس از او حمایت کرد تا او را تبدیل به موفق‌ترین مربی والنسیا بعد از رافائل بنتیز کند. او پس از دو سال و نیم و موفقیت های روز افزون جمع خفاش ها را ترک کرد. والنسیا در دوران حضور او موفق به کسب کوپا دل ری شد و توانست به بالاترین سطح فوتبال باشگاهی بازگردد.

اما در زمستان ۲۰۲۱، تغییرات بزرگی در بندر بارسلون در حال انجام بود. پس از کناره‌گیری بارتومئو و ریاست موقت بوسکتس بر امور باشگاه، حال نوبت لاپورتا بود تا دوباره سکان هدایت این کشتی را به دست بگیرد. او در یکی از اولین اقدام‌های خود، دوست قدیمی‌ و دیرینه‌ش، متئو آلمانی را به عنوان مدیر ورزشی باشگاه انتصاب کرد.

آلمانی می‌دانست که آبی‌اناری ها منابع مالی کافی برای خرید بازیکن های کلاس جهانی را در دسترس ندارند. پس در اولین پنجره نقل و انتقالاتی فقط بر روی جذب بازیکنان آزاد و بدون قرارداد کار کرد و آن‌ها را مجذوب پروژه بارسلونا کرد. مدیر موفق قصه ما نام هایی مانند ممفیس دیپای، سرخیو آگوئرو، اریک گارسیا و لوک دی‌یونگ را جذب کرد. او در راستای بهتر شدن اوضاع مالی، عذر برخی از بازیکنان را نیز خواست.

آلمانی امرسون رویال را که در همان پنجره با ۱۴ میلیون یورو خریداری شده بود با ۲۵ میلیون یورو به تاتنهام غالب کرد.جونیور فیرپو را با ۱۵ میلیون یورو و تودیبو را با ۸ میلیون یورو به ترتیب به لیدزیونایتد و نیس فروخت. همچنین ترینکائو را به ولورهمپتون قرض داد و در مجموع ۶ میلیون از این انتقال برای باشگاه کسب درآمد کرد.

آلمانی پیانیچ را نیز به بشیکتاش فرستاد و آن‌ها را راضی کرد تا ۵۰ درصد حقوق او را نیز پرداخت کنند. او همچنین خرید ۱۲۰ میلیون یورویی بارتومئو یعنی آنتوان گریزمان را به اتلتیکومادرید قرض داد و بند خرید اجباری ۴۰ میلیون یورویی را در قرارداد گنجاند.

برخلاف بقیه همکار ها، آلمانی پائیز و زمستان خلوتی نداشت. در اواسط فصل، مجبور شد تا رونالد کومان را به دلیل نتایج ضعیف اخراج کند و هافبک سال های طلائی این تیم، ژاوی هرناندز را از السد قطر به عنوان جانشین او به بارسا بیاورد. پس از این تغییر بزرگ روی نیمکت، زمستان سختی انتظار مدیر اسپانیایی را می‌کشید. ژاوی برای اجرای ایده های خود نیازمند بازیکنان متفاوتی بود و این درخواست با اوضاع اقتصادی بارسا در تضاد بود.

ولی آلمانی باز هم با راه‌حل جدیدی این مشکل را حل کرد. او اوبامیانگ و دنی آلوز را طی انتقال هایی آزاد به نیوکمپ آورد و آداما ترائوره را از ولورهمپتون قرض گرفت. البته آن‌ها یک خرید بزرگ هم داشتند و ۵۵ میلیون یورو برای خرید فران تورس، وینگر ملی‌پوش منچسترسیتی خرج کردند.

اما کار آلمانی فقط به فعالیت های نقل و انتقالاتی محدود نمی‌شد. او بازیکنان لاماسیا را نیز زیر نظر داشت. برخی مانند الکس کویادو را از باشگاه بیرون می‌کرد و برخی مانند نیکو گونزالز و گاوی را به تیم اصلی می‌فرستاد.

متئو آلمانی همچنین موفق شد تا قرارداد گاوی و آرائوخو را در میان انبوهی از پیشنهادات وسوسه‌کننده تمدید کند و آن‌ها را درون باشگاه نگه دارد. با وجود اوضاع درهم اقتصادی، تا به الان او در این تابستان هم بازیکنان باکیفیتی را وارد باشگاه کرده است.

آن‌ها آندریاس کریستینسن و فرانک کسیه را طی انتقال هایی آزاد به نیوکمپ آوردند. پس از ۶ ماه کش و قوس، رافینیا را از لیدزیونایتد به خدمت گرفتند و اکنون در حال پایکوبی برای انتقال رابرت لواندوفسکی ستاره لهستانی دنیای فوتبال هستند.

بارسلونا کوتینیو و دنی آلوز را نیز به سمت درب های خروجی بدرقه کرد و به فرنکی دی‌یونگ فشار می‌آورد تا پیشنهاد منچستریونایتد را بپذیرد و کمک مهمی به اوضاع اقتصادی این باشگاه بکند.

