این قسمت با مدت زمان پنج ساعت و سیزده دقیقه دقیقه، پر از محتواهای فونی فوتبالی هیجان انگیزه!
تو اکسترای دهم کیا حضور دارن؟ هادی نوری – فرید نظری مقدم – ایلیا بهزاد اول و سپهر مختاری
توی اپیزودهای هفتگی فوتبال لب وقت نمیشه خیلی از مسائل فنی رو باز کنیم اما توی این اکسترای فنی کلی در مورد تاکتیک ها حرف زدیم. مثلا اینکه چرا تاکتیک های سه دفاعه چند سال یه بار مد میشن اما سریع از کار میفتن و شکست میخورن؟ یا اینکه نقش پست شش در فوتبال مدرن چه شکلی شده و به چه نحوی میشه بهترین استفاده رو از پست شش کرد؟ فرق های جزیی تاکتیک های قدیمی و مدرن چیه؟
بحث اصلیمون هم مربوط میشه به مهم ترین مربی 15 سال اخیر فوتبال! گواردیولا چه تغییراتی در تاکتیک خودش داده به نسبت زمانی که در بارسلونا بوده و در دید بزرگتر، چه تغییری در فوتبال ایجاد کرده؟ چرا یه عده از گواردیولا بدشون میاد و یه عده خیلی طرفدارشن؟
توضیحات بیشتر در این فایل صوتی:
اکسترای دهم رو با حداقل قیمت پنجاه هزار تومان از این صفحه بخرید:
اتلتیک مناظراتی در مورد یک موضوع مخصوص با نویسندههای مختلف برگزار میکند که اینبار نماینده لیورپول، جیمز پیرس و نویسنده منچستریونایتد، کارل آنکا در این مورد بحث میکنند که کدام طرفداران باید از فصلی که پیش روی تیمشان است، هیجان زده تر باشند.
امیرحسین محمودی، فوتبال لب– منچستریونایتد و لیورپول یکشنبه در برابر همدیگر قرار میگیرند تا یک بار دیگر تیغ رقابت دیرینه شان را تیز نگه دارند. هر دو دوران پر افت و خیزی را تجربه کرده اند؛ که با وجود تیم های همشهری به نسبت قدرتمندشان، یعنی اورتون و منچسترسیتی؛ دو تیم همچنان میزان موفقیتشان در طول فصل را با عملکردشان در برابر یکدیگر میسنجند. اما اینکه کدام باشگاه بزرگترین باشگاه پریمیرلیگ میباشد، همیشه مورد بحث بوده است. با چه مقیاسی اندازه گیری کنیم؟ تعداد لیگ؟ جام های اروپایی؟ اندازه استادیوم؟ طرفداران جهانی؟ صحبت این دو را بخوانید و نظراتتان را برایمان بنویسید.
کدام مهمتر است، لیگ یا سیال؟
پیرس: افتخار باید مهمترین فاکتور اینجا باشد. تفاوت خاصی بین این دو تیم در لیگ داخلی وجود ندارد، یونایتد 20 بار و لیورپول 19 بار قهرمان لیگ شدهاند. اما زمانی که به بزرگترین دستاورد در رقابتهای تمام اروپا میرسیم، لیورپول در کلاس بالاتری به سر میبرد. تنها رئال مادرید و میلان از 6 قهرمانی آنها عناوین بیشتری دارند. نه تنها لیورپول دو برابر یونایتد قهرمان این جام شده است، بلکه آنها در بطن یکی از مهم ترین و دراماتیکترین فینالهای این رقابتها در استانبول در تاریخ 2005 بودند. یونایتد این فاکتور را ندارد.
آنکا: نمیگذارم فینال 2005 استانبول را دراماتیکتر از فینال 1999 تلقی کنی. نام بایرن مونیخ تقریبا بر روی جام حک شده بود که با این حال یونایتد راهی برای برد پیدا کرد. همچنین به نظرم برد میلان بیشتر از اینکه معجزه باشد، یک تغییر تاکتیکی بود. رافا بنیتز متوجه شد که استیون جرارد مثل یک مرغ سرکنده در حال دویدن بیهوده است، پس دیتمار هامان را در نیمه دوم به بازی آورد. انرژی جرارد به خوبی به جایی که باید منتقل شد و اتفاقات خوبی افتاد. میتوانید توضیح بدهید که لیورپول چطور در 2005 ورق را به نفع خودش برگرداند، اما نمیتوانید همین حرف را در مورد 1999 بزنید، که اتفاق بزرگتری از لحاظ معجزات بود. و اگه میخواهی در مورد فصل گذشته صحبت کنی، منچستریونایتد جام نقرهای افای کاپ را بدست آورد، جایی که در نیمه نهایی آن، لیورپول را شکست داد.
پیرس: متاسفانه افای کاپ آن رقابتی که یک زمان بود، نیست.
رقابت رو در رو
بله، لیورپول و یونایتد در فصل گذشته از برنده شدن لیگ محروم بودند، اما آنها 22 امتیاز در جدول فصل گذشته فاصله داشتند. لیورپول رده سوم و منچستر با فاصله زیاد در رده هشتم. این چهارمین فصل از شش فصل گذشته بود که لیورپول بالاتر از یونایتد لیگ را به پایان میرساند. 18 ماه از زمانی که لیورپول یونایتد را با نتیجه 7-0 به دیوار مصلوب کرد، میگذرد. بزرگترینها اینگونه نعلکوب نمیشوند.
آنکا: خیلی تلاش کردهام که آن روز در آنفیلد را فراموش کنم، پس در این مورد حق با توست. اگر افتخار را بزرگ ترین فاکتور میدانی، پس یونایتد در رقابتهای مهم تیم بزرگ.تری است. زمانهایی هست که بهترین تیمهای اروپا نمیتوانند در آن فصل، جام چمپیونزلیگ را بالا ببرند، اما جام لیگ، رقابت جامعتری است و یونایتد 20بار و لیورپول 19بار برنده این رقابت شده. یونایتد در حال حاضر در اوضاع خوبی نیست، اما همچنان بهترین تیم انگلستان و همچنین یک غول بزرگ در حوزه تبلیغات و بازرگانی است که تیم های ورزشی کمی میتوانند با آن رقابت کنند.
پیرس: صحبت از غول شد، لیورپول کلوپ در برابر منچسترسیتی با کم اقبالی مواجه بوده. خواهیم دید که با اثبات 115 اتهام سیتی، جامها از آنها گرفته میشود یا خیر. در فصولی که لیورپول با 97 و 92 امتیاز قهرمان نشد دیوانهوار بود. این امتیازات بیشتر از تمام امتیازاتی است که فرگوسن در تمام تاریخ مربیگریاش با یونایتد کسب کرده است.
از جنبه مالی چه خبر؟
بزرگترین باشگاهها استراتژی و دیدگاه واضحی دارند. رویکرد یونایتد در خرید بازیکنان خیلی بههم ریخته بهنظر میرسد. آنها بسیار بیشتر از لیورپول خرج کردهاند، اما بختی برایشان نداشته. لازم است آنتونی و سانچو را مثال بزنم؟
آنکا: و با این حال با تمامی هایپها و سر و صداها، لیورپول نتوانسته یونایتد را در سه بازی اخیر رو در رو شکست دهد. در بهترین روزهایتان، یونایتد همچنان طرفداران بیشتر و پول بیشتری در بانک دارد. حتی در غلبه پوشالیتان بر لیگ، همچنان هم نتوانستید به بزرگترین رقیب خود ضربه مهلکی وارد کنید. اما این اعتبار را به شما میدهم، در خارج از زمین و از لحاظ استراتژی، بله؛ این درست است که افاسجی لیورپول را به خوبی اداره کرده است. این مدیریت آنها را تبدیل به یکی از با ارزشترین باشگاههای دنیا کرده است. میگویم “یکی” چون در ماه می، ارقام جمع آوری شده توسط اسپورتیکو، یونایتد را باارزشترین باشگاه فوتبالی؛ با ارزش کلی 6.2 میلیارد دلار (4.96 میلیارد پوند) محاسبه کرد. درحالی که لیورپول ارزشی برابر 5.11 میلیارد دلار دارد.
