مهدی سهیلی،فوتبال لب– با اعلا م رسمی باشگاه تاتنهام، آنژه پوستچوغلو سرمربی استرالیایی یونانی ، در ژوئن ۲۰۲۳ پس از دو فصل حضور در سلتیک و کسب ۵ جام یه عنوان سرمربی مرغ های لندن انتخاب شد، آن هم در حالی که همگان از حضور ناگلزمن و لوئیز انریکه صحبت میکردند.
مدافعان کناری همه کاره
پوستچوغلو پس از موفقیت های داخلی با بريزبن رور و یک فصل کامل با ملبورن ویکتوری ، استرالیا را با سیستم 4-2-3-1 به جام جهانی رساند. فوروارد ها در کناره ها نفوذ میکردند تا توپ را در فضاها به کیهیل که نقش اصلی حمله را ایفا میکرد برساندد. هافبک های استرالیا نیز به رهبری مایل یدیناک موقعیت های خود را در خط هافبک حفظ میکردند تا مدافعان کناری راحتتر و سریع تر به حمله اضافه شوند. بازی جذاب در جام جهانی 2014 مقابل هلند ، که علیرغم باخت تحسین استرالیایی ها را برانگیخت. این سرمربی پس از عملکرد خوب در جاج جهانی مسیر جدیدی را آغاز کرد. اعتقاد این مربی به بازیکنان کناری، با مهره های اسکواد تاتنهام همخوانی کامل دارد
4-3-3 در یوکوهاما و سلتیک
پس تغییر سبک بازی، علاقه به حفظ توپ و بازی مالکیتی بیشتر شد و مدافعان کناری و وینگر سرعتی با فضاهایی که هافبک ها ایجاد میکردند منجر به گل یا موقعیت خطرناک میشد. یوسیپ یورانوویچ ، کایگو فوروهاشی و کالوم مک گریگور نقش های اصلی تیم او در سلتیک بودند.
تیم های آنژه تبحر بالایی در اجرای high press و counter press دارند، به طوری که پس از دست دادن توپ سه مهاجم به بازیکن صاحب توپ حمله ور شده و آنها را پرس میکنند تا باز پس گیری انجام دهند. دقیقا خلاف چیزی که از تاتنهام تحت هدایت سرمربی های قبلی سراغ داریم. او در دو فصلی که هدایت سلتیک را برعهده داشت میانگین ۶۷ و ۶۹ درصد مالکیت توپ را بدست آورد.
آنطور که پیداست آنکه کار سختی برای تغییر فلسفه تاتنهام پس از تجربه مربیانی از جمله کونته و ژوزه مورینیو دارد. با توجه به سبک این مربی فصل جذابی در انتظار هواداران این باشگاه است البته اگر مانع بزرگی مثل دنیل لوی اجازه دهد!
برای شنیدن تحلیلهای صوتی هفتگی در پادکست فوتبال لب، از این لینک به ما گوش کنید!
یوسف جوانشیر، فوتبال لب – با توجه به نکات و مسائلی که پیش از این در قسمت اول این مقاله اشاره نمودیم. در این قسمت تاکتیک و سبک عجیب و در عین حال قابل توجه برنتفورد تحت مربیگری فرانک در کندوی زنبورها مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد.
سیستم اولیه همیشگی برنتفوردِ فرانک در پریمیرلیگ با چیدمان ابتدایی 352 پایهریزی میشود. سیستمی بهظاهر رایج برای تیمهای ایتالیای کلاسیک، کونته و چند مربی خاص دیگر که از ترکیب دفاعی سوئیپر و استاپر بطور همزمان بهره میگرفتند! اما فرق قابل تامل او در استفاده از این نوع سبک بازی در کجای این پروژه محسوس بود؟
بخش عظیمی از نبوغ و خلاقیت فرانک و به نوعی فوتکوزهگری این مرد دانمارکی، توانایی بازیابی توان فردی و روحی بازیکنان خودباخته و سوختشده بود. همچنین او توانایی سوئیچ فوقالعاده آنها در حین بازی و همچنین استفاده استادانه از دو مهاجم نوک در نقش وینگر، پست 10 و فالسناین داراست. بازگشت سریع آنها و کمکشان به خط دفاعی تیم در شرایط ضدحمله، دفاع تیمی منسجم و بازیابی توپ هنگام پرسینگ تیم حریف، بود. تمام این تواناییهای تاکتیکی فقط و فقط توسط برنتفوردِ مرد دانمارکی در حال پیادهسازی بود.
سوئیچهای مداوم بازیکنان در چیدمانهای مشخص توسط توماس فرانک بینظیر اجرا میشد. این اتفاق در حین بازی نیازمند تمرینات جدی، روحیه فکری فوقالعاده، ذهن باز بازیکنان و همچنین بدنسازی بینقص آنها میباشد. این موضوع آنقدر ملموس و محسوس پیادهسازی شد که درحال حاضر میتوان اینگونه از او به عنوان سوپراستاری جسور در این حوزه نام برد.
تحلیل چیدمانهای استفاده شده توسط مربی دانمارکی
اگر بخواهیم ریزتر و در فصل 21-2020 درمورد نحوه بازی تیم فرانک مباحثه نمائیم؛ ترکیب اولیه فرانک، که همان 352 مرسوم، به همراه یک دفاع وسط با وظیفه کاورکردن فضا (سوئیپر) چندپسته که قابلیت بازی در هافبک دفاعی را دارد، استفاده از یک هافبک پست 6 و دو هافبک پست 8 (که معمولا ترکیبی از رجیستا یا دیسترویر و باکستوباکس بودن) که قابلیت سوئیچ و بازی در نقش هافبک پست 10 را داشته باشند. همچنین استفاده از دو هافبک کناری با قابلیت رفت و برگشت بینقص در حین بازی و علاوه بر آن، توانایی بالای بازی در پست وینگبک و فولبک( راست یا چپ) داشته باشند.
اگر این موضوعات را در فصل 23-2022 نیز بررسی نمائیم، شاهد استفاده از چیدمانهای متفاوتتر بدلیل بازتر بودن دست فرانک در استفاده از بازیکنان جدید خود بودیم. شاید جای تعجب و سوال برایتان پیش بیاید. «به چه دلیل بایستی تیمی از این تعداد چیدمان (حدود 8 چیدمان متفاوت) و با این کیفیت استفاده نمود؟». جواب کاملا سادهست! استفاده از 6 الی 7 بازیکن در زمین حریف هنگام در اختیار داشتن توپ بسیار برای فرانک حائز اهمیت است.
همچنین در زمان مالکیت تیم مقابل، برنتفورد توانایی قطع توپ و خراب کردن بازی حریف را از خود به نمایش گذاشت. این پرسینگ با تعداد نفرات بالا از یک سوم دفاعی حریف (بازپسگیری سریع توپ و ضدحملات زهردار با 2 الی 5 نفر) آغاز میشود. این موضوع نیز باعث بالارفتن امکان استفاده از پلنهای متفاوت در زمان حمله برای مرد دانمارکی میشد.
این روند ممکن بود با یک باگ عظیم و اساسی همراه باشد. اعتقاد توماس فرانک به استفاده از بازیکنان جوان و استعدادهای دیده نشده با ریسک بالایی همراه میشد. کمتجربگی باعث لورفتن توپ در میانه زمین و همچنین اشتباهات مداوم در بازیسازی و پخش توپ، تمپو بازی برنتفورد را کمی مختل میساخت. اگر این اشتباهات در هنگام حمله اتفاق میافتاد، عینا یک موقعیت خطرناک یا به اصطلاح Big Chance مانند هدیهای دودستی تقدیم تیم مقابل میگردید.
