بلژیک، کرواسی، مراکش و کانادا تیمهای تشکیل دهنده ششمین گروه جام جهانی ۲۰۲۲ قطر میباشند که به بررسی شرایط هرکدام میپردازیم.
مهران فرهادی، فوتبال لب – این جام جهانی، به بیانی آخرین فرصت این نسل طلایی بلژیک است تا پرونده بهترین دوران تاریخ فوتبال این کشور را با یک جام بسته شود. آنها برای این کار در گام اول باید به مصاف کرواسی، مراکش و کانادا بروند.
کانادا برای اولین بار پس از سال ۱۹۸۶ به جام جهانی راه پیدا کرده اما این به آن معنا نیست که آنها به همینجا بسنده میکنند. این دقیقا همان نقطهایست که پروژه ۴ ساله هردمن و کانادا باید ثمر بدهد و چه نتیجهای بهتر از صعود به دور بعدی.
به بیان ساده، هردمن فوتبال کانادا را دگرگون کرد. او آنها را از رنک ۹۴ فیفا به رتبه ۴۱ ام رساند و پس از ۳۶ سال جواز حضور در جام جهانی را برای کاناداییها کسب کرد. هردمن معمولا از یک سیستم ثابت استفاده نمیکند و مدام دست به تغییر نوع چینش و سبک بازی تیمش میزند.
برای مثال او در بازیهای مقدماتی، در دیدار برابر هندوراس از تیمش میخواست تا زمان بیشتری توپ را در اختیار داشته باشد اما در طول بازی با امریکا، شیوه آنها به نحوی بود که فقط ۲۸ درصد مالکیت توپ را به عهده داشتند. هردمن معمولا در برابر تیمهایی با کیفیت بالاتر از دفاع پنج نفره استفاده میکند اما در عمده مسابقات مقدماتی با سیستم ۴۲۳۱ تیم خود را راهی میدان میکرد.
باجود تغییرات زیاد در سیستم و نوع بازی، قواعد حمله کردن کاناداییها همیشه ثابت هستند. آنها اکثرا در تلاشند تا با پاسهای طولی و دریبلهای ریز خط به خط تیم حریف را رد کنند و به دروازه برسند.
سم آدکوگبه، دفاع چپ سرعتی، قدرتمند و با میل هجومیای است که ویژگیهای بازی او بسیار مناسب سبک بازی درخواستی هردمن و البته چنین تورنومنتهایی است. کیفیت این بازیکن باعث شده تا آلفونسو دیویس جلو تر رفته و در یکی از پستهای وینگر چپ و یا هافبک شماره ۱۰ بازی کند تا خلاقیت جلوی زمین کاناداییها افزایش یابد.
کرواسی و زلاتکو دالیچ، نائب قهرمانان جام قبلی، با فرم بسیار خوبی وارد قطر میشوند. آنها با پیروزی در ۴ بازی آخر لیگ ملتها، دانمارک و فرانسه را کنار زدند و به عنوان صدرنشین به دور بعد راه یافتند.
دالیچ دوست دارد تا تیمش با ساختاری مستحکم کنترل مالکیت را به دست داشته باشد از همینرو معمولا با سیستم ۴۳۳ وارد میدان میشود و از دو فولبک خود میخواهد تا در مناطق عرضی دائم در رفت و برگشت باشند. از همین رو، آنها نیز مانند لهستان موقعیتهای بسیار زیادی را از روی ارسالها خلق میکنند. در طی مسابقات مقدماتی، با خلق ۳۷ موقعیت از روی ارسالها، آنها تیم اول قاره سبز از این لحاظ بودند.
کرواسی هم مانند خیلی از تیمهای دیگر جام، از نبود یک تمام کننده در مقابل دروازه رنج میبرد. به طوری که مودریچ و پریسیچ هر کدام با ۳ گل بهترین گلزنان کرواتها طی بازیهای مقدماتی بودند.
نقطه قوت کرواتها دقیقا در میانه میدان است. جایی که متئو کواچیچ، مارسلو بروزویچ و لوکا مودریچ مثلث خط میانی دالیچ را تشکیل میدهند. ۳ بازیکن که کاملا مکمل یکدیگرند و خط هافبکی ایدهآل را تشکیل میدهند.
مراکش اما باوجود صعود نسبتا راحت به جام جهانی، با آن تیم ترسناک دوره قبل تفاوتهای بسیاری دارد. ولید رگرروی که در ماه آگوست سال ۲۰۲۲ سکان هدایت مراکش را به دست گرفته تنها دو بازی سرمربی مراکشیها بوده.
طی همین دو بازی او تیمش را با سیستم ۴۳۳ راهی مستطیل سبز کرده و از یک هافبک هولدر و دو وینگر که بیشتر نیمفصاها سیر میکنند استفاده کرده است. در این دو بازی برابر شیلی و پاراگوئه، عملکرد هجومی مراکشیها قابل تقدیر بوده و آنها نسبت به ایدههای جدید واکنش خوبی نشان دادهاند اما باید دید که این شوک سرمربی جدید تا کی اثرگذار خواهد بود.
در هر دوی این بازیها، خارج از مالکیت شاگردان رگرروی به صورت ۴۱۴۱ در زمین جاگیری کرده و با تشکیل یک بلاک در میانه میدان در تلاشند تا راههای نفوذ را مسدود کنند.
باوجود بازگشت حکیم زیاش به تیم ملی مراکش، حالا سمت راست آنها با حضور اشرف حکیمی و زیاش از همیشه خطرناکتر خواهد بود. همین مسئله در کنار تجربه حضور در میادین بزرگ، این دو بازیکن را به مهمترین بازیکنان مراکش طی جام جهانی پیشرو تبدیل کرده است.
بلژیک و روبرتو مارتینز درست مثل تمام تورنومنتهای دیگری که در آن حاضر بودند از جذابترین تیمهای جام محسوب میشوند اما این جذابیت حتی برای خودشان هم کافی نیست. به احتمال قوی این آخرین تورنومنتی باشد که نسل طلایی بلژیک فرصت به دست آوردن جامی را داشته باشد.
اگر بنا به تکرار باشد، احتمالا مارتینز بلژیکیها را با چینش ۳۴۲۱ راهی میدان کند. در این سیستم معمولا کوین دیبروینه هافبک هجومی آنها به مراتب بین خطوط و در طول زمین جا عوض میکند و تلاش میکند تا خطوط حریف را بشکند.
انتظار میرود تا ادن هازارد یکی از مهاجمین سیستم دو مهاجمه آقای مارتینز باشد و در خیلی از اوقات به کنارهها رفته تا برتری عدد را ایجاد کند. یوری تیلمانس و اکسل ویتسل معمولا وظیفه برقراری ارتباط و شکستن خطهای حریف را برعهده دارند. دو وینگبک این تیم نیز معمولا در مناطق عرضی، عرض بازی را تامین میکنند و به محض سوییچ به سرعت از پشت مدافع حریف اورلپ میکنند.
در خیلی از مواقع نیز وقتی یکی از وینگبک ها دیبروین در مناطق عرضی توپ را در موقعیت یک به یک در اختیار دارند، یکی از بازیکنان با انجام فرار آندرلپ از گپ ایجاد شده بین مدافع کناری و مدافع وسط استفاده میکند.
نقطه عطف این تیم بلژیک، قدرت هجومی آنهاست. در طی این ۶ سال حضور مارتینز، آنها فقط در دو بازی رسمی موفق به گلزنی نشدهاند. در نقطه مقابل، ضعف اصلی آنها سن بالا و سرعت پایین بازیکنان عقب زمین آنهاست که در هنکام ضدحملات و انتقالهای منفی ضربات هولناکی را به بلژیکیها وارد میکند. درست مانند دو کلی که دیشب طی دیداری دوستانه از مصر دریافت کردند.
اسپانیا، آلمان، کاستاریکا و ژاپن تیمهای تشکیلدهنده گروه مرگ مسابقات جام جهانی ۲۰۲۲ قطر میباشند.
مهران فرهادی، فوتبال لب – شاید هیچیک از تیمهای آلمان، اسپانیا و حتی ژاپن بهترین روزهای دوران خود را سر نکنند اما باز هم با این حال این گروه بهرمند حساسیتی خاصی نسبت به دیگر گروهها میباشد.
باوجود دور بودن آلمان و اسپانیا از سطحی که همگی به یاد داریم، ژاپن و هاجیمه موریاسو امیدوارند تا بتوانند جواز صعود به مرحله بعد جام جهانی از گروه مرگ را به دست بیاورند.
انتظار میرود تا ژاپن درست مانند جام جهانی قبلی با سیستم ۴۲۳۱ وارد میادین شود و تاکتیکها نیز فرق چندانی با ۲۰۱۸ نداشته باشند و فقط پرسنل دچار تغییر شده باشند.
در طی مسابقات مقدماتی آنها به طور میانگین بیش از ۶۰ درصد مالکیت توپ را در اختیار داشتند اما علاقه چندانی به نگه داشتن توپ در زمین خود نداشته و تلاش میکردند تا در زمین حریف مالکیت توپ را حفظ کنند.
در هنگام پرس کردن، با جلوتر آمدن کامادا و قرارگیری در مائدا وینگرها کمی عقب رفته و ژاپن شکل ۴۴۲ به خود میگیرد. معمولا دو مهاجم فشار را بر روی مدافعان گذاشته و وینگرها نیز مدافعان کناری را در سایه خود قرار میدهند تا در صورت ارسال پاس برای آنها سریعا مداخله کنند.
اما درست مانند شمار زیادی از تیمهای این جام، ژاپن نیز مشکل بزرگی در امر گلزنی دارد. آنها معمولا موقعیتهای خوبی خلق میکنند اما در تمام کردن آنها شدیدا مشکل دارند. طی مسابقات مقدماتی، ژاپنیها فقط ۱۲ گل با ثمر رساندند که در میان تیمهای آسیایی صعود کرده، این کمترین مقدار است.
تاکومی مینامینو مهاجم اسبق لیورپول و حال حاضر موناکو میتواند به مهمترین مهره ژاپنیها تبدیل شود. از زمان انتصاب موریاسو، مینامینو طی ۴۱ بازی ملی ۱۷ گل به ثمر رسانده و ۱۰ گل هم ساخته و توانایی بازی در هر ۳ پست جلوی سیستم ۴۲۳۱ مدنظر موریاسو را دارد.