حتی در دوران همکاری کلوپ و افاسجی که با موفقیت بیش از اندازه بزرگ شدهشان، همچنان از لحاظ مالی و تبلیغاتی، نتوانستید به پای یونایتدی که در دوران خوبی به سر نمیبرد، برسید.
پیرس: بههرحال، بعد از غلبه کامل در دهههای 1970 و 80، لیورپول خیلی از یونایتد عقب افتاد، اما زمانه عوض شده. یونایتد از دوران پسا-فرگوسن پیشرفتی نکرده و در دوران کلوپ، لیوپول پیشرفت قابل توجهی چه در داخل و چه در خارج زمین کرده است.
بلینکفایر آنالیستیکس گزارشهایی از بیشترین حضور طرفداران لیورپول در ورزشگاهها (بیشتر از یک و نیم میلیارد طرفدار) میدهد و بیشترین ویو فضای مجازی (11.9 میلیارد ویو در کانال باشگاهی)، و به علاوه باشگاهی با بیشترین بازی تماشا شده در جهان، در فصل گذشته را به ثبت رساند. از دیدگاه تماشاگران، با استفاده از دادههای جمع آوری شده، نشان میدهد تقریبا 471میلیون تماشاگر تلویزیونی در تمامی بازی های فصل را تماشا کردهاند.
و لیورپول اولین باشگاه پریمیرلیگی بود که به 10میلیون دنبالکننده در یوتیوب دست یافت. به علاوه، علاقهها در آمریکا درحال افزایش است؛ لیورپول توانسته فاصلهاش با یونایتد در حوزه درآمد تبلیغاتی را با بستن معاملات سودآوری با شرکتهایی مثل گوگل پیکسل، پلوتون، یوپیاس و اوریون را به اندازه قابل توجهی کاهش دهد. تمامی آنها سهمی از لیورپول را میخواهند.
آنکا: این قطعا پیشرفت خوبی از لحاظ تبلیغاتی برای آنهاست و لیورپول درحال نزدیک شدن به یونایتد است، اما این یک یونایتد مدیریت شده توسط گلیزرها بود. با اینکه مدیریت افتضاحی در این دوران انجام گرفته، آنها به نحوی توانستند سرشان را در این معاملات بالا نگه دارند.
به قرارداد آدیداس نگاه کنید: یونایتد یک قرارداد ده ساله به ارزش 900میلیون پوند امضا کرد، یک رکورد جهانی. سرمایه گذاری اسنپ دراگون در پنج سال آینده با یونایتد درآمد 375میلیون دلاری را رقم زد. اینها ارقامی هستند که تعهد به یونایتد را نشان میدهد، چیزی که باشگاهی مانند لیورپول نمیتواند با آن رقابت کند.
در مورد یونایتد، اینگونه بنظر میآید که با چند سال موفقیت ورزشی و ثبات زیر نظر اینئوس، فاصله درآمدی بین دو باشگاه بیشتر میشود، با توجه به اینکه افراد علاقه دارند خود (و به طبع کیف پولشان) را به آینده و یونایتدی برنده نزدیک کنند.
تاثیر پول بر جذابیت
پیرس: صحبت درباره پول کافیه، بهتره به مسائل داخل زمین برگردیم. بعد از این همه خرج، کدام یکی از بازیکنان یونایتد میتوانند وارد ترکیب قابل رقابت با لیورپول بشوند؟ شاید ماینو؛ با کمی ارفاق. قطعا کسی در مورد خط تهاجمی اینچنین نظری ندارد.
آنکا: و با این همه، لیورپول با تمامی سر و صدا نتوانسته یونایتد را در سه بازی گذشته شکست دهد. یونایتد همچنان طرفداران بیشتر و پول بیشتری در بانک دارد.
بگذریم، طرفدارها و استادیومها چی؟ لیورپول رکورد تماشاگرانش با برد 2-0 برابر برنتفورد شکست. با 60,107 تماشاگر حاضر ورزشگاه. رقم قابل احترامیست، اما هموزن ارقام یونایتد نیست. تازه، استادیوم جدید میتواند این رقم را بالاتر هم ببرد. با وجود بدترین پایان فصل تاریخ پریمیرلیگ برای یونایتد، شاگردان تنهاخ توانستهاند مردم را به ورزشگاه بکشانند.
پیرس: آنفیلد هیچوقت در نظر تعداد حاضرین ورزشگاه حریف اولدترافورد نمیشود، چون محدودیتهایی در قسمتهایی که همه میدانیم وجود دارد. اما بهبودهای ورزشگاه قابل تحسین بوده است. دو جایگاه با هزینه 200میلیون پوند بازسازی و توسعه داده شده، که ظرفیت ورزشگاه را از 44هزار به 61هزار نفر رسانده است.
آنفیلد با هزینههایی که منطقی و قابل پرداخت بوده، مدرنیزه شده؛ درحالی که تاریخچه و سنت ورزشگاه در نظر گرفته شده. از آن دست اولدترافورد بدون تعمیر و مرمت باقی مانده. وضعیت غمناکیست. هنوز سقفتان درست نشده؟
آنکا: هی! این فقط مشکل اولدترافورد نیست. زمانی که باران به ورزشگاه دورتموند در یورو حمله کرد، همگی این مشکل را دیدیم. خیلی از استادیومها با مشکل آب و هوای سرکش دست و پنجه نرم میکنند. اما با این تفاسیر، زمانی که یونایتد برای قدم بعدی برای ورزشگاهش تصمیمگیری کند، قطعا یک دستاورد دیگر خواهد بود.
از یکشنبه چه خبر؟
بگذریم، سرمربی جدیدتان برای یکشنبه آماده است؟ اریک تنهاخ در چهار ملاقات اخیرش با او دو بازی را برده و دو بازی را باخته.
پیرس: قطعا یک شوک فرهنگی با طعم پریمیرلیگ در کمین آرنه اسلاوتی که بی سروصدا معرفی شد، خواهد بود. قطعا چشمهای او را از لحاظ شدت حساسیت و رقابت خصمانه بین دو تیم و در کل، پریمیرلیگ باز خواهد کرد. لیورپول با دیدی به اولدترافورد خواهد رفت که در طول دوران مدرن آن را به دست آوردهاند، نگاه از بالا به یونایتد.
پ.ن: این مقاله بدون دخل و تصرف در صحبتهای دو سمت ترجمه شده و جهتگیری در نوشته وجود ندارد.
در تاریخ فوتبال همیشه استادیوم های بزرگ با جو های باورنکردنی میزبان مسابقاتی هیجان انگیز بوده اند، در این مقاله چند استادیوم نمادین تاریخ فوتبال را بررسی می کنیم.
محمدرضا حیدری فوتبال لب- فوتبال که اغلب به عنوان “بازی زیبا” شناخته می شود، ورزشی غنی از تاریخ، اشتیاق و سنت است. بخشی جدایی ناپذیر از این تجربه، استادیوم هایی هستند که میزبان این مسابقات هستن. کلیساهای مدرنی که طرفداران برای جشن گرفتن بازی تیم های خود در آن گرد هم می آیند. هر استادیوم داستان، جو و اهمیت منحصر به فرد خود را دارد، که آنها را به نشانه های نمادین در دنیای ورزش تبدیل می کند.
ومبلی-لندن
استادیوم ومبلی، که اغلب به عنوان “ومبلی” شناخته می شود، یکی از مشهورترین استادیوم های جهان است. ومبلی در ابتدا در سال 1923 افتتاح شد و سپس در سال 2007 بازسازی و دوباره افتتاح شد. ومبلی خانه فوتبال انگلیس است. این استادیوم دارای ظرفیت 90000 نفر است که آن را به بزرگترین استادیوم در انگلستان و دومین استادیوم بزرگ در اروپا تبدیل می کند.