سیستم سوئیچینگ فرانک
درمورد سیستم سوییچینگ مربی دانمارکی باید اینگونه مباحثه نمود. در فاز هجومی، این ترکیب از 352 تبدیل به 4312 میشود؛ تک سوئیپر حاضر در مرکز خطدفاعی که در دو نقش سوئیپر و هافبک پست 6 سایه عمل میکند و وظیفهی پخش توپ، استفاده از توپ سوم و همچنین قطع توپهای احتمالی به عهده اوست. همچنین فرانک از دو وینگبک که در فاز هجومی تبدیل به وینگر خواهند شد، و سه هافبک مرکزی، که تبدیل به دو هافبک پست10 (یا یک هافبک پست10 و یک مهاجم پست9 (فالس ناین)) و یک هافبک 8 بهره خواهد برد.
در فاز دفاعی، آن ترکیب همیشگی، خیلی سریع و بدون وقفه، پس از پرسینگ و قطع توپ در زمین خودی تغییراتی رو ایجاد کرده و به ترکیب 541 تبدیل خواهد شد. یعنی دو وینگبک تبدیل به فولبک شده و در کنار سه دفاع مرکزی قرارخواهند گرفت. همچنین یکی از بازیکنان سنترفوروارد به بازیکنان خط میانی اضافه خواهد شد که این موضوع باعث پرسینگ بهتر و همچنین پوشش بهتر تمام نواحی میشود.
چیدمانهای برنتفورد در فصلی که گذشت
در فصلی که گذشت نیز استفاده از چیدمانهای متفاوت 721، 631، 532 در هنگام دفاع و تمرکز بر روی توپهای سوم و چهارم باعث شد تا عملکرد بهتری را در خطوط دفاعی برنتفورد شاهد باشیم. همچنین سووئیچ و تغییر چیدمان در هنگام حمله به 4213 و فضاسازی توسط امبهاومو و تونی باعث میشد تا نفوذ دو هافبک مورد استفاده در پست 8 قابلیت تک به تک شدن را پیدا نمایند (چیزی که در بازی رفت مقابل سیتی عینا مشاهده شد). این نفوذ جایی به چشم میآید که بازیکنی مانند دامسگارد طی این فضاسازیهای فوقالعاده و استفاده از این بازیکن در نقش شدو استرایکر مانند داسیلوا، اونیکا و یانلت، ترکیب عجیبی را در خلق موقعیت ایجاد مینمود.
تمرکز و استفاده بیشتر از ضربات ایستگاهی و چیدمان مثلثی در حین بازی با منچستریونایتد (بازیای که 0-4 برنتفورد پیروز میدان بود) در زون پشت محوطه و استفاده از توپهای دوم، سوم و همچنین جلوگیری از ضدحملات احتمالی، باعث لذتبخشتر شدن آنها نسبت به فصل گذشته و متمایزشدن آنها شده است.
درمجموع، نتیجهگیری کلی که میتوان از تاکتیک توماس فرانک داشت؛ فوتبالی تماما انگلیسی با زمینهی عمیقی از توتال فوتبال و پرسینگ لحظهای، ارسال از جناحین مداوم توسط هنری، قدوس، کنوس، نورگارد، هیکی و همچنین ایجاد خطر از روی ضربات ایستگاهی و کاشتهها، دفاع منطقهای و پوششدهی کامل مناطق، بازپسگیری سریع توپ؛ درواقع خلاقیت فرانک، سبکی کاملا ریسکی اما موفق، ارائه کرد.
محمدرضا حیدری,فوتبال لب-لو بلاک یک استراتژی خارج از مالکیت است که از طریق آن یک تیم بر محافظت از یک سوم دفاعی زمین تمرکز می کند. اولویت این است که در یک موقعیت عمیق فشرده بمانید و از فضای نزدیک به دروازه دفاع کنید. خط دفاع در عمق قرار میگیرد و هدف آن استفاده از فضای پشت سر حریف است. درست جلوتر از دفاع، خط های هافبک و هجومی به دنبال این هستند که فاصله بین هر خط را به حداقل برسانند.
این اصطلاح از کجا سرچشمه می گیرد؟
اصطلاح «لو بلاک» به استراتژی دفاعی تیمهایی اشاره دارد که نزدیکترین نقطه به هدف خود مینشینند،برخلاف تیمهایی که از مید بلاک یا پرس بالا (های پرس ) استفاده میکنند.
هنگام استفاده از لو بلاک، بازیکنان در زمانی که توپ در اختیار تیم است چه می کنند؟
هر بازیکنی درگیر محافظت و پوشش یک سوم دفاعی در یک لو بلاک است. تیم حریف به بالای زمین کشیده میشود.فضا در نیمه حریف واگذار می شود زیرا هدف اصلی لو بلاک،محافظت از یک سوم دفاعی زمین خودی است.
این به این معناست که وقتی توپ توسط تیم در یک لو بلاک به دست میآید،در پشت حریف فضایی برای ضدحمله وجود دارد. بهویژه در جناحین اگر مدافعان کناری حریف به جلو آمده باشند. با این حال،از آنجایی که بازیکنان در یک لو بلاک بسیارعمیق میشوند،مسافتی که تیم باید تا دروازه حریف پس از بازی مجدد طی کند بسیار مهم است.
ضد حملات از موقعیتهای عمیقتر نیاز به حرکات رو به جلوی سریع و دقیق دارند–اعم از پاسها، دریبلها، تعویض بازی یا دویدن با توپ یا بدون توپ. آنها همچنین به بازی نگهدارنده خوب از هر کسی در بالای زمین نیاز دارند.با نگه داشتن توپ و کاهش سرعت حمله،به هم تیمی ها زمان داده می شود تا به بازی برسند.
پس از بازی مجدد در یک لو بلاک،بازیکنان زیادی در یک منطقه کوچک از زمین حضور خواهند داشت. در نتیجه،معمولا تیم ها توپ را رها می کنند و سعی می کنند زمین را فشرده کنند. دیدن بازی مستقیم همراه با یک لو بلاک نسبت به تعداد زیادی پاس کوتاه برای شکستن یک ضد پرس رایجتر است.که بیشتر در مورد تیمی که در مید بلاک دفاع می کند رایج است.
کدام تیم ها و مربیان از لو بلاک به خوبی استفاده میکنند؟
دیگو سیمئونه در اتلتیکو مادرید
دیگو سیمئونه اغلب در طول دوران تصدی خود در اتلتیکو مادرید از یک لو بلاک با موفقیت بزرگ استفاده کرده است. معمولاً در ساختار خارج از مالکیت 4-4-2.هافبک های همه کاره مانند کوکه، مارکوس یورنته و سائول نیگز در کنار بازیکنانی با تفکر دفاعی مانند رودری، هکتور هررا، جفری کوندوگبیا، توماس پارتی یا گابی بازی کرده اند تا یک خط دوم باریک و جنگنده ایجاد کنند که می تواند به سرعت و خطرناک به حمله منتقل شود.
ژوزه مورینیو در تاتنهام منچستریونایتد و اینتر
ژوزه مورینیو در منچستریونایتد و تاتنهام هاتسپر و همچنین با اینترمیلان در اوایل دوران حرفهایاش از لو بلاک استفاده کرد. برای افزودن استحکام بیشتر به خط دفاعی یونایتد، او به وینگرهای خود دستور داد تا مدافعان کناری حریف را دنبال کنند و تیمش اغلب یک خط دفاعی شش نفره تشکیل میداد. در همین حال، با تاتنهام، دابل پیوت در 4-2-3-1 مورینیو، شکافهای خط دفاعی را پر میکند و یک واحد شش تایی ایجاد میکنند.
شان دایچ در برنلی
شان دایچ اغلب از 4-4-2 با برنلی استفاده میکرد، و لو بلاک کلید بقای آنها در لیگ برتر بود. وینگرهای دایچ به عقب برگشتند و باریک می شدند تا یک خط میانی جمع و جور چهار نفره تشکیل دهند. این از مدافعان کناری محافظت می کرد که وقتی حریف در اطراف بلاک بازی می کرد، به شدت به بیرون پرس می کردند. برنلی قصد داشت توپ را از مرکز زمین دور کند و مدافعان میانی بزرگ و قدرتمندی داشت که آماده بودند تا هر توپی وارد محوطه جریمه شود.