پس از انتصاب به عنوان سرمربی اسپانیا، انریکه به طرز خارقالعادهای ورق را برگرداند و لاروخا را دوباره به یکی از قدرتمندترین تیمهای اروپا تبدیل کرد. او با میدان دادن به امثال گاوی، پدری، اونای سیمون و … توانست تا باوجود اسکواد ضعیفتر اسپانیا را به نیمهنهایی ۳ تورنومنت برساند.
انریکه از شاگردان خود فوتبالی مالکانه و صبورانه را طلب میکند و در خیلی از مواقع از تیمش میخواهد تا پاسهای بلند اما دقیق کنترل بازی را به دست بگیرد. انریکه معمولا بوسکتس را به عنوان کسی که توپ را از مدافعان بگیرد و آن را بین بازیکنان جلوی زمین پخش کند انتخاب میکند و با قرار دادن پدری و گاوی انرژی لازم در میانه میدان را به تیم تزریق میکند.
اما اسپانیا در خارج از مالکیت هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. طبیعتا آنها فوتبالی مبتنی بر پرس شدید را در زمین پیاده میکنند و از بهترین تیمهای دنیا در این امر به شمار میروند. آنها معمولا با آزاد کردن فضا برای حریفان در مناطق کناری برایشان تله گذاری میکنند و به محض اشتباه، ماشه پرس را کشیده و به سمت فضای خالی هجوم میآورند.
پدری و گاوی، دو بازیکنی که در سنین کم توسط خود انریکه به تیم ملی اسپانیا راه یافتند مهمترین بازیکنان این سرمربی اسپانیایی تلقی میشوند. آنها عاملهای اصلی کنترل و تسلط اسپانیا هنگام مالکیت هستند و با جابهجاییهاش بسیار در نیمفضاهه هنگام مالکیت فضای زیادی را برای بازیکنان عرضی ایجاد میکنند.
کاستاریکا، پدیده بلامنازع جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل، امسال اما درست مانند جام قبلی، با شرایط نه چندان مناسبی پا به مسابقات میگذارد. آنها آخرین تیمی بودند که بلیط سفر به قطر را رزرو کردند و به نظر میآید جزء اولین تیمهایی باشند که باید بلیط برگشت را نیز تهیه کنند.
کاستاریکای ۲۰۱۴ که در گروه مرگ به عنوان تیم صدرنشین شناخته شد از لحاظ پرسنل فرقی با کاستاریکایی که الان هم در گروه مرگ حضور دارد، ندارد. کیلور ناواس، برایان اویدو، اسکار دوارته، کلوس بورگس و کمپل بازیکنانی هستند که از برزیل تا قطر همواره همراه تیم ملی کشورشان بودهاند.
با توجه به نمودار زیر، کاستاریکا هنوز هم مانند جام جهانی ۲۰۱۴ با شدت بالایی دفاع میکند و از تک موقعیتها برای گلزنی استفاده میکند. آنها از لحاظ فشاری که روی حریف میگذارند(PPDA)، مالکیت توپ، گردش توپ در زمین حریف(Field tilt)، شوت به سمت دروازه حریف، و شوتهای متحمل شده به دروازه خودی یا ضعیفترین تیم امریکای شمالی بودهاند یا جزء ضعیفترینها. از همینرو انتظار میرود کیلور ناواس، دروازهبان سابق کهکشانیها برنده 3 چمپیونزلیگ، امید اول و آخر کاستاریکاییها برای کسب نتیجهای آبرومند در این جام باشد.
پس از فجایع جام جهانی ۲۰۱۸ و یورو ۲۰۲۰، حالا هانسی فلیک دوباره به تیم آلمان برگشته اما این بار نه به عنوان دستیار، بلکه به عنوان سرمربی. فلیک در همان ابتدای حضورش سریعا سیستم را از ۳۴۲۱ به ۴۲۳۱ تغییر داد تا یک بازیکن بیشتر در فاز هجومی داشته باشد و بتواند ساختار وسط زمین را حفظ کند. تغییراتی که آلمان را روز به روز به بایرنمونیخ ورژن فلیک نزدیکتر میکند.
ژرمنها با کمبود بازیکنانی که بتواند در مناطق عرضی یک به یکها را بردارد و موقعیت ایجاد کند مواجه هستند اما از طرف دیگر هافبکهایی دارند که به خوبی میان خطوط جایگیری کرده و با تشکیل مثلث در زون ۱۴، پاسهای تک ضرب و کارهای ترکیبی موقعیت ایجاد میکنند.
باوجود قدرتمندی ژرمنها در مناطق میانی میدان، ضعف در جناحین نقطه ضعف اصلی آنها محسوب میشود. این ضعف در و سمت خط دفاعی بیشتر از همه جا احساس میشود جایی که تیلو کرر که بیشتر یک مدافع وسط است تا مدافع راست و دیوید رام که فضای زیادی را پشت سر خودش خالی میگذارد احتمالا گزینههای اول فلیک برای بازی در جناحین خط دفاعی خواهند بود.
گروه D جام جهانی قطر با حضور فرانسه، تونس، استرالیا و دانمارک از متعادلترین گروههای مسابقات میباشد که امروز درباره آن صحبت خواهیم کرد.
مهران فرهادی، فوتبال لب – در این بخش از سفرمان به گروههای مختلف جام جهانی ۲۰۲۲ قطر به گروه D مسابقات با حضور فرانسه، تونس، استرالیا و دانمارک میپردازیم.
اول از همه به سراغ کسپر هیولمن و دانمارک جذاب او خواهیم رفت. آنها یکی از متعادلترین و جذابترین تیمهای جام جهانی پیشرو میباشند. وایکینگها معمولا با یکی از سه چینش ۴۲۳۱، ۳۴۳ و ۳۵۲ پا به مستطیل سبز میگذارند و در طول بازی به کرّات نحوه چینش خود را عوض میکنند.
برای مثال در بازی رفت لیگ ملتها برابر فرانسه، دانمارک کار را با با ۳۴۳ آغاز کرد و با دفاع بسیار خوب در مناطق میانی میدان، ابتکار عمل را به دست گرفت اما در بازی برگشت با اضافه شدن دو تن از وینگرها به صف بازیکنان میانی، هنگام از دست دادن مالکیت با سیستم ۴۱۴۱ دفاع میکرد.
دانمارک میتواند در محوطه خودی دفاع کنند یا از بالا روی حریفی مانند فرانسه فشار بگذارد و یا با استفاده از انتقالها به حریف ضربه بزند. احتمالا بزرگترین نقطه قوت آنها همین انعطاف پذیری بینظیرشان باشد که رفته رفته آنها را تبدیل به یک تیم قدرتمند کرده است.
با وجود پرسنل خوب در همه نقاط زمین، اما این خط هافبک دانمارکیهاست که معمولا تفاوت را برایشان رقم میزند. از لحاظ دفاعی هویبیرگ و دلینی توانایی پرس از بالا و پیروزی در دوئلهای میانه میدان را دارند و اریکسن که همان موتور محرک وایکینگ هاست وظیفه پخش توپ و موقعیتسازی را به عهده دارد و همین عامل است که این ۳ بازیکن را به کلیدیترین بازیکنان هیولمن بدل کرده است.
تونس اما دیگر تیم این گروه است که به نظر نمیآید شانس چشمگیری برای صعود از این گروه داشته باشد. شاگردان جلال کدری که از ژانویه پارسال هدایت تونسیها را به عهده گرفته جزء مسنترین تیمهای این جام محسوب میشوند.
اگر بخواهیم بخش معرفی سبک فوتبال آنها را به یک کلمه خلاصه کنیم، آن کلمه دفاعی خواهد بود. طی ۷ بازی ابتدایی تونس زیر نظر کدری آنها مقابل تیمهایی نظیر شیلی و ژاپن ۷ کلینشیت ثبت کردند.
تصویر زیر نحوه قرارگیری بازیکنان تونس طی دو دیدار پلیآف مقدماتی جام جهانی ۲۰۲۲ قطر در برابر مالی را نشان میدهد و همانطور که واضح است شاگردان کدری گل نخوردن را اولویت ابتدایی خود قرار دادهاند. طی دو بازی رفت و برگشت برابر مالی، تونسها حتی اجازه خلق یک موقعیت مناسب گلزنی هم به مالی ندادند و راهی جام جهانی شدند.
نقطه ضعف آنها نیز دقیقا دلیل این سبک بازی آنهاست. تونسیها اگر ضعیفترین تیم هجومی جام نباشند یکی از ضعیفترینهاست و مشکلات بزرگی در خلق موقعیتها دارند از همینرو به دفاع و پارک کردن اتوبوس مقابل دروازه خودی روی آوردهاند تا در لحظات مناسب از شانسهای کوچک نهایت بهره را ببرند.
از الیاس سخیری نیز میتوان به عنوان کلیدیترین بازیکن آنها نام برد. هافبکی که نظام دفاعی تیم حول او برقرار میشود و در هنگام بازیسازی میان دو مدافع آمده و به مدافعان و دروازهبان تیم خود یاری میرساند.
استرالیا که برای پنجمین بار متوالی در جام جهانی حضور دارد، به نظر نمیرسد که قدرت سالهای گذشته را داشته باشد و حذف زودهنگامآنها از مسابقات قابل تصور است.
آنها در میانه مسابقات مقدماتی ناگهان افت شدیدی داشتند و از ۷ مسابقه فقط یک برد کسب کردند. از همین جا بود که گراهام آرنولد دفاع ۴ نفره را کنار گذاشت و دفاع ۳ نفره را جایگزین آن کرد. او همچنین از فولبکها خواست تا کمی فشرده بازی کنند و نزدیکتر به میانه زمین جایگیری کنند. او همچنین نقش یکی از دو بازیساز اصلی را تغییر داد و با آرون موی در عقب زمین به کار ادامه داد.
همین تغییرها باعث شد تا استرالیا خیلی زود از کوران مسابقات خارج نشود و با پیروزی برابر امارات و پرو در مسابقات پلیآف جواز حضور در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر را کسب کند.