برج های دوقلو و قوس
ومبلی اصلی به خاطر برج های دوقلوی نمادین خود شناخته می شد که یکی از ویژگی های مشخص کننده خط افق لندن بود. ومبلی جدید، در حالی که مدرن شده است، به پیشگام خود با قوس مشهور ویمبلی ، یک ساختار 134 متری که می تواند از مایل دور دیده شود، احترام می گذارد.
محل برگزاری مسابقات تاریخی
ومبلی میزبان بازی های تاریخی بی شماری بوده است، از جمله فینال جام جهانی 1966 که در آن انگلستان پیروز شد. همچنین به طور منظم میزبان فینال جام انگلستان است که یکی از قدیمی ترین و معتبرترین مسابقات جام داخلی در فوتبال است.
کمپ نو-بارسلون
کمپ نو، خانه باشگاه بارسلونا، بزرگترین استادیوم اروپا است که ظرفیت آن 99354 نفر است. این نه تنها نماد غرور کاتالونیا است بلکه قلعه ای برای یکی از موفق ترین باشگاه های فوتبال در تاریخ است.
قلعه فوتبال
اندازه ی کمپ نو و حمایت پرشور هواداران بارسا فضای ترسناک برای تیم های مهمان ایجاد می کند. این ورزشگاه شاهد به یادماندنی ترین لحظات فوتبال از جمله بازی های افسانه ای بازیکنانی همچون لیونل مسی بوده است.
اهمیت فرهنگی
علاوه بر فوتبال ، کمپ نو جایگاه فرهنگی قابل توجهی در کاتالونیا دارد. این مکان برای رویدادهای سیاسی و فرهنگی بوده است که نماد هویت و آرزوهای منطقه است.
سانتیاگو برنابئو-مادرید
استادیوم سانتیاگو برنابئو خانه رئال مادرید است که یکی از موفق ترین باشگاه های فوتبال جهان است. با ظرفیت 81044 نفر ، به خاطر جایگاه های شیب دارش شناخته می شود که طرفداران را به زمین بازی نزدیک می کند.
خانه ای برای افسانه ها
برنابئو صحنه نمایش بسیاری از بزرگترین بازیکنان فوتبال از جمله آلفردو دی استفانو ، کریستیانو رونالدو و زین الدین زیدان بوده است. این تیم میزبان فینال های متعدد اروپا و سایر بازی های مهم بین المللی بوده است.
بازسازی های مدرن
در حال حاضر در حال بازسازی قابل توجهی است ، برنابئو قرار است به یکی از پیشرفته ترین استادیوم های جهان تبدیل شود ، با سقف قابل جمع شدن و یک صفحه نمره ویدئویی 360 درجه ، که تجربه طرفداران را افزایش می دهد.
سن سیرو-میلان
سن سیرو ، که به طور رسمی به عنوان استادیوم جوزپه مه آتزا شناخته می شود، توسط دو باشگاه موفق ایتالیا، میلان و اینتر میلان به اشتراک گذاشته می شود. با ظرفیت 75923 نفر، به دلیل معماری منحصر به فرد و جو الکتریکی مشهور است.
جایگاه های شکوه
طراحی سن سیرو، با پایه های بلند و رمپ های مارپیچی متمایز، محیطی ترسناک برای تیم های بازدید کننده ایجاد می کند. این استادیوم میزبان چندین فینال لیگ قهرمانان اروپا و بسیاری از بازی های سری آ است.
محل برگزاری رویدادهای بزرگ
به غیر از فوتبال ، سان سیرو محل کنسرت ها و رویدادهای مهم بوده است ، و به عنوان یک مرکز مرکزی سرگرمی در میلان حساب می شود.
ماراکانا-ریو دو ژانیرو
ماراکانا ، که به طور رسمی به نام استادیوم جورنالیستا ماریو فیلو نامگذاری شده است ، یکی از نمادین ترین استادیوم های فوتبال در جهان است. در سال 1950 برای میزبانی جام جهانی افتتاح شد و همچنان نماد اشتیاق فوتبال برزیل است.
یک عرصه افسانه ای
ماراکانا با ظرفیت اصلی نزدیک به 200000 نفر ، زمانی بزرگترین استادیوم جهان بود. امروزه ، پس از بازسازی ، حدود 78838 صندلی دارد اما هنوز اهمیت تاریخی خود را حفظ کرده است.
مسابقات و لحظات تاریخی
ماراکانا دو فینال جام جهانی فیفا (1950 و 2014) و بسیاری از بازی های مهم دیگر را پشت سر گذاشته است. این شهر همچنین به خاطر فضای پر جنب و جوش خود شناخته شده است که توسط هواداران پرشور برزیل تغذیه می شود.
الدترافورد-منچستر
الد ترافورد، که لقب “تئاتر رویاها” را دارد، خانه منچستر یونایتد است. با ظرفیت 74140 نفر ، این بزرگترین استادیوم یک باشگاه در انگلستان است.
استادیوم پر از تاریخ
الد ترافورد زمینه بسیاری از بزرگترین لحظات منچستریونایتد بوده است، از پیروزی های داخلی تا شکوه اروپایی. مجسمه های سر مت بازبی، سر الکس فرگوسن و” تثلیث مقدس ” بست، لاو و چارلتون گواهی بر تاریخ غنی باشگاه است.
یک تجربه مدرن
با وجود سنش ، اولد ترافورد به مدرن شدن ادامه می دهد ، ارائه امکانات پیشرفته در حالی که جذابیت تاریخی خود را حفظ می کند. تورهای استادیوم به هواداران یک نگاه اجمالی به گذشته ی افسانه ای باشگاه می دهد.
کشف نمادین ترین استادیوم های فوتبال ، چیزهای زیادی در مورد تاریخ غنی و اهمیت فرهنگی این ورزش نشان می دهد. این عرصه ها چیزی بیش از مکان های بازی هستند؛ آنها خون زندگی فوتبال هستند، خاطرات و لحظات را که بازی زیبا را تعریف می کنند، در خود جای داده اند. از شگفتی مدرن ومبلی تا جذابیت تاریخی ماراکانا، هر استادیوم یک نگاه منحصر به فرد به دنیای فوتبال و اشتیاق آن را در طرفداران در سراسر جهان الهام می دهد.
انزو مارسکا سرمربی جدید آبی های لندن تاکتیک ها و سبک بازی جذابی دارد که در این مقاله به آن میپردازیم.
محمدرضا حیدری فوتبال لب-حرکتها برای دوران مربیگری فوتبال انزو مارسکا اساسی بوده است. هنگام تحصیل در مرکز مربیگری افسانه ای ایتالیا، کوورچیانو پایان نامه او با عنوان فوتبال و شطرنج بود. مربی ایتالیایی با مقایسه این دو بازی گفت: “شباهت های زیادی وجود دارد.” “مهمترین آن بازی موقعیتی و استراتژی است. برای یک مربی، داشتن ذهنیت یک شطرنج باز مهم است: برنامه ریزی کنید، حرکات و ضد حرکات را مطالعه کنید، ترتیب مهره ها را انتخاب کنید.
حرکات تاکتیکی مورد علاقه او در زمین بدون شک با جا به جایی هایی که از باشگاهی به باشگاه دیگر و کشوری به کشور دیگر انجام داده است، شکل گرفته است. این بازیکن ایتالیایی دوران بازی خود را در تیم جوانان آث میلان با شماره شش و هشت آغاز کرد. در آنجا، او با شماره 10 تیم روبرتو دزربی دوست شد.