مثال های دیگری از مربیانی که از لو بلاک استفاده میکردند
آنتونیو کنته در تاتنهام نونو اسپرینتو در ولوز خوزه بوردالاس در ختافه و والنسیا
مزیت های بازی با لو بلاک چیستند؟
یک لو بلاک خوب، ایجاد موقعیت های گل واضح را برای حریف بسیار دشوار می کند. حضور تعداد زیادی از بازیکنان نزدیک به دروازه خودی یک تیم، انتقال توپ را به مناطق مرکزی که احتمال گلزنی آنها بیشتر است برای حریف بسیار دشوار می کند.
یک لو بلاک تقریباً به طور کامل بازی بالای خط دفاعی را باطل می کند زیرا تیم به دروازه خود نزدیک است. بازی از طریق لو بلاک نیز به دلیل حجم بازیکنان در خطوط مرکزی دشوار است. این بدان معنی است که حریفان اغلب باید در اطراف یک لو بلاک بازی کنند و سانترها را در وسط قرار دهند. با این حال، یک لو بلاک جمع و جور باید به خوبی تنظیم شود تا با سانتر از جناحین مبارزه کند.
همچنین، یک لو بلاک به بازیکنان فرصت استراحت و جمعبندی مجدد میدهد، در حالی که پرس بالا نیاز به انرژی بیشتر و خروجی فیزیکی بالاتری دارد. زمانی که یک تیم امتیازی برای محافظت داشته باشد، استراتژی خوبی است.
معایب بازی با لو بلاک چیست؟
بازی با یک لو بلاک حجم وسیعی از زمین را واگذار می کند و به حریف اجازه می دهد تا دو سوم زمین را کنترل کند و همچنین بر مالکیت توپ مسلط شود. در مقایسه با سایر استراتژیهای دفاعی فاصله تا گل پس از یک بازی مجدد به طور قابل توجهی بیشتر است. به بازیکنان سریع و همچنین بازیکنانی با استقامت کافی برای ریکاوری سریع پس از گم شدن توپ نیاز است. یک خطای دفاعی انفرادی یا یک جایگیری اشتباه احتمالاً گرانتر از زمانی است که تیم ها در بالاتر از زمین مستقر هستند. یک لو بلاک مستلزم آن است که هر 11 بازیکن خود را فدای خوبی تیم کنند.
شکیب معصومی، فوتبال لب – از مدت ها پیش مشخص بود که در این پنجره نقل و انتقالاتی، قرمز های بندر مرسی ساید به دنبال تقویت خط میانی خود خواهند بود. روز 8 جون، بالاخره پس از مدت ها انتظار قرارداد الکسیس مک آلیستر، میدفیلدر برایتون و تیم ملی آرژانتین با لیورپول قطعی شد. خریدی که از نگاه بسیاری، به واسطه قیمت پایینی که داشت یک دزدی از برایتون بود.
پس از یک فصل فاجعه بار، لیورپول و یورگن کلوپ برای تقویت اسکواد خود خیلی فوری دست به کار شدند تا در طول تور پیش فصل اسکواد خود را با خرید های جدید به صورت کامل در اختیار داشته باشند. اولین قدم قرمز ها در تابستان 2023، استخدام یکی از بازیکنان کلیدی تیم ملی آرژانتین در مسیر قهرمانی جهان، الکسیس مک آلیستر، بود. در این مطلب نگاهی کوتاه به جایگاه احتمالی این بازیکن در برنامه فصل آینده لیورپول خواهیم داشت.
عملکرد هجومی
پروفایل بازی مک آلیستر را می توان چیزی شبیه گندوغان و فده والورده دانست، بازیکنی با توانایی حضور در تمامی نقاط خط هافبک و بالانس مناسب دفاعی و تهاجمی. مک آلیستر در برایتون سابقه بازی در پست های 6، 8 و 10 را دارد. در خط هافبک لیورپول به طور کلی یک پست 6 و دو پست 8 حضور دارند. محل قرار گیری احتمالی این آرژانتینی احتمالا سمت چپ خط میانی خواهد بود.
همچنین دریافت 59 درصد از پراگرسیو پاس هایی که به سمت او ارسال شده نشان دهنده جاگیری و کنترل توپ خوب این بازیکن است. مک آلیستر با ثبت 10 گل و 2 پاس گل به عنوان یک میدفیلدر نقش به سزایی در عملکرد هجومی خوب این فصل برایتون داشت. آدام لالانا بازیکن سابق لیورپول و فعلی برایتون درباره مک آلیستر می گوید:
مک آلیستر اصلا بازیکن خودخواهی نیست، او برای اینکه تیم به گل برسد هرکاری میکند
البته که xA فصل گذشته مک آلیستر 4.38 بوده و ثبت 2 پاس گل در مقایسه با این عدد یک ضعف به حساب می آیند، اما با توجه به سبک بازی لیورپول و آمار پایین بازیکنان خط هافبک این تیم در ارسال پاس گل این آمار احتمالا تاثیر زیادی بر کیفیت بازی این بازیکن 24 ساله نخواهد داشت.
حفظ توپ
یکی از عوامل افت فصل گذشته لیورپول، عملکرد بسیار ضعیف بازیکن خط میانی این تیم در حفظ توپ هنگام درگیری ها بود، به طوری که فقط بورنموث، لیدزیونایتد و ساوتهمپتون آمار ضعیف تری نسبت به قرمز ها ثبت کردند. الکسیس مک آلیستر با 49 درصد دوئل موفق عملکرد قابل قبولی در درگیری ها دارد و قطعا موثرتر از امثال هندرسون، الیوت و جونز خواهد بود.
مک آلیستر آمار 87 درصد دقت پاس را در فصل گذشته ثبت کرده است. این عدد رقمی بالا و در سطح آمار بازیکن کلاس جهانی مثل تیاگو آلکانتارا است. همچنین آمار میانگین 57 پاس در هر بازی نیز، بیانگر توانایی بالای او برای قرار گرفتن در جریان بازی است. در یک برایند کلی می توان مک آلیستر را بازیکنی مناسب برای نحوه گردش توپ و برنامه ریزی حملات توسط لیورپول دانست.
ویژگی مشترک تمامی بازیکنان لیورپول، دوندگی بسیار بالای آن هاست. نتیجه این دوندگی پرس بسیار خوب لیورپول است و بازیکنانی که برای بازی در این تیم خریداری می شوند باید با این مسئله سازگار باشند. الکسیس مک آلیستر نیز از این قضیه مستثنی نیست. با نگاهی کلی به هیت مپ این بازیکن می توان متوجه حضور او در اکثر نقاط زمین مسابقه شد. مشخص است که مک آلیستر حضور موثر و فعالی بین محوطه جریمه خودی تا محوطه جریمه حریف داشته و این ویژگی در کنار آمار دوئل و پاس موفق از او یک باکس تو باکس موفق می سازد.
عملکرد دفاعی
نقطه ضعف بازی مک آلیستر در عمده آمار های دفاعی اوست. فقط 20 درصد تلاش های این بازیکن برای قطع توپ موفق بوده! این آمار برای بلاک و دفع توپ به ترتیب فقط 11 و 3 درصد است! می توان گفت مک آلیستر سعی در جبران این عملکرد دفاعی ضعیف با 56 درصد تکل موفق و 49 درصد دوئل موفق داشته و تا حدودی موفق بوده. با این حال، چنین عملکرد ضعیفی در بازیخوانی، نشان می دهد که مک آلیستر به هیچ عنوان گزینه مناسبی برای بازی در پست هافبک دفاعی به عنوان سینگل پیوت نیست و در صورت نیاز به حضور در پست 6 باید کنار بازیکنی مثل کایسدو در دابل پیوت قرار گیرد.