آور مابیل وینگر چپ استرالیاییها نیز یکی از مهمترین بازیکنان آنها محسوب میشود و بخش زیادی از بار هجومی تیم بر عهده اوست. او حتی در خیلی از اوقات عقبتر آمده و در فرآیند بیلدآپ به همتیمیهای خود یاری میرساند.
فرانسه و دشام در حالی وارد قطر میشوند که لقب قهرمان جهان را یدک میکشند و طبق معمول انتظارها از خروسها بسیار بالاست.
دشام در جام قبلی با چینش ۴۲۳۱ غیرمتقارن تیمش را راهی تورنومنت کرد و عنوان قهرمانی را به دست آورد و پس از تغییرهای شکست خورده، او اعلام کرده که در قطر به همان سیستم پیردز ۲۰۱۸ بازخواهد گشت.
در طی این چهار سال فرانسویها معمولا با چینش ۳۴۱۲ راهی میدان مسشدند که آنتوان گریزمان به عنوان بازیکن پست ۱۰ پشت سر کیلیان امباپه و بنزما بازی میکرد. این سیستم استحکام دفاعی خوبی به خروسها میداد اما در موقعیتهای هجومی ضربه زیادی به خلاقیت این تیم وارد میکرد. آنها معمولا با تعداد نفرات بالا از همان محوطه جریمه حریف پرس را آغاز میکردند و خط به خط به خوبی یکدیگر را پشتیبانی میکردند.
حالا دشام متقاعد شده تا به ترکیب برنده روسیه بازگردد و به همین دلیل جاناتان کلاوس از مارسی و لوکا دینیه از استون ویلا باوجود عملکردهای با کیفیت، به لیست ۲۵ نفره خروسها دعوت نشدند. به نظر نمیآید دشام نیازی به این دست از فولبکها داشته باشد.
قطعا کیلین امباپه مهاجمی که کیتواند بلای جان هر مدافعی باشد مهمترین بازیکن دشام در این مسابقات است. او که به عنوان یک تینیجر موفق به گلزنی در فینال جام جهانی هم شده باید پاسخگوی انتظارات طرفداران باشد و عملمردهای نهچندان خوب یورو 2020 را جبران کند.
اما فرانسه با فرم خوبی پا به قطر نمیگذارد. از مصدومیت پوگبا، کانته و انکونکو که بگذریم فرانسویها در صورتی وارد این تورنومنت میشوند که در لیگ ملتها از گروه خود صعود نکردند و نتایج ضعیفی در این بازیها کسب کردند و همین آنها را نگران کرده که شاید مانند تمام جامهای جهانی اخیر، تیم قهرمان باز هم موفق به صعود از گروهش نشود.
در این بخش از سفرمان به گروههای مختلف جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، سری به گروه C مسابقات با حضور آرژانتین، عربستان، لهستان و مکزیک خواهیم زد.
مهران فرهادی، فوتبال لب – گروه C جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، از آن دست گروههاست که هر چه طلب کنید در آن پیدا میشود. از آرژانتین آماده اسکالونی گرفته تا مکزیک که هنوز با اوچوآ در چهارچوب دروازه خود راهی تورنومنتها میشود.
اصلا بگذارید از همین مکزیک کار این گروه را آغاز کنیم. شاگردان آقای جراردو مارتینو در طی مسابقات مقدماتی با چینش ۴۳۳ راهی میدان شدند. مورنو علاقه شدیدی به استفاده از وینگرهایی دارد که بیشتر در مناطق داخلی زمین سیر میکنند و فضای زیادی را برای فرارهای اورلپ فولبکها آزاد میکنند، دارد. او همچنین حضور یک هافبک که بتواند از مناطق عمقیتر زمین بازیسازی کند و تمپو بازی را دست بگیرد را، برای تیمهای خود الزامی میداند.
نمودار زیر مکزیک را با دیگر تیمهای آمریکای شمالی در متریکهای مختلف مقایسه میکند. همامطور که مشخص است مکزیکیها نیز مانند اکوادور و ولز، دیگر تیمهایی که تا به حال در این جام به آنها پرداختهایم سرعت و مستقیم بودن در حملات را سرلوحه کار خود قرار دادهاند.
آنها همچنین بهترین تیم این قاره در حفظ مالکیت توپ در زمین تیم مقابل(Field tilt) میباشند، قابلیتی که در بازیهای بزرگ و یا مسابقاتی که آنها نتیجه دلخواهشان را کسب کردهاند میتواند در کنترل توپ و میدان کمک شایانی به آنها بکند.
اما در بخش ضعفها، شاید بزرگترین مشکل مکزیک طی جام جهانی پیشرو سن بالای بازیکنان آنها و عدم آمادگیشان برای مبارزه در این سطح میباشد. مکزیکیها در جام جهانی گذشته دومین تیم پیر جام بودند و الان هم با میانگین سنی ۲۸.۵ از مسنترین تیمهای جام شمار میروند.
مشکل دیگر مکزیکیها نبود بیرحمی و تمامکنندگی مناسب در مقابل دروازه است. آنها در کل مسابقات مقدماتی فقط ۱۷ گل به ثمر رساندند و رائول خیمنز با ۳ گل بهترین گلزن آنها بود که او هم هر ۳ گل را از روی نقطه پنالتی به ثمر رساند.
از همه اینها که بگذریم، به بحث بازیکنان کلیدی آقای مارتینو میرسیم. گیلرمو اوچوآ دروازهبان پا به سن گذاشته مکزیکیها باز هم مهمترین مهره مکزیک در این شناخته میشود. دروازهبانی که طی مسابقات قبلی با وجود حذف زودهنگام بیشترین تعداد سیو مسابقات را داشت، حالا باز هم انتظار میرود امید اصلی آنها برای راهیابی به دور بعد جام جهانی قطر باشد.
تیم بعدی، عربستان هروه رنارد خواهد بود. رنارد که پس از قهرمانی آفریقا با دو تیم زامبیا و ساحل عاج، از سال ۲۰۱۹ هدایت عربستان را به عهده گرفته. رنارد تیم بسیار آمادهای را روانه مسابقات کرده و امیدهای زیادی برای صعود به مرحله بعدی دارد.
به طور معمول رنارد چینش ۴۲۳۱ رو به باقی سیستمها ارجحیت داده و به دنبال این است که با متمایلتر کردن وینگرها به نیمفضاها موقعیت مناسب برای اورلپ فولبک ها را انجام دهد. همچنین او علاقه خاصی به سوییچ کردنهای پیدرپی بازی توسط مدافعان وسط خود را دارد و به بازیکنان دستور میدهد تا با ایجاد مثلثهای متعدد در مناطق عرضی و ایجاد گزینههای پاس به دروازه حریفان نزدیک شوند.
به طور کلی آنها علاقه زیادی به بازیسازی از عقب زمین دارند اما به محض اینکه کمی کیفیت پرس حریف بالا رود، توپ را مستقیما به مهاجم نوک خود میرسانند. طبق گراف زیر آنها علاقه زیادی به استفاده از سرعت و غافلگیری در یک سوم نهایی ندارند و در تلاشند تا با صبر و حوصله زیاد قدم به قدم به ایجاد موقعیت گلزنی نزدیکتر شوند.
و برای حرف آخر راجع به عربستان، سالم الدوساری وینگر چپ ۳۱ ساله سعودیها قطعا کلیدیترین بازیکن آنها شمرده میشود. دوساری طی مسابقات مقدماتی ۷ گل با ثمر رساند و در جام جهانی گذشته نیز با گلزنی در برابر مصر تنها برد مسابقات برای عربستان را به ارمغان آورد.
لهستان از دسته تیمهای این جام است که انجام هرگونه پیشبینی درباره سرنوشت آنها کاری دشوار تلقی میشود. هنوز حتی یک سال هم از انتصاب میچینویکز به عنوان سرمربی آنها نگذشته و نتایجشان طی این بازه ۹ ماهه، جایی برای پیشبینی نگذاشته است.
طی ۸ بازی تحت هدایت میچینویکز، در ۷ بازی آنها مقدار کمتری از مالکیت توپ را در اختیار داشتند و موفق به کسب سه پیروزی، دو مساوی و سه شکست شدند. از لحاظ پرسنل هجومی، با حضور امثال لواندوفسکی، زیلینسکی و میلیک، شاید لهستانیها به هیچ چیز دیگری نیاز نداشته باشند. آنها معمولا تلاش میکنند تا بازی مستقیم، پرس توپهای دوم حریفان و سانترهای متعدد برای حریفان خطرآفرین باشند.
در طی بازیهای مقدماتی آنها تیم اول مسابقات از لحاظ خلق موقلیت گلزنی از روی ارسالها و به ثمر رساندن آنها بودند.
در طرف دیگر، قطعا لواندوفکسی مهمترین بازیکن لهستانیهاست. مهاجمی باهوش و با میل وحشتناک به گلزنی که لرزه به اندام هر حریفی میانداز همان چیزیست که تیمهایی مانند لهستان برای صعود به مراحل بالاتر به آن نیاز دارند.
اما برسیم به آرژانتین جذاب اسکالونی. مردی که پس از سالها هویت را به فوتبال آلبی سلسته برگردانده است. اسکالونی پس از سالها توازن را در تیم ملی آرژانتین برقرار کرده. مسئلهای که شاید مشکل اصلی آنها طی دو دهه گذشته تلقی شود.
تا قبل ورود اسکالونی شاید این مسی بود که بخش عظیمی از بار تیم ملی آرژانتین را بر روی دوش خود احساس میکرد اما حالا بهنظر میآید اسکالونی توانسته تا به خوبی از مسی در راستای تاکتیکها و صلاحیت تیمش بازی بگیرد.
آرژانتین تحت نظر اسکالونی معمولا با یکی از دو سیستم ۴۲۳۱ یا ۴۳۳ وارد میدان میشود و حساب ویژهای روی انتقالهای مثبت و منفی باز میکند. معمولا اسکالونی پلنهای متنوعی را برای بیلدآپ کردن در نظر دارد و با وجود امیلیانو مارتینز، لیساندرو مارتینز، کریستین رومرو و هافبکهایی مانند رودریگو دیپائول و انزو فرناندز بهنظر نمیرسد مشکلی در فاز اول بیلدآپ و مقابله با پرس حریفان برای اسکالونی وجود داشته باشد.