دوران بازیگری
مارسکا در سن 18 سالگی جسورانه به وست برومویچ آلبیون رفت و اولین طعم فوتبال بزرگسالان را در دسته دوم انگلیس چشید. سپس به یوونتوس نقل مکان کرد، جایی که برای کارلو آنچلوتی و مارچلو لیپی بازی کرد و سویا. یک قهرمانی در سری آ، دو جام یوفا و یک کوپا دل ری به دست آورد. یک فصل با المپیاکوس به تجربه او از فرهنگ های مختلف فوتبال افزود.
یک دوره 18 ماهه با بازی زیر نظر مانوئل پلگرینی در مالاگا دنبال شد و در طی آن مربی شیلیایی به انزو مارسکا گفت که پتانسیل تبدیل شدن به یک مربی خوب را دارد. پس از دوره های اولیه مربیگری در سری B با آسکولی و سپس در سویا، او در تابستان 2018 به کادر مربیگری پلگرینی در وستهام پیوست.
در این مرحله، مارسکا به عنوان یک مربی پیشرو با توجه عالی به بازی موقعیتی شهرت پیدا کرده بود. شاید تعجبی نداشته باشد که در سال 2020، پپ گواردیولا او را برای هدایت تیم توسعه نخبگان منچسترسیتی (EDS) به خدمت گرفت. مارسکا با تیمی شامل رومئو لاویا، کول پالمر و تامی دویل، اولین قهرمانی سیتی در لیگ برتر 2 را به درستی به دست آورد.
اولین نقش سرمربیگری او در سال 2021 در سری B با پارما انجام شد. اما تنها پس از 14 بازی به پایان رسید. گواردیولا در بازگرداندن انزو مارسکا به عنوان دستیار تیم اول برای فصل کسب سه گانه تردیدی نداشت.
بازیسازی بسیار عمیق
انزو مارسکا ارزش بالایی برای بازیسازی عمیق قائل است. با استفاده از پاس های کوتاه از خط عقب برای شکست دادن پرس از بالای حریف. دروازه بان نقش بزرگی در این استراتژی ایفا می کند و اغلب به خط دفاعی می پیوندد. این به ایجاد اوورلود در صورت نیاز کمک می کند، مخصوصا اگر حریف از پرس بازیکن محور استفاده کند.
انزو مارسکا اغلب یک دفاع چهار نفره را در ترکیب 1-3-2-4 یا 3-3-4 انتخاب می کند. پیوستن دروازه بان به بازی به مربی ایتالیایی اجازه می دهد یکی از مدافعان کناری خود را به داخل ببرد و چهار مدافع را در خط دفاع نگه دارد. در شکل 3-3-4 خود در لستر، یک مدافع کناری معکوس به شکل گیری یک دابل پیوت کمک می کند تا از مدافعان پاس دریافت کند. دخالت دروازه بان و دفاع کناری وارونه، ترفندهایی است که از تیم منچستر سیتی در او آشناست.
در تیم پارما نیز انزو مارسکا تلاش کرد تا از عقب بازیسازی کند. حتی اگر میانگین مالکیت توپ کمتری نسبت به لستر در اوایل دوران او در استادیوم کینگ پاور داشته باشد. تیم سری B یک حرکت دفاع کناری معکوس در سمت مقابل توپ داشت. مدافع کناری دیگر به طور همزمان برای پیوستن به حمله به سمت بالا پیش می رفت یا شماره هشت و وینگر پشتیبانی را می کرد. در لستر، مدافع کناری به نظر میرسد قبل از اینکه توپ فراتر از خط اول حریف بازیسازی شود، معکوس می شود.
تهدید های دو شماره هشت
در لستر، یک مدافع کناری معکوس که یک دابل پیوت را تشکیل میدهد به شماره هشتها اجازه میدهد بالاتر بازی کنند. سپس به کانال های داخلی و نیم فضا ها اضافه میشوند و به مهاجم نوک تیم کمک میکنند. در بازیهای اولیه آبی ها زیر نظر مارسکا، حمله به کانالهای داخلی موثر بوده است. اینها الگوهایی هستند که از تیم های پارما و منچستر سیتی او نیز دیده می شود.
هنگامی که مدافعان کناری پارما در ساخت یک حمله معکوس میشدند، هشتها به سمت خط جلو حرکت میکردند و در واقع به 5-3-2 تبدیل میشدند. در لستر، با یک مهاجم کناری شکل هجومی بیشتر شبیه 1-4-2-3 است.
هر دو سیستم نیاز به دویدن های تهاجمی از پست هشت دارند. هر زمان که مدافع کناری حریف برای فشار آوردن به مهاجمان گسترده باز جایگاه خود خارج شوند، رانهای شماره هشت در دسترس هستند. این امر به ویژه در صورتی اتفاق می افتد که مهاجم وسط نزدیک ترین مدافع بعدی را مارک کند.
تنها در یکی از هفت بازی اول انرو مارسکا در لستر، تیمش کمتر از 63 درصد مالکیت توپ را در اختیار داشت. این اغلب حریفان را برای دوره های طولانی در بلاک های میانی و پایین قفل می کرد. دویدن های درون کانال از هشت ها می توانند جلوی مدافعین فضا دهد و فشار را از مهاجم مرکزی برای دویدن پشت دفاع کم میکند.
اگر هافبک های حریف این دوها را دنبال کنند و هشت ها را مهار کنند، هافبک وسط با مدافع کناری معکوس می تواند بر توپ مسلط شود. این برای تضمین مالکیت توپ بالا عمل می کند. وینگرهای مارسکا میتوانند به داخل حمله کنند، زمانی که هشتها از وسط زمین خارج شدند، به اوورلود مرکزی اضافه کرده و تهدیدی برای گل ایجاد میکنند.
دفاع در برابر ضدحمله
در لستر، مانند پارما، خط حمله در فاز هجومی پنج نفره است. چیدمان مارسکا در حمله در سری B از نظر شکل بازیکنان در هنگام مالکیت توپ در مقایسه با روزهای اولیه او به عنوان سرمربی در چمپیونشیپ متفاوت بود.
با توجه به چرخش های لستر در فاز هجومی، آنها اغلب سه بازیکن در خط دفاعی و یک دابل پیوت دارند. این یک شکل 2-3 را تشکیل می دهد. برای محافظت در برابر ضد حملات احتمالی، در فضاهای مرکزی قرار میگیرند.
این سه نفر مدافعان میانی هستند که آماده اند تا با ضد حملات گسترده مقابله کنند. با دو محوری که جلوتر از یک مدافع میانی محافظت میکند، مدافعان میانی کناری باید ضد حملات را به تعویق بیاندازند تا هم تیمیهای مهاجم برگردند.
در پارما، پوشش در انتقال دفاعی، دو نفر را در خط عقب و سه نفر جلوتر، به شکل 3-2 نشان داد. خط دوم معمولاً از هر دو مدافع کناری و تک پیوت از 3-3-4 تشکیل می شد. بنابراین، در تیم پارما مارسکا در مقایسه با دابل پیوت لستر، پرس و دوئل فوری و تهاجمیتر هنگام مالکیت توپ داشت. بازیکن اضافی نزدیکتر به توپ نیاز به پرسینگ عقب را کاهش می داد.
قفل کردن بازی در یک سمت
انزو مارسکا میخواهد بازیکنانش فشار بیاورند و به سرعت توپ را پس بگیرند، این کار با هدف تسلط بر مالکیت و محدود کردن حملات حریف انجام می شود. لستر معمولاً مانند تیم منچستر سیتی در پرس به 2-4-4 تبدیل می شود. این امر مستلزم این است که یکی از هشت ها در کنار مهاجم مرکزی قرار گیرد، زیرا مهاجم دوم تلاش می کند توپ را به یک سمت وادار کند.