حال باید دید با وجود ریخت و پاش‌های انجام شده در این پنجره، او می‌تواند بارسلونا را از منجلاب مشکلات بیرون بکشد یا بارسلونا به تاریخ می‌پیوندد؟

گگن پرسینگ چیست؟

          حامد مهرنیک – گگن پرسینگ (GegenPressing) در واقع نسخه آلمانی پرس شدید از جلو است. درواقع کسانی که با اصطلاحات فوتبالی آشنا هستند از روی معادل این واژه معنی آن‌را می‌توانند درک کنند. پرس شدید از جلو یا پرس سریع سبکی از بازی است که سالیان زیادی است در فوتبال مدرن استفاده می‌شود. اما می‌توان ریشه آن را در خیلی سال‌های قبل هم پیدا کرد.

در آن زمان بخاطر محدود بودن تعداد تیم‌ها  و لیگ‌ها این سبک از بازی محبوب نشد، و حتی در برخی از دوره‌ها این روش کاملا منسوخ شد. اما امروزه این سبک از فوتبال میان بسیاری از مربیان سرشناس دنیا بسیار محبوب شده و ما تصمیم گرفتیم تا تاریخچه و چگونگی این سبک از بازی و همچنین خلق مجدد این سبک از بازی توسط بهترین مربیان دنیا رو بررسی کنیم.

پیشینه گگن پرسینگ

طرفداران عام فوتبال بر این باورند که این سبک توسط یورگن کلوپ، سرمربی آلمانی ابداع شده اما واقعیت داستان چیز دیگری است.

تیم ماینتس تحت سرمربیگری یورگن کلوپ در دهه ۲۰۰۰ میلادی شروع به استفاده از این سبک کرد و این مربی آلمانی، همین سبک فوتبال را به تیم بروسیا دورتموند برد و می‌توان گفت مسلما دوران مربیگری او در دورتموند‌، این سبک از فوتبال را مجددا برای عموم آشکار کرد. اما او خالق این سبک از فوتبال نبود.

او در واقع این سبک از فوتبال را با توجه به پتانسیل تیمش تغییر داد تا مناسب آن تیم شود.

اصل این سبک در دهه ۱۹۶۰ میلادی در فوتبال انگلیس پدیدار شد و سپس به فوتبال هلند و آلمان  هم گسترش یافت، جایی که تیم آژاکس هلند تحت سرمربیگری رینوس میشل، یک فوتبال با پرس بالا را با سبک توتال فوتبال هلند اجرا کرد.

تاثیر تیم میلان تحت سرمربیگری آریگو ساکی

          اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی ایده گگن پرسینگ به ایتالیا رسید و توسط آریگو ساکی منسجم‌تر شد. در آن زمان کار برای تیم های علاقه مند به بازی مالکانه سخت شده بود و تیم‌های ایتالیایی مشغول توسعه تاکتیک دفاع فشرده بودند و این سبک دفاع کردن، میانگین گل زده در هر بازی را به صورت چشم گیری به عدد ۱.۹ گل در هر بازی کاهش داده بود. واکنش تیم میلان با سرمربیگری آریگو ساکی به این مدل دفاع فشرده، یک پرس سنگین خصوصا در یک سوم دفاعی تیم حریف بود به نحوی که هر زمان توپ را از دست می‌دادند، بلافاصله تیم حریف را تحت فشار قرار می‌دادند.

ساکی متوجه شده بود اگر مالکیت توپ را با پرس در زمین حریف پس بگیرد، بهترین راه برای خلق موقعیت گل است زیرا این پرس را پیش از آنکه تیم حریف زمان برای ریکاوری داشته باشد انجام می‌دادند.

از آن زمان به بعد بسیاری از سرمربی‌های فوتبال تلاش کردند این سیستم را به شیوه خود تغییر دهند که می‌توان به لایپزیش تحت رهبری رالف راگنیک، دورتموند و لیورپول با سرمربیگری یورگن کلوپ و همچنین یولیان ناگلزمن در تیم های هافنهایم و لایپزیش اشاره کرد.

گگن پرسینگ، تیکی تاکا و توتال فوتبال

حالا باید تفاوت گگن پرسینگ و پرس کردن را بدانید، دانستن این موضوع یه شما کمک می‌کند تا تفاوت تیم هایی که سبک تیکی تاکا و توتال فوتبال بازی میکنند را از گگن پرسینگ تشخیص دهید. هر دو آنها در فاز دفاعی بسیار شبیه به هم هستند.

قسمت مهم و حیاتی برای موفقیت در این سه سبک زیر پرس کردن است:

  • توتال فوتبال
  • تیکی تاکا
  • گگن پرسینگ

پرس کردن در این قسمت اشاره به این نکته دارد اگر بازیکنی توپ را از دست داد بازیکنان هم تیمی بالافاصله تلاش می‌کنند تا مالکیت توپ را از آن خود کنند. زیرا باریکنان حریف درست پس از به دست آوردن مالکیت توپ در حالی که سعی در پایه ریزی حرکت بعدی خود دارند بسیار آسیب پذیر هستند.