اسکالونی همچنین انعطاف تاکتیکی خوبی از خود نشان داده. برای مثال او در فینال کوپاآمهریکا با توجه به شرایط حاکم، به خوبی همه چیز را تغییر داد و با چینش ۴۴۲ تیمش را راهی وارد میدان کرد و با چیدن یک میدبلاک در میانه زمین به خوبی توانست بازی را در طول ۹۰ دقیقه کنترل کند.
و قطعا لیونل مسی مهمترین قطعه این پازل اسکالونی میباشد. مسی نه تنها تاثیر فوقالعادهای در گلهای تیم آرژانتین دارد، بلکه در مراحل انتقال توپ نیز نقش مهمی دارد و توپپخشکن اصلی آلبی سلسته نیز محسوب میشود و جدای از همه اینها او کاپیتان و الگوی سایر بازیکنان آلبی سلسته میباشد و اساسیترین مهره اسکالونی در هر بعدی محسوب میشود.
انگلیسی ناآماده، امریکا جوان و ولز متحول شده در گروه دوم جام جهانی قطر جدال نسبتا نزدیکی را برای صعود به دور بعدی این جام خواهند داشت.
مهران فرهادی، فوتبال لب – گروه B جام جهانی ۲۰۲۲ قطر با حضور انگلستان، امریکا و ولز دومین گروهیست که نگاهی به شرایط تیمهای حاضر در آن خواهیم داشت.
اول از همه با تیم حاضر از سید ۳ این گروه یعنی امریکا شروع میکنیم. امریکاییها که از اواخر سال ۲۰۱۸ تا کنون پروژه جدیدی را با گرگ بلهارتر سرمربی خود آغاز کردهاند حالا پس از یک دوره غیبت، آنها دوباره موفق به حضور در بزرگترین رویداد فوتبالی جهان شدهاند.
در کوران این مسابقات با تیمی کاملا متفاوت نسبت به امریکا تیم شکست خورده در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۸ روبهرو هستیم. آنها با میانگین سنی ۲۴.۲ سال جوانترین تیم این تورنومنت محسوب میشوند. گرگ برهالتر که سردمدار این انقلاب امریکاییها محسوب میشود معمولا تیمش را با چینش ۴۳۳ به میدان میفرستد و از دو وینگر خود یعنی کریستین پولیسیچ و برندون آرونسون میخواهد که آزادانه بازی کنند و برای دریافت پاس بین مناطق بالا و پایین زمین دائما در حال حرکت باشد.
همین امر ساختار تیمی آنها را بسیار شناور میسازد و در خیلی از مواقع باعث آزادسازی یکی از فولبکها یا هافبکهای تیم برای انجام فرار های آندرلپ یا اورلپ میشود و با قرار دادن یکی از بازیکنان وسط زمین به جای فولبکها احتمال وقوع ضدحمله را کاهش میدهد.
به طور کلی امریکاییها هنگام مالکیت تیم بسیار صبوری هستند و تا حد امکان از انجام حرکات انفجاری خودداری میکنند. آنها تلاش میکنند تا با پاسهای عرضی و کوتاه آرام آرام فاصلههایی را میان خطوط حریف ایجاد کنند و سپس با قرارگیری یکی از بازیکنان در فضاهای ایجاد شده حریف را غافلگیر کنند.
برای مثال تصویر زیر پاس مپ یکی از گلهای امریکا در برد سه بر صفر در برابر مراکش میباشد که به خوبی صحت مطالب بالا را تایید میکند.
در هنگام دفاع کردن نیز برهالتر پرس کردن را اولویت اصلی خود قرار داده اما ضعفهای زیادی در اکوسیستم پرس امریکاییها مشاهده میشود. در هنگام پرس، پولیسیچ و آرونسون معمولا وظیفه اعمال فشار روی دو مدافع وسط را دارند و دو مدافع کناری نیز برای حمایت از آنها بالا میشکند و همین فضای زیادی را پشت خط پرس آنها ایجاد میکند.
از همینرو دروازهبانی مانند موسلرا، به راحتی میتواند با یک پاس ۶ بازیکن امریکا را از صحنه بازی محو کند و آغازگر ضدحملههای تیمش باشد.
و به طور قطع میتوان از پولیسیچ و آرونسون به عنوان کلیدیترین بازیکن امریکاییها نام برد زیرا که بار هجومی زیادی بر دوش این دو بازیکن سپرده شده و به نظر میآید برهالتر تلاش میکند تا مشکل نبود یک مهاجم نوک مناسب را با اینگونه بازی گرفتن از این دو بازیکن جبران کند.
پس از اخراج رایان گیگز، اسطوره سالهای دور منچستریونایتد از سمت مربیگری تیم ملی ولز، کمتر کسی بود که فکر میکرد ولز انقدر سریع بتواند اوضاع را جمع و جور کند ولی راب پیج این کار سخت را انجام داد و حالا ولز دوباره به جامجهانی بازگشته است.
در تیم ملی ولز، بازیها بیشتر از اینکه تحت تاثیر تاکتیکها قرار داشته باشند، به کیفیت و نبوغ فردی بازیکنان وابسته هستند. برای مثال آنها علاقه چندانی به بازیسازی از عقب زمین و یا حفظ توپ ندارند و تکیه اصلی آنها بر خلاقیت بازیکنان در هنگام ضدحملات میباشد.
طبق گراف زیر ولزیها تلاش چندانی برای ارسال پاسهای متوالی و حفظ و گردش توپ ندارند و در اکثر حملات سرعت را چاشنی کار قرار میدهند و همین باعث غیرقابل پیشبینی بودن حرکات آنها میشود و وجود بازیکنانی مانند دنیل جیمز، برنان جانسون، گلیفر مور و البته گرت بیل، ضدحملات ولز از جذابترین نکات این گروه محسوب میشود.
پیج به قدری روی ضدحملات حساب باز کرده که حتی حاضر شده هنگام ضربات ایستگاهی حریف نفرات کمتری را در محوطه جریمه خودی داشته باشد و حداقل ۳ بازیکن را برای ضربه زدن به زدن به حریف در موقعیتهای مناسب قرار میدهد.
و گرت بیل ۳۳ ساله قطعا امید اول و آخر ولزیها برای درخشش در جام جهانی پس از ۶۸ سال میباشد. با وجود اینکه در مسابقات مقدماتی بیل دقایقی کمی را در میدان حاضر بود اما باز هم با ۵ گل و ۴ پاس گل تاثیرگذارترین بازیکن ولز طی این رقابتها بود.
انگلیسی جذاب با مربیای حوصلهسربر شاید بهترین تعریف برای حال و احوال این روزهای سهشیر ها باشد. اگر اسکواد انگلستان کاملترین و بینقصترین اسکواد حال حاضر فوتبال جهان نباشد قطعا از بهترینهاست اما با این وجود هم ساوتگیت تماشای مسابقات انگلیس را برای هواداران سخت کرده.
ساوتگیت معمولا بازیها را به دو فاز تقسیم میکند. فاز اول زمانی که تیمش مالک توپ است و فاز دوم هنگامی که اختیار توپ در دست رقابا قرار دارد. او معمولا از بازیکنان خود میخواهد تا با حوصله توپ را در سراسر میدان بچرخانند و زمان مناسب برای انتقال توپ به بخش بعدی حملات را انتخاب کنند. شاید این رویه در بسیاری از مواقع انگلستان را تیمی تکراری و بدون برنامه نشان دهد اما همینها بود که انگلستان را در طی دو تورنومنت قبلی به نیمهنهایی و فینال رساند.
همانطور که در گرافهای زیر مشخص شده، مهاجمان انگلیس نقش زیادی در بازی تیم هنگام مالکیت ندارند و توپ بیشتر میان بازیکنان عقب زمین میچرخد و پرسنل جلوی زمین باید با حرکات بدون توپ، فضا برای فرار خود یا سایر بازیکنان را فراهم کنند تا لحظه بزرگ مدنظر ساوتگیت فرا برسد.
اما مسئلهای که بخش اعظمی از موقعیتهای انگلیس را طی دوران هدایت ساوتگیت ایجاد میکند ضربات ایستگاهی است. شاید این تنها بخش بازی آنها باشد که بتواند در بخش هجومی تفاوت را برایشان رقم بزند. در طی جام جهانی ۲۰۱۸، نه گل از دوازده گل انگلیسیها از روی ستپیسها به ثمر رسید و در یورو ۲۰۲۰ هم با وجود زدن فقط یک گل از این ضربات، آنها خطرناکترین تیم تورنومنت از این لحاظ بودند.
بازیکنان کلیدی؟؟ قطعا دکلن رایس و هری کین دو مهرهای هستند که تا به حال شغل ساوتگیت را برای او حفظ کردند. هری کین به دلیل شم گلزنی بالا، خلاقیت فردی و فضاسازیهای کلاس جهانی و دکلن رایسی که یک تنه به خوبی کمربند خط میانی سهشیر ها را بسته است و برنده بلامنازع جنگهای میانه میدان است.
در این سری از مقالهها به معرفی و تحلیل گروههای جام جهانی 2022 قطر میپردازیم و شرایط هر تیم را بررسی میکنیم. در اولین گام، به گروه اول این مسابقات سفری خواهیم داشت جایی که هلند در کنار سنگال شانس اصلی صعود محسوب میشود.
مهران فرهادی، فوتبال لب – باوجود حضور هلند متحول شده لویی فنخال و سنگالی که روزهای خوبی رو با بازیکن سابق خود به عنوان سرمربی طی میکند در کنار قطر میزبان کسی نگاه ویژهای به این گروه از مسابقات ندارد.
هلند که به عنوان شانس اول صعود از این گروه شناخته میشه دوران نسبتا خوبی رو پشت سر میگذارد. هلندیها طی ۱۰ بازی برای رسیدن به بزرگترین رویداد فوتبالی جهان با ۷ برد، دو مساوی و تنها یک باخت صعود بسیار راحتی رو به جام جهانی ۲۰۲۲ قطر داشتند.