اگر آنها توپ را از یک طرف قفل کنند، شماره هشت آماده است تا هر تلاشی را برای جابجایی مجدد انجام دهد. وینگر مقابل نیز معکوس میشود و به دو هافبک میانی اجازه میدهد به سمت بالا حرکت کنند و نزدیکترین وینگر با فشار بالا برای پرس کردن اقدام میکند. مدافع کناری مقابل نیز باید حمایت کند، لستر توپ را در یک سمت قفل می کند تا بتواند توپ را دوباره به دست آورد.
هنگامی که پرس بالا یک گزینه نیست، لستر در بلاکی قرار می گیرد که شکل 2-4-4 را حفظ می کند. یکی از شماره هشت ها در خط اول باقی می ماند و دو هافبک میانی دیگر پوشش میدهند. یکی عقب می افتد تا فضای بین خطوط را بپوشاند و از مدافعان مرکزی حمایت کند. شکاف آنها در خط میانی پس از آن با پرسینگ پشتی شماره 8 پر می شود، یا یک وینگر که به داخل حرکت می کند و یک منطقه وسیع را آزاد می کند.
عدم موفقیت در پارما
در پارما، انزو مارسکا تیمش را تشویق کرد که یک طرفه بازی کند و فشار بیاورد. کل خط جلو به سمت خط دفاعی حریف فشار می آورد و هافبک مرکزی شکل خود را حفظ می کرد تا پاسهای مرکزی را دریافت کند. مدافعان کناری خیلی زودتر از تیم های منچسترسیتی و لستر ادر مناطق بالا حمایت می کردند و فشار می آوردند. در نتیجه، تاکید زیادی بر بازیابی مالکیت در مناطق وسیع از طریق دویدن با شدت بالا از بازیکنان تیم بود.
اگر تیمها روی وینگرها بازی میکردند، 3-3-4 به سرعت تبدیل به یک بلاک 1-4-1-4 میشد و هافبکهای مرکزی روی محافظت از وسط تمرکز میکردند. مدافعان کناری پارما همچنان برای پرس از جایگاه خود خارج می شدند، و وینگرها باید برگردند و در پشتیبانی دو برابر شوند. پرس پرانرژی در مناطق وسیع نیز زمانی رخ میداد که پارما در یک بلاک تنظیم شده بود.
زمان زیادی به مارسکا داده نشد تا ایده های خود را در اولین نقش سرمربی ارشد اجرایی کند. چهار برد و پنج تساوی از 14 بازی که هدایت پارما را بر عهده داشت، باعث شد که به او در خروج ورزشگاه انیو تاردینی را نشان دهند. در لستر، او چهار پیروزی در چهار بازی اول خود در چمپیونشیپ به دست آورد. اکنون هدف این است که حرکت بزرگ بعدی خود را در لیگ برتر و تیم چلسی انجام دهد.
هیچ یک از مربیان هلندی تا به حال تیمی را به عنوان قهرمانی لیگ برتر نرسانده است. این مسئله باعث شد هواداران لیورپول انتصاب آرنه اسلات را تا حدی غیرقابل تحمل بدانند.
محمدرضا حیدری فوتبال لب- شما نمی توانید یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت کنید. آرنه اسلات ممکن است فقط پاسخی برای تمام مشکلات لیورپول باشد. سرمربی فاینورد قرار است به دهمین سرمربی از میان مربیان هلندی تاریخ لیگ برتر تبدیل شود. او امیدوار است به دستاوردهای بیشتری نسبت به پیشینیان خود برسد. بدون مقدمه، بیایید هر یک از مربیان هلندی را در تاریخ لیگ رتبه بندی کنیم، لذت ببرید!
۹-فرنک دی بوئر
دوران سلطنت فرانک دی بوئر در کریستال پالاس یکی از عجیب ترین و کوتاه ترین انتصابات لیگ برتر تا به امروز است. او در سال 2017 به سلهرست پارک آمد. اما پس از هدایت تیم برای تنها 4 بازی، بلافاصله آن جا را ترک کرد. او در این بازی ها حتی یک برد هم نتوانست به ثبت برساند و در واقع در دوران حضورش یک گل را هم ندید. ژوزه مورینیو او را “بدترین مربی تاریخ لیگ برتر” نامید.
۸-رنه مئولنستین
رنه مئولنستین نیز مدت زیادی در نقش خود در فولام دوام نیاورد و در فوریه 2014 با فولام خداحافظی کرد. او موفقیتهای کمی بیشتری نسبت به دی بوئر دید. با این حال، تیم را از طریق 17 بازی در همه رقابتها رهبری کرد و در 4 بازی پیروز شد. انتقال او به عنوان سرمربی در آن زمان پس از گذراندن چند سال به عنوان دستیار سر الکس فرگوسن در منچستریونایتد کاملاً منطقی بود. دوران مئولنستین در فولام چندان مثمر ثمر نبود، زیرا تیم در زمان اخراج او در انتهای لیگ قرار داشت.
۷-دیک ادووکات
زمانی که ساندرلند به دنبال یک مربی باتجربه بود تا آنها را به موفقیت برساند، دیک ادووکات گزینه خوبی به نظر می رسید، که قبلاً 18 تیم دیگر را مدیریت کرده بود. با تأمل، شاید دلیل دیگری وجود داشت که تعداد تیم ها بسیار زیاد بود. او موفق شد تیمش را در لیگ برتر حفظ کند، البته به شکلی دراماتیک، و برای کارش دستمزد خوبی دریافت کرد.
اما، ادووکات از کار با بازیکنانی که جاه طلبی نداشتند خودداری کرد و این را یکی از دلایل کناره گیری خود نامید. او تحت فشار شدید وارد شد و کمتر از یک سال پس از پیوستن به باشگاه، باشگاه را ترک کرد. ادووکات از آن زمان گفته است که میخواهد زمان کافی برای ساندرلند بدهد تا رهبر دیگری پیدا کند. اما در آن زمان به نظر میرسید که میخواهد بلند شود و آنها را در آشفتگی کامل رها کند.
۶-رود گولیت
رود گولیت بدون شک در زمین با استعداد بود، اما مهارتهای او در کنار زمین بازی آنطور که او میخواست، تغییر نکرد. در مراحل پایانی دوران حرفه ای خود، هافبک هلندی به چلسی آمد تا نقش یک بازیکن/مدیر را ایفا کند. اما تنها دو سال بعد او را رها کردند.
تنها پنج ماه پس از اخراج، گولیت به نیوکاسل یونایتد پیوست و با مهاجم ستاره آنها – آلن شیرر – دشمن شد. هواداران از چیزی که دیدند تحت تأثیر قرار نگرفتند و مربی هلندی پس از 53 بازی از سمت خود اخراج شد. در واقع، بهترین کاری که گولیت در دوران حضورش در لیگ برتر انجام داد این بود که جانفرانکو زولا را به استمفوردبریج آورد.
۵-مارتین یول
مارتین یول مدت زمانی را برای تاتنهام و فولام سپری کرد، اما دوران سلطنت او با اسپرز به یاد ماندنی است، زیرا از سال 2004 تا 2007 هدایت این تیم را برعهده داشت. او به عنوان دستیار به باشگاه ملحق شد، اما پس از انجام یک کار درخشان، مقام سرمربی را به دست آورد. در طول دوران سرمربیگری خود، اسپرز را به دو مقام پنجم رساند. در سال 2006 با اندکی فاصله لیگ قهرمانان اروپا را از دست داد.
همه چیز در سال 2007 تغییر کرد زیرا شروع ضعیف فصل یول را در خط آتش قرار داد. در واقع، او در جریان شکست 2-1 تاتنهام مقابل ختافه در جام یوفا با انتشار این خبر در سراسر زمین قبل از اینکه یول حتی مطلع شود، اخراج شد. او بعداً به عنوان سرمربی فولام ادامه داد و به آنها یک مقام نهمی را هدیه داد.
۴-اریک تنهاخ
ممکن است لازم باشد قبل از وارد شدن به این مورد، محدودیت کلمات را بررسی کنیم. زیرا درک دوران اریک تنهاخ در منچستریونایتد تا کنون سخت بوده است.