با در نظر گرفتن الکسیس مک آلیستر به عنوان بازیکن سمت چپ خط هافبک و مقایسه او با بازیکنان قبلی این پست، تیاگو آلکانتارا و جورجینیو واینالدوم، این بازیکن خیلی نیازی به بلاک یا قطع توپ نخواهد داشت و عمده عملکرد او باید در حفظ و پخش توپ و حضور فعال در پرس تیمی خلاصه شوند.
جان استونز، بازیکن ملی پوش انگلیسی جایگاه جدیدی به عنوان یه مدافع/هافبک ترکیبی (Hybrid) در ترکیب تیم گواردیولا پیدا کرده است.
منچستر سیتی میتواند با کسب پیروزی در آخرین بازی فصل یعنی فینال لیگ قهرمانان اروپا، به دومین تیم انگلیسی پس از منچستر یونایتد سال 1999 تبدیل شود که فاتح سهگانه میشود و شاید بتوان گفت جان استونز کلیدیترین بازیکن تیم پپ برای به سرانجام رساند این مهم است.
سه سال پیش آینده این جوان 29 ساله نامشخص بود. او در فصل 19/20 که لیورپول عنوان قهرمانی لیگ انگلیس را کسب کرد، تنها 24 بازی انجام داده بود و باشگاه هم در تابستان بیش از 100 میلیون پوند برای مدافعان میانی جدید یعنی نیتن اکه و روبن دیاس هزینه کرد. گواردیولا در آن زمان شمشیر را از رو بست، چه برای جان استونز و چه برای بازیکنان دیگری که اعتماد به نفس کافی برای حضور در ترکیب تیمش نداشتند و از احتمال جدایی آنها صحبت کرد.
خود استونز آن دوران را سختترین مقطع حضورش در جمع سیتیزنها عنوان کرده است اما در طول این سه فصل، او آنقدر شرایط را تغییر داده است که اکنون تاکتیک تیم پپ بدون اون ناقص و ناکارآمد است. اما نقش کنونی استونز در تاکتیک تیم چیست؟
زمانی که گواردیولا به بایرن مونیخ رفت و تیم را از یوپ هاینکس تحویل گرفت، فیلیپ لام در پست فولبک راست مشغول به بازی بود و یکی از بهترین بازیکنان جهان در پست خود بود. پپ ترکیب تیم را به 4-1-4-1 تغییر داد و از فیلیپ لام در پست هافبک بازی گرفت. تغییر هیت مپ این بازیکن در بایرن مونیخ قبل و بعد از ورود پپ به تیم را مشاهده کنید:
گواردیولا فیلیپ لام را باهوشترین بازیکنی لقب داد که تا آن لحظه دیده بود. پس از لام نیز نوبت کیمیش شد که همین تاکتیک را پیاده کند و تا امروز نیز کیمیش نقش بسیار مهمی در دابل پیوت بایرن مونیخ ایفا میکند.
جان استونز در ابتدا از اورتون به عنوان یک دفاع وسط برای سیتی خریداری شد اما ویژگی مهم استونز که پپ را ترغیب به خرید وی کرد، توانایی دفاعی فوق العاده وی نبود بلکه این بازیکن، توانایی خوبی در بازی با پای خود داشت و علاوه بر حمل توپ، میتوانست وظیفه توپ پخش کردن را هم بر عهده بگیرد.
گواردیولا از استونز در سه پست دفاع وسط، فولبک راست و فولبک چپ استفاده کرد اما اوج استفاده وی از استونز به نیم فصل دوم همین فصل یعنی 2022/2023 بر میگردد که استونز در کنار رودری و در خط هافبک استفاده شد و علاوه بر حضور در دابل پیوت و پخش توپ، همزمان وظایف دفاعی هم داشت و به دیاس و واکر در خط دفاع سیتی کمک بسیاری میکرد. این گونه بود که استونز از یک دفاع وسط نه چندان کارآمد برای سیتی، به یک مدافع/هافبک هایبرید تبدیل شد و امروز در ترکیب آبیهای شهر منچستر بی جانشین است.
کمک به رودری برای تخریب بازی حریف و اورلود کردن وسط زمین، کاور کردن فضای پشت سر کایل واکر، گزینه پاس اضافی بودن برای روبن دیاس، پخش توپ برای دی بروینه و گندوغان، کاور کردن نیم فضای دفاعی سیتی و جلوگیری از نفوذ حریف در این منطقه، قرار دادن مهاجم حریف در کاور شدو یا سایه خود، خنثی سازی پرس حریف، جلوگیری از ضد حملات حریف با حفظ برتری عددی در خط دفاعی، فضا سازی برای جلو رفتن آکانجی، رساندن سریع توپهای هوایی به ماحرز و گریلیش و انجام کارهای ترکیبی با واکر و دی بروینه برای ساختن مثلث و بیلد آپ، وظایف جدید جان استونز به عنوان الماس خط میانی منچستر سیتی هستند.
شاید اوج بازی جان استونز در این فصل را در بازی رفت با بایرن مونیخ و بازیهای برگشت منچستر سیتی با لیورپول و البته رئال مادرید در لیگ قهرمانان دیده باشیم که با حضور وی، به نظر میرسد سیتی همواره با 12 بازیکن در حال حمله و دفاع است و حریف مهلت نفس کشیدن ندارد. بازیهای بسیار خوب جان استونز در پست جدید خود باعث شده بسیاری از کارشناسان فوتبال لقب بکنبائر جدید فوتبال را به او بدهند و این ملی پوش انگلیسی فرصت آنرا دارد که با تکرار این عملکرد خوب در فینال چمپیونزلیگ مقابل اینترمیلان، تاریخ و افتخار را در شهر منچستر بازنویسی کند و باعث شود گواردیولا پس از 12 سال، طعم قهرمانی اروپا را با تیمی غیر از بارسلونا بچشد.
پسر بچه انگلیسی ای که روزی او را با جان تری مقایسه میکردند و خودش نیز قبل از رفتن به سیتی، آرزوی بازی در چلسی و پوشیدن پیراهن اسطوره ای شماره 26 را داشت، امروز خود را در جایگاهی میبیند که جان تری هرگز به آن نزدیک هم نشد، فتح سهگانه و به لرزه انداختن جایگاه والای شیاطین سرخ در انگلستان.
تحلیل های تاکتیکی فوتبال لب در اپیزودهای هفتگی رو میتونید از طریق این صفحه دنبال کرده و گوش بدید!
نیکلاس جکسون، مهاجم سنگالی در ماه گذشته، در ادامهی روند رو به رشد خود، در ماه مه، آمار فوقالعادهای به ثبت رساند و در پنج بازی این ماه توانست 5 گل به ثمر برساند.