در همان لحظه مهاجمان می‌توانند با محاصره مدافعان حریف، توپ را باز پس گیری کنند. تفاوت این سه سبک در چگونگی بازی سازی و فاز تهاجمی هست.

الف. تیکی تاکا

سیستم این سبک از بازی بر پایه صبر و حوصله بنا شده، تعداد پاس های زیاد و حرکت آرام آرام به سمت جلو و برهم زدن تمرکز حریف از ارکان مهم تیکی تاکا است.

ب. توتال فوتبال

این سیستم نیز بر اساس صبوری بنا شده اما بر خلاف تیکی تاکا که تمرکز آن بر حرکت توپ است در توتال فوتبال تمرکز بر حرکت بازیکنان است.

ج. گگن پرسینگ

برخلاف دو سبک قبلی که پرس کردن بخشی از تاکتیک بازی بود، در گگن پرسینگ کل سیستم بر پایه پرس کردن بنا شده است.

در گگن پرسینگ تیم بسیار بالا بازی میکند و وقتی مالک توپ می‌شود بازیکنان می‌بایست ضرب آهنگ بازی را بالا نگه دارند  تا سد دفاعی حریف را بشکنند و موقعیت گل ایجاد کنند. بازیکنان باید این کار را پیش از آنکه تیم حریف آرایش دفاعی خود را منظم کند انجام دهند.

گگن پرسینگ چگونه کار میکند؟

“گگن پرسینگ این امکان را به شما میدهد تا پس از باز پس گیری توپ، در نزدیک ترین نقطه به دروازه حریف باشید. تنها یک پاس برای خلق یک موقعیت عالی کافی است. هیچ بازیکن بازیسازی به خوبی گگن پرسینگ نمی‌تواند برای شما خلق موقعیت کند.”

این‌ها جملات بورگن کلوپ درباره گگن پرسینگ است. و کاملا می‌توان میزان علاقه وی به این سبک را درک کرد. همچنین این جملات، ساده ترین روش برای پاسخ به سوال گگن پرسینگ چگونه کار میکند هستند.

در ادامه به بررسی لیورپول یورگن کلوپ در لیگ برتر انگلستان میپردازیم.

گگن پرسینگ یورگن کلوپ

گگن پرسینگ توسط یورگن کلوپ

درحال حاضر لیورپول با سه مهاجم بازی می‌کند که دو نفر از آنان را وینگرها تشکیل می‌دهند: محمد صلاح و سادیو مانه که به عنوان مهاجم وسط هم ایفای نقش میکنند  این بدین معنی است که می‌توان آنها را در محوطه ۱۸ قدم نیز مشاهده کرد. فضا‌های کناری که پس از اضافه شدن وینگر ها به باکس حریف خالی می‌شود، توسط فول بک ها پر می‌شود تا فشار حمله را چند برابر کنند. در همین لحظه هافبک‌ها نیز محل خالی فول بک هارا پر می‌کنند تا مانع از ضد حمله تیم حریف شوند.

این یعنی تیم حداقل پنج بازیکن در یک سوم هجومی دارد و این برتری عددی، این اجازه را به تیم می‌دهد که پس از از دست دادن توپ، بتوانند بیشترین فشار را برای باز پس گیری توپ داشته باشند.

در سیستم گگن پرسینگ این تعدد نفرات برای ساخت مثلث‌های مختلف جهت پرس کردن، تحت فشار قرار دادن حریف و همچنین کم کردن گزینه‌های پاس برای بازیکن صاحب توپ است تا بازیکن را مجبور به اشتباه کنند.

وقتی بازیکن حریف اشتباه کرد، مزیت این برتری عددی مجدد آشکار می‌شود زیرا سد دفاعی حریف را می‌شکند و می‌توان به دروازه حریف با سرعت و اثربخشی بسیار زیادی حمله کرد. با این سیستم کلوپ، تیم در اکثر مواقع در مناطق کم ریسک اقدام به پرس حریف می@کند.

بعنوان مثال پرس در یک سوم هجومی یک پرس با ریسک پایین است زیرا اگر پرس شکست بخورد بازیکنان زمان لازم برای ریکاوری و تشکیل آرایش دفاعی را دارند بدون آنکه به حریف فرصت ضد حمله بدهند. اما پرس در مناطق پر ریسک به طور مثال در یک سوم دفاعی، به گونه ای است که اگر پرس شکست بخورد، احتمال خلق موقعیت گلزنی برای تیم حریف بسیار بالا می‌رود.

تیم‌های موفق با سبک گگن پرسینگ

نزدیک‌ترین گزینه‌هایی که از سیستم گگن پرسینگ استفاده میکنند و می‌توان به آنها اشاره کرد این سه تیم هستند:

شماره یک – لیورپول

موفق ترین تیم سال‌های اخیر که از گگن پرسینگ استفاده می‌کند لیورپول یورگن کلوپ است. تیم او با این سیستم به موفقیت‌های زیادی دست یافت. وقتی که مربی آلمانی به این باشگاه پیوست، تیم در رده‌های میانی جدول به سر می‌برد. چند سال بعد آنها سه بار به فینال لیگ قهرمانان صعود کردند و یک بار از آن‌ها را پیروز شدند. آن‌ها همچنین عنوان قهرمانی لیگ را کسب کردند. سوپر کاپ اروپا و همچنین جام باشگاه های جهان.