اما هلندیها تحت نظر فنخال چگونه بازی میکنند؟
تیم فنخال فرق چندان زیادی با باقی هلند هایی که تو ادوار مختلف این جام دیدیم نداره. علاقه زیاد به پرس از بالا حریفان، فوتبال شناور همراه با چرخشهای بسیار میان بازیکنان و وابستگی بسیار به مالکیت توپ از ویژگیهای ملموس این ورژن هلند هستند. پس از جایگزینی دیبوئر در ماه آگوست سال ۲۰۲۱، فنخال ابتدا تلاش داشت تا با سیستم ۴۳۳ همین مطالبات را از بازیکنان خویش داشته باشد اما کمبود یک هافبک با ویژگیهای دفاعی و عدم هماهنگی مهرههای دفاعی در سیستم ۴ دفاعه، باعث شد تا پیرمرد هلندی به سیستم ۳۴۲۱ روی بیاورد.
در زمانهایی که لالههای نارنجی مالکیت توپ را در اختیار دارند، معمولا فرنکی دیونگ کمی عقب آمده و به صف مدافعان تیم اضافه میشود تا بتواند ارتباط لازم میان خطوط تیم را یرقرار کند. کاری که شاید هیچکس بهتر از او قادر به انجام دادن آن نباشد.
در فاز دوم با بالا بازی کردن دو وینگبک تیم، هلندیها برتری عددی قابل توجهی در میانه میدان نسبت به حریف پیدا میکنند و معمولا تلاش دارند تا با ایجاد Overload در سمتی از زمین و ایزوله نگه داشتن سمت مقابل، شرایط را برای سوییچ بازی و فرار های وینگبک سمت مقابل مهیا کنند.
در خارج از مالکیت هلندیها به طرز وحشتناکی بالا بازی میکنند و فرآیند دفاع را از همان جلو آغاز میکنند. به طور میانگین هلند یکی از بالاترین محل قرارگیری خطوط را در میان تیمهای حاضر در جام جهانی دارد و همین میتواند تبدیل به کابوس مدافعان تیمهای دیگر این جام بشود.
بازیکن کلیدی؟ قطعا میتوان از فرنگی دییونگ هافبک ۲۵ ساله بارسلونا به عنوان مهمترین بازیکن هلند ورژن فنخال نام برد. دیونگ که هم نقش بزرگی در روند بازیسازی تیمش دارد و هم در هنگام حملات میتواند با یک پاس خطشکن هر دفاعی را بهم بریزد قطعا نقش ویژهای در برنامه های لویی فنخال برای جامجهانی پیشرو دارد.
اکوادور اما تیم دیگر این گروه میباشد که با جوانترین اسکواد بین تیمهای آمریکای جنوبی پای به این جام میگذارد. برخلاف تصورات، گوستاوو آلوارو سرمربی آنها علاقه زیادی به انجام با حوصله مراحل بیلدآپ و بازیسازی از عقب دارد و معمولا بخش عمده این وظیفه را به الکساندر دومینگز سنگربان خود و تیرو هینکاپه مدافع ۲۰ ساله باشگاه بایرلورکوزن واگذار میکند.
اما خب باتوجه به قدرت کمتر آنها نسبت به دیگر تیمهای گروه انتظار میرود تا آلوارو شیوه بسیار محتاطانهتری را برای این مسابقات برگزیند. درست مانند بازیهایی که در برابر برزیل و آرژانتین انجام دادند، این احتمال وجود دارد که اکواردوریها با سیستم ۴۳۳ حریف را پرس کنند و در هنگام چینش بلاک خود در وسط زمین از چینش ۴۴۲ استفاده کنند.
در هنگام مالکیت آنها علاقه چندانی به بازیگردانی و کنترل بازی ندارند و معمولا با کمترین ضرب ممکن و سرعت و تمپو بالا به دروازه حریف نزدیک میشود. طبق نمودار زیر آنها حتی از برزیل و آرژانتین نیز با سرعت بیشتری برای رسیدن به دروازه رقبا تلاش میکنند.
اما مهمتر از همه اینها، قدرت اکوادوریها در ضربات ایستگاهی میباشد. در حین مسابقات مقدماتی جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، آنها بیشترین شوت، بیشترین امید گل و بیشترین گل را میان تیمهای آمریکای جنوبی از روی ضربات ایستگاهی داشتند و هیچ تیمی از این لحاظ حتی نزدیک شاگردان گوستاوو آلوارو هم نبودند.
همینطور میتوان از مویسز کایسدو هافبک میانی ۲۱ ساله برایتون که توجه باشگاههای مانند منچستریونایتد را نیز به خود جلب کرده به عنوان کلیدیترین بازیکن آنها نام برد زیرا که کایسدو نقش بزرگی در بازی اکوادور در خارج و هنگام مالکیت دارد و محور اصلی تیم آلوارو محسوب میشود.
قطر میزبان نیز در کنار سنگال شانس نسبتا برابری برای صعود از گروه A مسابقات دارد. آنها که به عنوان تیم میزبان و قهرمان آسیا پا به میدان بزرگ جامجهانی میگذارند امید دارند تا تحت هدایت فلیکس سانچز باز بتوانند یک تورنومنت رویایی دیگر را پشت سر بگذارند.
سانچز معمولا قطری ها را با سیستم ۳۵۲ به میدان میفرستد البته که چینش ۴۳۳ نیز به کرّات توسط این مربی اسپانیایی مورد استفاده قرار گرفته.
باوجود اینکه قطری ها در چیدن بلاکهای دفاعی در میانه زمین تبهر دارند اما مشکل پرس کردن آنها یکی از بزرگترین مشکلات نماینده میزبان این جام محسوب میشود. درطی مرحله نیمهنهائی مسابقات گلدکاپ در برابر آمریکا و یا دیدار در برابر ژاپن در فینال جام ملتهای آسیا، شاگردان دیاز فقط در هنگام ضربات ایستگاهی حریف یا هنگامی که توپ در کنارههای زمین قرار دارد کمی بالاتر رفته و به طور معمول جانب احتیاط را حفظ میکنند.
قطر برنامهریزی دقیقی برای حضور در این جام داشته و الان حدود ۶ ماه از شروع کمپ تمرینی آنها جهت آمادگی برای این بزرگترین رویداد تاریخ این کشور میگذرد. در طی این ماهها قطریها در تورنومنتهای مختلفی مانند گلدکاپ، عرب کاپ و کوپا آمریکا شرکت کردند و نگاه ویژهای به مسابقات پیشرو داشتهاند.
در هنگام مالکیت آنها درست مانند تیمی که توسط یک اسپانیایی هدایت میشود بازی میکنند. قطریها اراده ویژهای دارند تا قواعد بازیسازی را در هر سه یک سوم زمین فوتبال رعایت کنند و با استفاده از سوییچهای مداوم و ناگهانی، پاسهای خطشکن و صبر و حوصله بالا هنگام در اختیار داشتن توپ فوتبال خود را به حریفان دیکته کنند.
موئز علی و اکرم عفیف دو تن از کلیدیترین بازیکنان قطر در جام جهانی پیشرو میباشند. دو بازیکنی که نقش پررنگی در قهرمانی قطر در جتم ملتهای آسیا داشتند حالا به عنوان امید های اصلی نماینده کشور میزبان شناخته میشوند.
سنگال و آلیسو سیسه که به عنوان قهرمان آفریقا پا به این مسابقات میگذارند امید اول قاره سیاه در این تورنومنت محسوب میشوند. سیسه معمولا شاگردان خود را با چینش ۴۳۳ راهی مستطیل سبز میکند و به بازیکنان میانی دستور میدهد تا فشردگی زمین را به گونهای حفظ کنند که هم محفظههای نفوذ بسته باشد و هم دو فولبک تیم بتوانند در رفت و آمد دائم باشند و با حضور سادیو مانه و اسماعیلا سار در کنار دو مدافع کناری، سنگال تیم بسیار خطرناکی در کنارههای زمین نشان داده.
برای مثال تصویر زیر نشان میدهد که دو وینگر سنگال مایل به وسط و نیمفضاها بازی میکنند و دو مدافع کناری وظیفه تامین عرض زمین را به عهده دارند. در فاز ابتدایی بیلدآپ معمولا هافبکهای آنها به مدافعان نزدیکتر شده و دو مدافع کناری بالا میکشند.
اما با همه اینها، نبوغ سیسه در هنگامی که تیمش مالکیت توپ را در اختیار ندارد مشخص میشود. آنها در طی ۷۷ مسابقه تحت هدایت کاپیتان سابق تیم ملی سنگال تنها ۵1 گل دریافت کردهاند و ساختار دفاعی مستحکمی را تشکیل دادهاند. سنگالیها معمولا علاقه به پرس کردن حریف از بالا دارند و این کار را به خوبی انجام میدهند.
آنها معمولا با سیستم ۴۳۳ شروع به پرس حریف میکنند و در صورت شکستن خط اول پرس، سریعا با چینش ۴۴۲ یک میدبلاک تشکیل میدهند و فشردگی طولی و عرضی را به گونهای رعایت میکنند که مدافعان حریف به سختی گزینهای برای ارسال پاس پیدا کنند.
و قطعا از سادیو مانه، وینگر بایرن مونیخ و کاپیتان شیرها میتوان به عنوان کلیدیترین بازیکن سنگال آلیو سیسه نام برد. سنگالی که با وجود همگروهی با هلند و قطر میزبان، انتظار میرود تا با بتواند با کاملترین اسکواد قاره آفریقا، به عنوان قهرمان و تیم اول این قاره راهی مراحل حذفی مسابقات شود.
حالا که ارلینگ هالند به جلد اول روزنامههای انگلستان راه پیدا کرده، اخبار جالبی درباره سالهای ابتدایی فوتبال او دست به دست میشود.
مهران فرهادی، فوتبال لب – شاید امروزه هیچ طرفداری نباشد که خواهان حضور مهاجمی مانند ارلینگ هالند در ترکیب اولیه تیم مورد علاقه خود نباشد. بازیکنی که تمام ویژگیهای لازم برای بازی در سطح اول فوتبال جهان را دارد و فقط با وجودش میتواند سطح بازی هر تیمی را چند مرحله بهبود ببخشد.