رضا حسینی؛ فوتبال لب- در آخرین ماه لالیگا که تکلیف قهرمانی مشخض شده بود، همهی نگاهها به انتهای جدول و همچنین رقابت تیمها برای کسب سهمیههای اروپایی بود. در این بین نیکلاس جکسون موفق به کسب بهترین بازیکن فصل شد. پنج گل این مهاجم آفریقایی به زیردریایی زرد کمک کرد تا 10 امتیاز از 15 امتیاز ممکن در ماه می را به دست آورد. ویارئال به لطف سه پیروزی و یک تساوی در ماه مه، جایگاه پنجم جدول رده بندی لالیگا سانتاندر را به دست آورد و سهمیه لیگ اروپای فصل بعد را کسب کرد. مهاجم سنگالی، ماه مه را با زدن گل تیمش در تساوی 1-1 مقابل والنسیا آغاز کرد. سپس در برد 5-1 مقابل اتلتیک بیلبائو و 2-0 مقابل کادیز یک گل زد. هیچ شکی وجود ندارد که نیکو جکسون بر روی فرم مناسب قرار دارد. بهترین شاهد بر این مدعا، زدن هشت گل در هشت بازی آخر ویارئال است. نیکلاس جکسون سنگالی، متولد گامبیا است و تنها 21 سال سن دارد. جکسون محصول آکادمی ویارئال است. او در دو فصلی که در تیم اصلی ویارئال حضور دارد در 35 بازی به میدان رفته و 12 گل به ثمر رسانده است. نیکلاس جکسون برای اولین بار در دوران حرفهای خود این جایزه را به دست آورد. دیگر مهاجم آفریقایی لالیگا، یوسف انسیری از سویا در ماه آوریل برندهی این جایزه شد. رقبای جکسون در رایگیری این ماه، لازارو وینیسیوس (آلمریا)، الخاندرو بالده (بارسلونا)، تاکفوسا کوبو (رئال سوسیداد)، یانیک کاراسکو (اتلتیکو مادرید)، جاستین کلایورت (والنسیا) و سرجی داردر (اسپانیول) بودند.
مهاجم نیجریهای ویارئال، پس از رای هزاران هوادار و برخی از روزنامهنگاران فوتبال آفریقا، برنده جایزهی ارزشمندترین بازیکن آفریقایی لالیگا در فصل اخیر شد.
رضا حسینی؛ فوتبال لب- ساموئل چوکووزه، برندهی جایزه ارزشمندترین بازیکن آفریقایی این فصل لالیگا شد. در این رایگیری بیش از 30 هزار هوادار و 26 روزنامهنگار برتر فوتبال آفریقا شرکت داشتند و وینگر نیجریهای ویارئال توانست در صدر فهرست قرار گیرد. این مهاجم آفریقایی، فصل فوقالعادهای را با زیردریاییهای زرد سپری کرد. وی در 37 بازی از 38 بازی لالیگایی ویارئال حضور داشت و 13 گل و 11 پاس گل در تمام رقابتها به ثمر رساند. با کمک این آمار درخشان او بود که ویارئال توانست در ردهی پنجم قرار گیرد و در لیگ اروپای سال بعد حضور داشته باشد. از رقبای چوکووزه در این رقابت میتوان از اینیاکی ویلیامز و یاسین بونو نام برد. مهاجم غنایی باسکیها، امسال 36 بازی لالیگایی انجام داد و آمار 10 گل و 3 پاس گل را به ثبت رساند. گلر مراکشی سویا نیز در 25 بازی در لالیگا به میدان رفت و 4 بار موفق شد تا کلین شیت داشته باشد. یاسین بونو که سال گذشته موفق به کسب این عنوان شده بود، موفق به درخشش در آخرین دیدار فصل خود در رقابتهای اروپایی شد و دومین قهرمانی لیگ اروپای خود را همراه با سویا به دست آورد.
همچنین هم تیمی چوکو، نیکلاس جکسون سنگالی نیز پتانسیل دریافت این جایزه را داشت اما نتوانست نظر هواداران و خبرنگاران را به خود جلب کند. با این حال، جکسون حتما با 12 گلی که در لالیگای اسپانیا به ثمر رساند، سوژهی جذابی برای فصل نقل و انتقالات خواهد بود. علیرغم رقبای سخت ساموئل در کسب این عنوان، در نهایت ملیپوش نیجریهای توانست این عنوان را کسب نماید. چوکووزه با ثبت 155 دریبل در این فصل، در جمع سه نفر برتر از این حیث در لالیگا قرار گرفت. همین مسئله باعث شد تا تماشای بازی او در ویارئال به امری لذتبخش تبدیل شود. یکی از بهترین بازیهای چوکووزه در این فصل به برتری زردپوشان در سانتاگوبرنابئو بازمیگردد. جایی که ویارئال موفق شد با کمک دو گل چوکووزه، رئال مادرید را 3 بر دو شکست دهد. چوکووزه پس از دریافت جایزهی خود گفت: “از بردن این جایزه بسیار خوشحالم. من در این فصل خیلی سخت کار کردم، اما میخواهم از همتیمیهایم تشکر کنم که این امکان را فراهم کردند. بدون آنها این برای من و مربی نیز ممکن نبود. وقتی مربی به شما ایمان داشته باشد و به شما اعتماد به نفس بازی و لذت بردن بدهد، واقعاً به شما انگیزه می دهد.”
در این مقاله، برترینهای این فصل لالیگا را از نگاه فوتبال لب بررسی و مرور کردهام.
فوتبال لب– فصل 2022/23 لالیگا، با قهرمانی بارسلونا به پایان رسید. فصلی که اتفاقات زیادی در آن رقم خورد و البته شگفتیهای زیادی هم رخ داد. از حضور تیمی همچون ژیرونا در جمع ده تیم بالای جدول، یا کسب سهمیه اروپایی توسط اوساسونا و یا احیای دوباره آنتوان گریزمان زیر نظر دیگو سیمئونه.
بهترین بازیکن فصل: مارک آندره تراشتگن
بیانصافی بود اگر غیر از مرد رکوردشکن این فصل لالیگا، بازیکنی را برای این عنوان انتخاب کنیم. کسی که از زمان حضورش در بارسا نتوانسته بود جایزه زامورا را به دست بیاورد، اما در این فصل، بالاخره موفق شد این افتخار را از آن خود کند. او با 26 کلین شیت، در کنار لیانیو، حالا رکورددار بیشترین تعداد کلین شیت در تاریخ لالیگا و پنج لیگ معتبر اروپایی است.
بهترین سرمربی فصل: ژاوی هرناندز
برای اینکه دلیل این انتخاب را بهتر درک کنید، بهتر است نگاهی به شرایط بارسلونا بیاندازید. زمانی که ژاوی سکان هدایت آن را بر عهده گرفت، این تیم که امید چندانی به گرفتن سهمیه اروپایی نداشت و با رونالد کومان هلندی، به بنبست رسیده بود، پس از گذشت یک فصل، مقتدرانه عنوان قهرمانی لالیگا را به دست آورد. عملکرد ژاوی در فصل نقل و انتقالات هم قابل ستایش بود و توانست با خارج کردن بازیکنانی که کارآیی چندانی نداشتند و اضافه کردن بازیکنانی باتجربه و باکیفیت، اوضاع تیمش را سر و سامان دهد.
بهترین بازیکن زیر 23 سال فصل: وینیسیوس جونیور
شاید اگر تراشتگن آنقدر درخشان ظاهر نمیشد، میتوانستیم وینی را بهترین بازیکن فصل بدانیم.کسی که موتور محرک خط حمله رئال در فصل جاری بود و به حدی خوب عمل کرد که افراد زیادی را وادار به تحسین خود کرد.
پدیده فصل: آرنائو مارتینز
یکی از تیمهای جذاب این فصل لالیگا، ژیرونا بود. اما جذابترین بازیکن این تیم، بیشک مدافع راست 20 سالهاش بود. آرنائو مارتینز که با نمایشهای خیرهکنندهاش توجه بزرگان لالیگا از جمله بارسلونا و اتلتیکو مادرید را به خود جلب کرد، بیشک لایق این جایزه بود. هرچند جکسون، مهاجم ویارئال و ساموئل لینو، وینگر والنسیا هم شایستگی انتخاب به عنوان پدیده فصل لالیگا را داشتند.
سورپرایز فصل: آنتوان گریزمان
شاید پس از انتقال ناموفق به بارسلونا، تمامی کارشناسان و هواداران کارش را تمام شده میدانستند، اما او در این فصل نشان داد که حالا حالاها قصد تمام شدن ندارد و میخواهد فعلا زیر نظر سیمئونه به درخشش ادامه دهد. او 16 پاس گل برای همتیمیهایش ارسال کرد و بهترین پاسور اسپانیا هم شد.