شماره دو – بروسیا دورتموند

این هم یک مثال دیگر از گگن پرسنیگ موفق به سرمربیگری یورگن کلوپ. مشابه دوران حضورش در لیورپول، در لیگی که کاملا تحت سلطه بایرن مونیخ است او شانس زیادی نداشت، با این وجود او توانست دبل قهرمانی لیگ را با گگن پرسینگ بدست بیاورد و به طور کاملا دردناکی دستش از رسیدن به جام در لیگ قهرمانان اروپا در بازی فینال کوتاه ماند.

شماره سه – بایرن مونیخ

کسب جام قهرمانی در لیگ آلمان برای بایرن مونیح موفقیت بزرگی محسوب نمیشود، اما کسب سه گانه با یوپ هاینکس این دوره را برای این تیم به یادماندنی کرد.

در فصل ۲۰۱۲/۲۰۱۳ بایرن مونیخ یوپ هاینکس توانست با سیستم گگن پرسینگ به عناوینی همچون قهرمانی بوندسلیگا، لیگ قهرمانان اروپا، سوپرکاپ آلمان، و جرمن کاپ دست یابد.

آنها توانستند از ۵۴ بازی آن فصل، ۴۶ بازی را با پیروزی پشت سر بگذارند.

گگن پرسینگ، عضو جدایی ناپذیر آینده فوتبال

نسبت دادن گگن پرسینگ به یک فرد خاص بسیار دشوار است. تقریبا می‌توان با خیالی آسوده گفت تکامل پرس کردن باعث ظهور این سبک از بازی شده است اما تغییرات زیادی توسط مربیان مختلف بر این سبک اعمال شده است و بنظر می‌رسد یک سبک منحصر به فرد از گگن پرسینگ وجود ندارد.

اگر یک جمله را بخواهیم قاطعانه در باره گگن پرسینگ بگوییم، این است که تا هرجا که تاکتیک های مدرن فوتبال پیشرفت کنند، گگن پرسینگ یکی از کلیدی‌ترین ارکانشان خواهد ماند.

منبع:

https://www.soccercoachingpro.com/gegenpressing

فوتبال زنان؛ همان آش و همان کاسه

فوتبال زنان

نویسنده: افسون حضرتی

فوتبال زنان همان سوژه داغ همیشگی برای خودنمایی مسئولان فدراسیون فوتبال است. همان فرصتی برای به صحنه آمدن مدیران فوتبالی و نمایش مدیریتی که می خواهند موفقیت‌های زنان را به نام خود تمام کنند. داستانی با سناریوی همیشگی. سریالی تکراری که گاه بعضی از هنرپیشه‌ها و عوامل آن عوض می شوند ولی تغییری در ماهیت آن رخ نمی دهد.

صعود
صعود تیم زنان فوتبال ایران به جام ملت‌های آسیا

صعود تاریخی یا موج هیجانات زودگذر؟

اگر فوتبال زنان ایران را به مثابه یک کلیت نگاه کنیم از چند بخش تشکیل شده است. پرده اول: صعود تیم ملی فوتبال زنان به جام ملت‌های آسیا. ابتدا حضور در یک تورنمنت دوستانه و کسب حداقل دو شکست و یک تساوی.

واکنش مدیران فدراسیون فوتبال: چیزی از ارزش‌های زنان ما کم نمی شود. واکنش مربیان تیم: مصدوم داشتیم، بدون بازی تدارکاتی پا به تورنمت گذاشته بودیم، بعضی از بچه‌ها اولین بار بود که در یک میدان رسمی بازی می کردند، تجربه نداشتیم ولی درس‌های زیادی یاد گرفتیم. واکنش رسانه‌ها: تاسف و افسوس و نقدی بی زهر و کمرنگی به مسئولان فدراسیون فوتبال که نه سیخ بسوزد نه کباب.

پرده دوم: مسابقات انتخابی برای صعود به جام ملت‌های آسیا. برحسب یک اتفاق و شانسی صعود می کنیم. واکنش مسئولان فدراسیون فوتبال: شیرزنان ایران یک بار دیگر نشان دادند که لیاقت داشتن بهترین‌ها را دارند، آن‌ها نشان دادند که می توان از غیرممکن، ممکن ساخت. واکنش مربیان تیم: به لطف خدا و همت بچه‌ها توانستیم رقبایی که سال‌ها سابقه حضور در میادین بین المللی را دارند از پیش بر داریم. هدف ما رسیدن به جمع چهار تیم برتر آسیاست.