بیایید صادق باشیم، او بدترین مربی نیست و هدایت تیمی مانند یونایتد همیشه یک درخواست جدی خواهد بود. اما پس از اولین فصل حضورش در اولدترافورد، تنهاخ همچنان هوادارانی را که خواهان فوتبال مهیج و موفق هستند، ناامید کرده است. در طول فصل اول رقابت او به نظر می رسید که شیاطین سرخ سرانجام به یک رهبر قدرتمند دست یافته بودند، به دو فینال جام حذفی رسیدند و به لیگ قهرمانان اروپا راه یافتند. با این حال، فصل 2023/24 افتضاح بود.
۳-رونالد کومان
رونالد کومان عملکرد بدی در لیگ برتر نداشت، اما دوران حضورش در انگلیس قطعاً یک ترن هوایی بود. دوران او در ساوتهمپتون تحسین برانگیز بود و با این واقعیت که او از مائوریسیو پوچتینو موفق پیروی کرد، تحسین برانگیزتر شد. اما، او موفق شد قدیس ها را به بالاترین امتیاز خود در لیگ هدایت کند. در رده ششم قرار گرفت و سهمیه لیگ اروپا را کسب کرد.
کومان پس از دو سال تصمیم گرفت سنت مری را ترک کند و به اورتون بپیوندد. اینجا بود که همه چیز شروع به سرازیر شدن کرد. به او یک قرارداد سه ساله با تافی ها پیشنهاد شد، اما تنها 16 ماه از آن را پس از اخراج شدن دید، زیرا اورتون با ثبت دو برد در 13 بازی، از آخر سوم شد.
۲- لوئیس فن خال
تا جایی که سرمربیان اخیر یونایتد می گویند، لوئیس فن خال یکی از مربیان هلندی خوب در اولدترافورد بود. او هنوز آخرین سرمربی شیاطین سرخ است که جام حذفی را برده است و مستقیماً از افسانه ای که سر الکس فرگوسن است پیروی می کند. کار سختی برای هر کسی که باید انجام دهد.
حالا فوتبالش جذاب نبود اما ثابت بود و تاکتیک هایش بسیار ستودنی بود. فان خال تنها چند روز پس از شکست کریستال پالاس برای قهرمانی در جام حذفی به طرز تکان دهنده ای اخراج شد. یونایتد از آن زمان تاکنون 4 مربی را دیده است و هیچ کدام نتوانسته انتظارات بالایی را که تعیین شده بود برآورده کند.
۱- گاس هیدینک
گاس هیدینک، علیرغم اینکه هرگز نقشی دائمی در چلسی نداشته است، جایگاه اول ما را برای مربیان هلندی به خود اختصاص داده است. در دو نوبت از او به عنوان سرمربی موقت آبی ها نام برده شد که کمترین تاثیرگذارترین آنها دومین مورد او پس از جانشینی ژوزه مورینیو در سال 2015 بود، زمانی که تیم به بازسازی نیاز داشت. با این حال، ورود اولیه او فوق العاده بود. هیدینک تیم ملی روسیه را رها کرد. و همچنین انتصابش در استمفورد بریج دستکاری کرد، اما تحت فشار عالی بود و تنها یکی از 22 بازی خود را در فصل 2008/09 باخت. چلسی می خواست هیدینک را در اطراف نگه دارد، اما تعهد او به ترکیب روسیه به این معنی بود که دوران حضور او در لیگ برتر کوتاه بود، اما خیلی شیرین بود.
ادین ترزیچ پس از صعود به فینال لیگ قهرمانان به عنوان مربی مورد استقبال و احترام هوادارن فوتبال قرار گرفته است.
محمدرضا حیدری فوتبال لب– ادین ترزیچ و بروسیا دورتموند شایسته اش توانستد برای اولین بار در ۱۲ سال گذشته و سومین بار در تاریخ به فینال لیگ قهرمانان اروپا برسند.فینالی که در آن باید در برابر پادشاه فوتبال اروپا رئال مادرید صف آرایی کنند. احتمالا سالها قبل درست وقتی که کمک مربی تیم زیر ۱۹ سال دورتموند بود این فینال برای ادین ترزیچ رویا محسوب میشد. رویایی که حالا مربی آلمانی چندین روز با زندگی در آن فاصله دارد.
فرزند مهاجر
ادین ترزیچ در خانواده ای مهاجر و از طبقه کارگر در آلمان غربی بزرگ شد. پدر او اصلیت بوسنیکی دارد و مادرش کروات است. مهاجر بودن و کارگر بودن پدر و مادرش نتوانست جلوی علاقه او به فوتبال را بگیرد. سرنوشت از اول برای ادین ترزیچ در سختی و دشواری سروده شده بود.
اما انگار ادین برای فوتبال بازی کردن به این دنیا نیامده بود. دوران بازی مربی شگفتی ساز عمدتا در تیم های لیگ دسته چهار آلمان سپری شد. دوران حرفه ای او تنها ۱۰ سال طول کشید و در سال ۲۰۱۲ و در سن ۳۰ سالگی از مستطیل سبز دور شد. دوری که البته به نفع او بود و بعد ها در دوران مربیگری خود به دستاورد های بسیار بزرگ تری نسبت به مربیگری در لیگ ملی و دسته چهارم آلمان به دست آورد.
دیوار زرد در انتظار منجی
بلافاصله پس از خداحافظی از فوتبال ترزیچ به عنوان استعدادیاب و دستیار در آکادمی دورتموند استخدام شد. وظیفه او گزارش مستقیم عملکرد تیم های آکادمی مخصوصا تیم زیر ۱۹ سال به یورکن کلوپ اسطوره دورتموند و سرمربی وقت تیم بود. در خلال مسابقات یورو ۲۰۱۲ ادین ترزیچ برای مسابقه تیم ملی کرواسی در برابر ایرلند آنالیز و تحلیلی از بازی ایرلند ارائه داد که مورد توجه اسلاوان بیلیچ مربی تیم ملی کرواسی قرار گرفت. بعد از آن بیلیچ به ترزیچ پیشنهاد دستیاری در تیم لوکوموتیو مسکو را داد که با موافقت ترزیچ همراه شد. اما به دلایلی این همکاری صورت نگرفت. سرانجام از سال ۲۰۱۳ ادین ترزیچ دستیار اسلاوان بیلیچ در تیم های بشیکتاش و وستهم بود و تجربه مربیگری در بهترین لیگ دنیا را کسب کرد.
اتحادیه انگلستان به جای وایزوایلر
در سال ۲۰۱۸ و همزمان با خروج بیلیچ از وستهم که ادین ترزیچ در دوره مربیگری اتحادیه فوتبال انگلستان شرکت کرد. اتفاقی که در نوع خود عجیب بود چرا که اکثر مربیان نسل جدید فوتبال آلمان فارغ التحصیل آکادمی مربیگری وایزوایلر هستند. آکادمی مربیگری که مربیان بزرگی همچون توماس توخل در آن فارغ التحصیل شدند. ترزیچ در این دوره ۱۸ ماهه با گراهام پاتر و نمانیا ویدیچ همراه بود. احتمالا تفکرات پرگمتیک و عملگرایانه تر ترزیچ نسبت به مربیان آلمانی نسل جوان همین دوره است. ترزیچ به نسبت اسکواد دورتموند در سالیان اخیر نتایج قابل توجهی کسب کرده است و فوتبال زیبایی بازی میکند.