بهترین انتقال فصل: رابرت لواندوفسکی
ماشین گلزنی لهستانی یا به قول توماس مولر “لوانگلسکی” ، پیش از پیوستن به بارسلونا هم نشان داده بود چه بازیکن فوقالعادهای است؛ اما درمورد حضور در یک لیگ دیگر و پذیرفتن چالش جدید، تردیدهایی وجود داشت که لواندوفسکی با کسب عنوان آقای گلی و جایزه پیچیچی، تمام شک و تردیدها را از میان برداشت و خودش را یک بار دیگر اثبات کرد.
پیشرفت برتر فصل: ژیرونا
ژیرونا در حالی توانست در این فصل در رتبه دهم جدول قرار بگیرد، که فصل گذشته را در دسته دوم لالیگا، یا به اصطلاح لالیگا سگوندا دیویژن سپری کرده بود. معمولا تیمهایی که به دسته بالاتر میروند، فصل اول تمام تلاششان سقوط نکردن است، اما ژیرونا در این فصل تا هفتههای پایانی برای سهمیه کنفرانس اروپا میجنگید که قابل تقدیر است.
کاماوینگا به تازگی قابلیت خود را برای بازی در چند پست نشان داده است. به نظر میرسد که زمان درخشش فرانسوی آیندهدار فرا رسیده باشد.
رضا حسینی، فوتبال لب – کاماوینگا، تا اینجای فصل لالیگا که هنوز 12 بازی از آن باقی مانده، در تمامی 26 مسابقهی رئال مادرید به میدان رفته است. چیزی به اندازهی همهی فرصتی که در سال قبل در تمامی بازیها به دست آورده بود. تا همینجای فصل، او 100 دقیقه بیشتر از پارسال بازی کرده، 2 گل بیشتر زده و 5 کارت زرد کمتر گرفته است. همهی اینها نشان از پیشرفت این بازیکن در والدبباس میدهد. آن هم در فصلی که رقیب سرسختی همچون شوامنی را در کنار خود میبیند.
آنچلوتی به تازگی تلاش کرده تا به کمک هافبک 20 سالهی پر انرژی که به خاطر تطبیق پذیری، کنترل تمپوی بازی و آگاهی تاکتیکی معروف است، پویایی بیشتری در تیم خود ایجاد کند. این مسئله سبب شده که کاماوینگا تبدیل به گزینهای هیجان انگیز برای تماشا گردد. سرمربی ایتالیایی سوال خبرنگاران در مورد آینده کاماوینگا را اینگونه پاسخ داد: “ما اجازه نمیدهیم کاماوینگا برود، او مانند مودریچ و کروس غیرقابل دسترس است.”
این تجزیه و تحلیل تاکتیکی، به جزئیات آمار کاماوینگا و اینکه چگونه او در تاکتیکهای آنچلوتی بهعنوان یک هافبک دفاعی یا حتی یک مدافع کناری قرار میگیرد، میپردازد.
موتور محرک بازی سیال
کاماوینگا عمدتا به عنوان یک پست 6 در سیستم 4-3-3 یا به صورت یکی از دو بازیکن دابل پیوت در 3-4-3 یا 4-2-3-1 یا حتی به عنوان پست 8 بازی کرده است. فرانسوی جوان، با چابکی خود در خط هافبک، مومنتوم مورد نیاز در میانهی زمین را ایجاد میکند. او بیش از اینکه یک بازیکن باکس تو باکس باشد، به انتقال توپ و پیشروی آن در زمین کمک میکند.
کاماوینگا در چند ماه اخیر و پس از مصدومیتهایی که برای بازیکنان رئال پیش آمد، فرصت بازی بیشتری پیدا کرد. چه در میانه زمین و چه در زمان غیبت فرلاند مندی، به عنوان دفاع چپ، آنجلوتی تصمیم گرفت که به او اعتماد کند.
حضور کاماوینگا در کنار لوکا مودریچ و تونی کروس باعث شد تا بتواند در کنار این دو بازیکن کنترل بهتری روی دینامیک بازی داشته باشد و بدرخشد. این ترکیب سه نفره، به جای اشغال فضاهای از پیش تعیینشده، پیوسته حرکت، فضاسازی و به صورت پویا حمله میکنند.
کاماوینگا معمولا نقش هافبک دفاعی یا هلدینگ را به شکلی پویا انجام میدهد. برخلاف کاسمیرو، اگر حریف تصمیم به پرس از بالا بگیرد، او میتواند بازیسازی را از عقب زمین آغاز کند. انعطاف و چابکی او باعث می شود یک لحظه از حریف جلوتر باشد و بتواند بلافاصله در کسری از ثانیه بچرخد.
به طور مثال در تصویر زیر، مقابل بارسلونا، در حالی که لوکا مودریچ و تونی کروس به صورت پویا مناطق دفاعی کناری را اشغال میکنند، کاماوینگا فضای ایجاد شده را به خوبی تشخیص داده و برای دریافت توپ به سمت آن حرکت میکند.
سپس با استفاده از مقاومت پرسینگ و حفظ توپ در نزدیک خود، میچرخد و جهت بدن خود را میدهد تا توپ را به آرامی به سمت خلوت حریف انتقال دهد.
در بالای زمین نیز کاماوینگا با همان اصول شناور و غیرمتمرکز در کنار توانایی پاس دادن و دریبل زدن انفجاری خود در فضاهای تنگ، عملکرد موثری دارد. او بیش از آنکه شبیه یک نسخه سنتی از هافبک دفاعی باشد، شبیه یک بازیکن خستگیناپذیر و حامل توپ نترس است که 6.68 پاس رو به جلو در هر 90 دقیقه و 2.64 حمل رو به جلو در هر 90 دقیقه دارد.
در تصویر زیر، در جریان بازی با لیورپول، کروس موقعیت خود را ترک کرد و برای بازیسازی از عمق دفاع اقدام کرد. در همین حین، کاماوینگا و مودریچ در حال حرکت بودند. کاما، فضای پشت خط اول فشار قرمزها را کشف میکند و در آنجا توپ را دریافت میکند. پویایی آنها لیورپول را مجبور کرد تا پرس را از یک خط عقبتر ادامه دهند.
در جریان اولین گل در همان مسابقه، کاماوینگا با دادن پاس بینظیر به کریم بنزما در فاصله بین فان دایک و کوناته، آگاهی محیطی خود را نشان داد. دادن چنین پاس ریسکیای توسط یک هافبک دفاعی، امری غیرعادی است.
علاوه بر این، کاماوینگا با بهره بردن از حرکات بدن و بازیخوانی خو، همیشه با تکل کردن یا دنبال کردن مهاجم حریف، تاثیر مثبتی در قطع ضد حملات حریف دارد. ادواردو، 3.09 تکل در هر 90 دقیقه ثبت میکند.
در اینجا، در تصویر زیر، دست آرنولد را در هنگام پاس توپ به گاکپو میخواند. کاماوینگا موفق میشود توپ را پس بگیرد و سپس تیم را وارد یک ضد حمله خطرناک کند.
با این حال، تمایل او به دادن پاسهای خطرناک و دشوار، شانس از دست دادن توپ را افزایش داده که اغلب منجر به از دست دادن مالکیت میشود. علاوه بر این، کاماوینگا گاهی اوقات از موقعیت خارج میشود که منجر به این شده است که حریف بتواند از شکافهای خط میانی استفاده کند. این دو مسئله به عنوان چاشهای اساسی او در هنگام بازی در پست 6 در نظر گرفته میشود.
شاید به زودی، پس از دوران مودریچ، کروس و آنچلوتی، یک مربی مدرن از راه برسد و یک رویکرد پوزیشنال را اجرا کند که در آن ترکیب، حضور کاماوینگا در کنار شوامنی در دابل پیوت، ایدهی خوبی باشد. قبل از اینکه به نقش جدید کاماوینگا یعنی دفاع چپ بپردازیم، بیایید با دادهها به ویژگی فنی او بیشتر نگاه کنیم.