این بازیکنان فعل خواستن را صرف کردند و با استعداد و توانمندی که دارند برای اولین بار در تاریخ ورزش زنان حماسه ای به یادماندنی خلق کردند. واکنش رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها: در حد یک خبر بسیار ساده، صفحات اینستاگرام و استوری تا چند روز، نشان دادن 15 ثانیه از مسابقه فوتبال زنان و تبریک‌های متفاوت با ادبیات متفاوت به دختران آریایی ایران زمین، روزنامه‌ها: مصاحبه تلفنی با بازیکنان با آبکی ترین سوالات ممکن و در نهایت تبریک کنفدراسیون فوتبال آسیا با یک طرح گرافیکی که در صفحه توئیتر یا اینستاگرامش منتشر می‌کند.

بعد از فروکش کردن این موج هیجانی چه اتفاقی می‌افتد؟ فوتبال زنان به امان خدا رها می شود نه خبری از اردوی تدارکاتی است نه بازی‌های دوستانه. روزها می گذرند هیچ کدام از مسئولان فدراسیون فوتبال حتی به یاد ندارند که زنان هم فوتبال بازی می‌کنند. تمام توجه و هم و غم فدراسیون نشینان همچنان روی مدار فوتبال مردان و حاشیه‌های پوچ آن می‌چرخد.

لباس
رونمایی پر حاشیه از لباس تیم ملی زنان ایران

تبلیغات رسانه‌ای بی‌سابقه

پرده بعدی قبل از مسابقات است. راه اندازی یک جریان قوی رسانه ای برای تبلیغ و نمایش اهمیت به زنان. جشن خداحافظی برای تیم ملی فوتبال با پخش سرودهای حماسی، دعوت از پیشکسوتان فوتبال مردان بدون در نظر گرفتن پیشکسوتان ورزش زنان، پهن کردن سفره ای عریض و طویل، خنده و شوخی، سرودخوانی دسته جمعی همراه با خواننده وطنی و ترانه های ژانر وطنی اش، گرفتن بیش از هزاران عکس و سلفی و لایو اینستاگرام، دعوت از رسانه‌هایی که تا به امروز حتی یک کلمه در نقد فدراسیون فوتبال ننوشته‌اند و چه بهتر که آن‌ها در مراسم خداحافظی تیم ملی فوتبال زنان باشند چون زرق و برق مراسم تصنعی اهمیت به فوتبال زنان به چشم و قلم آنها بیشتر می‌آید تا منتقدان. رونمایی از لباس تیم ملی که حتما انتقادات وسیعی هم به همراه دارد ولی باز هم کاربران شبکه‌های اجتماعی همچون سد محکمی سعی می کنند که نقدی محکم تر و اپوزیوسیون گونه ارائه دهند.

واکنش مسئولان فدراسیون مثل همیشه با این جملات همراه است که انشاالله به مرحله بعدی صعود می کنیم، زنان ما توانمندی های بسیاری دارند که در تمام عرصه‌ها آن را نشان داده اند، مربیان تیم ملی خیلی کم و کمرنگ به نداشتن امکانات و اردوی تدارکاتی و بازی‌های دوستانه اشاره می کنند ولی امید دارند که معجزه هم همراه تیم به تورنمنت اعزام شود به هر حال حیف است یک نمایش رسانه ای را با بیان مشکلات به کام مسئولان فدراسیون فوتبال تلخ کنند.

واکنش مردان فوتبالیست هم استوری عکس مراسم بدرقه و آرزوی موفقیت است. یکی دو رسانه کم رونق مرتبط به ورزش زنان هم سعی می کنند لینک های پخش بازی‌ها را از شبکه‌های مختلف تلویزیونی کشورهای خارجی پیدا کنند تا علاقمندان به فوتبال زنان بتوانند بازی‌هایی را که تلویزیون باید نشان دهد ولی خودش را ملزم به باید نمی‌داند، ببینند. همه بازیکنان هم خوشحال هستند و فکر می‌کنند همین که تکنیک دارند یعنی کلید مشکل‌گشا در جیبشان است.

باخت به چین
باخت سنگین تیم ملی زنان ایران به چین

پایان فوتبال زنان تا اطلاع ثانوی!

شروع رقابت اصلی اولین مسابقه تیم ملی فوتبال زنان در جام ملتهای آسیا برابر هند میزبان بازیها با تساوی به پایان می‌رسد. برای جماعت اهل هیاهو بهترین فرصت برای پر کردن صفحات مجازی است. بازی دوم برابر چین است. کشور دوست و برادر با قدرت و اقتدار میزبانی رقابتهای ورزشی دنیا را یکی پس از دیگری از آن خود می‌کند، چون به خوبی فهمیده‌اند که ورزش بهترین منبع درآمدزایی است. یک شکست قابل پیش بینی ولی نه با این نتیجه. هفت بر صفر. القای رسانه ای می‌گوید که با داشتن یک امتیاز برابر هند هنوز شانس داریم. از همان شانس‌هایی که روی کاغذ با استفاده از احتمالات، خودمان را امیدوار نگه می‌داریم.