اما حالا و پس از شنیدن صحبتهای جان ویک، رئیس سابق استعدادیابهای باشگاه مولده نروژ، شاید حسرت این هواداران حتی دوچندان هم شود. ویک که خود کاشف این غول نروژی بود و او را به فوتبال جهان معرفی کرده بود، درباره این بازیکن گفت
“یک روز عادی بود و من در حال تماشای تمرینات ارلینگ بودم. حدود هشت ماهی از اولین حضور او در جمع ما گذشته بود و هالند روز به روز سختتر کار میکرد تا به لیست تیم اصلی راه پیدا کند. پس از دیدن تمرینات سریعا به پیش اوله گونار سولشیائر مربی وقت مولده رفتم و گفتم باید او را به منچستریونایتد معرفی کنی. این چیزی که ما میبینیم واقعی نیست”.
به نظر میرسد ویک بازیکنی که خودش آن را کشف کرده را بهتر از هر کسی میشناخت. او در ادامه دست از مدح هالند برنداشت و افزود:
“اوله نیز سریعا موافقت کرد. من در اوایل قرن جدید با یونایتد همکاریهای بسیاری داشتم اما آن موقع اکثر دوستان من از باشگاه رفته بودند ولی خب محض رضای خدا او اوله بود. به او گفتم که با نیکی بات (رئیس وقت آکادمی یونایتد) یا هر کس دیگهای تماس بگیر. او نیز این کار را انجام داد اما من هیچوقت نفهمیدم که آنها چگونه قضیه ارلینگ را پیگیری کردند”.
اما منچستریونایتد تنها باشگاه بزرگی نبود که شانس جذب این بازیکن را رد کرد. لیورپول، آرسنال و بسیاری از باشگاههای پریمیرلیگی این شانس را داشتند تا یکی از درخشانترین استعدادهای نسل جدید فوتبال را با قیمتی بسیار کم به خدمت بگیرند اما همگی به این پیشنهاد دست رد زدند. ویک در این باره گفت:
“به نظرم به دلیل فیزیک بزرگش، استعدادیابهای انگلیسی بیشتر او را به عنوان یک مهاجم هدف میدیدند اما من مدام به آنها میگفتم که او چنین بازیکنی نیست. اگر اینگونه او را بسنجید، از نتایج ناامید خواهید شد. یک بار حتی به دوستانم که در انگلیس کار میکنند گفتم او را به عنوان یک مهاجم هدف نبینید. او در بین خطوط جاگیری میکند، به فضا ها هجوم میبرد و در محوطه جریمه فوقالعاده است اما هیچکس این حرف را قبول نمیکرد”.
سپس ویک باشگاههای انگلیسی را هدف قرار داد و سیستم استعدادیابی آنها و نگاه کلی و سنتیشان به بازیکنان را زیر سوال برد. او ادامه داد:
“این مسئله در برخی باشگاههای انگلیسی مشاهده میشود. آنها همیشه به دنبال مهاجمانی هستند که شبیه یکدیگرند. نه فقط مهاجمها بلکه برای هر نقش، آنها فقط یک نوع خاص از بازیکن را میپسندند و وقتی با هالند مواجه میشوند همه چیز را ول میکنند و از فرم بدنش به نوع بازی او پیمیبرند. هم لیورپول و هم آرسنال در کنار بقیه باشگاهها شانس جذب ارلینگ را داشتند اما آنها او را به عنوان یک بازیکن قدبلند، تنومند و مهمتر از همه یک مهاجم هدف میدیدند، پس از جذبش منصرف میشدند”.
کشف هالند توسط این استعدادیاب آمریکایی نیز داستان جالبی دارد. در اواسط سپتامبر ۲۰۱۵ بود که قرار بود بهترین بازیکنان زیر ۱۵ سال سوئد و نروژ در مسابقهای به مصاف یکدیگر بروند. ویک که از قبل شایعات زیادی را توسط پسربچهای به نام ارلینگ شنیده بود حالا میخواست تا بازی او را از نزدیک تماشا کند.
حتی دو ثانیه هم از شروع نیمه دوم نگذشته بود که هالند فضای پشت دروازهبان سوئدیها که کمی از خط دروازه دور شده بود را دید و لحظهای درنگ نکرد، مستقیما از میانه میدان قفل دروازه را باز کرد. اما نکته جذاب این گل برای ویک تکنیک فوقالعاده هالند نبود بلکه او از دل و جرات او برای زدن چنین شوتی به وجد آمده بود. او حتی در گزارشی که پس از بازی برای دپارتمان استعدادیابی بیش از توانایی فنی هالند به ذهنیت قوی و شجاعت او در جریان بازی اشاره کرد و مسئولان مولده را متقاعد کرد تا جزئیات این انتقال را نهائی کنند.
هالند در آن زمان فقط ۱۴ سال داشت اما با این وجود با تیم زیر ۱۹ سالههای باشگاه محل زادگاهش تمرین میکرد. جدا از اینها، در همان سن هم او دفعات زیادی به آلمان سفر کرد تا در تمرینات امتحانی تیمهای سطح اول فوتبال این کشور حضور پیدا کند ولی هیچ یک از باشگاهها پتانسیل نهفته در او را ندیدند و از خرید او خودداری کردند. نهایتا شاید بازنده اصلی این جریانها باشگاههایی بودند که شانس جذب هالند را داشتند اما از این عمل خودداری کردند و الان حسرت چنین مهاجمی در ترکیب اصلی تیم خود را میکشند.
با اخراج توماس توخل و انتخاب گراهام پاتر به عنوان جایگزین او، حالا علامت سوالهای بسیاری درباره تغییرات آبیها زیر نظر مربی جدید وجود دارد.
کیارش غریبی، فوتبال لب – پس از باخت یک بر صفر در برابر دینامو زاگرب در هفته ابتدایی لیگ قهرمانان اروپا بود که سران تازهوارد چلسی تصمیم به قطع همکاری با توخل گرفتند و پاتر را به عنوان جایگزین او برگزیدند.
ترس هوداران آبیها از این تغییر بسیار منطقی به نظر میرسد. به هر حال سرمربی محبوب آنها که طعم پیروزی در ۳ فینال را با آنها تجربه کرده بود بار رفتن را بسته بود و دورانی جدید در دست آغاز بود.
حتی اگر از خود توخل هم بپرسیم، او نیز به افت عملکرد تیمش در نیمه دوم دوران حضورش در چلسی اذعان میکند. شاید در تعداد بردها، باختها و مساویها تفاوت زیادی احساس نشود اما عملکرد شاگردان توخل از لحاظ دفاعی پسرفت چشمگیری داشته است.
در پنجاه بازی دوم دوران توخل، آنها ۲۹ گل بیشتر از پنجاه بازی اول دریافت کردند و با ۱۳ کلینشیت کمتر نسبت به روزهای آغازین سرمربی آلمانی در چلسی، اوضاع عقب زمین آبیها از همیشه بحرانیتر به نظر میرسید.
اما آیا گراهام پاتر میتواند دردی را از چلسی دوا کند؟ خب ابتدا نگاهی به عملکرد این مربی در برایتون میاندازیم. همانطور که در تصویر زیر مشخص شده، پاتر هیچگونه تعلق خاطری به چینش خاصی ندارد و دائما در حال تغییر آن است.
از همینرو، پاتر خود را بسیار منعطف نشان داده و به هواداران ثابت کرده که هرگاه کار برای او و تیمش گره بخورد، هیچ عبایی از قبول و تغییر اشتباهاتش نداشته است.
برای مثال در بازی برابر فولام، او تیمش را با سیستم ۳۵۲ و بدون هیچ مهاجم کلاسیکی به زمین فرستاد و فقط پس از ۱۵ دقیقه، چینش ۴۲۳۱ را جایگزین ترکیب اولیه کرد. به طور کلی، این سرمربی انگلیسی تلاش میکند تا تاکتیکها و ترکیبهایش را با توجه به حریف مقابلش انتخاب کند.
با توجه به نمودار زیر، واضح است که پاتر دوست دارد تا تیمش فوتبالی مالکانه بازی کند. مسئلهای که در روزهای اول حضور او در جمع برایتونیها زیاد روشن نبود اما پس از اینکه او توانست تفکراتش را برای بازیکنان جا بیندازد، روز به روز صبر و هوشمندی بیشتری از شاگردان پاتر در هنگام گردش و مالکیت توپ دیده میشد.
حتی در فصل گذشته، نحوهای که آنها از توپ هنگام مالکیت استفاده میکردند بیشتر شبیه تیمهایی بود که برای کسب جایگاه اروپایی میجنگند و البته شباهتهای کمی به گردش توپ شاگردان توخل در چلسی نداشت.
تیمی که پاتر از هیوتون، سرمربی سابق مرغابیها تحویل گرفت، بیشتر شبیه تیمی بود که به هر دری میزند تا از سقوط قرار کند. تیمی که با چینش یک لو بلاک در وسط زمین و با استفاده از ضدحملات و ضربات ایستگاهی تلاش میکرد تا حداقل امتیازات را به دست بیاورد و هیچ تلاشی برای تحت فشار قرار دادن حریف و یا بازی مالکانه انجام نمیداد. اما با ورود پاتر از فصل ۲۰۱۹/۲۰، برایتون هر روز یک قدم بیشتر از خرابههای هیوتون دور میشد و به سمت فوتبال با هویتتری قدم برمیداشت.
شاید در روزهای ابتدایی، این تغییرات به چشم طرفداران سفید و آبیها نمیآمدند ولی با آغاز فصل دوم پاتر بود که برایتون کیلومترها از تیمی که طرفداران به یاد داشتند فاصله داشت. حالا آنها اعتماد به نفس بسیار زیادی در هنگام مالکیت داشتند و قواعد بازیابی توپ را بلد بودند. تغییرات به نحوی بود که در فصل ۲۰۲۰/۲۱، برایتون پاتر، یکی از بهترین تیمهای پریمیرلیگ در محافظت و جلو بردن توپ پس از بازپسگیری آن طی ۵ سال گذشته بود.
ولی این تیم فقط در ابعاد مالکیت پیشرفت نکرده بود. سیستم پرسی که پاتر از بازیکنان خود درخواست میکند، برایتون را تبدیل به یکی از بهترین تیمهای لیگ در بازپسگیری توپ بلافاصله بعد از دست دادن آن کرده است.