سولیست توقف ناپذیر
در 365 روز گذشته، 1.58 موفقیت در برابر حریف در هر 90 دقیقه یعنی 95 درصد موفقیت برای او ثبت شده است. در همین حال، میانگین پیروزی 78 درصد است که به این معنی است که کاماوینگا یک دریبلزن عالی در فضای تنگ است و به سختی موقعیتهای یک در برابر یک را از دست میدهد. اینمسئله ناشی از لمس اولیهی سریع او و تغییر جهت بدن یا توپ و همچنین نزدیک نگه داشتن توپ به پاهایش تحت فشار حریف است.
علاوه بر اولین لمسهای مناسب و چرخشهای سریع در فضاهای تنگ، او همچنین در بازیخوانی نیز شگفتانگیز است و پاسهای کامل شدهی او در هر بازی، ۹۰.۱ درصد است. در همین حال، استانیسلاو لوبوتکای ناپولی با ۹۳.۶ درصد بالاترین میزان پاس کامل شده را دارد و میانگین هافبکها 81.9 درصد است.
علیرغم دقت مناسب کاماوینگا، او در یک سوم پایانی زمین، قاتل دروازه نیست. در حالی که میانگین شوت در میان هافبکها، 1.09 در 90 دقیقه است، کاماوینگا 0.94 شوت زده میزند و 0.08 پاس گل میدهد.
او در حالت تدافعی، همان حرکات سریع بدن و تمایل به تکل را با 3.09 تکل در هر بازی با 93 درصد موفقیت اجرا میکند. در عوض، تعداد قطه توپهای او در هر بازی 0.87 با ضریب موفقیت 31 درصد، کمتر از میانگین است. در زیر خلاصهای از آمار کاماوینگا در طول فصل حاضر را مشاهده میکنید.
به عنوان یک فولبک
به هر حال، کاماوینگا تطبیقپذیری خود را برای بازی در پست دفاع چپ در فرانسه و رئال مادرید نشان داده است. دشان و آنچلوتی هر از گاهی در صورت غیبت فولبک چپ خود از او استفاده میکنند.
از نظر دفاعی، او یک مدافع کناری عادی نیست. مشکلاتی چون جاگیری، پوشش و تعقیب وینگرها به سمت مرکز زمین در بازی او دیده میشود و مشخص است که برای بازی در پست دفاع چپ، آگاهی محیطی دفاعی بیشتری لازم دارد.
کاماوینگا در هنگامی که صاحب توپ است، تمایل کمتری به اورلپ کردن وینیسیوس و سانتر از کنارهی زمین نشان میدهد و بیشتر علاقه دارد تا به مرکز زمین اضافه شده و وینی را در سمت چپ در موقعیت یک در مقابل یک با دفاع حریف قرار دهد.
در سیستمهای پوزیشنال، کاماوینگا به عنوان دفاع چپ میتواند به صورت inverted به کار گرفته شود و مانند زینچنکو در منچسترسیتی و آرسنال، وکارکردهای خاصی را در مراحل مختلف بازی از خود نشان دهد.
در تصویر زیر، مقابل اسپانیول، پس از قرار دادن وینیسیوس جونیور در موقعیت همیشگی حمله در برابر دو مدافع گرفتار شده است. کاماوینگا تصمیم میگیرد تا برای مدیریت شرایط حمله به داخل بزند و دو بازیکن حریف را با خود ببرد تا فضای داخل را برای حضور برزیلی باز کند.
این حرکت کاماوینگا باعث میشود که وینی جونیور بتواند به سمت داخل نفوذ کرده و با یک ضربه منحنی، بازی را به تساوی بکشاند.
در تصویر زیر، در جریان فینال جام جهانی باشگاهها مقابل الهلال، مجددا کاماوینگا به داخل حرکت میکند و مارگا را همراه خود به داخل کشانده و مسیر عبور را برای وینیسیوس باز میکند.
سپس کاماوینگا پاس یک را از وینیسیوس گرفته و دو را تحویل میدهد که وینی را در موقعیت یک در برابر یک در مقابل مدافع کناری قرار میدهد.
و در انتها سانتر بیرون پای وینی به بنزما رسید که با تشخیص خوب فضای خالی موفق به گلزنی شد.
حرکات بدون توپ و آگاهی محیطی تهاجمی او در تصویر بعدی مقابل اتلتیکو مادرید نشان داده شده است. در حالی که رئالیها در موقعیت 3 به 3 گرفتار شدهاند، کاماوینگا توپ را به مودریچ پاس میدهد.
سپس به داخل و فضای پشت مدافعان میرود تا پاس مودریچ را دریافت کند.
پس از دریافت توپ در بین مدافعین، کاما شوت مستقیمی را به سمت دروازه زد که اوبلاک به خوبی در مقابل آن مقاومت کرد.
تطبیقپذیری و تواناییهای فنی ادواردو کاماوینگا او را در حال حاضر به یک دارایی ارزشمند در رئال مادرید تبدیل کرده است. او توانایی خود را برای بازی در چندین پست نشان داده است. کاما در خط هافبک مومنتوم مورد نیاز را ایجاد میکند و در صورت نیاز به عنوان یک مدافع کناری به میدان میرود.
ادواردو کاماوینگا قبلاً ثابت کرده است که یک جنگجوی واقعی است. در اردوگاه پناهندگان آنگولا از پدر و مادری کنگویی به دنیا آمد. بلافاصله پس از تولدش به فرانسه آمد. در سال 2019 تابعیت فرانسه را گرفت و اولین بازی خود را برای زیر 21 سال فرانسه انجام داد. حالا او برای قهرمان اروپا بازی می کند.
کاماوینگا دستاوردهای زیادی داشته است و مطمئناً آینده بزرگی با پادشاه اروپا در پیش دارد.
رئال مثل همیشه کامبک زد، این بار در آنفیلد. اما چرا ناتوانی لیورپول در جلوگیری از جابجایی بازیکنان رئال مادرید برای آنها گران تمام شد؟
رضا حسینی، فوتبال لب – آنفیلد جایی بود که توجه تمام فوتبال دوستان جهان را در سهشنبه شب به خود معطوف کرده بود. لیورپول و رئال مادرید در مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان اروپا به مصاف هم رفتند. دیداری که در سالهای اخیر، بسیار تکرار شده است. البته این بار هم فرصتی برای انتقام لیورپول و محمد صلاح به وجود نیامد.
اگرچه هر تیم در این فصل در فرم بدی قرار دارند، اما بازی هیجان انگیزی بود. در نهایت، قهرمان 14 دوره اروپا دوباره مانند سال قبل، به روشی دراماتیک پیروز مسابقه بود. شخصیت بازیکنان رئال مادرید در لیگ قهرمانان اروپا در سالهای اخیر در هر شرایطی و در هر ورزشگاهی چیزی منحصر به فرد و نادر است. جدا از لحظات هیجانانگیز بازی، در این تحلیل تاکتیکی، ما به تاکتیکهای هر دو تیم نگاهی دقیقتر میکنیم.
ترکیب اولیه
یورگن کلوپ از سیستم معمول 4-3-3 لیورپول استفاده کرد. آلیسون در دروازه قرار داشت. آرنولد، جو گومز، فن دایک و رابرتسون چهار دفاعی لیورپول را تشکیل میدادند. باجستیچ، فابینیو و هندرسون هافبک ها و صلاح، گاکپو و داروین نونیز مهاجمان قرمزها بودند.
در مقابل، کارلو آنچلوتی که پیش از این 4 عنوان قهرمانی اروپا را کسب کرده بود، رئال مادرید را با فرم 4-3-3 صف آرایی کرد و بازی را با کریم بنزما در جلو در کنار رودریگو و وینیسیوس جونیور آغاز کرد. دنی کارواخال، ادر میلیتائو، آنتونیو رودیگر و دیوید آلابا خط دفاع رئال را در جلوی تیبو کورتوا تشکیل میدادند. مثلث هافبک رئال در این بازی نیز، فده والورده، ادواردو کاماوینگا و لوکا مودریچ بودند.