مسئولان فدراسیون حرفی نمی‌زنند. چون حرفی ندارند بزنند. کار آن‌ها برگزاری یک «شو» بود که انجام دادند. مربیان معتقدند که انتظاراتشان برآورده نشده ولی با دعای خیر مردم اگر برابر چین تایپه برنده شوند و در گروه‌های دیگر هم همه به نفع فوتبال زنان ایران بازی کنند، حماسه دوم هم رقم می‌خورد. خبر می‌رسد که کرونا به اردوی تیم ملی فوتبال زنان هند حمله کرده و طبق مقررات از گردونه رقابتها خارج شده‌اند. یعنی همان یک امتیاز هم پرید. بازی سوم با چین تایپه است. دو روز از صعود تیم ملی فوتبال مردان به رقابت‌های جام جهانی گذشته و کسی خدا را بنده نیست. از تیم ملی فوتبال زنان چه خبر؟ تقریبا هیچ.

روز بازی باز هم گزارشگران و مجریان رادیو از شنوندگان عزیز می‌خواهند که با انرژی مثبتی که می‌فرستند کمک کنند تا چین تایپه را شکست دهیم و همچنان با همان موج انرژی مثبت تیم های دیگر را هم وادار کنیم که به نفع ما بازی کنند. نیم ساعت از بازی گذشته، تیم سه بر صفر عقب است و گزارشگر رادیو که عمری یاد گرفته فقط بذر امید کاذب بکارد، اصرار دارد که هنوز فرصت برای جبران هست. او از قدرت تیم چین تایپه تعریف می‌کند که صاحب چندین عنوان ارزشمند آسیایی است و اردو‌های خوبی برگزار کرده و با قدرت به این رقابت‌ها آمده. یعنی شنونده محترم بدان که هوا حسابی پس است.

او از رقیب تعریف می کند ولی هرگز از یاد نمی‌برد که به دلاوری و غیرت و همت و از جان مایه گذشتن و استعداد و توانمندی بازیکنان خودمان هم اشاره کند. ما که بازی را نمی‌بینیم ولی به نظر می‌رسد که تیم فوتبال زنان کشورمان هیچ برنامه ای ندارد و حداقل تلاشش این است که کمتر گل بخورد. ولی فوتبال هم اصل و اصول دارد. یک شکست پنج بر صفر که خبرگزاری‌ها سعی می‌کنند خودشان را از این نتیجه شگفت‌زده نشان بدهند. در نشست خبری بعد از مسابقه همان داستان همیشگی. همان کلیتی که بر فوتبال ما حاکم است. مربیان می‌گویند که انتظارات ما برآورده نشد، تیم ما جوان است ولی آینده از آن ماست، ما تیم کم تجربه ای بودیم ولی امیدواریم با حمایت‌هایی که در آینده می‌شویم در ادامه مسیر پله‌های ترقی را طی کنیم.

فوتبال زنان همین جا تمام می‌شود. تا دوباره نزدیک یک تورنمنت مهم همه به خوش و خروش بیفتند و سناریو از اول تکرار شود.

مرور نیم فصل اول منچستر یونایتد ۲۰۲۱/۲۰۲۲

مرور نیم فصل منچستر یونایتد
مرور نیم فصل منچستر یونایتد

نویسنده: نوید سعیدی فر

تابستان رویایی در تئاتر رویاها

منچستریونایتد و اوله گونار سولشایر فصل گذشته را در رتبه دوم به پایان رساندند. او به دومین مربی در دوران پسافرگوسن تبدیل شد که توانست با شیاطین سرخ به مقام نایب‌قهرمانی لیگ برتر انگلستان برسد. گرچه تیم سولشایر به جز یک مقطع کوتاه از مدعیان قهرمانی نبود، اما همین عنوان نایب‌قهرمانی و رسیدن به فینال لیگ اروپا هواداران یونایتد را امیدوار کرد که شاید اضافه شدن دو یا سه بازیکن جدید در پنجره نقل و انتقالاتی تابستان آن‌ها بتوانند بالاخره بعد از سال‌ها به کورس قهرمانی لیگ بازگردند.

شاید خوشبین‌ترین هوادار قرمزپوشان شهر منچستر هم تصور نمی‌کرد که در ایام کرونا، دو ستاره و یک فوق‌ستاره را جذب کنند. رافائل واران، مدافعی که هواداران منچستر سال‌ها حسرتش را می‌کشیدند با قراردادی معقول به این تیم پیوست. جیدون سانچو بالاخره پس از دو سال کش و قوس فراوان به ترکیب سولشایرر اضافه شد و در نهایت رویای چندین ساله یونایتدی ها به حقیقت بدل شد. کریستیانو رونالدو، یکی از بهترین بازیکنان دو دهه اخیر فوتبال اروپا با مبلغی ناچیز به تیم حالا ترمیم شده انگلیسی برگشت تا هواداران یونایتد به چیزی جز قهرمانی در فصل پیش‌رو رضایت ندهند.