به خانه خوش برگشتی آقای سرمربی
بلافاصله پس از دریافت مدرک مربیگری ادین ترزیچ دستیار لوسیان فاوره در دورتموند شد. دوران فاوره در دورتموند هواداران دورتموند را آزرده خاطر کرده بود چرا که دورتموند بازیکنانی مثل بلینگهام;هالند و سانچو را در اختیار داشت. لوسیان فاوره بعد از شکست 5-1 برابر فرانکفورت اخراج شد. این اخراج و دوری بیش از حد دورتموند از منطقه سهمیه لیگ قهرمانان باعث شد ادین ترزیچ به صورت موقت تا انتهای فصل به عنوان سرمربی دورتموند انتخاب شود. دلیل این انتخاب انتخابی دیگر از سوی سران دورتموند بود. با توجه به توافق با مارکو رزه مربی وقت گلادباخ برای فصل بعد این شانس به ترزیچ رسیده بود تا در از فرصت خود استفاده کند. دوران او فراتر از انتظار به اتمام رسید. تیم جذاب او با روی فرم آوردن بازیکنان هجومی به خصوص سانچو و هالند به سهمیه لیگ قهرمانان رسید. همچنین بعد از سال ها دورتموند موفق به قهرمانی در دی اف بی پوکال شد. همچنین ترزیچ با صعود در برابر سویا به مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان راه پیدا کرد. جایی که با اشتباه تاثیرگذار داوری در برابر منچسترسیتی نایب قهرمان آن فصل حذف شد. این عملکرد عالی ترزیچ فایده ای جز اینکه فصل بعد دستیار مارکو رزه باشد نداشت.
بازگشت دوباره بعد از افتضاح رزه
پس از اخراج رزه در پایان اولین فصل خودش در دورتموند ترریچ دوباره سرمربی دورتموند شد. انتخابی که روز تلخ پایانی فصل را رقم زد. جایی که شاگردان ترزیچ با تساوی خانگی برابر ماینز دیوار زرد و 82000 تماشاگر و شهر آماده پایکوبی دورتموند را ناامید به خانه فرستادند. شکستی سراسر اندوه و نا امیدی که با فروش ستاره بزرگ این تیم یعنی بلینگهم به رئال مادرید تلخ تر هم شد.
در آن روز ترزیچ اشک ریخت؛ اشکی که آغشته به خون بود. در شبی که احتمالا طولانی ترین شب زندگی ترزیچ بود. هواداران اما دست از حمایت برنداشتند و در پایان بازی یک صدا ادین ترزیچ را تشویق کردند. ادین با صورتی پر از اشک به تشویق هواداران پاسخ داد. احتمالا در آن لحظات حسی مشابه به روبرتو باجو پس از پنالتی در برابر برزیل در جام جهانی 1992 داشت.
ناامیدی دوباره در فصل جدید
از شروع فصل جدید مشخص بود که بازیکنان دورتموند هنوز ناکامی فصل گذشته را فراموش نکرده اند. اوضاع رختکن به حدی پرتنش بود که بعد از کامبک خوردن در بازی داخل خانه برابر هایدنهایم ادین ترزیچ و نیکو اشلوتربک حسابی از خجالت هم درآمدند. ترزیچ بر روی لبه تیغ راه میرفت و در بدترین فشار رسانه ای ممکن قرار داشت. حتی سباستین کهل مدیرورزشی دورتموند دستیارانی را انتصاب کرد تا در روند تسریع اخراج ترزیچ و نابودی او همکاری کنند. البته این نقشه کهل شکست خورد و واتسکه مدیرعامل باشگاه تمام دستیاران وی را اخراج کرد.
اوضاع بد همچنان ادامه داشت تا بازی برابر ماینتس که انگار قرار بود دژاوو رقم بزند. در بازی برابر ماینتس که گویی بدترین بازی تاریخ دورتموند بود تمام بازیکنان دست به دست هم دادند تا ترزیچ اخراج شود. حتی تعویضی های ترزیچ در نیمه دوم نیز کم کاری کردند و تیم مجبور به اتمام بازی با ۱۰ نفر شد.
پس از بازی این حمایت واتسکه بود که ترزیچ را سرمربی تیم نگه داشت. ترزیچ از تعطیلات زمستانی استفاده کرد. مربی نگون بخت زمستان را برای دورتموند تبدیل به بهار کرد و رابطه خود و رختکن را بهبود بخشید. خبری از دورتموند شکست خورده اول فصل نبود و تیمی با ثبات و قدرتمند وارد نیم فصل دوم شده بود. تیمی که موفق به حذف آیندهوون شکست ناپذیر و اتلتیکو مادرید شگفتی ساز شد.
خداحافظ مارکو؛ سلام ومبلی
پس از برد خانگی برابر پاریس شایعاتی مبنی بر خداحافظی پسر زرد از دورتموند شنیده شد. ادین ترزیچ و واتسکه از این فرصت استفاده کردند و با اعلام خبر خداحافظی مارکو رویس در پایان فصل روحیه جنگندگی و جاه طلبی را یه تسم تزریق کردند. به حدی که همه رختکن و حتی راننده اتوبوس تیم سوگند یاد کردند تا به ومبلی برسند و کاپیتان و پسر وفادار را با قهرمانی از خانه رهسپار کنند.
این روحیه تاثیر به سزایی در پیروزی برابر پاریس داشت. 250 کیلومتر دوندگی و همچنین جنگندگی تا لحظه آخر لحظاتی به یاد ماندنی را برای ترزیچ و شاگردانش رقم زد. حالا ترزیچ بعد از ۱۲ سال درست در لندن و در ومبلی قدم خواهد زد. با این تفاوت که دیگر تماشاچی و هوادار نیست. او امید مردم خسته ولی پرشور شهر دورتموند است. بازی که ادین ترزیچ احتمالا هیچوقت فکر نمیکرد پس از تماشای فینال قبلی برابر بایرن از روی سکوها؛ فینال ومبلی را این بار در کنار زمین و به عنوان مغز متفکر نگاه کند.
امیرحسین مرادی، فوتبال لب – شاید اغلب هواداران فوتبال در کره زمین بجز باواراییها، دورتموند و هواداران متعصب و جذابشان را تیمی دوست داشتنی و قابل احترام میدانند!
دورتموند با کسب نتایج ضعیف و القا ذهنیت بازنده به سایر تماشاگران فوتبال، تا حدودی از دایره تیمهای جذاب دنیای فوتبال کنار رفته بود؛ اما امسال شاگردان ترزیچ پس از یک فصل تکراری سینوسوار در بوندوسلیگا، در لیگ قهرمانان اروپا به یک تیم غولکش تبدیل شدند تا با نتایج دیوانهوار پا به فینال مسابقات بگذارند!
زنبورها در گروه F رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا با تیمهای : پی اس جی میلان نیوکاسل همگروه بودند و تا حدودی گروه مرگ رقابتهای امسال UCL را تشکیل بدهند!
دورتموند با سه پیروزی، دو تساوی و یک شکست توانست عنوان صدرنشینی این گروه را به دست بیاورد.
شاگردان ترزیچ در مرحله یک هشتم نهایی با آیندهوون هلند دیدار کردند و توانستند در مجموع دو مسابقه با نتیجه سه بر یک این تیم هلندی را شکست دهند! دورتموندیها در مرحله بعد با اتلتیکومادرید باید به رقابت میپرداختند؛ آنها در بازی رفت در متروپولیتانو اسپانیا یعنی ورزشگاه خانگی اتلتیها با نتیجه دو بر یک شکست خوردند!
امید در نقطه زرد رنگ آلمان به حداقل رسید و ضربان قلب بالا رفت؛ تقریبا اکثریت رسانههای معتبر جهان فوتبال، دورتموند را ناکام میدانستند و رسانههای اسپانیایی پیش بینی یک جدال تمام اسپانیایی را بین بارسلونا و اتلتیکومادرید در نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا را داشتند!
سه شنبه ۱۶ آوریل / ورزشگاه سیگنال ایدونا پارک
نگاههای 82 هزار تماشاگر به داور مسابقه یعنی اسلواکو وینچیچ بود! دورتموند با یک نمایش بسیار خیره کننده در ورزشگاه خانگی خود و حمایت دیوار زرد توانست شاگردان سیمئونه را راهی خانه کند! زنبورها با نتیجه چهار بر دو توانستند از سد روخی بلانکو عبور کنند!