تنها بخشی از بازی که پاتر نتوانسته در آن برایتون را به جمع ۱۰ تیم ابتدایی لیگ برساند، تبدیل کردن حملات به موقعیتها و گلها بوده است. مسئلهای که بخشی از آن مرتبط با مهاجمانی است که سطح کیفی لازم برای بازی در یک تیم بالا جدولی پریمیرلیگ را ندارد و طبیعتا بخش دیگر آن به عهده مربی است.
حال با وجود همه اینها، پاتر پروژه خود با برایتون را هرچند ناتمام پشت سر گذاشته و وارد چالش جدیدی در زندگی خود شده است. چالشی که میتواند او را به اوج برساند یا شاید حتی دوران مربیگیری او زودتر از موعد به پایان برساند.
سرانجام پس از دو سال و نیم دوری از لالیگا، ارنستو والورده با اتلتیک بیلبائو به این رقابتها بازگشت تا تنور لیگ امسال را داغتر از همیشه کند. اما او چه تغییراتی در این تیم ایجاد کرده است؟
رضا حسینی، فوتبال لب – سفید و سرخپوشان باسکی، سال قبل را با مارسلینو در رتبه هشتم جدول به پایان رساندند و تنها به 3 امتیاز دیگر احتیاج داشتند تا به جای ویارئال راهی لیگ کنفرانس شوند. بعد از انتخابات ریاست باشگاه اتلتیک بیلبائو در تابستان، مارسلینو از کار برکنار شد. سپس، رقابتی برای جانشینی او بین دو مربی سابق بیلبائو یعنی مارچلو بیلسا و ارنستو والورده درگرفت. در نهایت این والورده بود که جایگاه را تصاحب کرد و برای سومین بار بر روی نیمکت سن مامس نشست. شیرها امسال شروع بهتری داشتند. آنها در چهار بازی اول خود، دو برد، یک تساوی کسب کردهاند، سه بازی اول را بدون گل خورده پشت سر گذاشتهاند و در رتبهی ششم قرار دارند. در این مقاله به تاثیر والورده بر سیستم بازی اتلتیک بیلبائو خواهیم پرداخت.
تغییر در چینش اولیه
مارسلینو دیوانهوار عاشق سیستم 4-4-2 بود. فارغ از اتفاقات بازی یا سبک تاکتیکی تیم حریف، در نهایت مارسلینو سیستم 4-4-2 را انتخاب میکرد. فصل گذشته، مارسلینو در 96 درصد بازیها از سیستم 4-4-2 استفاده کرد. تنها چینش متفاوت او، 4-4-1-1 بود که یکی از مهاجمان کمی عقبتر و پشت مهاجم دیگر بازی میکرد. این لجاجت و عدم انعطاف در تغییر شکل چیزی است که کمتر در فوتبال مدرن و روز دنیا اتفاق میافتد.
بیلبائو اما تحت هدایت والورده، انعطاف بیشتری از خود نشان داده است. با اینکه سیستم پایهی آنها 4-2-3-1 بوده است، تا همین جای فصل از سیستمهای 4-3-3 و 4-4-2 نیز بهره گرفتهاند. ظاهرا والورده اعتقاد دارد که با توجه به قدرت و سبک بازی حریفان میتواند از چینشهای متفاوتی استفاده کند. البته باید ببینیم در آینده از دفاع سه نفره هم استفاده خواهد کرد یا خیر. بیایید کمی با تاکتیکهایی که امسال در سن مامس به اجرا گذاشته است آشنا شویم.
چینش 4-3-3 هجومی
مانند آنچه در زمان حضور والورده در نیوکمپ سراغ داریم، در اینجا هم سبک بازی پوزیشنال را میبینیم. در فاز تهاجمی و به خصوص در فاز طراحی حمله، سیستم اولیهی بیلبائو از اهمیت بالایی برخوردار است. اینجا در 15 ثانیه بازی اول اتلتیکو بیلبائو در برابر مایورکا میتوان شباهت چینش بیلبائو با ساختار مورد علاقهی گواردیولا را مشاهده کرد.
در فاز طراحی، مدافعان میانی از همدیگر فاصله میگیرند تا دروازهبان به مرکز این دو آمده و در بازیسازی شرکت کند. در این حالت، مدافعان کناری کمی بالاتر میروند؛ البته در حدی که فاصلهی مناسبی برای دریافت توپ داشته باشند. بازیکن پست شش درست قبل از خط اول فشار حریف قرار میگیرد. دو هافبک مرکزی دیگر به جلوتر رفته و در بین شکاف خط هافبک تیم مدافع قرار گرفته و آنها را به عقب میرانند.
یکی دیگر از ویژگیهایی که والورده همراه خود از کاتالونیا به باسک سوغات آورده است، سرسختی او برای ادامهی این ساختار در فازهای حمله است. صرف نظر از اینکه او 4-2-3-1 یا 4-4-2 را اجرا کند، فاز طراحی در سیستم 4-3-3 اجرا میشود.
اتلتیک بیلبائو در مقابل کادیز با سیستم 4-2-3-1 بازی کرد. در این بازی، اویهان سانست در کنار میکل وسگا دو هافبک دفاعی تیم بودند. با این حال همانطور که در تصویر بالا مشاهده میکنید، زمانی که بیلبائو در فاز طراحی حمله بود، سانست در عرض بازیکن پست 8 تیم یعنی ایکر مونیایین به سمت بالا حرکت میکرد و وسگا به عنوان “سینگل پیوت” در عقب باقی میماند. حتی میتوان گفت که قرار دادن بازیکنی همچون سانست، که تفکر تهاجمی دارد و سال قبل گاهی به عنوان مهاجم نیز به میدان رفته است، به عنوان یکی از دو هافبک دفاعی نشان میدهد که برنامهی والورده این است که این بازیکن 22 ساله را جلوتر قرار دهد تا بتواند تاثیر بیشتری داشته باشد. بیلبائو برای انتقال توپ از عقب به جلوی زمین، از بازی در عرض استفاده میکند. آنها اغلب از بازی ترکیبی سریع برای غلبه بر پرس از بالای حریف بهره میگیرند.
بازی ترکیبی بیلبائو معمولاً توسط مدافعان کناری، وینگرها و بازیکن پست 6 آنها اجرا میشود. با بررسی نقشه پاس این تیم در بازی آنها مقابل کادیز میتوان مشاهده کرد که بازیکن پست 6 به سمت توپ میرود تا پاس را از بازیکنان کناری دریافت کند.
آنچه مشهود است تعداد بالای پاس از مدافعان کناری، وینگرها و خط دفاعی به وسگا در میانهی زمین است. فازغ از اینکه کادیزیها کدامیک از کجای زمین شروع به پرس و چیدن بلوک دفاعی میکردند، بیلبائو برای عبور از این بلوک دفاعی، اقدام به گردش زیاد توپ کرده است. با جلو رفتن توپ در زمین در هنگام حملهی بیلبائو، شکل چینش اولیهی آنها یعنی 4-3-3، دستخوش تغییر میشود. البته این مسئله، امری طبیعی در سبک بازی پوزیشنال است. آرایش اولیه هرگز در هنگام مالکیت توپ ثابت نیست.
تصویر بالا، شکل اولیهی طراحی حملهی بیلبائو در جلوی زمین را نشان میدهد. به طور کلی، وینگر چپ، آلخاندرو برنگوئر، به لب خط میرود و وینگر راست در نیم فضا قرار میگیرد. در این بازی از اینیاکی ویلیامز به عنوان وینگر راست استفاده شده بود. پستی که در بازیهای دیگر توسط برادرش نیکو اشغال شد. این دو برادر با سرعت بالای خود به خوبی در بین و پشت خطوط دفاعی حریف حرکت میکنند. در همین حین و با اضافه شدن دو بازیکن پست 8 به جلوی زمین، بیلبائو چهار بازیکن در این منطقه از زمین دارد. جالب اینجاست که مدافعان کناری تا زمانی که توپ به یک سوم پایانی نرسد، چندان به جلو حرکت نمیکنند. این را میتوان در نقشهی حرکت بازیکنان مشاهده کرد:
این تصویر، شبکهی پاسهای اتلتیک بیلبائو و موقعیت بازیکنان را در پیروزی یک بر صفر آنها مقابل والنسیا به تصویر میکشد. میتوان دید که مدافعان کناری بسیار عقب بازی کردهاند؛ در حالی که هافبکها و مهاجمان بین خطوط قرار گرفته و نزدیک به هم میمانند. در اغلب لحظات چینش تیم 4-1-5 نامتقارن است. اما آنها چگونه با این ساختار دست به ایجاد موقعیت میزنند؟
سانترها و حرکات سریع پشت خطوط دفاعی
استفاده از نقاط قوت بازیکنان، یکی از مهمترین فاکتورهای مربیگری است و والورده، این اصل را به خوبی رعایت میکند. یکی از روشهای بیلبائو برای عبور از سد دفاعی حریفان، استفاده از توپهای هوایی پشت دفاع حریف است. استفاده از سرعت بازیکنی مانند ایناکی ویلیامز روشی فوقالعاده برای انجام این کار است، زیرا این بازیکن بدون شک یکی از سریع ترین و قدرتمندترین مهاجمان لالیگا است. ویلیامز به خوبی از بین کانالهای دفاعی حریف فرار میکند و میانبری ساده و موثر برای رساندن توپ به پشت دفاع یا درون یک سوم دفاعی حریفان است.
این پاسها میتواند از هر بازیکنی که در موقعیت عقب زمین قرار دارد برای ویلیامز ارسال شود اما غالبا فولبکها هستند که پاس را در بین کانالهای دفاعی برای او میفرستند. با بررسی نقشهی پاسهای بیلبائو در بازی با والنسیا میتوان دریافت که ارسال توپ از فولبک راست آنها یعنی دیمارکوس به ویلیامز، روشی رایج برای جلو بردن توپ توسط مردان والورده بوده است.