رونالدو

بازگشت رونالدو به منچستر یونایتد

شروع فصل و نقاط عطف یونایتد بی‌ثبات

شاگردان اوله در اولین بازی فصل با نتیجه قاطعانه پنج بر یک لیدز را شکست دادند تا هواداران یونایتد خیلی زود شروع به رویاپردازی کنند. هرچند نقاط ضعف این تیم خیلی زود در هفته دوم برای کارشناسان فوتبال روشن شد؛ زمانی که آن‌ها از پس ساوتهمپتونی که با پرس و قدرت فیزیکی بالا بازی می‌کرد بر نیامدند و به یک امتیاز رضایت دادند. در هفته‌های بعدی یونایتد توانست سه امتیاز بازی‌ها را به دست آورد اما عملکرد این تیم نقاط ضعف بزرگی را در معرض نمایش قرار داد. این نقاط ضعف تکراری برخی هواداران منچستریونایتد را نگران کرد.

بازگشت رونالدو به تئاتر رویاها روزی رویایی را برای هواداران یونایتد ساخت، اما همین روز رویایی کار را برای ادامه فصل سخت‌تر کرد؛ یک برتری پر گل برای شیاطین سرخ مقابل نیوکاسل و این نقطه اوج هیجان و انتظارات از تیم سولشایر بود. او هیچگاه همچین فشاری را برای نتیجه گرفتن بر روی خود احساس نکرده بود. برخلاف گذشته، اکنون او باید تک تک بازی ها را با پیروزی پشت هم می گذاشت اما درست در بازی بعدی، در اولین بازی لیگ قهرمانان اروپا شاگردان سولشایر سه امتیاز مهم را در برابر یانگ بویز سوئیس از دست دادند. شاید بتوان گفت بازی برابر یانگ بویز یک نقطه عطف در فصل منچستریونایتد قلمداد می‌شود؛ زیرا پس از این بازی دیگر به ندرت شاهد عملکردی خوب از شاگردان ذخیره طلایی فرگوسن بودیم.

ضعف در خط هافبک این تیم بسیار ملموس بود. هیچ یک از هافبک های یونایتد در کیفیت بالایی بازی نمی‌کردند و توپ‌گیری و حفظ توپ به شدت دچار مشکل شد. اما این تمام ضعف‌های یونایتد نبود؛ به این دلیل که هرگاه تحت فشار قرار می‌گرفتند به مشکل بر می‌خوردند. این مشکلات تاکتیکی و بعضا تکنیکی هر بازی در حال تکرار بود و نگرانی هواداران یونایتد رفته رفته بیشتر می‌شد. مربی نروژی که همیشه در سخت ترین شرایط و دشوار ترین موقعیت ها راه حلی پیدا می کرد و سربلند از مشکلات خارج می‌شد این بار به سدی برخورد کرد که شکستنش کار آسانی نبود.

یانگ بویز

باخت منچستر یونایتد به یانگ بویز سوئیس و آغاز روند بد برای اوله

ستاره‌های ناکارآمد، ترکیب آشفته و مربی منفعل

یونایتد بازی‌ها را تقریبا با ترکیب ثابت و اکثرا با زوج مک‌تامینی و فرد در مرکز میدان شروع می‌کرد و این را می‌توان نقطه آغاز انتقادات از سرمربی نروژی تلقی کرد. هواداران یونایتد از انفعال مربی خود خسته شده بودند و نتایج اصلا در حد و اندازه‌های تیمی که می‌خواهد برای قهرمانی بجنگد نبود. رافائل واران مدافعی که این فصل به یونایتد اضافه شده بود اکثر بازی‌ها را به دلیل مصدومیت از دست داد و از طرفی دیگر جیدون سانچو خرید گران قیمت اوله، به هیچ عنوان انتظار هواداران منچستر یونایتد را براورده نکرد.

آرون ون‌بیساکا که در تابستان با مشکلاتی مواجه شده بود عملکرد باثباتی نداشت و لوک شاو، یکی از بهترین مدافعان کناری فصل گذشته فوتبال اروپا، به همان لوک شاو قبل از اوجش تبدیل شده بود. هری مگوایر هیچ شباهتی به مدافعی که می‌شناختیم نداشت و عملکرد فردی و گروهی یونایتد با تصوراتی که هواداران داشتند هم‌خوانی نداشت.

باخت لیورپول

باخت سنگین یونایتد به لیورپول

شب کابوس‌وار اولدترافورد

اما با وجود تمامی ضعف‌ها و مشکلات، اکثریت هواداران منچستریونایتد همچنان از اوله گونار سولشایر، زننده گل قهرمانی منچستریونایتد در فینال ۹۹، حمایت می‌کردند. این حمایت اما در شکست چهار بر دو خارج از خانه مقابل لسترسیتی تا حدودی شکسته شد. اندک هواداری مانده بود که به آینده این تیم با مربی نروژی و شاگرد سابق سرالکس فرگوسن امیدوار باشد. در بازی بعدی منچستریونایتد در چمپیونز لیگ به مصاف آتالانتا رفت. در حالی که نیمه اول با برتری دو بر صفر به سود این تیم ایتالیایی به پایان رسید، شیاطین سرخ توانستند با یک کامبک رویایی بازی را برگردانند و نشان دهند که همچنان رگه هایی از روحیه پیروزی در این تیم وجود دارد.