دورتموند در نیمهنهایی با پی اس جی، رقیب مستقیم این تیم در مرحله گروهی که عنوان دوم گروه را نصیب خود کرده بود، رقابت کرد!
آنها توانستند با دو نتیجه مشابه یک بر صفر در بازی رفت و برگشت شاگردان انریکه را شکست بدهند و امباپه را ناکامتر از همیشه در پاریس راهی خانه کنند!
فینالیست شدن دورتموند هم یک شادی اندوهگین به همراه داشت، اندوهی که داستان دراماتیک جدایی یک عشق دوازده ساله را در پی دارد!
مارکو رویس ستاره باشگاه دورتموند قبل از بازی برگشت نیمه نهایی مقابل پاریسیها اعلام کرد که پس از ۱۲ سال حضور در جمع زنبورها حالا در پایان فصل از این تیم جدا میشود!
حالا دورتموندیها بعد از ۱۱ سال به فینال رسیدهاند و سودای دومین قهرمانی را در این جام دارند تا مارکو رویس را با خاطره شیرین همراه کنند.
برای شنیدن تحلیلهای صوتی هفتگی در پادکست فوتبال لب، از این لینک به ما گوش کنید!
امیرحسین مرادی، فوتبال لب – درست در دقایق آخر بازی ، ایستاده بازی را دنبال میکنند.. تب و تاب سکوها، تقابل اشکها و لبخندها.. اضطراب پیروزی یا شکست.. تنها و تنها در 90 دقیقه و چند دقیقه اضافه، برای هواداران خلاصه میشود!
فوتبال در کنار زندگی عادی انسانها، درست همان جاییست که ذهن از فشار خارج میشود و عشق و جنون به زندگی و ذهن انسانها تحمیل میشود!
این فوتبال لعنتی!
گاهی وقتها این مستطیل سبز، عامل به هم ریختن اعصاب و زندگی یک فرد، پس از شکست در یک یا چند هفته از طول عمر خود و یا باعث میشود ایام خوش و سرمست از پیروزی تیم مورد علاقه خود ، لذت زندگی را دو چندان کند!
فوتبال را میتوان یکی از دغدغههای مهم زندگی افراد عاشق این ورزش دانست، دغدغهای که انسانها با استرس و اضطراب آن را سپری میکنند و یا گاهی اوقات با اعتماد کامل به تیم خود، این دغدغه را سپری میکنند، دویدن در مستطیل سبز همان لذت گلزنی تیم محبوب خود در ثانیههای پایانیست!
فوتبال همان امید زندگی ما انسانهاست که تا لحظه آخر منتظر میمانیم و یا منتظر معجزه هستیم تا به پیروزی برسیم! فوتبال همان درد و رنج زندگی ما انسانهاست که با خود بعد از شکست تیم محبوبمان، حمل میکنیم و هفتهها از این اتفاق ” اندوهگین “ هستیم!
اگر پاسخی به سوال ” چرا فوتبال؟ “ میتوان داد آن پاسخ این است که اگر این ورزش نبود، آمار خودکشیها، افسردگیها و اتفاقات ناگوار و حوادثها در این کره خاکی، دو چندان میشد و به طرز ترسناکی، بخش بزرگی از دوستیها در جهان از بین میرفت و ملتها نمیتوانستند ارتباط خود را از طریق ورزش حفظ کنند! آری؛ فوتبال خودِزندگیست!
گاهی وقتها، دردها و رنجها به شکل قطرهها و بعد از طلوع دوباره خورشید پشت ابرهای بارانی ، شروع به باریدن میکنند.
در رمان وداع با اسلحه وقتی همسر هنری به او گفت بیا جنگ را کنار بگذاریم و درباره چیزای دیگر حرف بزنیم، قهرمان داستان جواب داد : جنگ همه جاهست، هیچ کناری باقی نمانده که جنگ را آنجا بگذاریم! فوتبال همچین نقشی در زندگی ما دارد! او همه جا وجود دارد!
برای شنیدن تحلیلهای صوتی هفتگی در پادکست فوتبال لب، از این لینک به ما گوش کنید!
امیرحسین مرادی، فوتبال لب – شاید اکثر کودکانی که دنیا میآیند، پدرانشان در طول دوران زندگی خود تیفوسیترین هوادار تیم فوتبال مورد علاقه خود بودند و انتظارشان این است که تا فرزندانشان ادامه دهنده راه پدر باشند.
آبی و قرمز، سیاه و سفید، این رنگها هستند که جذابیت دنیای فوتبال را دوچندان کرده است.
دنیای فوتبال در کنار جذابیت و زیبایی خود، برخی مواقع به دنیایی تیره و تار برای یک تیم تبدیل میشود. گاهی با سقوط آزاد و گاهی با حسرتهای چندین ساله، تبدیل به یک داستان دراماتیک خواهد شد. داستانی که روزهای تیره و تار هواداران آن تیم را، سیاهتر از گذشته میکند. داستانی که پر ازغم و اندوه، اشک و حسرت و جدایی هاست!
در دنیای فوتبال، شما میتوانید یک هوادار 70 ساله نیوکاسل را ببینید که از خوشحالی، اشک شوق میریزد و میگوید ما پس از بیست سال به لیگ قهرمانان بازگشتیم. او آخرینبار در میان سالی تیمش را در لیگ قهرمانان 2002/2003 با کاپیتانی آلن شیرر میبیند و حالا یک بار دیگر در پیری شاهدحضور تیمش در رقابتهای UCL است.
هوادار خردسال بوکا جونیورز که عاشقانه، مانند هولیگانهای آرژانتینی، شعری را یک صدا و با پایکوبی در استادیوم بومبونرا میخواند و این عشق را به بازیکنان تیم خود، القا میکنند!
یا در ایران دربی استقلال و پرسپولیس که میلیونها هوادار از پیر تا جوان با تمام وجود برای همدیگر تا ابد کری میخوانند. قتلهایی که بخاطر تب و تاب بینظیر این مستطیل سبز رنگ در کشورهای اروپایی و آمریکای جنوبی رخ میدهد، همه دست به دست هم میدهند تا جذابیت این فوتبال را دوچندان کنند.
هولیگانها / این مرض انگلیسی!
هولیگانها در فوتبال، افرادی هستند گمنام و افراطی و دارای ویروسی به نام (مرض انگلیسی!) زیرا در دهههای 1970 تا 80 میلادی، جایگاه تماشاگران انگلیسی، یک بلای جهانی در فوتبال بود؛ هولیگان فقط مربوط به انگلیسیها نمیشود بلکه در کشورهایی مانند برزیل و آرژانتین درآمریکای جنوبی، ایتالیا، ترکیه، هلند و لهستان وکشورهای جنوب شرقی اروپا یا همان بالکانهادر اروپا، وجود دارند.
دنیای فوتبال برای همیشه زنده است. اگرچه ستارگان این دنیا کم فروغ شدند اما استعدادهای جوان، پا برجای بزرگان این دنیا سبز رنگ میگذارند، اما هیچوقت نمیتوانند مانند آنها بدرخشند و آمارهای فوق العاده آنها را تکرار کنند. زیرا آمار ضعیفترین فصل بزرگان فوتبال برابری میکند با یک فصل فوق العاده استعدادهای تازه دنیای فوتبال!
رنگها و تیمها فقط برای 90 دقیقه فوتبالیست! چه خوب است که در پایان بازی، فارغ از هر نتیجهای، به هم دیگر احترام بگذاریم و از همدیگر تجلیل کنیم! زیرا در آخر این ” احترام ” است که باقی میماند.
برای شنیدن تحلیلهای صوتی هفتگی در پادکست فوتبال لب، از این لینک به ما گوش کنید!