سانتر کردن یکی از راههای دیگر تیم والورده برای پشت سر گذاشتن دفاع عقب نشستهی حریفان و ایجاد موقعیت بر روی دروازهی آنهاست. گرچه این روش خیلی ساده به نظر میرسد، اما فرمول مشخصی وجود دارد که بیلبائو از آن برای ارسال مناسب استفاده میکند. در بخش قبل در این مورد صحبت کردیم که چطور باسکیها تمایل دارند تا در هنگام طراحی حمله بر اساس بازی پوزیشنال، چهار بازیکن خود را در بین خطوط دفاعی حریف قرار دهند. دلیل این امر این است که والورده میخواهد شماره 6 و بازیکنان خط دفاع توپ را به این چهار بازیکن برسانند. بازیکنانی که در فضای بین خطوط حرکت میکنند و به دنبال زاویهای مناسب برای دریافت توپ میگردند.
دو تصویر بالا، نمونهی بینقصی از استفاده از بازیکنان بیلبائو بین خطوط دفاعی حریف است. وسگا در راهروهای مرکزی با مونیاین سریع یک و دو بازی کرده است. در اینجا، وسگا یک یک و دوی سریع با مونیایین در دالان مرکزی انجام میدهد. به طور طبیعی، والنسیا بلوک دفاعی خود را برای متراکم کردن فضای بین خط میانی و خط دفاعی جمع کرده است. این مسئله موجب ایجاد فضای بسیار زیادی در کنارهها شده است. مدافع کناری بیلبائو، یوری برچیچه، با دیدن این مسئله به سرعت به جلو حرکت کند تا با تغییر سریع منطقهی بازی، در انتهای زمین صاحب توپ شود. این توپ به جایی نرسید ولی به والنسیا هشدار داد که بیلبائو میتواند روی این الگو خطرناک باشد.
تا اینجای فصل، اتلتیک بیلبائو به طور میانگین در هر بازی 18 سانتر انجام داده است. با توجه به آمار نسبتا مناسب دقت 34 درصدی در سانترهای باسکیها، به طور متوسط در هر بازی 6.29 سانتر آنها موفق بوده است. میانگین xG آنها در حال حاضر 1.6 در هر بازی است و 5 گل در 4 بازی اول به ثمر رساندهاند. این آمار نشان میدهد که مطمئناً در روزهای اولیهی بازگشت والورده به سن مامس مشکل اساسی از لحاظ گلزنی و ایجاد فرصت وجود نداشته است.
پرس کردن و انتقال سریع توپ
در حالیکه والورده عملکرد تیم در هنگام تصاحب توپ و همچنین آرایش تاکتیکی تیم را بهبود بخشیده است، عملکرد خوب تیم در هنگام بازی بدون توپ را حفظ کرده است. در زمان مارسلینو، بیلبائو عملکرد بسیار خوبی در هنگام پرس از بالای زمین از خود نشان میداد. آنها در فصل گذشته یکی از شناختهشدهترین تیمهای اروپا در زمینهی پرس کردن بودند. در زمان مارسلینو، بیلبائو به صورت منطقهای فشار میآورد و گزینههای پاس به مرکز را قطع میکرد تا حریف مجبور به استفاده از عرض زمین شود. در این هنگام، آنها با استفاده از خطوط کناری زمین به عنوان یک مدافع اضافی، حریف خود را به دام میانداختند و به شدت فضا را تنگ میکردند تا توپ را از حریف باز پس بگیرند.
از زمان برگشت والورده به بیلبائو، این مربی باتجربه با درک مفید بودن این روش دفاعی، کماکان به همین سبک دست به پرس حریفان، دام پهن کردن برای آنها و بازپسگیری توپ میزند. با دقت در تصویر زیر، میتوان دید که تنها گل بیلبائو در برابر والنسیا از همین سبک دفاعی به دست آمد.
والنسیا مجبور به بازی در عرض شد. مردان والورده به سزعت به سمت توپ حرکت کرده و تمام مسیرهای پاس را مسدود کردند. بازیکن والنسیا سعی کرد که هوشمندانه عمل کند و توپ را از بالای تله پرسینگ عبور دهد. اما ویلیامز هوشیار بود و مسیر توپ را قطع کرد.
بعد از گرفتن توپ، بیلبائو به سرعت فاز انتقال را انجام داد. در نهایت برنگوئر در سمت چپ صاحب توپ شد و با یک شوت به تیر نزدیک، گل را به ثمر رساند. این یک پایان خوب برای پرس به روش مارسلینو بود.
انتقال سریع که میراث دوران مارسلینو میباشد، کماکان عنصری اصلی در تیم والورده است. بیلبائو به گونهای برنامهریزی شده است که بتواند عقبتر دفاع کند و به محض بازپسگیری توپ، به حیفان حمله کند. والورده هم قصد ندارد که تیمش این قابلیت مفید را از دست بدهد. در هنگام دفاع از عقب زمین هم باسکیها همچنان بسیار تهاجمی دفاع میکنند و به دنبال گرفتن توپ در بلوک 4-4-2 خود میباشند.
با این حال، هنگامی که مالکیت توپ به دست میآید، بازیکنانی مانند برادران ویلیامز، سانست، برنگوئر و مونیایین، همگی از سرعت و قدرت هجومی خود برای حرکت درون فضاها استفاده میکنند و امیدوارند که در ضد حمله به گل برسند.
جمعبندی
در حال حاضر والورده موفق شده که اتلتیک بیلبائو را تبدیل به تیمی بهتر کند. در حالی که هنوز در روزهای اولیهی لیگ هستیم، تیم در حرکت رو به جلو بسیار خطرناکتر به نظر میرسد و در زمینهی حفظ توپ هم نسبت به زمان مارسلینو بهتر عمل میکند. با این حال، سرمربی جدید نقشهی قدیمی را به طور کامل از بین نبرده است و فقط به آن اضافه کرده است. کاری که والورده انجام داده است، بهبود عملکرد باسکیها و به خصوص در هنگام بازی با توپ است. کماکان راه درازی در پیش است، اما هواداران باشگاه مطمئناً میتوانند از دورنمای رقابت برای به دست آوردن یکی از جایگاههای اروپایی هیجانزده باشند.
ولورهمپتون تعداد بازیکنان پرتغالی زیادی را در اختیار دارد و همین علامت سوالهای زیادی را در ذهن فوتبال دوستان ایجاد کرده است.
کیارش غریبی، فوتبال لب – در حال حاضر، ۱۰ بازیکن پرتغالی در اسکواد ولورهمپتون حضور دارد. این عدد از ۳ برابر تعداد بازیکنان بریتانیایی گرگها هم بیشتر میباشد.
ولی چرا؟ میتوان گفت شروع این ماجرا در سال ۲۰۱۶ بوده است. هنگامی که کمپانی فوسون چین، با مبلغی به ارزش ۴۵ میلیون پوند باشگاه ولورهمپتون را خریداری کرد.
اما واقعا چین چه ربطی به پرتغال دارد؟ قضیه از آنجایی جالب میشود که این کمپانی سرمایهگذاری چینی، حدود ۱۵ درصد از سهام شرکت Gestifute Agency Company را در اختیار دارد. کمپانیای که خورخه مندز، سوپر ایجنت دنیای فوتبال موسس آن میباشد.
خورخه مندز یکی از بزرگترین و بانفوذ ترین ایجنتهای مستطیل سبز میباشد که وکالت بازیکنانی نظیر رافائل لیائو، خامس رودریگز، برناردو سیلوا و کریستیانو رونالدو را برعهده دارد. تقریبا ۸۰ درصد از موکلهای او پرتغالی زبان میباشند.
به دلیل شراکت در این کمپانی، مندز و سران چینی فوسون رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند و این خورخه مندز بود که آنها را به خرید ولورهمپتون علاقهمند کرد.
از همینرو مندز نفوذ زیادی بر مالکان این تیم دارد. در روز های اول مالکیت چینیها بر ولوز بود که مندز به آنها پیشنهاد استخدام نونو اسپریتو، سرمربی سابق والنسیا و بنفیکا را ارائه کرد و سران ولوز هم دست به این پیشنهاد نه نگفتند. اسپریتو و مندز سابقه طولانیای با یکدیگر داشتند و از دوران بازیکنی نونو، بایکدیگر همکاری میکردند.
حالا و با حضور نونو، یکی از نزدیکترین دوستان مندز و رابطه خوب ایجنت پرتغالی با سران ولوز، این اجازه را به او میداد تا برای انتقال موکلهایش به باشگاه انگلیسی، کار راحتتری داشته باشد و این آغازی بود بر قصه پرتغالیها در ولورهمپتون.
از همینرو، طی ۴ سال حضور نونو اسپریتو سانتو در ولورهمپتون، ۱۵ عدد از موکلان مندز به این تیم منتقل شدند. برخی از آنها مانند روبن نوس و رائول خیمنز تبدیل به ستاره گرگها شدند و برخی مانند نلسون سمدو ناامید کننده ظاهر شدند.
پس از جدایی نونو اسپریتو، سران ولوز باز هم به سراغ مندز رفتند و این بار برونو لاژه، سرمربی پرتغالی بنفیکا، گزینه پیشنهادی این سوپر ایجنت به آنها بود.
با حضور لاژه در باشگاه، تغییری در سیستم نقل و انتقالاتی گرگها به وجود نیامد. هنوز مندز نقش زیادی در ورودیها و خروجیهای باشگاه داشت و کما فیالسابق بازیکنان پرتغالی زیادی راهی مالینیو میشدند.
در طول این ۲ پنجره تابستانی که برونو لاژه در ولورهمپتون حضور داشته، ۴ تن از موکلهای مندز نظیر خوزه سا، فرانسیسکو ترینکائو، متئوس نونز و گونچالو گوئدس وارد این باشگاه شدهاند.
به طور کلی در طی ۶ سال حضور مالکان چینی در این باشگاه، ۱۹ بازیکن که مندز وکالت آنها را برعهده داشته است به ولورهمپتون پیوستند. بازیکنانی که مجموعا بیش از ۳۳۰ میلیون پوند برای گرگها آب خوردند.
با این وجود، افراد داخل باشگاه، هرگونه نقش مندز در سیستم نقل و انتقالاتی باشگاه خود را تکذیب میکنند و در رسانهها از او به عنوان یک دوست و یک مشاور یاد میکنند.