بازی بعد اما آن‌ها با سد بزرگ مواجه شدند؛ شاید بزرگ‌ترین چالش یونایتد در این فصل. آن‌ها در الدترافورد به مصاف لیورپول رقیب سنتی خود رفتند و در کمال شگفتی با نتیجه پنج بر صفر از مهم‌ترین رقیب خود شکست خوردند. از نظر بسیاری از هواداران، این شکست نقطه پایان اوله در منچستریونایتد تلقی می شد اما مدیران این تیم چنین اعتقادی نداشتند. در حالی که مربی‌های بزرگ و نامداری منتظر پیشنهاد تاجرین آمریکایی بودند، منچستریونایتد با ترکیبی متفاوت و دفاعی سه نفره به مصاف تاتنهام، تیم بحران‌زده نونو اسپریتو رفت و توانست این تیم را در لندن شکست دهد. این نتیجه اخراج مربی تاتنهام را رقم زد. مسئولان تاتنهام خیلی زود به سراغ آنتونیو کنته، اصلی‌ترین کاندیدای جایگزینی سولشایر رفتند و با پیوستن این مربی ایتالیایی به اسپرز، پرونده اخراج سولشایر تا حدودی بسته شد.

کنته

پیوستن آنتونیو کنته به تاتنهام و ابقای اوله

مشت آخر از پپ و رانیری

اما حتی برتری با سه گل برابر تاتنهام هم نتوانست ورق را برای یونایتد برگرداند. آن ها پس از یک تساوی ناامید کننده با گل دقایق پایانی رونالدو برابر آتالانتا به مصاف منچسترسیتی رفتند و با عملکردی تحقیرآمیز دربی منچستر را نیز بدون به ثمر رساندن گلی به پایان رساندند. شاگردان گواردیولا با عملکردی مسلط و قاطعانه سه امتیاز را در الدترافورد به دست آوردند، سه امتیازی که شاید بتوان آن را راحت‌ترین سه امتیاز این فصل منچسترسیتی نامید.

پس از شکست در برابر منچسترسیتی دیگر اندک هوادار سرخ‌پوشی در منچستر مانده بود که همچنان به مربی دوست‌داشتنی و کم‌حاشیه ایمان داشته باشد. اما حتی شکست در دربی هم باعث اخراج او نشد. تیم به تعطیلات ملی رفت و امیدهایی وجود داشت که پس از از سرگیری بازی‌ها یونایتد با روحیه و سیستمی جدید بتواند مسیر درست خود را پیدا کند اما آ‌ن‌ها در اولین بازی پس از فیفادی در نتیجه‌ای عجیب و باورنکردنی با دریافت چهار گل از واتفورد کلودیو رانیری، یکی از اصلی‌ترین شانس‌های سقوط این فصل لیگ شکست خوردند.

این پایان حدود سه سال حضور اوله گونار سولشایر در منچستریونایتد بود. او از این تیم جدا شد و مایکل کریک، دستیار او به عنوان مربی موقت سکان هدایت تیم را در دست گرفت. کریک توانست با 2 پیروزی برابر ویارئال و آرسنال و تساوی ارزشمند برابر چلسی یادگار خوبی از خود به جای بگذارد تا اینکه در نهایت تکلیف نیمکت شیاطین سرخ مشخص شد.

رانگنیک

آینده یونایتد در دستان رانگنیک

شروعی دوباره، به امید خانه‌تکانی اساسی

رالف رانگنیک، تئوریسین آلمانی به عنوان سرمربی منچستریونایتد انتخاب شد با این برنامه که در انتهای فصل سرمربی جدیدی مشخص شود و او به سمتی مدیریتی برسد. هیجان و امید به الدترافورد برگشت زیرا هواداران منچستریونایتد بالاخره احساس کردند که مدیران این باشگاه تصمیمی منطقی و بلندمدت را اتخاذ کرده و شاید رالف رانگنیک همان شخصی باشد که بتواند با برنامه‌ریزی درست، سبکی تهاجمی و نگاهی بلندمدت با تکیه بر بازیکنان جوان میراث سرالکس فرگوسن را بازیابی کند.

رانگنیک از ابتدای کار در یونایتد، با تغییر رویه تمرین ها سعی کرده در یونایتد انقلابی تاکتیکی ایجاد کند که این روند با سرعت کندی پیش می‌رود و این مربی از ابتدا توسط رسانه‌ها و کارشناسان مورد هجمه است. باید دید آیا در انتهای فصل یونایتد موفق به کسب سهمیه چمپیونزلیگ خواهد شد یا روند بازسازی تیم با تاخیر مواجه خواهد شد.

آیا گلیزر ها از اشتباهات خود عبرت گرفته اند؟

در نهایت آیا یونایتد درمان می‌شود؟