یک شروع عالی
هیچ راهی برای شروع یک بازی در مرحله حذفی، بهتر از برتری 2-0 در 14 دقیقه اول نیست؛ دقیقا مانند آنچه لیورپول انجام داد. لیورپول بازی را با ترکیب 4-3-3 و البته ماکیت توپ آغاز کرد و تلاش کرد تا با استفادهاز مثلث صلاح، هندرسون و ترنت در سمت راست، پویایی سابق را به تیم بازگرداند.
پیش از این، رئال مادرید در یک بلوک دفاعی 4-5-1 در نیمه خود باقی ماند. در همین حال، مثلث لیورپول در سمت راست پویاتر بود و حرکات عمیق گاکپو در بین خطوط، گزینه اضافی برای نفوذ و حمله از عمق را در دسترس لیورپول قرار میداد.
در اینجا و در تصویر اول، در حالی که عملکرد دفاعی بدی از سوی وینیسیوس رخ داد، حرکت هندرسون روی دست صلاح توجه آلابا را به خود جلب میکند و رودیگر را تحریک میکند تا برای مقابله با خطر از منطقهی دفاعی خود خارج شود. در همان زمان، داروین از سمت کور موجود در مقابل کارواخال، به سمت کور میلیتائو حرکت میکند. نونیز پاس را از صلاح دریافت میکند و گل اول را به ثمر میرساند.
این ایده سیال بودن سمت راست در کنار حمله به فضا از سمت چپ به طور متوالی در طول بازی و عمدتاً در نیمه اول زمانی که قرمزها به یک سوم دفاعی مادرید میرسیدند، به کار گرفته شد. در تصویر زیر، آرنولد از موقعیت عقبتری به هندرسون میرسد که با اورلپ در سمت راست به بیرون حرکت کرده و به صلاح اجازه میدهد تا از نیمهفضای سمت راست استفاده کند. علاوه بر این، موقعیت صلاح باعث میشود که آلابا اشتباه کرده و پست خود را ترک کند. در این لحظه، هندرسون در قسمت کور وینی و در پشت خط دفاع، توپ را دریافت میکند.
هنگامی که هندرسون توپ را در منطقه کات بک دریافت کرد، صلاح و گاکپو به سرعت به محوطه جریمه رئال حمله میکنند. در این زمان رابرتسون به صورت مورب میدود و کارواخال را در سمت کور خود گیج میکند تا شانس رسیدن نونیز به توپ افزایش یابد.
در تصویر زیر، گرافیک حرکات وینگرهای لیورپول نشان داده شده است که نشان می دهد سمت راست لیورپول به چه میزان در این بازی برای میزبان تاثیرگذار بوده است.
کلوپ بعد از بازی گفت: “بسیار مهم است که شاهد گامهای مثبت در شروع بازی باشیم. فکر میکنم نیمه اول، فارغ از دو گلی که خوردیم، بهترین نیمهای بود که در کل فصل بازی کرده بودیم. از آن خیلی خوشم آمد.” اما بعد از اینکه صلاح گل دوم را روی اشتباه وحشتناک کورتوا به ثمر رساند، رئال مادرید بازگشتی باورنکردنی داشت. اما چگونه؟
شخصیت باعث می شود رئال مادرید همچنان زنده بماند
کامبک در این سطح از فوتبال، نتیجهی تجربه، قدرت ذهنی، اعتماد به نفس و مقابله با فشار است. قوهای سپید، همه این ویژگیها را دارند. کارلتو، قهرمان اروپا را در شکل کلاسیک 4-3-3 خود چیده بود. حرکات همیشگی بنزما به خارج از محوطهی جریمه و به خصوص در سمت چپ، فضای مناسبی را برای بهرهبرداری رودریگو ایجاد میکرد.
رئال مادرید در جریان بازی اقدام به استفاده از مودریچ در موقعیتهای عقبتری در زمین خودی در کنار کاماویگا کرد تا از فشار بالای لیورپول خارج شود و با توانایی مودریچ در فرار از پرسینگ و کیفیت بالای پاسهای او، پرسینگ را شکست.
در تصویر زیر هیت مپ تماسهای مودریچ با توپ را میبینید. این نقشه نشان میدهد که او همه جا بوده است.
هنگامی که رئالیها به یک سوم نهایی میرسیدند، سمت چپ، جایی بود که وینیسیوس، آلابا و مودریچ با کمک بنزما، بسیار موثر بودند. با وجود مشکلات دفاعی قرمزها در سمت راست در این فصل، اوضاع بدتر هم شد.
در تصویر زیر، وینی توپ را در سمت چپ در اختیار دارد. در همین حال، بنزما عقبتر قرار دارد و برتری عددی را در آن ناحیه برای رئال به ارمغان آورده است. عدم بازگشت صلاح برای حمایت از مدافع کناریاش، موجب میشود که گومز برای پوشش آرنولد، موقعیت خود را در مرکز خط دفاع ترک کند.
در این زمان، مودریچ فضا را تشخیص میدهد و در نیم فضای چپ پشت گومز، حرکت میکند که گومز را مجبور به عقبنشینی دوباره میکند و فضا را برای وینیسیوس باز میکند.
پس از انجام یک یک و دوی موفق بین وینی و بنزما، وینیسوس، یک گل زیبا به ثمر میرساند.
رئال مادرید به طور مداوم این الگو را به خوبی انجام میداد. در تصویر زیر، در حالی که همین الگو در حال اجرا است و مودریچ نیز وارد نیم فضای چپ میشود و بنزما عثبتر قرار دارد، رودریگو نقش مهاجم را بازی میکند و کارواخال به سمت نقطهی کور حمله میکند و منتظر سانتر است.
مانند کورتوا، خطای آلیسون باعث شد رئال مادرید به تساوی برسد. در نهایت نتیجهی این مسابقه توسط ترنزیشنهای هجومی مادرید تعیین شد.
ترنزیشنهای مرگبار رئال مادرید
کلوپ قبلا گفته بود: “هویت ما شدت (Intensity) است”. مشکل اصلی لیورپول در این فصل، از دست دادن شدت در هر کاری است که آنها خوب انجام می دادند.
رئال مادرید کنشگرانهترین تیم اروپا نیست. آنها عاشق حملات برقآسا هستند. در طول بازی، لیورپول به دلیل عدم انسجام در ترنزیشنها آسیب پذیر بود.
مودریچ 37 ساله در دو گل آخر به دلیل هوشیاری تدافعی، فوقالعاده بود. او نقش اصلی را در ترنزیشن از دفاع به حمله بازی میکرد و با هوش خود ضدحملات را آغاز میکرد. در تصویر زیر، قبل از گل چهارم، لوکا در حال مهار عالی پاس رو به جلوی باجستیچ به گاکپو است. ضد حملهای که بعداً تبدیل به گل میشود.
همچنین در گل پنجم، مودریچ پس از لمس بد فابینیو، او را تکل کرد. توپ را وارگرفته و سپس پاسی را به وینی داد که بعداً منجر به گل بنزما شد.
رئال مادرید بدون شک غیر قابل پیش بینی ترین تیم تاریخ لیگ قهرمانان اروپا است. همانطور که تجزیه و تحلیل تاکتیکی نشان داد، رئال مادرید تلاش کرد و موفق شد لیورپول را در آنفیلد 5-2 شکست دهد و بازی بعدی را برای قرمزها در سانتیاگو برنابئو بسیار چالشبرانگیز کرد.
و سوالی که هنوز وجود دارد، این است که آیا تیمی در اروپا وجود دارد که رئال مادرید نتواند از این تورنمنت خارج کند؟